۱۴۰۳ تیر ۲۲, جمعه

آیا نرمش قهرمانانه چندباره خامنه‌ای رژیم را نجات می‌دهد؟

آیا نرمش قهرمانانه چندباره خامنه‌ای رژیم را نجات می‌دهد؟

 انتخابات، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری، در حوزه جمهوری اسلامی یک فرایند کاملا مهندسی‌شده و به شدت کنترل‌شده است، اما این کنترل همیشه به یک شکل و یک اندازه نیست، بلکه بر اساس مصلحت نظام یا مصلحت رهبر نظام تغییر می‌کند و به اصطلاح شُل و سفت می‌شود.

به عنوان مثال، در سال 1376 که رژیم بابت قتل مجموعه‌ای از مخالفان نامدارش در قلمرو اروپا در انزوای بین‌المللی قرار گرفته بود، انتخابات را شُل کردند تا محمد خاتمی به اصطلاح اصلاح‌طلب از صندوق دربیاید و رویکرد غرب را در قبال رژیم ایران ملایم کند، و این پروژه جواب داد و فشار بین‌المللی تا مدت مدیدی از روی جمهوری اسلامی برداشته شد.

ولی در سال 1384 که اختلافات علی خامنه‌ای با اکبر هاشمی رفسنجانی بالا گرفته بود و نمی‌خواست بار دیگر او را در مقام ریاست جمهوری ببیند، انتخابات را سفت کردند تا محمود احمدی‌نژاد از صندوق دربیاید. به همین ترتیب، در سال 1388 که امر بر بخشی از خط امام مشتبه شده بود که می‌توانند در میدان انتخابات خامنه‌ای را به چالش بکشند، رژیم اجازه نداد میرحسین موسوی با وجود حمایت گسترده مردمی رئیس‌جمهور شود.

اما با تمام این حرف‌ها، حداقل تا اواسط دهه هشتاد بین جناح‌های رژیم اسلامگرای توتالیتر نوعی دموکراسی آلیگارشیک برقرار بود، بدین ترتیب که خامنه‌ای راه را کامل بر خط امام و اعوان و انصار رفسنجانی نمی‌بست و می‌گذاشت تا حدی در زمین بازی کنند و پیروزی‌هایی هم کسب کنند. به همین دلیل هم آنها به‌رغم جایگاه پست‌ترشان در سلسله‌مراتب حکومتی، با سیادت خامنه‌ای کنار می‌آمدند و خیلی به پر و پایش نمی‌پیچیدند.

ولی خامنه‌ای از اواسط دهه هشتاد این توازن را بر هم زد و خواست موضع مطلق خودش را پیش ببرد. اینطور شد که جناح‌های دیگر رژیم از او دلخور شدند و گفتند بازی سنتی را بر هم زد، و بعضی‌های‌شان هم دل‌شان هوای «دوران طلایی امام» را کرد. ولی خامنه‌ای بنا بر مصالحی باز در جریان ریاست جمهوری حسن روحانی به آنها امتیاز داد و گذاشت تا حدی بازی کنند. چند سال بعد با برکشیدن ابراهیم رئیسی باز آنها را پس زد.

مرگ نابهنگام رئیسی برنامه‌های خامنه‌ای برای جانشینی‌ خودش را بر هم زد، ولی از سوی دیگر فرصتی برای رژیم فراهم آورد تا با تغییر مسیر ظاهری باز مردم ایران و جامعه جهانی را مدتی سر کار بگذارد و خودش را از زیر فشار شدید بعد از انقلاب «زن زندگی آزادی» بیرون بکشد. برخی اعضای رژیم همان موقع گفتند که سقوط رئیسی از الطاف الهی بود و خطر فروپاشی را از سر حکومت دور کرد. به عبارتی، رئیس‌جمهوری مرده را «بز طِلیقه» و قربانی لازم برای نجات حکومت دانستند.

از آنجایی که تقریبا هیچ‌کدام از گزینه‌های در میدان مطلوب خامنه‌ای نبودند، او دو راه پیش رو داشت. اگر می‌گذاشت یکی از به اصطلاح اصولگرایان رئیس‌جمهور شود، این ادامه همان مسیر قبلی بود و فشارها را روی حکومت بیشتر می‌کرد، اگرچه خیال خامنه‌ای تا حدودی راحت می‌شد که خط رادیکال رژیم پس از مرگش ادامه پیدا می‌کند. اگر می‌گذاشت مسعود پزشکیان اصلاح‌طلب رئیس‌جمهور شود، با توجه به فضای تبلیغاتی که برایش درست کردند، و با گوشه‌چشمی به اینکه غرب و دولت بایدن هم احتمالا از این گزینه بدشان نمی‌آید، خامنه‌ای اینطور حساب کرد که فعلا با این گزینه، که تا حدودی مشابه خاتمی و روحانی است، فشار را کم ‌کنیم تا ببینیم بعد چه می‌شود. بالاخره از این ستون به آن ستون فرج است.

در این میان هاشمی‌چی‌ها و اصلاح‌طلبان متوجه شدند که خامنه‌ای ممکن است بر اساس مصلحت‌بینی باز ریاست‌جمهوری را به یکی از آنها واگذار کند، و به همین دلیل هم طی چند هفته اخیر به شدت فعال شدند و برای پزشکیان تبلیغات کردند. خامنه‌ای به درستی دریافته که اگر اصلاح‌طلبان تشویق بشوند، می‌توانند در جامعه شور و هیجان ایجاد کنند، تنور انتخابات را داغ کنند، و این پروسه کاملا بسته را ظاهری موجه بدهند. بنابراین گهگداری به شخصیت‌های حاشیه‌ای و غیرکلیدی اصلاح‌طلب اجازه می‌دهد بیایند تا بلکه به جامعه شور و حال کاذب بدهند و برای رژیم مشروعیت بخرند. و اینطور شد که در نهایت پزشکیان از جعبه شعبده خامنه‌ای درآمد.

رهبر جمهوری اسلامی برای چندمین بار تنور انتخابات رژیم را گرم کرد، و با انجام یک «نرمش قهرمانانه» دیگر در دوران رهبری‌ طولانی‌اش، ظاهرا در قبال غرب و مردم ایران تغییر مسیر داد و کوتاه آمد. این در کوتاه‌مدت کارش را راه می‌اندازد و به رژیمش فرصت نفس کشیدن می‌دهد. با این وجود، برنامه خامنه‌ای برای آینده رژیم بر هم خورده است، و این شاید بزرگترین مساله‌ای است که او سعی کرد در سایه برگزاری یک انتخابات ظاهرا پُرشور و انتخاب یک رئیس‌جمهور غیرمتعارف پنهان کند.

از میان نامزدهای تایید صلاحیت‌شده، هیچ‌کدام ایده‌آل خامنه‌ای نبودند، به این دلیل که نمی‌توانستند نقش اساسی که برای رئیسی در دوران گذار به رهبری بعدی در نظر گرفته بود را ایفا کنند. به ویژه اینکه این انتخابات ظاهرا با مرگ زودهنگام رئیسی به خامنه‌ای تحمیل شد، و او فرصت نکرد نامزد مطلوبش را مدتی در آب‌نمک بخواباند و پرورش دهد، چنانکه رئیسی را مدتی نسبتا طولانی برای مدیریت دوران جانشینی خودش تربیت و آماده کرده بود. بنابراین وقتی رئیسی از صحنه خارج شد، خامنه‌ای تحت فشار مشکلات فوری قید مساله مدیریت دوران گذار توسط ریاست جمهوری را زد و یک رئیس‌جمهور جدید برای یک هدف جدید از صندوق درآورد.

همین مساله که خامنه‌ای نتوانست یک مهره فراجناحی بدون جهت‌گیری تند و تیز سیاسی و در عین حال کاملا وفادار به خویش را رئیس‌جمهور کند، در درازمدت منجر به افزایش اختلافات داخلی رژیم می‌شود و آینده جمهوری اسلامی را به ویژه پس از مرگ خامنه‌ای در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد. در سالیان منتهی به مرگ خامنه‌ای، جناح‌های مختلف رژیم تلاش خواهند کرد با استفاده از عوامل پیدا و پنهان، شامل یارکشی در داخل و تاثیرگذاری روی آپوزیسیون و دریافت کمک‌های خارجی، زمینه را برای جنگ قدرت آینده آماده کنند. وقتی هنگامش برسد، مساله جانشینی خامنه‌ای بر‌خلاف جانشینی خمینی آرام برگزار نخواهد شد، و درگیری‌های شدیدی به وجود می‌آید که حتی ممکن است به کودتا و جنگ داخلی بینجامد. العربیه فارسی

رفع مسئولیت: مقالات منتشر شده، تنها نظر نویسندگان خود را منعکس می‌کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر