شبآوازها: فرزندم! من مادر كوشالي هستم! (در سالگرد مادر): فرزندم! من مادر كوشالي هستم (تلخيص يك مصاحبة تلويزيوني) يادآوري: يك سال از پرواز مادر گذشت. مادري كه شير بود و شير پرورد و...
فرزندم! من مادر كوشالي هستم
(تلخيص
يك مصاحبة تلويزيوني)
يادآوري:
يك سال از پرواز مادر گذشت. مادري كه شير بود و شير پرورد و
خودش هم شيرانه جنگيد و شيرانه مرد.
هميشه
وقتي مي ديدمش محو محبتهايش مي شدم. به قدري مهربان بود كه آدم فكر مي كرد از بچگي
با او بزرگ شده است. بعد كه بيشتر با او حشر و نشر پيدا كردم ديدم اين مهرباني از
بزرگي روح او است. او به راستي انساني بزرگ بود و من كه بسيار با او نشست و برخاست
داشتم اين واقعيت را به صورت بسيار ملموسي احساس مي كردم.
مادر
به واقع شير جنگنده اي بود كه قبل از هرچيز مبارزه و مجاهدت را انتخاب كرده بود.
وقتي هم مي گويم انتخاب منظورم اين است كه روزمره دست در جيب مي كرد و بها را مي
پرداخت. يك روز با فدا كردن چند عزيز دلبندش و يك بار در كنار فرزندان رزمنده اش
در شهرها و كوهها و ارتش آزاديبخش و يك بار حاضر در پاريس و شهرهاي اروپا. مادر در
هرجا كه جمعي از هموطنان بود و مقاومتي و اعتراضي
حضور داشت. لبخندش از آن هرآن كسي بود كه دلش براي مقاومت و فرزندان مجاهد
و مبارزش مي تپيد. خانه اش خانه همه آنان بود كه دلي در گرو آزادي داشتند و آغوشش
بر روي همه آناني باز بود كه دردي داشتند و جوياي محبتي بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر