۱۴۰۳ خرداد ۷, دوشنبه

خرسندی و ناخرسندی دادخواهان

 خرسندی و ناخرسندی دادخواهان

دادخواهان در خاوران
دادخواهان در خاوران

برای هر موجود زنده‌ای در طول حیات حوادثی پیش می‌آید که تصور می‌شود خوب و خوشایند بوده و یا بر عکس بد و ناخوشایند‌اند، اما سیر وقایع و گذر ایام نتیجه‌گیری متفاوت و متضادی به‌دست می‌دهد. درختی را از جای خودش کنده و در منطقه خوش آب و هوایی می‌کارند. چند روز اول به نظر می‌آید، هم‌چنان سبز و با طراوت است ولی به‌زودی معلوم می‌شود درخت در حال پژمردن است و با شرایط جدید، سازگاری ندارد و مرگش به‌زودی فرا می‌رسد. جابجاکردن حیوانات از زیست‌بوم طبیعی‌شان هم همواره نتایج مطلوب و صحیحی ندارد. گاهی آدمی هم تصور می‌کند تغییر مکان زندگی و یا رشته تحصیلی و شغل و مناسباتش، درست و به‌جاست، اما به‌تدریج متوجه می‌شود که بازنده شده و نه تنها موقعیت قبلی را از دست داده که حتی حیات و زندگی را هم به باد فنا داده است.

 

رئیسی، بدتر را انتخاب کرد!

آخوند جنایتکار و گوش به‌فرمان خمینی ملعون و خامنه‌ای منفور، به بخش آدمکشان بی‌رحم و شقاوت‌پیشه جهنم منتقل شد. قلب هزاران مادر داغدیده و خانواده‌های زندانیان سیاسی سر‌به‌دار شده و دادخواهان چهل ساله فاشیسم دینی حاکم برایران، اندکی طعم خرسندی چشید. هر چند بسیاری از پدران و مادران و خانواده بهترین فرزندان خلق قهرمان ایران در قید حیات نیستند تا در این شادی مردمی شرکت کنند، اما هرجا که ایرانی شریف و آزاده‌ای حضور دارد خوشحالی‌اش را بروز می‌دهد. حتی بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی غیرایرانی نیز خود را شریک این رضایت جمعی ایرانیان ساخته‌اند.

 

جنبش دادخواهی و فرصتی که از دست دادش!

از فردای مبارزه تمام‌عیار مجاهدین خلق و نیروهای ترقی‌خواه در مقاومت سترگ و جانانه در برابر نظام مطلقه ولایت فقیه، هزاران دختر و پسر آگاه و آرمان‌خواه و فداکار در شکنجه‌گاهها، زندانها و جوخه‌های تیرباران و چوبه‌های دار، جان فدا کردند و برگهای زرین مقاومت یک ملت را روی هم انباشتند و رفتند. برای دادخواهی خون آنان، مقاومت سازمان‌یافته به همراه شخصیت‌های شریف و حقوقدانان انسان‌دوست و لشگری از کارشناسان و متخصصان حقوق‌بشر به میدان آمدند و تا امروز در این پیکار مشارکت دارند.

از جمله جنایتکارانی که دستگاه سرکوب و اعدام و اختناق را مدیریت و روغن کاری می‌کرد و شتاب می‌داد، آخوند ابراهیم رئیسی بود. هنوز بیست ساله نشده بود که طعم قساوت و زجر دادن به دیگری را چشید و لذت برد. روزبه‌روز دامنه دست داشتن در بی‌رحمی‌های رژیم آخوندی را گسترده کرد و پاداش گرفت: دادیار، دادستان شهر، دادستان پایتخت، دادستان کل، معاون و رئیس قوه قضاییه، ریاست سازمان بازرسی کل کشور، دست بردن در اموال آستان قدس، و در آخر گماشتگی خامنه‌ای در ریاست قوه مجریه و تمرین ولایت بر خبیث‌ترین و شقی‌ترین پاسداران و غارتگران اموال ملتی که در فقر و فلاکت، روزگار سیاهی را می‌گذراند.

جنبش دادخواهی با فراخوان خانم مریم رجوی از سال ۱۳۹۵ گام بلندی در احقاق حقوق سرکوب‌شدگان و افشا و محکومیت جانیان و کارگزاران شکنجه‌گر در مجامع بین‌المللی و پاسخگو کردنشان در نهادهای حقوق‌بشری و دادگاههایی نظیر دادگاه سوئد، برداشت.

هر چند جامعه ملل عادت ندارد که به‌موقع نسبت به نقض فاحش حقوق‌بشر واکنش نشان دهد و آن را موکول به ارزیابی‌ها و بررسی‌های طولانی و بورکراتیک می‌کند، ولی مقاومت سازمان‌یافته و انسانهای شرافتمند و آزاده، معطل و اسیر مراحل اداری نشدند و با عمق وجود و اراده‌های سترگ به میدان آمدند تا حقیقت آشکار و روشن بماند.

بر اثر همین اقدمات و تلاشهای گسترده بود که قطعنامه‌های محکومیت نقض حقوق‌بشر توسط رژیم آخوندی به هفتادمین شماره خود رسیده است. هم‌چنین موجب محرومیتهای استفاده از خدمات معمول بین‌المللی و محدودیت‌های متعددی برای سران جنایت‌کار فاشیسم دینی گردیده است.

 

عموم دادخواهان و خانواده‌های سربداران ایستاده بر سر پیمان، ضمن خوشحالی از شنیدن صدای مظلومیتشان توسط ابر و باد و مه و خورشید و فلک آذربایجان، از این‌که فرصتی دست نداد که از زبان رئیسی جلاد بخشی از حقایق کشتارهایی که او مسبب آن بود افشا گردد و در دادگاههای صالح به سزای اعمالش برسد، ناخرسندند، اما این مانع از آن نمی‌شود که به دادخواهی قتل‌عام‌شدگان تابستان ۶۷ و دیگر آثار جنایت رئیسی ادامه ندهند. این جنایتها در فضای مستعد پس از هلاکت جلاد منفور باید بیش‌از‌پیش به اطلاع مردم و تاریخ ایران برسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر