۱۴۰۲ تیر ۲۳, جمعه

با یاد مجاهد شهید علی اکبر طریقی پیشتاز نبرد با دیکتاتوری شاه وشیخ از تهران

 با یاد مجاهد شهید علی اکبر طریقی پیشتاز نبرد با دیکتاتوری شاه وشیخ از تهران

مجاهد شهید علی اکبر طریقی
مجاهد شهید علی اکبر طریقی

محل تولد: تهران
شغل: -
سن: 27
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 19-12-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه : ۱۳۵۴ / ۳.۵سال

نحوه شهادت  : تیرباران

مجاهد شهید علی‌اکبر طریقی در سال۱۳۳۳ در تهران متولد شد. از دوران دبیرستان فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد و در همین رابطه پس از مدتی توسط مزدوران ساواک دستگیر شد و ۶ماه در زندان بود.

پس از آزادی، مجدداً فعالیت‌های مبارزاتی خود را ادامه داد و بار دیگر در سال۵۴ دستگیر و بلافاصله بزیر شکنجه‌های ساواک و بازجویان جنایتکار زندان شاه قرار گرفت. او ۶ماه در بلا تکلیفی به‌سر برد که سهمیه‌اش در این دوران شلاق وکابل تا سر حد بی‌هوشی و مرگ بود تا جایی که  به‌سختی اموراتش را حل و فصل می‌کرد.

اکبر بعد از دو ماه به‌دلیل خیانت اپورتونیستهای چپ‌نما مجدد زیر بازجویی و شکنجه‌های شدید ساواک شاه قرار گرفت اما به‌رغم خیانت اپورتونیست‌ها و راستهای مرتجع، او سر موضع مجاهدی‌اش ایستاد و موفق و سربلند دوران نوینی را با مجاهدین در زندان آغاز کرد.

وی نهایتا در بیداگاه شاه به ۱۰سال زندان محکوم شد. طی دوران زندان مسئولیتهایی به عهده داشت را با پشتکار بی‌نظیری انجام می‌داد.

اکبر قهرمان در سال۵۷ به همت خلق قهرمان ایران همراه با دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد.

او طی دوران انقلاب هم‌چون دیگر خواهران و برادران مجاهدش، علاوه بر شرکت در کلیه‌ٔ حرکت‌های مردمی بر علیه رژیم شاه خائن، به‌طور فعال در حرکت‌های اعتراضی خانواده‌های شهدا و اسرای مجاهد خلق شرکت داشت و در راه‌اندازی بسیاری از این حرکت‌ها، نقش مهمی به‌عهده داشت.

پس از پیروزی انقلاب و تشکیل ستادهای سازمان، مجاهد شهید علی‌اکبر طریقی در ستاد مرکزی سازمان در تهران مشغول فعالیت شد. او از ابتدای انتشار نشریهٔ «مجاهد» تا روز دستگیریش در این قسمت کار می‌کرد و یکی از کادرهای با تجربه نشریه بود.

مجاهد شهید علی‌اکبر طریقی در شهریورماه ۵۹ هنگامی که برای ادای شهادت جهت افشاگری و مقابله با توطئه‌ٔ ارتجاع در رابطه با به‌اصطلاح محاکمه مجاهد قهرمان محمدرضا سعادتی توسط رژیم خمینی به دادستانی انقلاب مراجعه کرد، دستگیر شد.

اکبر دلیر که پیشاپیش از خطرات مراجعه خود به دادستانی ضدانقلاب خمینی کاملاً آگاه بود، متهوارنه به انجام وظیفه انقلابی و افشاگرانه خود به‌مثابه یک عمل فدایی قیام نمود، تا مانع به راه‌انداختن تبلیغات مسخره و دروغین رژیم پلید خمینی گردد.

در این راه نه تنها در برابر تمامی فشارها، قهرمانانه مقاومت کرد و ذره‌یی در استواری بر مواضع سازمان تردید ننمود، بلکه با شور و احساس مسئولیتی انقلابی و با اتکا به تجارب قبلی خود در رابطه با زندانهای شاه خائن، فعالانه در جهت راه‌اندازی و ارتقاء تشکیلاتٍ اسرای مجاهد در زندان اوین تلاش نمود.

او با هوشیاری و توانمندی قابل تحسینی توانست از طریق همسر مجاهدش و نیز از راههای دیگر، ارتباط فعال و مستمر با یاران مجاهد خود در بیرون زندان برقرار سازد.

تشکیل کلاسهای آموزشی، توزیع نشریه توقیف شده! مجاهد در میان زندانیان و… گوشه‌یی از تلاش‌ها ی او بود.

اکبر با پذیرش آگاهانه تمامی مخاطرات در جهت انجام وظایف انقلابی خود، برجسته‌ترین فراز زندگی انقلابیش را رقم زد. فرازی که در آن تلاش بی‌امان او، در جهت شکِل بخشیدن به جمع اسرای مجاهد، جایگاه ویژه‌یی دارد.

یکی از زندانیان در خاطراتش نوشته است: من اکبر را در سال۱۳۵۹ در زندان اوین بند ۳۲۵ (انفرادی) دیدم که مجاهد شهید سید محمدرضا سعادتی هم در یکی از همین سلول‌های انفرادی بود، وجود سید و اکبر به بچه‌ها روحیه و جسارت زیادی می‌بخشید. به‌همین دلیل دژخیمان خمینی از تماس گرفتن بچه‌ها با این دو شهید واهمه داشتند و بیشترین کنترل را روی سید و اکبر داشتند. اکبر برای این‌که با سید تماس بگیرد از تاکتیکهای مختلف استفاده می‌کرد و با محمل‌های مختلف خودش را به سید می‌رساند و صحبت می‌کرد.

بارها و بارها دژخیمان خمینی و مشخصاً لاجوردی جلاد، خشم و غضب ضدانقلابی خود را از فعالیت‌های اکبر در زندان بیان داشته بودند و از تأثیر اقدامات او بر روی دیگر زندانیان، با کینه‌ای عمیق یاد می‌کردند.

سرانجام در سحرگاه ۱۹اسفند ماه ۶۰، تپه‌های اوین باز هم با خون تعدادی دیگر از فرزندان دلیر مجاهد خلق رنگین شد. از جمله این قهرمانان، شهید علی‌اکبر طریقی بود که در اوجی بس شکوهمند نامش در کاروان پرافتخار شهدای مجاهد خلق جاودانه شد.

او در نامه‌یی که از زندان در فاز سیاسی بیرون فرستاد، نوشته است:

«ان امرنا صعب مستصعب» «انقلاب ما راهی پرپیچ و خم و بس دشوار در پیش دارد».

با قلبی سرشار از عشق به خدا و خلقم، آگاهانه در جهت آرمانهای توحیدی و اسلامی گام بر می‌دارم. گر چه می‌دانم این راه مملو از سختی‌ها و مشکلات فراوان است. لیکن گذار از این ابتلائات و قرار گرفتن در افق طلایی و سرخ فام شهادت است که محتوی و جوهر توحیدی، به حرکت اجتماعی‌مان می‌دهد. با آگاهی کامل به چنین حرکت اصیلی بود که خواسته‌های خود را در حرکت مکتبی مجاهدین خلق متبلور شده یافتم و از دستاوردهای این جریان توحیدی که به حق ناجی پویندگان اسلام و مسیر توحیدی در عصر حاضر می‌باشد، استفاده کرده و تمام انرژی و کوشش خود را صرف ارتقاء درک و بینش و شناخت از اسلام و حرکت توحیدی پیرامون آموزش‌های سازمان بسیج کرده و امیدوارم که در این روند بتوانم رسالت توحیدی خود را، در راه خدا و خلق ادا کرده و به سهم هر چند کوچک خود، گامی در جهت اعتلای اسلام و حرکت تکاملی انسان‌ها بر داشته باشم».

زندان اوین ــ بند ۳ اکبر طریقی ۲۰/ اردیبهشت / ۶۰»

اکبر در قسمتی از وصیتنامه‌ی خود که در آخرین لحظات حیاتش نوشته است خطاب به همسر و فرزند خود چنین نوشته: «… همسر خوبم… می‌دانم آن‌قدر جدائیم را کشیده‌ای که در رابطه با همسری دین زیادی به گردنم داری. ولی زندگی چه زیباست… مادری خوب برای لاله‌ام بوده‌ای و باش. دامنت پرمهر و آغوشت گرم باد تا دخت کوچکم را که در سالروز تولدش، طعم نچشیده‌ی پدر را از یاد می‌برد، با آغوش پرمهرت پر کنی. وقتی بزرگ شد، جریان پدر را کم کم در گوش او زمزمه کن…

«… دخترم لاله، سالروز تولدت را چند روز پیش در دل خود جشن گرفتم، هر چند که هویتی از پدر خود لمس نکرده‌ای… خدا حافظ دخترم».

یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر