يك خاطره ناگفته فقط براي ثبت
در تاريخ
ديدار دكتر شريعتي در شمال ومنزل شخصي آقاي مينا چي
نظر دكتر شريعتي راجع به آيت الله مجاهدآشوري ومجاهدين خلق ايران.
ديدار دكتر شريعتي در شمال ومنزل شخصي آقاي مينا چي
نظر دكتر شريعتي راجع به آيت الله مجاهدآشوري ومجاهدين خلق ايران.
ازدكتر شريعتي پرسيديم كه نظر شما راجع به حبيب الله آشوري چيست؟اين موج كه عليه او راه افتاده ريشه در كجا دارد؟دكتر كه آتش به آتش سيكار روشن ميكرد وزياد هم طول نميكشيد اين بار بسيار برافروخته شدو در حاليكه روشن كردن سيگارش بسيار طول كشيدگفت شما مگر انتظاري بجز اين داشتيد يعني نكند فكر ميكرديد بايد مدال بهترين ومومن ترين نويسنده مسلمان را به او ميدادند ارتجاع در طول تاريخ در كمين آشوري ها بوده بر ابوذر چي گذشت بر آشوري وبر من وبر تو هم اگر چنين باشي جز اين نخواهد رفت او يك شيعه ابوذري است به همان ميزاني كه من مرتد ووهابي و....هستم آشوري هم ماركسيست ومرتد است، من دست نوشته توحيد او را ديدم او خود ابوذر زمان ما است.
در سال 1356و درست 6ماه قبل از شهادت دكتر علي شريعتي دكتر به همراه ميناچي وپسرش هدايت يعني مهندس عباس ميناچي كه بعدا 10سال بعددر عراق افتخار همرزمي با وي را داشتم به شمال آمدند من از طريق كانالي كه داشتم بهمراه چند آخوند وتعدادي از دوستانم در ويلاي ميناچي كه كنار دريا بود پيش او رفتيم
در سال 1356و درست 6ماه قبل از شهادت دكتر علي شريعتي دكتر به همراه ميناچي وپسرش هدايت يعني مهندس عباس ميناچي كه بعدا 10سال بعددر عراق افتخار همرزمي با وي را داشتم به شمال آمدند من از طريق كانالي كه داشتم بهمراه چند آخوند وتعدادي از دوستانم در ويلاي ميناچي كه كنار دريا بود پيش او رفتيم
در بدو ورود دكتر گفت
بيشتر با شما هستم خطابش به آخوندها بود شما چرا آمديد من متهم هستم وبراي شما
دردسر ايجاد ميكنم بهتر است برويد وتعارف نميكنم.
تازه آخوندهايي كه با ما بود دم
از انقلاب ودم از راه مجاهدين وهواداري از آنها نيزميزدند اما چون دكتر همه آنها
را خوب ميشناخت وتجربه كرده بود واز ته دل از ارتجاع يا بقول خودش از تزويركه كار
چاق كنهاي زر وزور بودند نفرت داشت.
به انها اين حرف را زده بود
زياد طولي نكشيد كه از آخوند فلاحي تا شيخ محمودي تا مرتجايي وياآخوند ...حسن
اشكوري (كه همين روزها بعنوان قهرمان دروغين آزادي واصلاح طلبان 2خرداري وخط خاتمي
خود در زندان آخوندهاي قدرت طلب ديگر بود والان در خارج براي بقاي جناح ديگر ولايت فقيه كار ميكند)همگي بسمت امام دجالشان و حاكميت
سركوب گر چرخيدندوحرف دكتر هم واقعي بود وهم عمق داشت وهم واقعا تعارف نداشت
آخوندهاي دانه درشت كه جاي خود داشت اين سندهاي تكفير دكتر را ببينيد كه چگونه
كتابهاي او را ضاله مينامند وتكفيرش ميكنند.
يادم هست آن سالهامطهري وفلسفي هرزه وهم باندهاي اين آخوندهاي به نوعي حكومتي سراغ مراجع ميرفتند وفتوي جعل ميكردندو با تبليغات وجوسازي هم پاي ساواك موجي راه انداخته بودند كه حجت الاسلام حبيب الله آشوري كمونيست مرتدوبهترين شكل منافق است وكتاب توحيد كه نوشته است تا نهج البلاغه اي كه نهج البلاغه جنگي معروف شده بود انحرافي وخارج از خط اسلام است واتفاقا وقتي به تهران رفته بودم افشاگري اي بسيار مستند عليه فلسفي ومطهري نيز شده بود كه موجي از تنفر بخصوص در ميان عناصر اگاه وروشنفكر ودانشجويان ايجاد شده بود علت مرتد شناختن آشوري هم اين بود كه تن به اين آخونها نميداد ودرست منافع همين آخوندهاي خميني صفت را نشانه گرفته بود انقلابي ومردمي ويك كلام مجاهدبود در آن افشاگري يك قلم شمارههاي 15 تاكسي كه متعلق به فلسفي بود وابعاد خانه كاخ گونه مطهري در شمال تهران نوشته شده بود اين موضوع را در حالي كه كتاب توحيد حبيب الله آشوري را در دست داشتيم از دكتر شريعتي پرسيديم كه نظر شما راجع به حبيب الله آشوري چيست؟اين موج كه عليه او راه افتاده ريشه در كجا دارد؟دكتر كه آتش به آتش سيكار روشن ميكرد وزياد هم طول نميكشيد اين بار بسيار برافروخته شدو در حاليكه روشن كردن سيگارش بسيار طول كشيدگفت شما مگر انتظاري بجز اين داشتيد يعني نكند فكر ميكرديد بايد مدال بهترين ومومن ترين نويسنده مسلمان را به او ميدادند ارتجاع در طول تاريخ در كمين آشوري ها بوده بر ابوذر چي گذشت بر آشوري وبر من وبر تو هم اگر چنين باشي جز اين نخواهد رفت او يك شيعه ابوذري است به همان ميزاني كه من مرتد ووهابي و....هستم آشوري هم ماركسيست ومرتد است من دست نوشته توحيد او را ديدم او خود ابوذر زمان ما است.
نظر دكتر شريعتي در رابطه با مجاهدين
من ومجاهد شهيد اسدالله طالشي كه بعدا درزمان خميني از فرماندهان مجاهدين شدودر جنگلهاي رامسر توسط پاسداران خميني جلاد اسير واعدام شدوقت خصوصي خواستيم ونظر دكتر را راجع به مجاهدين خلق ايران پرسيديم گفت دكتر مجاهدين خلق چي؟.
آهي كشيد وبا تني آرام گفت جگرم خون است چه بگويم در باره آشوري گفتم كه او شيعه ابوزري است اما مجاهدين مسلمانان موحد وپيروان اسلام ناب محمدي اگر تيز تر بگويم مجاهدين شيعيان علوي هستندرهروان راه حسينند يعني اسلام را كي نجات داده امام علي از همان خانه گلي اش. در كوفه واينها هم شيعه هاي علي وحسينندكه با روشنگري وجهادشان غبار از رخ دين زدودندوراه برترين جهاد را گشودنداما يادتان باشد اين بحث بايد بين خودتان باشد زيرا كه مجاهد يا در زندان اند يا كشته در ميدان ها ومواظب خودتان باشيد اين انتخاب بزرگ ريسكهاي بزرگ را بدنبال دارد وپيش هركس نبايد از اين حرفها زد من پشت سر آنها اقتدا ميكنم ومريد ويار آنهايم وبرايشان الان در زمانه سلطه زر وزور وتزوير مينيمم مرثيه ميسرايم واستخوان در گلو وخار در چشم هستم وبراي شما هم دعا ميكنم اما از من به شما نصيحت كفش وكلاي آهنين در اين مسير يادتان نرود.البته صادقانه بگويم اين حرف بيشتر يك نصيحت ويا يك پند بيشتر براي ما معني نشدوبين خود وحرف دكتر فرسنگها فاصله ميديديم نميدانستيم چيزي در راه است وفكرش را هم نميكرديم عليرغم اينكه آرزويش را داشتيم بايد براي طي طريق مجاهدت كفش وكلاه آهنين پوشيدتا از طوفان ارتجاع خميني خونريزكلمه مقدس آزادي را حراست كردوالان كه اين سطور را مينگارم حس ميكنم وميفهمم كه چقدر حرف دكتر درست بودكه فقط مجاهدين ميتوانستند وميتوانند وبايدبا كفش وكلاه آهنين با تمام دار وندار وخانمان وزن وفرزند وخانواده وتعلقات ديگر اين بها را براي آزادي مبپرداختندوسرداران آزادي گردند.
مصطفي نيكار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر