۱۴۰۳ خرداد ۴, جمعه

مقاومت زنان و آزادی بشریت ـ دکتر بهروز پویان

 

مقاومت زنان و آزادی بشریت ـ دکتر بهروز پویان

 مقاومت زنان و آزادی بشریت
مقاومت زنان و آزادی بشریت

در جریان تکامل حیات آنچه انسان را از مراحل پیشین هم‌چون مرحله حیوانی متمایز می‌کند، برخورداری انسان از ظرفیت آگاهی و اراده است که نتیجه بلافصل این عناصر خصلت انتخابگری انسان است. همین ویژگیهای متمایز کننده انسان را قادر می‌سازد که برای تحقق این ظرفیتها و به عبارتی بارز کردن هر چه بیشتر خصلتهای ویژه انسانی‌اش در برابر تمامی اجبارهایی که چه از سوی طبیعت چه از جانب مناسبات اجتماعی و تاریخی بر او تحمیل می‌شود به‌مثابه موجودی اراده‌مند برشورد و با شکستن سدها و موانع برای به فعلیت درآوردن ظرفیتهای انسانی‌اش راه باز کند. بنابراین انسان در برخورد با موانع و زنجیرها دو راه کلی برای انتخاب دارد که هر کدام نتایج سراپا متفاوتی را به همراه می‌آورد. یا به تحمیلها و بندها تن می‌دهد و از به کار گیری قوه آگاهی و اراده‌اش صرفنظر می‌کند که در این حالت از مسیر تکامل خارج شده خودش به بخشی از موانع تکامل انسان تبدیل می‌شود. یا عصیان و مقاومت در برابر موانع و اجبارها را بر می‌گزیند و با پیکاری دمادم، با جریان تکامل یگانه شده و ضمن تحقق ظرفیتهای انسانی‌اش به جریان تکامل که در یک تعبیر همان جریان آزادی و رهایی است بدل می‌گردد. با این توضیح می‌توان عنصر مقاومت در برابر بند و زنجیرهای سیاسی و اجتماعی و تاریخی و حتی طبیعی را شیوه‌ای از زیستن منحصر به‌فرد انسان به‌شمار آورد که از الزامات عنصر آزادی است. به عبارتی انسانی که پیوسته و در یک گذار مداوم در تکاپوی آزادی و رهایی از بندها و زنجیر هاست زیستن اش عین مقاومت است.

 

زنجیر تاریخی ستم و بهره‌کشی

مارکس به درستی معتقد بود که تاریخ، جریان مستمر بهره کشی انسان از انسان بوده است. آنچه مارکس به آن اشاره می‌کند در واقع یکی از مهیب ترین و دیرپاترین انوع زنجیر و مانعی است که در تاریخ به‌عنوان یک مانع ضدتکاملی یا به عبارتی ضد رهایی که جریان آزادسازی ظرفیتهای انسانی را سد می‌کند به ظهور رسیده است. و البته باید گفت هم‌چنانکه تاریخ شاهد جریان مستمر این سد ضدتکاملی بوده است پیوسته جریانی مداوم از مقاومت نیز در برابر این مانع وجود داشته که برای حرکت تکامل جامعه انسانی راه باز کرده است. حال اگر این دو عنصر بهره کشی و مقاومت را به‌عنوان پدیده ضدهم در دستگاه خیر و شر انسانی وارد کنیم روشن است که بهره کشی و ستم به‌عنوان موانع تکامل، مظهر شر و مقاومت به‌عنوان عنصر تکاملی و لازمه آزادی به‌مثابه نشانگر خیر خواهد بود. از این‌رو زندگی در تراز انسانی ضرورتاً همان مقاومتی است که به‌طور پیوسته و مستمر در برابر بهره کشی و ستم در جریان است. به بیان روشن‌تر، زندگی در تراز واقعی انسان نمی‌تواند از عنصر مقاومت مستمر بی‌بهره باشد. در اینجا به دو نتیجه مهم می‌رسیم: نخست آن که زندگی در تراز انسانی ضرورتاً مقاومت مستمر در برابر ستم و زنجیر است و اگر مقاومت را از زندگی حذف کنیم دیگر زیستن در تراز انسانی به‌طور کلی منتفی خواهد شد. نتیجه دوم این‌که مقاومت نه یک امر شخصی بلکه یک خیر همگانی برای کل بشریت به‌شمار می‌رود. چرا که نتایج مقاومت مستمر یا به عبارتی زیستنی که عین مقاومت است فقط به رهایی فرد نمی‌انجامد بلکه در یک چشم‌انداز کلی، با پیوستن به جریان تکامل به آزادسازی بشریت راه می‌برد. اکنون می‌توان گفت جریان تکامل تاریخ انسان در اساس جریان مستمر و مداوم ظهور زنان و مردانی است که با انتخاب عنصر مقاومت به جای تن‌دادن و تسلیم در برابر ستم و زنجیر و بهره کشی و به جان خریدن آگاهانه و مسئولانه تمامی مخاطرات و رنجها به جای زندگی خود‌به‌خودی و غیرمسئولانه و در یک‌کلام زندگی غیرانسانی و تهی از مقاومت، برای آینده انسان و آزادی بشریت راه باز کرده‌اند.

 

زنان؛ تاریخ رنج و مقاومت

وقتی از ستم و نابرابری علیه طبقات تحت سلطه توسط طبقات حاکم صحبت می‌کنیم باید در مورد زنان از عنوان ستم مضاعف استفاده کنیم. زیرا زنان علاوه بر ستم طبقاتی و بهره‌کشی توسط طبقه حاکم در چارچوب نظم مرد سالاری در طبقه فرودست خود نیز در معرض ستم و نابرابری بوده‌اند. از این‌رو به حق باید زنان را آینه تمام نمای رنج انسان در تاریخ بشریت دانست. نیمی از جامعه انسانی که تحت سلطه شوم و دیرپای نظم نرینه سالاری پیوسته موجودیتش و ظرفیتهای انسانی‌اش انکار شده است. نگرش ارتجاعی نرینه سالاری که هم‌چنان در دنیای امروز به شکل بزک شده به حیات خود ادامه می‌دهد پیوسته در تلاش بوده است تا به وسیله سنت و مذهب و قانون و حتی تئوریهای به‌اصطلاح علمی ثابت کند که زنان نسبت به مردان ظرفیتهای انسانی محدودی دارند و از این‌رو بر روی فعالیت‌های انسانی برچسب زنانه و مردانه زده است. نظم ارتجاعی و ضدتکاملی نرینه سالاری حتی یکبار جرأت نکرده است تا سانسور و سرکوب و تحقیر سیستماتیک خود نسبت به زنان را برای مدتی هم که شده معلق کند تا ببیند چه نتایجی به بار خواهد نشست. اما هم‌چنانکه گفته شد در برابر موانع ضدتکاملی عنصر مقاومت به‌عنوان موتور محرک تکامل پیوسته در جریان بوده است. از این‌رو به‌رغم نظم دیرپای ارتجاعی نرینه سالاری که مانع رهایی زنان بوده است جریانی مداوم از مقاومت در میان زنان وجود داشته که این نظم ارتجاعی را وادار به تغییر شکل کند. هر چند که نرینه سالاری سیستماتیک هم‌چنان پابرجاست. اما گسترش کمی و کیفی عنصر مقاومت نزد زنان در دنیای امروز محصول جریان مداوم مقاومتی است که با رنج و شکنج فراوان توسط زنان پیشتاز در دوره‌های مختلف تاریخ به ثبت رسیده است. اگر به تاریخ ایران نگاهی بیاندازیم نمونه‌های فراوانی از این‌گونه مقاومتهای سترگ می‌بینیم. از جنبش مزدک که بسیاری از فعالان جنبش را در شهرهای مختلف زنان تشکیل می‌دادند تا جنبش بابک که علاوه بر حضور زنان در بدنه جنبش، یک زن در کنار بابک رهبری جنبش را برعهده داشت، تا جنبشهای زنان در دوران مشروطه، از زینب پاشا در تبریز تا طاهره قره العین و از زنان مجاهد و فدایی در زمان شاه تا هزاران زن مجاهد و مبارز در زمان شیخ و نکته قابل توجه آن که در تمامی ادوار تاریخ نرینه سالاری از جنبش مزدک تا امروز، زنان پیشتاز و مقاوم غیر از سرکوب و سانسور هدف اتهام و برچسبهای مختلف قرار می‌گرفته‌اند. در واقع همان برچسبی که به زنان جنبش مزدک و بابک و زنان در جنبش مشروطه زده می‌شد در دوران شاه و شیخ هم در مورد زنان مجاهد و فدایی به کار گرفته شد. اما مقاومت زنان بی‌اعتنا به ستم مضاعف سیستماتیک و تحقیرها و برچسب زنی‌ها، در روزگاران شاه و شیخ و ادوار گذشته به نقطه‌ای از گسترش کمی و کیفی رسیده که اکنون به نیروی تغییر در ایران تبدیل شده است. بی‌جهت نیست که شاه و شیخ و متعلقاتشان این‌گونه از رهبری جنبش بزرگ مقاومت ایران توسط زنی که تحسین جهانیان را برانگیخته کف بر دهان می‌شوند. بی‌دلیل نیست که از دیدن زنان در کادر کانون‌های شورشی و مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی ایران، که سلاح به دست برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه اعلام آمادگی می‌کنند و با عمومی کردن شعار زن مقاومت آزادی به نفی ارتجاع شاه و شیخ و زیستن در مدار انسانی و تکاملی و رو به آینده فراخوان می‌دهند و شبانه روز بر مراکز سرکوب و جهل آتش می‌ریزند، ارتجاع شاه و شیخ سر به دیوار می‌کوبند.

جبهه ارتجاع با دیدن هزار زن مجاهد خلق در شورای رهبری این سازمان که تمامی تاریخ نرینه سالاری را به زیر پا گذاشته‌اند بی‌شک شکست و نابودی‌اش را می‌بیند. رژه زنان شورشگر حامی مقاومت در خیابانهای شهرهای اروپا و آمریکا، اعلامی است به همه جهان که آنچه توسط مقاومت زنان ایران در حال رقم خوردن است یک خیر عمومی است که نه فقط زنان بلکه به آزادسازی انسان، اعم از زن و مرد می‌انجامد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر