زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

سازمان مجاهدين خلق ايران - مهمترين وقايع تاريخ ۵۰ ساله قسمت اول 44تا 66 تاسيس ارتش آزاديبخش

مهمترين وقايع تاريخ ۵۰ ساله سازمان مجاهدين خلق ايران


۱۳۴۴
بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران
۱۳۵۰
ضربه اول شهریور و دستگیری تمامی مرکزیت سازمان
شهريور 1350

دیکتاتوری سلطنتی، در تدارک جشنهای 2500ساله شاهنشاهی بود. شاه با دعوت از سران کشورهای جهان، درصدد بود تا ثبات پوشالی خویش را به‌رخ بکشد. لازمه اجرای چنین نمایشی، سرکوب بود و سرکوب! پس ساواک دست به‌کار شد و هجوم گسترده‌یی را به ‌تمام نیروهای مبارز آغاز کرد. دستگاه امنیتی شاه، بعد از ماهها شناسایی که به‌وجود یک تشکیلات مخفی پی برده بود، سرانجام در روز اول شهریور 1350، موج دستگیری مسئولان و کادرهای سازمان نوبنیاد حنیف را به‌راه انداخت. در جریان این هجوم، 90 درصد از اعضای سازمان و تمام مرکزیت دستگیر و روانه شکنجه‌گاههای رژیم شاه شدند.

دادگاه اعضای مرکزیت سازمان
4 بهمن 1350

حدود 6ماه پس از یورش وسیع ساواک شاه در شهریور سال1350 به ‌پایگاههای مجاهدین و دستگیری و شكنجه بسیاری از آنها، در اثر فشارهای بین‌المللی که به‌خصوص بر ‌اثر تلاشهای پیگیر شهید بزرگ حقوق‌بشر، دکتر کاظم رجوی، به ‌رژیم شاه وارد شد، رژیم شاه ناگزیر شد چند تن از مجاهدین دستگیرشده که مسعود رجوی نیز جزء آنان بود، در دادگاهی فرمایشی به‌صورت علنی و با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی محاکمه کند. اين دادگاه فرمایشی برای گروهی از اعضای مرکزیت و کادرهای مجاهدین تشكيل شد. اما مجاهدان پیشتاز با هوشیاری تمام، حیله دژخیمان ساواک را دریافته و دادگاه شاه را به‌ دادگاهی برای محاکمه رژیم ضدخلقی شاه تبدیل کردند. آنها با دفاعیات شجاعانه و افشاگرانه خود نقش بسیار ارزنده‌یی در معرفی اجتماعی سازمان ایفا کردند. این دادگاه از بهمن 1350 آغاز شد و روزنامه‌های رژیم نیز اخبار سانسور شده‌یی در مورد آن منتشر کردند.
مجاهدین اسیر با رفتار قاطع و دفاعیات پرشور و مستدل و انگیزاننده خود توانستند دادگاه را به‌یک افتضاح سیاسی بزرگ برای شاه و محاکمه خود رژیم حاکم تبدیل کنند و سازمان را در ابعاد گسترده اجتماعی به‌ توده مردم بشناسانند. آنان صلاحیت دادگاه را نفی کرده، خود را «مجاهد» اعلام کردند و در برابر این سؤال که تبعه کدام دولت هستید، به‌صراحت گفتند: «خلق‌ایران».
دفاعیات اعضای مرکزیت مجاهدین به‌رغم همه تمهیدات ساواک شاه، از دادگاه و زندان به ‌بیرون راه یافت و انتشار آنها، ایران را تکان داد.

شهادت احمد رضایی، نخستین شهید سازمان
11 بهمن 1350

11بهمن 1350، احمد رضایی از مسئولان برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران که از ضربه شهریور 50 رسته بود و به‌چنگ ساواک نیفتاده بود، در یک درگیری با مزدوران ساواک در خیابان غفاری تهران به‌شهادت رسید.
هر چند که احمد رضایی طی سالهای قبل از 50، مسئول ارزنده‌یی در تشکیلات مجاهدین بود اما اوج شکوفایی شخصیت انقلابی او بعد از ضربه شهریور50 بود که نقش ویژه‌یی در بازسازی تشکیلات مجاهدین پس از دستگیری اعضای مرکزیت در خارج از زندان ایفا کرد.
از سوی دیگر، نبرد و شهادت قهرمانانه احمد، که اولین شهید سازمان در زمان دیکتاتوری سلطنتی بود، تأثیر بسیار انگیزاننده‌یی بر تمام مجاهدین داشت و آنها را وارد دنیای جدیدی كرد و به‌ مبارزان راه آزادی نشان داد که برای رهایی و آزادی یک خلق اسیر از دست یک رژیم دیکتاتوری و حفظ اسرار خلق، باید خویش را فدا نمود.

۱۳۵۱
شهادت نخستین دسته از اعضای مرکزیت سازمان
30 فروردين 1351
روز30 فروردین 1351 رژیم شاه مجاهدان قهرمان ناصر صادق، محمد بازرگانی، علی میهندوست و علی باکری را پس از ماهها شکنجه، به‌ جوخه اعدام سپرد. اما رژیم نتوانست مسعود رجوی را، که در همین بیدادگاه به‌اعدام محکوم شده و حکم اعدام او در دادگاه تجدیدنظر هم تأیید شده بود، اجرا کند. این رخداد نادر، به ‌یمن تلاشهای بی‌وقفه و افشاگریهای بین‌المللی شهید بزرگ حقوق‌بشر، دکتر کاظم رجوی به‌ شاه تحمیل شد.
مسعود رجوی پس از اعدام یارانش، طی پیامی که از زندان به‌بیرون فرستاد، نوشت: «به‌عنوان یک مجاهد ناچیز و به ‌اقتضای وظیفه انقلابی و انضباط تشکیلاتی، خود را آماده کرده بودم تا ناچیزترین سرمایه خود، یعنی جانم را به‌ انقلاب این خلق بزرگ تقديم کنم... اما منافع دیکتاتوری حاکم، مخصوصاً در خارج ایران مرا فعلاً از این سعادت جاویدان محروم کرده است... لیکن آنچه در این لحظات مهم است، تجدیدعهد با شهیدان به‌خون خفته خلق است که در آخرین لحظات، لبهای تبدارشان را بوسیده و صدای تپش قلبشان را که جز به‌خاطر سعادت و آزادی خلق نتپیده است، شنیده‌ام و متفقاً سوگند خورده‌ایم تا پیروزی».
اعدام نخستین دسته از مرکزیت مجاهدین یک شوک بزرگ و جدی به‌ جامعه زیر حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی وارد کرد. این فدای بزرگ به‌ویژه محیطهای روشنفکری مثل دانشگاهها را تکان داد.

اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان
4 خرداد 1351

4خرداد 1351، شاه، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان و دو عضو مرکزیت سازمان، مجاهدان قهرمان محمود عسکری‌زاده و رسول مشکین‌فام را تیرباران کرد. آن الگوهای نخستین فدا و صداقت و پایداری و صلابت؛ پیشتازانی که به‌قول پدر طالقانی «راه جهاد را گشودند» پیشگامانی که در شام تیره آن روزگار «مشعل» ها برافروختند و «امید تاریخ فردا» شدند، مجاهدانی که «غبار از رخ دین زدودند» و از «توحید و از نوک پیکان رزم»، «ره انقلابی نوین را گشودند» و رو در روی جباران حاکم و مرتجعان دین فروش، این پیام را به‌ارمغان آوردند که مرزبندی حقیقی نه بین «بی‌خدا» و «باخدا» یا معتقدان صوری خدا، بلکه از میان استثمارشونده و استتثمارکننده می‌گذرد. این درست همان چیزیست که خمینی هرگز نمی‌توانست بفهمد و به‌آن تن بدهد. همان مرزبندی اصلی که اسلام مجاهدین را از اسلام خمینی و آخوندهای ارتجاعی سراپا متمایز می‌کند. بنیانگذاران مجاهدین، حقانیت این اعتقاد و این آرمان را در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی. با خون خود، مهر کردند.

۱۳۵۲
شهادت مجاهدخلق رضا رضایی
25 خرداد 1352
رضارضایی، از جمله اولین انقلابیونی بود که به‌دنبال بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق، در سال 1344 به‌آن پیوست و از سال 1349‌ به‌عنوان کادری همه‌جانبه به‌عضویت کمیته مرکزی درآمد.
در شهریور سال50 و اولین یورش ساواک شاه به‌مجاهدین، رضا از کادرهایی بود که به‌چنگ مزدوران شاه افتاد. اما مدتی بعد توانست با طرح پیچیده‌یی که توسط مسئولان سازمان در زندان تهیه شده بود، مأموران ساواک را بفریبد و از چنگ آنان بگریزد.
فرار رضا از زندان، جنبش انقلابی نوپای آن زمان را از تجربیاتی غنی در زمینه‌های مختلف از جمله درگیریها، بازجوییها، شیوه‌ها و تاکتیکهای دشمن بهره‌مند نمود.
رضا رضایی طی يك تلاش بی وقفه با استفاده از تجارب بسيار غنی كه در سلولهای اوين كسب كرده بود توانست سازمان را از زیر ضربه کمرشکن سال50 بیرون بکشد، تشکیلات آن را مجدداً بازسازی کند و راه را برای ارتقاء مبارزه انقلابی بگشاید.
طراحی آرم مجاهدین نیز از ابتکارات رضا رضایی است. او در این طرح با صرف انرژی و دقتی در خور تحسین، تمامی ارزشها و محتوای ایدئولوژیک سازمان و مواضع و نقطه‌نظرهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مجاهدین را به‌اختصار و با علائم و نمادهای روشن، مجسم ساخت.
رضارضایی، در بیست و پنجم خرداد سال 1352، طی یک درگیری با مأموران ساواک شاه، بر خاک افتاد و به‌ کاروان شهیدان سرفراز انقلاب ایران پیوست

۱۳۵۴
شهادت فاطمه امینی، نخستین شهید زن انقلابی مجاهد
25 مرداد 1354

روز 25مرداد سال 1354، اولین شهید زن مجاهد خلق جاودانه شد. زنی قهرمان که از خود نامی بی‌زوال در یقین به‌راه و رسمی‌ ماندگار در وفای به ‌عهد و پایداری تا به‌آخر باقی گذاشت؛ «فاطمه امینی
«
فاطمه امینی» در شهر مشهد متولد شد، از سال 1341 فعالیتهای سیاسی خود را با تشکیل یک انجمن زنان مترقی آغاز کرد. او بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی به‌عنوان آموزگار مشغول به‌کار شد و در ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق ایران» قرار گرفت.
پس از ضربه شهریور50 که بیش از 90درصد اعضا و کادرهای مجاهدین دستگیر شدند، فاطمه مسئولیت سازماندهی خانواده‌های مجاهدین جهت به‌راه انداختن حرکتهای افشاگرانه و اعتراضی را به‌عهده داشت. در جریان مسائل پیچیده بعدی جنبش، نظیر جریان اپورتونیستی فاطمه با صلابت و قاطعیت انقلابی، موضع اصولی خود را حفظ کرد.
سرانجام روز 16اسفند سال53، فاطمه امینی دستگیر و روانه شکنجه‌گاه شد. فاطمه قهرمان 5ماه ونیم در زیر ددمنشانه‌ترین شکنجه‌های دژخیمان قرار داشت. آن قدر او را شلاق زدند و آن قدر بدنش را با منقل برقی سوزاندند که دیگر جای سالمی بر پیکر نحیفش باقی نمانده بود. او در همان اولین ماه دستگیری بر اثر سوختگی شدید پشتش فلج شد. فاطمه در تمام این مدت یا در شکنجه‌گاه اوین بود یا در اتاقهای شکنجه کمیته یا در بیمارستان شهربانی، اما کوچکترین اطلاعاتی به‌ دشمن نداد و هویت خود را نیز، تنها «مجاهد خلق» اعلام نمود.
بدین ترتیب فاطمه قهرمان که شکنجه‌گران دژخیم ساواک شاه را در مقابل پیکر نحیف و فلج خود به‌زانو درآورده بود، فاتح و سربلند، روز 25مرداد 1354 در زیر شکنجه به‌شهادت رسید.
فاطمه امینی اولین زن مجاهد بود که در دوران نبرد انقلابی مسلحانه با رژیم شاه خائن در زیر شکنجه شهید شد و نامش برای همیشه زیب جنبش انقلابی مجاهدين و انقلاب مردم ایران گردید.
در یکی از صفحات صورتجلسه بازجویی فاطمه امینی که به‌عنوان یکی از اسناد زرین مقاومت ایران و قهرمانی و نستوهی زنان مجاهد خلق تا ابد ثبت شده، چنین آمده است:
-
هویت خود را بیان نمایید:
من مجاهد خلقم.
-
مشخصات پدر و مادر خود را معرفی کنید:
من فرزند خلقم.
_
محل کار و سکونت پدر و سایر بستگان خود را مشخص کنید:
همان طور که گفتم من فرزند خلقم و محل سکونتم نزد خلق است.

ضربه اپورتونیستهای چپ‌نما، به‌سازمان مجاهدین و انتشار اطلاعیه تغییر ایدئولوژی توسط اپورتونیستها
10 مهر 1354

اپورتونیستهای چپ نما، پس از اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، با خیانتی آشکار، طی بیانیه‌یی اعلام کردند که ایدئولوژی مجاهدین تغییر کرده است. در شرایطی که بیشتر کادرهای سازمان، از جمله مسعود رجوی در زندان و زیر شکنجه‌های ساواک بودند، این ضربه ای به سازمان مجاهدين بود كه آن، را متلاشی کرد. آثار ویرانگر این ضربه، در بیرون از زندان نیز تاثیرات شوم خود را گذاشت. تنها در یک محیط کوچک، یعنی زندان اوین بود که یک مقاومت اصولی، آن هم در شرایطی بسیار سخت و طاقت‌فرسا، در مقابل جریان اپورتونیستی چپ‌نما و آثار مخرب آن، آغاز شد. مسعود رجوی، این جریان را رهبری کرد تا در نهایت، به ‌تجدید حیات و بازسازی سازمان مجاهدین خلق ایران، انجامید.
اما پیآمد خیانت اپورتونیستها، هدیه‌ای نامنتظر به ‌ساواک در تلاشی مقطعی سازمان پیشتاز مبارزه انقلابی و راه باز کردن برای بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی در جنبش بود. خمینی تنها در غیاب مجاهدین، قادر به ‌ربودن انقلاب ضدسلطنتی سال 57 شد. این نیز هدیه تاریخی اپورتونیستها به ‌ارتجاع بود.

شهادت کاظم ذوالنوار و مصطفی جوان خوشدل و 7تن از فداییان گروه جزنی
30 فروردين 1354

رژیم شاه، طی یک توطئه جنایتکارانه، 9تن از زندانیان سیاسی برجسته، شامل مجاهدین خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل و فداییان خلق، بیژن جزنی و یارانش؛ حسن ضیاظریفی، عباس سورکی، عزیزسرمدی، مشعوف کلانتری، محمد چوپان‌زاده و احمد جلیلی افشار را با چشمان بسته به تپه‌های اوین انتقال دادند. جلادان ساواک سپس این اسرای قهرمان را با مسلسل به خاک و خون کشیده و به‌شهادت رساندند.
این قهرمانان هنگام شهادت دوران محکومیت خود را در زندان می‌گذراندند و بعضاً چند ماه بیشتر به پایان دوره محکومیتشان نمانده بود که به جرم وفاداری به آرمان آزادی ملت ایران به‌شهادت رسیدند.
متعاقباً رژیم شاه اعلام کرد که این 9 زندانی سیاسی در حال فرار کشته شدند.

ترور مجاهد شهید مجید شریف واقفی توسط خائنان اپورتونیست
6 ارديبهشت 1354

سردمداران خیانتکار جریان اپورتونیستی چپ‌نما که با یک کودتای خائنانه و با غصب نام و آرم و تمامی امکانات مجاهدين، مدعی تغییر ایدئولوژی سازمان شده بودند، دست به‌ترور ناجوانمردانه مجید شریف واقفی زدند. بدین ترتیب مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی، خون پاکش را فدیه ایستادگی بر سر پیمان و آرمان و اصول سازمان در برابر اپورتونیستهای چپ‌نما کرد. مجاهد شهید مجید شریف‌واقفی بعد از ضربه شهریور سال 50 و دستگیری بخش عمده اعضا و کادرهای سازمان، در کنار مجاهدان کبیر احمد و رضا رضایی و فرمانده کاظم ذوالانوار، نقش عمده‌یی در بازسازی تشکیلات سازمان، ایفا نمود. او پس از شهادت احمد و رضا و دستگیری فرمانده ذوالانوار و سلطه اپورتونیستها بر سازمان، مجدداً تلاش کرد تا سازمان را بازسازی کند. پاسخ سردمداران خائن جریان اپورتونیستی، ترور مجید بود. آنها سپس پیکر بی‌جان مجید را در بیابانهای حومه تهران به‌آتش کشیدند.

۱۳۵۵
تدوین بیانیه 12ماده‌ای بر ضداپورتونیستهای چپ‌نما، توسط مسعود رجوی و آغازِ پایان توطئه اپورتونیستی، برای نابودی سازمان
پائيز 1355

مبارزه با جریان اپورتونیسم چپ نما، یک امر ضروری برای پاکیزگی صفوف و پیشبرد انقلاب بوده است. بدون این مبارزه مستمر، قطعاً جنبش آزادیخواهانه مردم ایران، منحرف می‌شد. بیانیه‌ی 12ماده‌ای چکیده‌هزاران ساعت بحث و نبرد ایدئولوژیک بوده و تک‌تک مواد آن، حاوی قوانین بسیار گویا و راهگشا می‌باشد. این بیانیه، یک دستاورد بسیار غنی است که از درون جنبش انقلابی ایران درآمده است.

۱۳۵۷
آزادی مسعود رجوی از زندان شاه همراه با آخرین دسته از زندانیان سیاسی
30 دى 1357

در شامگاه 30 دی سال 1357 آخرین دسته زندانیان سیاسی از زندانها و شکنجه‌گاههای رژیم شاه به دست خلق قهرمان ایران آزاد شدند. مسعود رجوی و موسى خیابانی و اشرف ربیعی (رجوی) از جمله این زندانیان آزاد شده بودند.
مسعود رجوی ساعتهایی قبل از آزادی، به‌عنوان نماینده زندانیان سیاسی با هزاران تن از مردمی که جلو در زندان قصر برای آزادی آنان لحظه شماری می‌کردند سخن گفت. به این ترتیب مرحله جدیدی از مبارزات انقلابی مجاهدین آغاز شد؛ این بار با خمینی و نیروهای مرتجع پشتيبان او که با سوءاستفاده از زندانی بودن و غيبت رهبری مجاهدین، رهبری انقلاب را ربوده بودند.

پیروزی انقلاب ضدسلطنتی
22 بهمن 1357

روز22بهمن 1357، انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران که زمینه‌های شکل‌گیری آن از اوجگیری مبارزات مسلحانه علیه رژیم شاه در سال 1350 توسط مجاهدین و مبارزان راه آزادی به‌وجود آمده بود موفق شد رژیم استبدادی سلطنتی و حکومت پهلوی را سرنگون کرده و به‌پیروزی برسد.
روزهای 21 و 22بهمن با شورش همافران در پادگان مرکز فرماندهی نیروی هوایی ایران و باز شدن درهای پادگانها و اسلحه خانه‌ها به‌روی مردم، قیام مسلحانه مردمی، سراسر تهران را فراگرفت و در شرایطی که خمینی تا آخرین لحظه با قیام مسلحانه مردم مخالفت می‌کرد پادگانها و مراکز نظامی رژیم یکی پس از دیگری توسط مردم مسلح شده و هواداران مجاهدین، سقوط کرد و طومار رژیم سلطنتی شاه به‌عنوان یکی از بزرگترین دیکتاتوریهای قرن بیستم درهم پیچیده شد.
خمینی، رهبری آن انقلاب بزرگ را به‌سرقت برد و بر سر سفره آماده ناشی از رنج و شکنج مجاهدین، فداییان و سایر مبارزان راه آزادی مردم ایران نشست و به‌ قتل‌عام بانیان حقیقی انقلاب ضدسلطنتی پرداخت. اما انقلاب مردم ایران در مداری بسا بالاتر از گذشته در کسوت مقاومت خستگی‌ناپذیر خود طی 4دهه با عبور از 7دریای آتش و خون در جهت کسب حقوق مردم ایران و برقراری آزادی، دموکراسی و حاکمیت مردمی از پای ننشست و رژیم غاصب آخوندی را در سراشیب سرنگونی قرار داد و چشم‌انداز برقراری آزادی و حاکمیت مردمی را برای همگان روشن نمود.

نخستین سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران و موضعگیری در برابر ارتجاع
2 اسفند 1357

نخستین سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران و موضعگیری در برابر ارتجاع

۱۳۵۸
آغاز آموزشهای ایدئولوژیک مجاهدین و درسهای تبیین جهان توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف
پائيز 1358

آغاز آموزشهای ایدئولوژیک مجاهدین و درسهای تبیین جهان توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف

تشکیل میلیشیای مجاهد خلق
2 آذر 1358

میلیشیای مجاهد خلق از روز تأسیس با فعالیت سیاسی افشاگرانه و مسالمت‌آمیز علیه ارتجاع آخوندی، مشعل آگاهی و آزادی را به‌میان توده‌های مردم برد و درخشانترین ویژگیهای انقلابی، نظیر مسئولیت‌پذیری، انضباط آگاهانه، جسارت انقلابی، سختکوشی و فداکاری را به‌نمایش گذاشت و آرمانها و مواضع سیاسی مجاهدین را در سراسر ایران ترویج کرد.
دوران مبارزه سیاسی و افشاگرانه میلیشیا که همراه با تحمل و صبر شگفت‌انگیز در برابر چماق و دشنه و شکنجه و گلوله پاسداران و چماقداران آخوندها بود، تا 30خرداد1360، زمانی که رژیم خمینی با به‌ رگباربستن تظاهرات مسالمت‌آمیز 500هزار نفره مردم تهران و اعدامهای گسترده و مستمر که از روز بعد آغاز شد، ادامه یافت.
در روز 30خرداد 1360 دیگر امکان هیچگونه فعالیت سیاسی مسالمت‌آمیز وجود نداشت و به‌این ترتیب میلیشیای مجاهد خلق نیز وارد دوران مقاومت مسلحانه در قبال رژیم ضدبشری و ضدمردمی آخوندی گردید.
حماسه مقاومت میلیشیای مجاهد خلق در زندانهای خمینی و در برابر شکنجه‌های وحشیانه آخوندها و پاسدارانشان، صفحه دیگری از مقاومت درخشان مردم ایران برای آزادی بود.
8
سال بعد از تشکیل میلیشیا، ارتش آزادیبخش ملی ایران تأسیس شد و در مداری بالاتر به‌ سازماندهی نیروهای جوان کشور برای مقابله با دیکتاتوری تروریستی و مذهبی آخوندی پرداخت.

رأی ندادن مجاهدین به قانون اساسی خمینی
12 آذر 1358

روز 12آذر 1358، خمینی، قانون اساسی دست‌پخت خبرگانش را به به‌اصطلاح همه‌پرسی گذاشت و با تقلب و دجالیت آن را به کرسی نشاند.
خمینی وقتی در پاریس بود وعده داده بود مجلس مؤسسان تشکیل خواهد داد که در آن نمایندگان مردم به بررسی و تصویب قانون اساسی جدید خواهند پرداخت. اما وقتی بر کرسی قدرت نشست این وعده را زیر پا نهاد و با عنوان ابداعی مجلس خبرگان و با وارد كردن یک مشت آخوند مرتجع تحت عنوان خبرگان به آن مجلس از طریق آنان توانست اصل ضدمردمی ولایت فقیه را در این قانون بگنجاند. حق حاکمیت مردم در این قانون اساسی با اصل 110 آن که ولی‌فقیه را با امتیازات ویژه و بدون حسابرسی بر گرده مردم سوار می‌کند نقض شد.
اما مجاهدین خلق ایران، به‌رغم تمامی خطراتی که از جانب خمینی و چماقداران او در آن زمان متوجهشان بود به این قانون اساسی رأی ندادند و آن را ناقض حق حاکمیت مردم و اصول دموکراسی خواندند.

اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی و رد آن توسط خمینی
15 دى 1358

روز شنبه 15دی 1358، مسعود رجوی رسماً به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران معرفی شد. اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی، برق امید و شادی برای تمامی آزادیخواهان و روشنفکران، زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی و تمام مردمی که در سرنگونی رژیم دیکتاتوری سلطنتی شرکت داشتند به وجود آورد. زیرا در کمتر از یک‌سال از سرنگونی رژیم شاه، خمینی و دارو دسته‌اش نشان داده بودند به هیچ‌یک از آرمانهای آزادیخواهانه مردم ایران وفادار نیستند و حکومتشان را جز با چماقداری و اعدام و سرکوب بر قرار نمی‌کنند.
ورود مسعود رجوی به صحنه انتخابات یک وحدت اصولی را بین تمامی جریانهای مترقی و مردمی به‌وجود آورد. این گسترده‌ترین ظهور وحدت نیروهای سیاسی در تاریخ ایران بود که حول حمایت از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست‌جمهوری شکل گرفته بود. اما خمینی که پیش از آن گفته بود هرگز در انتخابات مداخله نخواهد کرد، در برابر موج حمایت مردم و نیروهای سیاسی از مسعود رجوی، از ترس شکست کاندیدای مطلوبش و به‌خصوص ظهور یک آلترناتیو و جایگزین مترقی با محوریت مجاهدین مجبور به مداخله شد و مسعود رجوی را از رقابتهای انتخاباتی حذف کرد.
حضور مسعود رجوی در صحنه سیاسی به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری بر اساس قول اولیه خمینی مبنی بر عدم مداخله، جایگاه مجاهدین در جامعه ایران و در معادلات سیاسی را به نمایش گذاشت و از سوی دیگر حذف مسعود رجوی از کاندیداتوری با مداخله مستقیم خمینی، یکی از مهمترین صحنه‌های بروز ماهیت ارتجاعی و ضدمردمی خمینی در تاریخ مبارزات مردم ایران بود. به این ترتیب، هم‌چنان که مسعود رجوی در پیامی که پس از حذف خود فرستاد، تلویحاً به این واقعیت اشاره کرد که بازنده اصلی این کشاکش سیاسی، نه مجاهدین، بلکه خمینی بود.

سخنرانی مسعود رجوی با عنوان «آینده انقلاب» در دانشگاه تهران
10 بهمن 1358

روز دهم بهمن سال 1358 مسعود رجوی در یک سخنرانی در زمین چمن دانشگاه تهران برای مردم و هواداران مجاهدین شرکت کرد.
روزنامه کیهان روز 11بهمن 58 نوشت:
بعدازظهر دیروز حدود 200هزار تن به‌دعوت سازمان مجاهدین خلق ایران در دانشگاه تهران حضور یافتند.
این مراسم به‌مناسبت هشتمین سالگرد شهادت احمد رضایی اولین شهید سازمان و بزرگداشت مجاهد خلق عباس عمانی که در روز 28 دی ماه، 12روز قبل از آن به‌دست چماقداران خمینی به‌شهادت رسیده بودند برگزار گردید.
مسعود رجوی در سخنرانی خود گفت:
«
ما در مقابل هر گونه ظلم و استبدادی مقاومت خواهیم کرد و آسمان این خلق را هم‌چون گذشته غرق در ستاره خواهیم ساخت. ستارگانی که در شرایط خفقان و فشار با درخشش و سرخی خون خود به‌ شبهای سیاه جامعه، نوری تازه می‌بخشند و سدها و بن‌بستهای راه خدا و خلق را در هم می‌شکنند».
در این مراسم آقای مسعود رجوی به ‌سکوت مسؤلان حکومتی نسبت به‌حمله و هجوم مسلحانه عوامل ارتجاع به‌ مرکز امداد پزشکی مجاهدین و تخریب آن محل که 4روز قبل از آن صورت داده بودند اعتراض کرد و خواستار شد تا خمینی، نماینده‌یی را جهت بازدید از محل اعزام کند.
در پایان مراسم، یک بار دیگر چماقداران خمینی به ‌شرکت کنندگان حمله کردند و به‌ضرب و شتم عده‌یی پرداختند.

۱۳۵۹
میتینگ امجدیه و سخنرانی مسعود رجوی با عنوان «چه باید کرد؟»
22 خرداد 1359

روز 22خرداد 59، در شرایطی که خمینی خفقان و سرکوب را به ‌اوج بی‌سابقه‌یی رسانده بود، مسعود رجوی سخنرانی تاریخی خود در میتینگ امجدیه را برگزار کرد. این میتینگ که به‌رغم همه محدودیتهای ارتجاعی و تهاجم گله‌های مزدوران حزب‌اللهی، 200هزار نفر در آن شرکت کرده بودند، در زیر باران گلوله و گاز اشک‌آور برگزار شد. در آن سخنرانی، مسعود رجوى این سؤال بسیار اساسی را در برابر همه مردم ایران و به‌ویژه اقشار آگاه و نیروهای ترقیخواه و انقلابی قرار داد: «چه باید کرد؟»
این سخنرانی، یک افشاگری تکان‌دهنده و یک تعرض سیاسی ـ اجتماعی تمام‌عیار مجاهدین بر ضداستبداد و انحصارطلبی و جنایتها و یکه‌تازیهای ارتجاعی خمینی و پاسداران و چماقدارانش بود که با حملات پی‌درپی خود و با کشتار و سرکوب مجاهدین، می‌خواستند آزادی و پرچمداران آن را‌ به‌ مسلخ ببرند و دیکتاتوری زیر پرده دین را حاکم کنند. این سخنرانی در شرایطی که یورش چماقداران ارتجاع یک لحظه قطع نمی‌شد، ایراد گردید و یک بار دیگر فضای سیاسی ایران را در مقابل خمینی احیا کرد.
فضاحت این چماقداری تا آن حد بود که حتی بسیاری از مقامهای خود رژیم، از جمله احمد پسر خمینی، مجبور به ‌محکوم کردن چماقداری شدند. امری که برای خمینی، بسیار سنگین بود.

سخنرانی و موضعگیری علنی خمینی علیه مجاهدین
۱۳۶۰
تظاهرات 500هزار نفره مردم تهران و آخرین اتمام‌حجت تاریخی با خمینی
30 خرداد 1360

بعدازظهر روز 30خرداد، تظاهرات مسالمت‌آمیز نیم میلیونی مردم تهران به‌دعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق گردید.
آن روز رادیوی ارتجاع، پرده از روی همه چماقداریها و تاخت و تازها کنار زد و به‌صراحت خطاب به ‌پاسداران گفت و کراراً تکرار کرد که به ‌اذن امام به‌روی تظاهر کنندگان رگبار باز کنید. به این ترتیب پاسداران، تظاهرات مسالمت‌آمیز را، با دستور مستقیم خمینی به‌خون کشیدند.
بعدازظهر30خرداد ۱۳۶۰، خمینی به‌طور تاریخی در مقابل مسعود رجوی و آرمان مجاهدين شکست خورد و تمام شد. از این پس، مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضع‌گیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل گرفت و پیش رفت. کارنامه درخشان دو و نیم ساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم می‌کند.

تأسیس شورای ملی مقاومت
30 تير 1360

شورای ملی مقاومت ایران در 30تیر 1360، در سالگرد قیام ملی 30تیر تأسیس شد تا یادآور این باشد که این شورا در ادامه همان خط دکتر محمد مصدق پیشوای فقید نهضت ملی مردم ایران و برای تحقق آرمانهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه‌یی که مردم ایران بیش از یکصد سال است برای آن مبارزه می‌کنند، تشکیل شده است.
در اساسنامه شورای ملی مقاومت آمده است: «شورای ملی مقاومت برای سرنگونی رژیم خمینی و استقرار دولت موقت تشکیل شده است».
تأسیس شورا یک ماه بعد از آغاز مقاومت انقلابی توسط مسعود رجوی و در بحبوحه موج اعدامهای جنون آمیز خمینی و در سیاهترین روزهای حاکمیت اختناق در تهران خون گرفته اعلام شد.
شورای ملی مقاومت، پیوسته در کانون مبارزات مردم ایران در برابر فاشیسم مذهبی جرار حاکم بر میهنمان قرار داشته است و اعضا و مسئولان آن عمر و زندگی خود را وقف پیشبرد آرمان رهایی بخش مردم ایران کرده‌اند. اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت فارغ از هر سمت و مسئولیتی که در سازمان کار شورا به‌عهده‌ دارند، در وهله اول خود را رزمنده جبهه نبرد آزادی مردم ایران می‌دانند و در سرد و گرم روزگار، پیوسته همراه با سایر هموطنان، در تظاهراتها، تحصن‌ها و فعالیتها، برای رساندن صدای مظلومیت مردم ایران به‌گوش جهانیان حضور داشته‌اند و همراه با آنها فریاد زده و از جان مایه گذاشته‌اند.
ماندگاری شورای ملی مقاومت، به‌مدت بیش از سه دهه، به‌مثابه دیرپاترین ائتلاف سیاسی تاریخ معاصر ایران، آن هم در بغرنج‌ترین شرایط بین‌المللی و منطقه‌یی، گویای اصالت شورا و ریشه‌های عمیقش در جامعه ایران، خط مشی اصولی آن مبنی بر سرنگونی رژیم ضدبشری و عدم عدول از این خط اصولی و همچنین تبلور مناسبات دموکراتیک و خصلت کثرت‌گرای آن است.
در شورای ملی مقاومت هر عضو، صرفنظر از این‌که یک سازمان بزرگ سراسری مانند مجاهدین باشد یا یک شخصیت منفرد، دارای یک حق رأی باشد. همچنین طبق تصمیمات شورا، دولت موقت که بر اساس برنامه شورا به‌مدت حداکثر شش ماه از فردای سرنگونی رژیم آخوندی تا برگزاری انتخابات آزاد بر سر کار خواهد بود، دولتی ائتلافی است که همه احزاب و گروهها و گرایشات مختلف درون شورا در آن شرکت خواهند داشت. وظیفه شورای ملی مقاومت در وهله اول سرنگونی رژیم آخوندی است. پس از سرنگونی، شورای ملی مقاومت دولت موقتی را شکل می‌دهد که وظیفه اساسی آن، انتقال حاکمیت به ‌مردم ایران و مستقر ساختن حاکمیت جدید ملی و مردمی است. وظیفه انتقال حاکمیت با انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس مؤسسان، حداکثر 6ماه بعد از سرنگونی دیکتاتوری آخوندی صورت می‌گیرد. در پایان دوره 6ماهه، دولت موقت از قدرت کنار می‌رود و مؤسسان منتخب مردم برای تعیین دولت جدید و تهیه قانون اساسی نوین آغاز به‌کار می‌کند.
شورا با سازمانها و شخصیتهایش طیف کاملی از ترکیب اجتماعی و سیاسی ایران را بازتاب می‌کند. هم‌چنان که نیمی از اعضای شورا را زنان تشکیل می‌دهند. شورا درعین‌حال، خودش الگویی از جامعه ایران فرداست، و طرحهایی که شورا برای مسائل مختلف جامعه ایران از سالها پیش اندیشیده، شاهد این مدعاست.

پرواز بزرگ رهبر مقاومت مسعود رجوی از قلب پایگاه شکاری در مهرآباد تهران به پاریس
عاشورای مجاهدین و شهادت اشرف رجوی و سردار موسی خیابانی در نبرد با پاسداران در تهران
۱۳۶۱
شهادت مجاهد قهرمان فرمانده محمد ضابطی و یارانش
12 ارديبهشت 1361
روز 12اردیبهشت 61، تهران شاهد نبردهای عظیمی بود که از شرق تا غرب و از شمال تا بخشهایی از مرکز شهر را در بر می‌گرفت.
از ساعت 2بعدازظهر با اولین شلیک، تهاجم همزمان پاسداران به چندین پایگاه مجاهدین شروع شد. نبرد تا ساعتهایی پس از نیمه‌شب ادامه داشت و رشیدترین فرزندان ایران، با مقاومت دلیرانه خود درسی فراموشی ناپذیر به خمینی دجال و مزدوران آدمکش او دادند. دشمن از زمین و هوا با سلاحهای نیمه‌سنگین و حتی سلاح سنگین و شلیک با هلیکوپتر، پایگاهها را می‌کوبید. شهر در هاله‌یی از انفجار و دود و آتش غرق شده بود. بیش از 60زن و مرد مجاهدخلق، ایستاده بودند تا آن‌طور که شایسته مجاهد خلق است، رایت شرف یک خلق را تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون برافراشته نگاه دارند. روز 12 اردیبهشت، مجاهدان قهرمان با پایمردی و حماسه شورانگیز فرمانده والامقام محمد ضابطی و سایر همرزمان قهرمانش یک آزمایش بزرگ را با موفقیت پشت سر گذاشتند و سربلند و سرافراز در خاطره خلق و میهن جاودانه شدند.
نام مجاهد قهرمان محمد ضابطی، همواره همراه با بزرگترین حرکتهای مردمی علیه ارتجاع خمینی؛ از مبارزات سیاسی سالهای 60 و میتینگ بزرگ امجدیه تا تظاهرات 7اردیبهشت و خیزش عظیم سازمان‌یافته مردمی در30خرداد60 عجین شده است. او به‌مثابه یک انقلابی تمام عیار و یک مجاهد فداکار، خطوط استراتژیک سازمان را در برخورد با ارتجاع پیش می‌برد و با ابتکار و خلاقیت، دستاوردهای سیاسی آن را بیشتر و افزونتر می‌کرد.
محمد ضابطی در رأس بخش اجتماعی سازمان، توانست به سرعت روابط و مناسبات علنی را با مرحله و فضای جدید منطبق نماید و تشکیلات بسیار گسترده‌یی را وارد مناسبات مخفی، نظامی و تهاجمی کند.
در نبردهای روز 12اردیبهشت 1360 مجاهدان قهرمانی چون نصرت رمضانی، قاسم باقرزاده، حمید جلال زاده، سوسن میرزایی، پری یوسفی، زکیه محدث، احمد کلاهدوز، محمد تواناییان فرد، فاطمه (تاجی) مهدوی کرمانی، اقدس تقوی، امیرهوشنگ آق بابا نیز دلیرانه در برابر تهاجم پاسداران ظلمت و تباهی ایستادند و حماسه آفریدند. آنان چنان صحنه‌های پرشوری از مقاومت و دلاوری را در مقابل چشمان شگفت‌زده مردم آفریدند که هرگز از خاطره‌ها نخواهد رفت.

ملاقات مسعود رجوی با نایب نخست‌وزیر عراق در اور سورواز و امضای قرارداد صلح
19 دى 1361

در تابستان سال 1982 عراق اعلام کرد که نیروهایش را از داخل خاک ایران به‌پشت مرزهای بین‌المللی عقب می‌کشد و برای آتش‌بس آمادگی دارد. در همان روز آقای رجوی اعلام کرد که از امروز دیگر هیچ توجیه ملی برای ادامه جنگ وجود ندارد و هر چه جنگ استمرار پیدا کند، به‌سود رژیم خمینی است و او تنها طرفی است که خواهان استمرار جنگ است.
در سال 1983، یعنی شش ماه بعد از خروج نیروهای عراقی از خاک ایران، طارق عزیز نائب نخست‌وزیر وقت عراق به‌ مقر آقای رجوی در پاریس آمد تا بیانیه‌یی برای صلح بین دو ملت را امضا کنند. این ملاقات و این بیانیه، بیانگر عدم مشروعیت این جنگ و اعلام صلح بین دو ملت بود.

۱۳۶۴
آغاز انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین
30 خرداد 1364

دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، در بهمن سال 63، در اطلاعیه معرفی رهبری جدید سازمان مجاهدین خاطرنشان کرده بودند: «رهایی و اعاده حقوق زن ـ به‌عنوان شرط ضروری رهایی مرد ـ نقطه عزیمت یک جهش ایدئولوژیکی در درون مجاهدین می‌باشد. این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صد‌چندان نموده و صفوف پولادین ما را هرچه پاکیزه‌تر و یگانه‌تر می‌سازد».
دیری نگذشت که صحت و حقانیت سخن فوق و در واقع صحت و حقانیت انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین که با مریم و با نام مریم آغاز شده بود، در پهنهٴ مبارزه و انقلاب به اثبات رسید:
انقلابی که با نام مریم شروع شد به مناسبات درونی مجاهدین، به سبک کارها، به باورها و اندیشه‌ها، تأثیرات شگرفی بر جای گذاشت. با این انقلاب، زنان، که رها شدنشان سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک بود، در نوک پیکان تحول قرار گرفتند. آنچه عمومیت داشت، ارتقاء كيفى مسئولیت‌پذیری بود. در اولین جمعبندی سالانهٴ پس از انقـلاب ایدئولوژیک در سال 64، نسبت زنان در شورای مرکزی سازمان از 15درصد به 34درصد یعنی بیش از دو برابررسید و تعداد اعضای شورای مرکزی از 160تن به 570تن یعنی بیش از سه‌ و نیم برابر افزایش یافته بود.
آثار گسترده و عمیق انقلاب ایدئولوژیک همهٴ زمینه‌های تشکیلاتی، سیاسی و تمامی فعالیتهای سازمان را فرا گرفت و مجاهدین را به نقطهٴ کنونی ارتقا داد. بی‌تردید بدون انقلاب ایدئولوژیک، مجاهدین هرگز قادر به عبور از دل توفانهای سهمگین این سالیان نبودند.

۱۳۶۵
عزیمت رهبر مقاومت مسعود رجوی از پاریس به‌جوار خاک میهن
17 خرداد 1365

پروازی برای صلح و آزادی
روز 17خرداد 1365، سرانجام شکست توطئه‌یی است که در دهه۶۰ علیه مقاومت ایران و به‌ویژه علیه رهبر این مقاومت در فرانسه طراحی و به‌ مرحله اجرا گذاشته شده بود. رژیم خمینی در آن زمان با بندوبست با دولت دست راستی فرانسه برای خودش کیسه‌ها دوخته بود و چشم انتظار این بود که با حذف رهبر مقاومت، نفس راحتی بکشد و رؤیاهای توسعه‌طلبانه رژیمش را برای برپایی امپراطوری مورد نظر خمینی و بلعیدن عراق، محقق کند. اما مقاومت ایران، با پروازی برای صلح و آزادی و پی افکندن ارتش آزادی‌بخش، به‌مثابه اهرم اصلی سرنگونی رژیم در جوار مرزهای میهن، همه خواب و خیالهای خمینی و رفسنجانی را برای به‌دام انداختن و از بین بردن رهبری این مقاومت در فرانسه، باطل کرد.
در پی نزدیک به‌۱۰روز کشاکش سهمگین سیاسی و امنیتی که ممانعت دولت وقت فرانسه از عزیمت رهبر مقاومت، موجب آن شده بود، سرانجام مسعودرجوی در بعدازظهر روز ۱۷ خرداد مقارن با عید فطر، از فرودگاه اورو (evro) در شمال پاریس، با یک هواپیمای کوچک ۶ نفره در پروازی که رژیم خمینی لحظه به‌لحظه آن را ردیابی می‌کرد، و خبرگزاریها بی‌درنگ عبور آن را از آسمان آن کشور گزارش می‌کردند، عازم خاک عراق گردید تا در جوار خاک میهنش مستقر شود. فرودگاه اورو (evro)، همان فرودگاهی بود که رهبر مقاومت ۵ سال قبل از آن، در تابستان ۱۳۶۰ در یک پرواز پرمخاطره از تهران تا پاریس، در آن فرود آمده بود.

۱۳۶۶
تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران
30 خرداد 1366

روز ۳۰خرداد ۱۳۶۶ رهبر مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را اعلام نمود.
بنیانگذاری ارتش آزادیبخش برای دفاع از آزادی میهن و به‌مثابه ”بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران“ ، پاسخ قطعی به نبرد سرنوشت میان مقاومت و ارتجاع خمینی است.
ارتش آزادیبخش ملی ایران طی موجودیت خود، سه مرحله بسیار مهم را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول، شکستن طلسم جنگ‌طلبی خمینی بود که با نبرد چلچراغ و ریختن زهر آتش‌بس در حلقوم خمینی به ثمر رسید و با سلسله نبردهای فروغ جاویدان، بیمه نامه خود را به دست آورد.
مرحله دوم، ایستادگی در برابر تهاجم لشکرهای سپاه خمینی در بهار سال ۷۰ و هنگامی بود که رژیم با سوء‌استفاده از وضعیت عراق، به خاک این کشور تجاوز کرده و قصد اشغال اشرف را داشت. ولی با مقاومت و دفاع ارتش آزادیبخش، طرحش با شکست مواجه شد و به این نتیجه رسید که می‌خواست «از دیوار بلندتر از قد خود بالا برود!».
مرحله سوم گذار از سالهای پرتوفان پس از سقوط نظام پیشین عراق و اشغال این کشور بود. پایداری پرشکوه در برابر سنگین‌ترین توطئه‌های رژیم پلید آخوندی و همدستی با ۱۲دولت و بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و همچنین بمباران سیاسی و تبلیغاتی مجاهدین در اشرف بود.
بدین ترتیب شهر اشرف، مقر ارتش آزادیبخش ملی ایران، به‌مثابه قلب تپنده و کانون مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران علیه رژیم آخوندی، سر بلند کرد و به نقطه امید مردم ایران و تمامی مردم دردمند منطقه و جهان برای خلاصی از بنیادگرایی و ارتجاع وحشی آخوندی تبدیل گردید.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر