با یاد مجاهد شهید مسعود حاجیان از پیشتازان نبرد علیه دیکتاتوری شاه وشیخ از تهران
- زندگینامه شهیدان
- 1387/01/19
محل تولد: تهرانشغل: استادیار انستیتوی زنجانسن: 31تحصیلات: دانشجوی مهندسیمحل شهادت: تبریزتاریخ شهادت: 29-4-1360محل زندان: زندان ارومیه
زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: سالهای ۱۳۵۱ به مدت بیش از ۴ماه
نحوه شهادت: تیرباران
مجاهد شهید مسعود حاجیان در سال۱۳۲۹ در خانوادهای متوسط در خانی آباد تهران بدنیا آمد، وی حدود ده سال داشت که خانوادهاش به قلهک نقل مکان کردند، و در آنجا تحصیلات دبستانی و دبیرستانی را ادامه داد.
وی پس از طی دوران دبیرستان در رشته مهندسی آبیاری دانشکده کشاورزی ارومیه به تحصیلاتش ادامه داد.
مسعود از دوره دبیرستان با شرکت در محافل مذهبی و مشخصاً شرکت در جلسات دکتر علی شریعتی مرحوم در حسینیه ارشاد با مسایل سیاسی آشنا شد.
پس از علنی شدن فعالیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زمان شاه، مسعود با خواندن جزوهها و اعلامیههای سازمان و زندگینامه شهدای مجاهد با اهداف سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و از نجآنجا آنجا که آرمانهایش را در این سازمان پیشتاز پیدا کرد، به فعالیتهایش در هواداری از سازمان چه در دانشگاه و چه خارج دانشگاه ادامه داد. وی مشخصاً با کمک هسته کوچک هواداران سازمان که در تهران تشکیل شده بود دفاعیات مجاهد شهید مهدی رضایی و. . را چاپ کرده و برای دانشجویانی که مناسب میدید پست میکرد.
بهدنبال همین فعالیتها بود که به جرم سازمان دادن اعتصابات دانشکده در روز ۱۶ آذر سال۱۳۵۱ (روز دانشجو) دستگیر و زندانی شد و پس از فشارها و شکنجههایی که متحمل شد از آنجا که مزدوران ساواک سندی علیه وی نداشتند، بعد از ۴ماه از زندان آزاد گردید.
مسعود با توجه به کینه عمیقی که نسبت به دیکتاتوری حاکم داشت وقتی به سربازی برده شد بعد از سه ماه فرار کرد.
وی که مدتی در شرکت مزارع و راهسازی کار میکرد بهدلیل محبوبیتی که بین کارگران بهدلیل اعتقادات و خلق و خوی انقلابیاش پیدا کرده بود اخراجش کردند.
مسعود تمام تلاشش این بود که در بیرون زندان به سازمان وصل شود وی که در قیام ضدسلطنتی فعال بود بعد از پیروزی انقلاب به جنبش ملی مجاهدین در زنجان پیوست و در تابستان سال۵۸ در اردوگاه سازندگی زنجان وابسته به جنبش ملی مجاهدین به فعالیت شبانهروزی مشغول شد که توانستند با تلاش بسیار مسأله لولهکشی آب روستاییان گلتپه زنجان را بهرغم همه کارشکنیهای مزدوران رژیم به پایان برسانند.
مسعود همزمان با فعالیت در ارتباط با سازمان در انستیتوی زنجان بهعنوان استادیار نیز تدریس میکرد.
از آنجا که وی در زنجان بسیار شناخته شده و محبوب بود بارها مورد تهاجم فالانژهای رژیم قرار گرفت که البته هر بار با چابکی بر آنها غلبه میکرد.
بالاخره مسعود در روز ۳۰خرداد ۶۰ در درگیری با مزدوران خمینی در زنجان دستگیر و پس از مدت کوتاهی به زندان تبریز منتقل و زیر شکنجه قرار گرفت بهنحوی که آثار آن روی پیکر پاکش پس از اعدام، بهصورت کبودیهای زیادی که ناشی از شکنجههای وحشیانه بود دیده میشد. اما بهرغم این فشارها روحیه بالای وی در زندان تمام همرزمانش را تحت تأثیر قرار داده بود.
به گفته یکی از همرزمانش، موسوی تبریزی جلاد اعلامیه سیاسی نظامی سازمان را به او نشان داده و میگوید فقط بگو این اعلامیه را قبول ندارم ما دیگر کاری با تو نداریم ولی مسعود از این خواسته دژخیم سر باز زد و بر مواضع مجاهدیاش استوار ماند.
مسعود قهرمان در میان همرزمانش با ویژگیهای صفا و مهربانی و شادابی شناخته میشد.
بستگان مسعود پس از اینکه متوجه شدند او در زندان تبریز زندانی است به ملاقات او رفتند و مسعود بدون اینکه پدرش بفهمد با نوشتن کلمه اعدام روی کف دستش برادرش را متوجه کرد که حکم اعدام دارد.
در این ملاقات وقتی خانواده به او گفتند میخواهند بهزودی مجدداً برای ملاقات او بروند، از آنجایی که میدانست بهزودی حکم اعدام اجرا میشود به آنها گفت ملاقات نیایید خودم برای شما نامه مینویسم.
یک هفته از این ملاقات یعنی در روز ۲۹تیر سال۱۳۶۰ بعد از مدت کوتاهی که از دستگیری وی میگذشت دژخیمان خمینی او را اعدام کردند و خانوادهاش از طریق رادیو و اعلام اسامی اعدام شدگان متوجه شهادت وی شدند.
در زمان شهادت مسعود، فرزندش یاسر حاجیان دوساله بود که او نیز در قتلعام روز ۱۰شهریور سال۹۲ اشرف توسط مزدوران سلیمانی دژخیم، همراه با ۵۲ اشرفی قهرمان بهشهادت رسید.
همچنین برادر مسعود، مجاهد شهید منصور حاجیان نیز از شهدای حمله به اشرف در ۱۹فروردین ۱۳۹۰ میباشد.
پیکر پاک مسعود قهرمان با همکاری دوستداران وی در زنجان توسط یکی از بستگانش به تهران منتقل و در بهشت زهرا دفن شد
یادش گرامی و راهش پر روهرو باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر