با یاد مجاهد شهید حسینعلی ایزدی نجفآبادی از پیشتازان نبرد با شاه وشیخ
- زندگینامه شهیدان
- 1387/01/19
محل تولد: نجف آباد اصفهانشغل: دانشجوسن: 27تحصیلات: دانشجومحل شهادت: همدانتاریخ شهادت: 16-9-1360محل زندان: زمان شاه زندان قصر
زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: ۵۴تا ۵۷ زندان بود ۳سال قصر
نحوه شهادت: تهاجم پاسداران به پایگاهشان
مجاهد شهید حسینعلی در سال۱۳۳۳ در نجفآباد اصفهان در یک خانواده مذهبی بدنیا آمد.
وی از همان ابتدا با دیدن فقر و محرومیت مردم نجف آباد و اختلاف طبقاتی که نظام شاه ایجاد کرده بود، با انگیزه مبارزه با این وضعیت با مسایل سیاسی گرایش پیدا کرد.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در نجف آباد به پایان برد و سپس وارد دانشگاه شد.
ورود حسینعلی به دانشگاه که با دستگیریهای دستگیری مجاهدین و شهادت بنیانگذاران سازمان همزمان بود، وی را به آرمان و ارزشهای مجاهدین هدایت کرد.
وی در سالهای ۵۱ تا ۵۳ با تشکلهای سیاسی و بهخصوص آنها که با مجاهدین رابطه داشتند همکاری میکرد؛ اما بهدلیل ضربه اپورتونیستهای چپنما در سال۱۳۵۴ ارتباط او قطع شد.
حسینعلی یکسال به کارگری و رانندگی تاکسی در تهران مشغول بود تا آن که سال۵۴ توسط ساواک شاه که اطلاعاتی از او بهدست آورده بود؛ دستگیر و به زندان منتقل شد؛ خیانت اپورتونیستهای چپنما و فشارهای راستهای مرتجع، حسینعلی را که همزمان زیر شکنجه بازجویان و دژخیمان ساواک شاهنشاهی بود رنج میداد و تحت فشار زیادی بود، اما او همچنان سر موضع مجاهدیاش ایستاد.
وی در رابطه با این دوران به یکی از همرزمانش گفته بود: «من یکسال قطع بودم خیلی سختی کشیدم بعد که به زندان افتادم شکنجه سنگین ساواکیها که بعضاً برای تخلیه زندانی یک ماه تا دو ماه و بعضاً مستمر تا چند ماه ادامه مییافت خیلی آدم را بهلحاظ جسمی تحلیل میبرد؛ و من زیر شلاقهای ساواک و بیخوابیها و بیغذاییها ۱۰کیلو کم کردم ولی خیانت اپورتونیستها و وادادگی و چاپلوسی و بریدگی راستهای مرتجع؛ مثل خنجر بر قلب ما بود ولی خدا را شکر که مجاهدین هستند و سرفرازیم».
دورانهای سخت زندان و شکنجهها و محرومیتها از حسینعلی وقتی با وصل به مجاهدین و آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک آنها همراه شد از او یک مسئول ارزنده ساخت.
مجاهد سرفراز حسینعلی ایزدی همراه دیگر مجاهدین با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی از زندانهای شاه آزاد شد و برای سامان دادن جنبش ملی مجاهدین و تشکیلات اصفهان همت گمارد.
در پائیز سال۶۰ بدلایل وضعیت اختناق و سرکوب فزاینده و امنیتی شدیدی که در اصفهان وجود داشت؛ به منطقه غرب کشور برای ادامه فعالیتهای مجاهدیاش فرستاده شد تا ضمن ارزیابیهای امنیتی زمینههای فعالیت در غرب را هم ارزیابی نماید.
اواسط زمستان سال۶۰ بود که حسینعلی ایزدی (نجف) به همدان میرود. زمانی که حسین به همدان وارد شد؛ تشکیلات همدان نبرد سخت و طولانی چندین ماههای را با رژیم گذرانده بود و ضمن ضربات سختی که به رژیم و دژخیمان و سرکردگانش وارد کرده بود؛ تشکیلات باقیمانده همدان و نیروهای اجتماعی آن در همدان و سایر شهرهای اطراف؛ در تنگنای استقراری جدی بهسر میبردند و بعضاً در یک پایگاه بیش از ظرفیت آن مستقر شده بودند. حسین بعد از آمدن به همدان در کنار کار بررسی وضعیت غرب به تأمین پایگاه و حل تضاد ارتباطات آن استان پرداخت و در روزهایی که نزدیک بهشهادت وی بود توانست سروسامانی در آن اختناق و سرکوب حداکثری بدهد.
حسین، با همسرش زهرا تدین و همرزمش در پایگاهی که با برخی از فرماندهان استان جلسه داشتند مورد محاصره مزدوران قرار میگیرند؛ مجاهدین مستقر در پایگاه سریعاً دست به کار شده و با پاسداران درگیر میشوند زهرا وقتی میبیند که پاسداران وارد خانه شدند نارنجک کشیده و شهید میشود و باعث میشود مدتی پاسداران عقبنشینی کنند و تعدادی از نفرات موفق میشوند از محاصر خارج شده و فرار کنند. این درگیری تا ساعت ۱۱صبح رور بعد ادامه داشت. نهایتاً حسین قهرمان وقتی فشنگ هایش به پایان میرسد و برای مدتی صدای رگبار طرفین قطع شده بود. پاسداران جنایتپیشه؛ با بلندگو فریاد میزنند: تسلیم شوید در این زمان حسین به صحن بالکن میآید و در حالیکه برای مردمی که نظارهگر بودهاند دست تکان میدهد ضامن نارنجک خود را میکشد و بهشهادت میرسد.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر