پارادایم حرکت مقاومت در کانون توطئه جهانی: بخش خصوصی، تراستهای بانکی و بنیادهای فکری
منشور وارسته: بر خلاف تمام محاسبات - بخش سوم
دربخش دوم به روشنگری در مورد دسیسه های رژیم با همکاری دولتهای دوازدگانه صنعتی جهان علیه مقاومت عادلانه مردم تحت ستم آخوندی پرداخته شد. واشاره گردید که با عنایت به سوابق ملاقاتها و مذاکرات محرمانه رژیم با جمعی از سياستمداران آمریکا و اروپا، آنچه بیش از هر چیزی خود نمایی می کند، تلاش رژیم براي ضربه زدن به شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران است وبحث كرديم كه نظام ولایت فقيه با پيش گرفتن سیاست شانتاژ و صدور تروریسم دول غربي را مي ترساند و آنها هم از بيم به خطر افتادن منافعشان در خاور ميانه بزرگ، به اتخاذ سياست مماشات رو آوردند. از سوي ديگر رژيم باحراج سرمایه های ملی آنها را بيشتر و بيشتر به طمع وا ميدارد. در نتيجه در اين سالها دولتهاي غربي، چه به دليل! «تهديد امنيت ملي» شان و چه به دليل منافع اقتصادي تن به سياستي دادند كه بايد به آن سياسيت عوض كردن جاي جلاد و قرباني نام نهاد.
مماشات دولتهاي غربي طي نزديك به پانزده سال با رژيم حاكم بر ايران ، منشاء سلسله اي از توطئه ها عليه مبارزان استقلال و آزادي ايران شده است. به باورمن چارچوب و جوهر مواضع دولتهای غربی در مشارکت با توطئه علیه مقاومت سازمان یافته، مبتنی بود بر:
الف: اعمال سیاست فریب و نیرنگ،
ب: ترسیم بازار سود آور و پر منفعت ایران براي به طمع آنداختن کمپانیها و بانکهای غربی.
بازار ایران یکی از بزرگترین بازارها در خاورمیانه است چون جمعيت ايران به 77 میلیون می رسد.
به تعبیری الیگارشی دینی با اتکا به موقعیت استثنایی ژئوپلیتیک و منابع عظیم انرژی در ایران، و تبدیل آن به حربه ای در جهت پیشبرد مقاصد شوم خود، دولتهای غربی را اغوا ميكرد تا اپوزیسیون و تهدید اصلی خود را خنثی نمایدگرچه کابوس و وحشت از سرنگونی توسط مقاومت عادلانه مردم ایران، به مثابه دغدغه اصلی اش، خود بهترین بینه قدرت و اعتلای رهروان راه رهایی مردم ستمگسیده از یوغ استبداد دینی می باشد.
در ادامه بحث به نقش بخش خصوصی در سطح سرمایه داری جهان در بسط توطئه ميپردازيم. همینطوركه ذکر گردید ،مداخله جویی های غولهای سرمایه داری، در راستای حفظ منافعشان، علیه اپوزیسیون اصلی موجب شگفتی هر ناظر بی طرفی میگردد. اما شگفت تر بقاي مقاومت سازمان يافته مردم ايران است كه تا كنون توانسته از پس همة توطئه ها برآيد. طي پانزده سال اخير ميزان مداخله جويي ها و توطئه ها به حدي بوده است كه بی مبالغه مي توان گفت به صورت قانونمند هر نيروي سياسي ديگر بايد از ميدان به در مي رفت و از جغرافیای سیاسی جهان محو مي شد. اما جا دارد باز هم تأكيد كنيم كه این جنبش با تمامی توطئه هائي که آنرا محاصره کرده بود، توانست با هزینه اي سنگین پرچم شرف و آزادیخواهی را در محیطي طوفانزا به اهتزاز در آورده و در دستان خود نگه دارد.* بر این اساس، در این مقاله سعي میگردد تا توطئه مشترك رژيم ولايت فقيه را با كمپانيهاي غربي در راستای بسط توطئه و پرونده سازی علیه مقاومت ایران نشان دهد.
نقشه مسیررژيم حاكم برايران عبارت است از صرف هزینه هنگفت درفعال نمودن لابی خود در طیف کارتلها و تراستهای نفتی و بانکی، و صاحبان صنایع سنگین که همواره در پی سرمایه گزاری در بخش انرژی و صنایع از طریق نظام بانکی هستند. ملاهاي حاكم با جلب حمایت برخی از این سود جویان کلان سرمایه و بکارگیری نفوذ این طیف قدرتمند در محافل دولتی و بین المللی، می کوشد تا عرصه بر مقاومت در خارج از کشور تنگ و تنگتر شود. وبا اين هدف وبا نشان دادن در باغ سبز و شانس سرمایه گذاری در ایران، از فدراسیون ملی تجارت آمریکا (که 500 کمپانی آمریکایی را نمایندگی می کند)، تا کارتلهای نفتی و تراستهای مالی در اروپا و آمریکا را آلوده اهداف شوم خود می کند. نتيجه تلاشها وتوطئه هاي رژيم ، مذاکرات محرمانه بین نمایندگان رژیم و دولت آمریکا از سال 1997 است که موجب شد که نام مقاومت ايران در دوران ریاست جمهوری کلینتون در لیست سیاه قرار گیرد. دراين دوران روابط با ایران وارد فاز جدیدی شد وراه برایترغیب کمپانی ها و تراستهای عظیم مالی در برداشتن تحریم های اقتصادی و باز کردن راههای کسب بازرگانی با رژیم هموارگرديد. مجله دانش نفت در مقاله ای به تاریخ 16 شهریور1392، می نویسد: حسن روحاني رئيسجمهور ايران، بيژن زنگنه وزير نفت پيشين ايران در سالهای 1997 تا 2005 را به اين سمت منصوب كرده است؛ سالهايی كه دوران طـلايـی سـرمـايـهگـذاری در صنعـت نفـت ايـران به شمار مـیرود. در آن زمـان، زنگنـه قـراردادهـايـی بـا بسيـاری از شركتهای بزرگ نفتی امضا و ميلياردها دلار سرمايه وارد ايران كرد.[1]
معظمی سرپرست معاونت امور بين الملل وزارت نفت هم درباره دعوت از غول های نفتی دنيا چنین اظهار می دارد که: صنعت نفت به سمت باز گشایی فصل نوینی در صحنه بین المللی قدم بر می دارد. و باید به شرکت هایی که در گذشته با ما همکاری داشتند، خوش آمد بگوییم و از شركت های صاحب نام در صحنه بين الملل برای مذاكره و سرمايه گذاری در صنعت نفت ايران با حفظ منافع دو طرف دعوت می كنيم. هرچند معظمی هرگونه گفت و گو با 6 شركت بزرگ نفتی شامل شل انگلستان، توتال فرانسه، رپسول اسپانيا، اينپكس ژاپن، او ام وی اتريش و استات اويل نروژ را برای بازديد و مشاركت در توسعه پروژههای صنعت نفت در دولت جديد رد كرد اما در عين حال تاكيد كرد كه ايران از شركت های بزرگ و معتبر بين المللی برای حضور در صنعت نفت به طور عام دعوت می كند.[2]
البته توجه غرب به منابع تأمین انرژی در منطقه خلیج فارس، همین طور طمعِ تراستهای بانکی به دلیل انباشت حجم عظیم مالی، که منتج از درآمد نفت و گاز است، باعث تداخل منافع با دولتهای منطقه شده است ورژیم با سوء استفاده از این موقعيت همواره به دولتهای ذینفع فشار آورده تا از مواضع سیاسی خود در قبال رژیم عقب نشینی کنند و انعطاف بیشتری نشان دهند. علوه بر اين سعي ميكند با توسّل به لابیهای با نفوذ، چه در کنگره آمریکا و چه در احزاب اروپایی، تأثیر بيشتري روي سياست دول غربي بگذارد.
در واقع نیاز رژیم به بانکهای غربی ازيك طرف و سود کلانی که نظام بانکی در غرب از ایران عایدش می شود ازطرف ديگر ، موجب شده تا منافع آنها به هم گره بخورد. بالطّبع بهای این اتّحاد ناهمگون از کیسه ملت ایران و مقاومت سازمان یافته آن بایستی پرداخت شود. اين اتحاد شوم، علیه عالی ترین مصالح ملی ایران و مقاومت سازمان یافته آن وارد عمل شده و با به خدمت گرفتن لابی هائي نظير (نایاک) درآمريكا، و با سرمایه مشترک برخی تراستهای مالی در غرب و کمپانیهای نفتی، از هیچ نیرنگ و دسیسه یی فروگذار نميكنند. استفاده از اهرم فوق به منظور تحقّق اراده سیاسی که دیپلماسی پولی نامیده می شود، طی این ایام مددکار رژیم بوده است. سيستم مالي غرب نقل و انتقال ارزِ ناشی از فروش و صادرات منابع و ذخائر انرژی ایران سهم مهمي داشته است.
با نگاهی به اسامي بانكهائي كه درگير معامله با ايران هستند ، می توان فهمید که سیستم بانکی و مالی جهان تا چه حدّ در خدمت منافع آخوندها بوده اند. «اکونومیک تایمز» ۲۸ شهریور ۱۳۹۱ نوشت: بانک انگلیسی «استاندارد چارترد»، با ایران در یک دهه گذشته همکاری داشته است، ناچار به پرداخت ۳۴۰ میلیون دلار برای حل و فصل این دعوی شد. بانک «استاندارد چارتر» ـ که ماهنامه «فارین پالیسی» ۲۱ مرداد ۱۳۹۱، از آن به عنوان «جواهر سلطنتی» انگلستان یاد کرده است، یکی از بزرگترین بانکهای انگلیس می باشد که شعبات زیادی در کشورهای گوناگون داشته و به تازگی روابط خود را با بانکهای خاورمیانه، آسیای شرقی و آفریقایی گسترش داده است. ناظران بانکی آمریکا ادّعا میکنند که مدیریت این بانکِ ۱۵۰ ساله از شعبه نیویورک خود به عنوان عامل انجام معاملات ممنوعه با ایران استفاده کرده است. در راستای این اتّهامات، از بانک «استاندارد چارتر» درخواست شده است تا درباره معاملات خود با ایران توضیح دهد.
«استاندارد چارتر» از روش بسیار ساده یی به نام «پوشش» برای دورزدن تحریمها استفاده کرده است. بانک انگلیسی از این روش برای مخفی کردن اطلاعات محرمانۀ معاملات ایران استفاده کرده، اعتراف میکند که روش «پوشش معاملات» تنها یکی از صدها روشی است که در شرکتهای غربی و شرکای ایرانی آنها برای دورزدن تحریمها استفاده می شود. دفتر ناظر امور مالی حسابهای بانکی نیویورک (DFS)، بانک انگلیسی «STANDARD CHARTERED» را متّهم به پولشویی برای مقامات ایرانی کرده است. به گزارش گروه بین الملل شبکه پایداری، مقامات آمریکایی، این بانک را متّهم کرده اند که ۲۵۰ میلیارد دلار را برای مقامات ایرانی جا به جا کرده و از این طریق به ایرانیها کمک کرده است تا به نوعی تحریمها را دور بزنند. این دفتر امور مالی اشاره می کند که این بانک بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار قاچاق کرده و از این طریق سیستم مالی این کشور را برای تروریستها هجوم پذیر کرده است. بنا به یافته های DFS (دفتر نظارت امور مالی نیویورک)، شعبه نیویورک این بانک در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ نزدیک به ۶۰ هزار معامله دلاری متعدّد با مشتریان ایرانی داشته و در حین آن شناسه های کلیدی مربوط به تحریم افراد و نهادها را از روی انتقالات حذف کرده است. البته بانک «استاندارد چارتر» تنها مؤسّسه غربی نیستکه تحریمها را نادیده گرفته و به روابط تجاری خود با ایران ادامه داده است. بنا به این گزارش، مؤسّساتی مانند «بانک بارکلیز»، «کِرِدیت ایشو»، «الیودز بانک» و «ای.بی.ان آرمو»، طی دو سال گذشته با ایران روابط تجاری داشته اند. روزنامه تایمز لندن، به تاریخ ۱۷ اکتبر ۲۰۱۰، و اسناد انتشار یافته دادستانی آمریکا جزئیات همکاری دو «بانک لویدز» و «بارکلیز» بریتانیا با ایران را فاش می کند. این روزنامه چاپ لندن می نویسد: لویدز به بانکهای ایرانی یادداده بود پرداختها را به گونه یی تنظیم کنند که اثری از نام ایران برجا نماند. یک کارمند لویدز به روزنامه تایمز گفت این عملیات به دلیل محرمانه بودن تلفنی انجام می شد. این روزنامه در مورد نحوه تخلّف «بارکلیز» نیز می نویسد که این بانک مشخّصات حواله های ایران را حذف می کرد و بعد پول طرف ایرانی را برای بانکها و شرکتهای بی خبر آمریکایی می فرستاد. امّا با توجه به این که گردش مالی اکثر بانکهای اروپاییِ جریمه شده، سالانهّ صدها میلیارد دلار است، پس چرا در مورد ایران دست به این ریسک زدند؟ جواب ساده اين است: سود كلان اين معاملات براي بانكهاي غربي!.
از سوی دیگر، بانک هلندی «داچ بانک آی ان جی» پس از آن که مشخّص شد به نمایندگی از بانک ایرانی میلیارد ها دلار پول را از طریق سیستم مالی آمریکا انتقال داده، موافقت کرد که ۶۱۹ میلیون دلار جریمه پرداخت کند. در این گزارش آمده است که همچنان تعداد زیادی از بانکهای اروپایی هستند که باید به دلیل استفاده از شُعَب خود در آمریکا برای مخفی کردن پول نفت ایران و عبور آن از مسیر مبادلات دلاری به قانونگذاران آمریکایی خسارت پرداخت کنند.
بانکهای «اچ اس بی سی بی اس ای» در انگلیس، «کامرز بانک» و «دویچه رویال بانک» اآلمان، «یونی کردیت» اسکاتلند و«اینتسا سائوپائولو» در ایتالیا از جمله مؤسّساتی هستند که به دلیل همکاری بانکی با ایران هم اکنون در فهرست پرداخت جرائم هستند. «دویچه بانک» آلمان، پارسال با ایران حدود دو میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار داد وستد پولی داشته است.همینطور«کومرتس بانک»، دومين بانک بزرگ آلمان، با مقامهای آمريکايی بر سر پرداخت يک ميليارد دلار جريمه برای نقض تحريمهای رژيم ايران وسودان به توافق رسيد. تایمز مالی 20 آذر1393، گزارش می دهد که این بانک از طرف قوه قضائیه در آمریکا به مشارکت در برنامه هسته ای رژیم ايران و انجام معاملات برای شرکت کشیرانی جمهوری اسلامی ایران متهم گرديد.
سایر بانکها نیز همچنان به این گونه معاملات بانکی با جمهوری اسلامی ایران ادامه می دهند که از آن جمله اند: «بی ان پی پاری با» از فرانسه، «بانکو استاندر» از اسپانیا، گروه «آی ان جی» از هلند و «اچ اس بی سی» از بریتانیا. روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» می نویسد که ارقام دقیق حجم داد و ستدها برای آگاهی عمومی منتشر نشده اند ولی مطالعه مدارک رسمی که گزارشگر روزنامه مشاهده کرده، از معاملات چندین میلیارد یورویی در مدت زمانی طولانی با ایران حکایت می کنند. «وال استریت ژورنال» پس از یادآوری قانون مربوط به تحریمهای بانکی ایران، که از سال ۲۰۱۰ میلادی از جانب ایالات متحده اعمال شده،فهرستی از بانکهای بزرگ اروپایی را که از سوی دولت آمریکا به پرداخت جریمه های کلان محکوم شده اند، چاپ کرده و از جمله به جریمه ۳۴۰ میلیون دلاری «استاندارد چارترد» و ۷۰۰ میلیون دلاری بانک «اچ اس بی سی» که هر دو بریتانیایی هستند، اشاره کرده است.
بحث در باره نقش بانکها در نظام سرمایه داری در غرب در جهت تقویت پایه های بنیه اقتصادی رژیم طی سالهای اخیربسيار مفصّل است. ولی در یک جمعبندی كوتاه مي توان گفت که طی بیش از سی سال هیاهوی رژیم علیه شیطان بزرگ و مواضع ضد آمریکایی، واقعیت مناسبات رژيم با غرب چيزدیگری است. در طول این ایام، استبداد دینی با توسّل به یکی از نهادهاي نظام سرمایه داری در آمریکا و اروپا، که همانا بانکها باشند، توانسته در پهنه سیاست داخلی به دلیل درآمد ناشي ازغارت منابع نفتي، مردم ایران را، وحشیانه، سرکوب کرده و در کنار آن نیز با دست یافتن به سلاحهای پیشرفته و کشتار جمعی بنیه نظامی خود را تقویت کند. ممکن است این سوال مطرح شود که رابطه رژيم با نظام بانکی جهان چه ربطی به مقاومت سازمان یافته دارد؟ تأمل و موشکافی در این مقوله چندان پیچیده نیست. بنیادهای مالی و بانکی غرب خواهان حذف تحریم ها و گسترش رابطه با ملاها می باشند. لابی رژیم به این مراکز سرمایه داري فهمانده اند که وجود تحریم ها ناشی از افشاگريهای مقاومت سازمان یافته از سایتهای مخفی هسته ای رژیم است. بنیاد های فکری و لابی های نزدیک به رژیم كه تمامأ از نظام بانکی غرب و کارتل های نفتی تغذیه می کنند. كاملا متوجه ميشوند كه اين افشاگريها منافع کلان آنها را به خطر انداخته است كه بخشي ازان پرداخت جریمه های سنگین نیز ناشی از تحریم های بین المللی است.
اما جالب آنکه در ورای تمام دسیسه های ارتجاع و استعمار، اکنون شاهدیم که وضعیت نابسامان اقتصادی و مالی رژیم بدنبال تحریم های بین المللی به نقطه انفجاری رسیده است.
با عنایت به کاهش بهای نفت در بازار جهانی، روزنامه جوان از درون نظام می نویسد:
«وضعیت کشوری که بیش از 80 درصد اقتصادش چه به صورت مستقیم و چه به شکل غیر مستقیم درگیر نفت است، چندان قابل پیش بینی نیست. نفت ایران در تحریم به سر می برد و دیگر خبری از تولید حداکثری نیست، سهم کشور در بازارهای جهانی نفت به کشورهای دیگر رسیده است. قیمت نفت دستکاری شده است. آمریکا و اعراب به دنبال حذف ایران از جهان نفت هستند، از بین تولید کنندگان و مصرف کنندگان فقط تولید کنندگان متضرر شده اند، کشور در چند جهت تحریم شده و تنش های منطقه ای به اوج خود رسیده است. متحدان امروزی همان متحدهای آن دوران نیستند و مصلحت اندیشی برای کسب منافع بیشتر «سایز» زمین بازی را مشخص می کند.»[3] از طرفی بر اساس گزارش منتشر شده موسسه بینالمللی سرمایهگذاری، جمهوری اسلامی با کاهش تولید ناخالص داخلی و نیز کم شدن قیمت نفت، وضعیت نامناسبی پیدا کرده است. گاربیس ایرادیان، نایب رئیس موسسهای که گزارش اخیر را تهیه کرده میگوید که اگر روند تحریمها به همین ترتیب ادامه یابد، ایران به زانو در خواهد آمد.[4]
6- بنیادهای فکری در آمریکا و اروپا، با کمک عناصر وابسته به رژیم در این مراکز و با صرف هزینه های سنگین ، تلاش دارند تا با ارائه گزارشهاي مغرضانه ، چهره مقاومت را در طیف کارشناسی آلوده کنند و از طرفی نیز تصویری دروغين از با ثباتی و اقتدار نظام ارائه دهند. چرا که بنیاد های فکری در غرب بخصوص در آمریکا نقش تاثیر گذاری بر سیاستگذاران روابط خارجی دارند. این جریانات سیاسی که قویأ از طرف بخش خصوصی که در بالا اشاره گردید به لحاظ مادی تغذیه می شوند به گروه های فشار نیز معروفند. این گروه ها که به هر حال از صاحبان منافع تشکیل یافته و خود یک نیروست، وقتی به مسئله اي مثل (بازار ایران)، توجهشان جلب شود كه با منفعت آنها رابطه مستقيم دارد، تصمیمات موثری اتخاذ می کنند که سازمانهای رسمی و دولتی به آن شکل قانونی می دهند.در این چارچوب می توان از بنیاد های فکری چون: شورای روابط خارجی در نیويورک و چهرهای چون ولی رضا نصر[5]، بنیاد رند کورپرشن[6]، انستیتو بروکینز[7]، انستیتو وودرو ویلسون و چهره شناخته شده آن خانم هاله اسفندیاری[8]، کارنگی اندورمنت و فردی چون کریم سجاد پور[9] و در انگلیس انستیتو سلطنتی آموزش روابط بین الملل و فردی چون ریچارد دالتون سفیر سابق انگلیس در ایران (چتم هاوس)[10] میدل ایست اسوسی ایشن و انستیتو فارین پالیسی سنتر[11] و عنصری چون روزبه پیروز ( سرمایه دار و لابیست رژیم، نزدیک به حزب کارگر بخصوص فردی چون جک استرو در زمان نخست وزیری تونی بلر)، فوروم ایران و اروپا به ریاست اسفندیار باتمانقلیج، در فرانسه انستیتو روابط بین الملل[12] و غیره نام برد. از جمله گروهای فشار بر دولت آمریکا، می توان از گروه ایران پروجکت که وابسته به بنیاد راکفلر است نام برد. این گروه که از مقام های سابق دولتی، سفیران پیشین آمریکا و فرماندهان ارتش این کشور تشکیل شده در بیانیه اخیرش( به تاریخ 26 نوامبر 2014 )، از ادامه گفتگوهای هسته ای با رژیم پشتیبانی کرده و تصویب تحریم های بیشتر در کنگره را موجب فروپاشی گفتگوها می دانند. از جمله چهره های شناخته شده در این تشکل می توان نام افرادی چون: زبگینو برژنسکی (مشاور امنیت ملی در دوران کارتر- مشاور کمپانی نفتی آماکو و مشاور اطاق بازرگانی جمهوری آذربائیجان)، نیکلاس برنز (معاون سابق وزارت خارجه و از چهره های مذاکره کننده با رژیم)، رایان کراکر( سفیر سابق آمریکا در سوریه و عراق)، لی همیلتون، ریچارد مورفی (میر کل سابق وزارت خارجه و از حامیان مماشات با رژیم)، گری سیک ( از مشاوران سابق وزارت خارجه، و از فعالین لابی رژیم)، برنت اسکو کرافت (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا در زمان جرج بوش پدر، از سهام داران کمپانی نفتی پنزول)، ریچارد مک کورمک(معاون سابق وزیر خارجه آمریکا و قائم مقام بانک مری لینچ وابسته به راکفلر)، جیمز دابینز( دیپلمات سابق و از روسای بنیاد فکری رند)، و زنرال زینی (فرمانده سابق نیروهای آمریکا در خلیج فارس) و حمید بیگلری قائم مقام سیتی کروپ، نام برد. فصل مشترک تمامی اعضای این گروه فشار پایبندی در حمایت از توسعه رابطه با فاشیسم مذهبی در ایران است، و برخی از این چهره ها نیز در مذاکرات محرمانه با رژیم نقش جدی داشته اند.
بطور مثال، در ادامه استراتژی تخریب چهره مقاومت، بخش خاورمیانه (دیدبان حقوق بشر در آمریکا) با ارائه مدارک و شهود جعلی، به ناگاه گزارشی کاملا مغرضانه، آنهم در زمانی که دولت آمریکا می بایستی گزارش سالیانه در خصوص لیست تروریستی بیرون بدهد، منتشر می نماید. در واقع با وارونه کردن نقش جلاد و قربانی افکار عمومی جهان را به گمراهي مي كشد انهم در رابطه با رژيمي كه از زمستان سال 1982 توسط کمسیون حقوق بشر ملل متحد تا به امروز همه ساله به خاطر نقض ابتداعی ترین حقوق شهروندان ایرانی محکوم شده است[13] این نظریه وجود دارد که ارتجاع و استعمار یک وجه مشترک دارند و آن این است که هردو به اکثریت جاهل و اقلیت خائن نیاز دارند تا سیاستهای خودشان را پیش ببرند. اگر در خصوص اولی زیاد توفیق نداشتند، ولی در مورد دومی با اقبال روبرو بودند. طی سه دهه حاکمیت آخوندها اين خائنين، در راستای حفظ نظام ، خباثت زيادي علیه جنبش آزادی ستان مردم دردمند ایران كردند، و در این مسیر صدماتی نیز به جنبش تحمیل نمودند. رژیم با سوء استفاده از مراکز آکادمیک و با خرج زیاد و بکار گماردن اين عناصر خيانت كار تلاش زيادي براي پرونده سازی و آلوده کردن چهره مقاومت و تخريب چهره رهبری آن، به خرج داد.37به اصطلاح کارشناس ايراني و خارجي که سالهاست در خدمت رژيم ايران هستند و در خارج برايش لابی گری ميكنند، به فرمان رژيم، نامه فضاحت باري به اوباما نوشته و متقاضي تمدید نام شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران درلیست تروریستی دولت آمریکا شدند. این نامه پر فضاحت ننگی است بر پیشانی این افراد خائن به آرمان رهایی ملت ایران.[14]
7- لا بيهاي رژيم با صرف هزینه هنگفتی به درج مقالات در روزنامه های آمریکا و اروپا علیه مقاومت سازمان یافته مي پردازند. از سوی دیگر شبکه سی ان ان و چهره هایی چون خا نم امانپور و فرید زکریا، رادیو فردا وابسته به وزارت خارجه آمریکا، صدا و سیمای فارسی زبان آمریکا، بخش فارسی بی بی سی و رادیو فارسی زبان فرانسه نیز در کر هماهنگ مددکار رژیم و حامیان سیاست سازش با آخوندها، در دو دهه اخیر بوده اند. بخصوص بخش فارسی بی بی سی که به نوعی صدای رسای ارتجاع-استعمار علیه مقاومت سازمان یافته است. این رسانه با سی سال مجیز گویی دربار ولایت فقیه، کارنامه پررنگی از یاوه سرایی و پرونده سازی علیه شورا و مجاهدین خلق را برای ثبت در تاریخ مبارزات رهايي بخش ملت ایران به همراه دارد.
8- بلاخره دركمال تإسف شاهديم كه درچارچوب سياست مماشات غرب با رژيم، افرادي چون باتلر نماینده ویژه آمریکا در عراق، کوبلرنماینده ویژه سازمان ملل درعراق از جمله عناصری ميشوند كه در توطته عليه مقاومت ايران با رژيم جنايتكار حاكم برايران همكاري ميكنند. اين همكاري به عنوان يك لکه ننگ در تاريخچه روابط غرب وسازمان ملل با مردم ايران ثبت شده است.
نتیجه آنکه طی سی سال اخیر به ویژه پانزده سال گذشته، رژیم با فریب جامعه جهانی و توسل به امدادهای غیبی استعمار و سودجویان فرصت طلب، تلاش كرده آزادی خواهی و استقلال طلبی را به بند بکشد. و جنبشی که به تنهایی شعله های امید ملتی مظلوم و ستم کشیده را فروزان نگه داشته است خاموش كند چرا كه، بودن این رژیم چپاولگر و مستبد دینی در میهن تحت اشغال آخوندها در گرو نبودن این مقاومت است. پس تا این رژیم هست، توطئه و دسیسه و ترورعلیه جدی ترین و مهمترین تحدید خود، نیز ادامه دارد. قلب مسئله نیز در همین است. به همین سیاق است که در کانون تمام دلنگرانی ها و معضلات داخلی و خارجی حاکمیت خامنه ای، شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد. پارادوکس دکترین ولایت فقیه در مصاف با جنبش سازمان یافته در این است که از یک سو خود را ام القرای جهان اسلام می داند، و معتقد است که آوازه قدرت آن در سراسر منطقه خاورمیانه بزرگ طنین افکنده است، و همواره مدعی است که این مقاومت در قلب مردم ایران جائي ندارد، و گروهکی بیش نیست، از سوی دیگر درتوطئه علیه مقاومت، و نسبت دادن آگاهانه اعمال، عیبها و امیال ناپسند خود به اپوزیسیون واقعی، مدت پانزده سال به هرترفندی متوسل می گردد تا با فریب دولتهای غربی تلاش نماید تا مقاومت عادلانه و سازمان یافته را نابود کند. بايد ازاين رژيم پرسيد این همه توطئه و دسیسه چینی از برای چیست؟
واقعیت اما به کام رژیم تلخ است. شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن، سازمان مجاهدین خلق ایران، بیش از سه دهه است به کارزاربا ایلغار آخوندی برخاسته و پرچم شرف و مردم سالاری را برافراشته و البته در این مسیر پر رنج و پر تلاطم ولی پر افتخار فدیه های سنگینی را نیز پرداخته است. خاصه قهرمانان مستقر در زندان لیبرتی که بدلیل حضور غرور انگیز و شکوه مند آنها در جوار خاک میهن رعشه بر اندام دشمنان آزادی و استقلال ایران انداخته است.ایستادگی و استواری این دلاوران شعله امید به آزادی را دردل تمامی آحاد ملت زنده نگه داشته است. به نحوی که موجب تحسین جهانیان شده است.
ادامه دارد
قسمت اول
قسمت دوم
[13] برای اطلاع بیشتر در خصوص دیدبان حقوق بشر و فعالیتهای رژیم در خصوص وارونه جلوه دادن نقض حقوق بشر، رجوع کنید به کتاب«دکترین امنیت ملی» فصل هفتم، و اما هدیه دیدبان به جای کیک وکلت، تالیف منشور وارسته، انتشارات رهیار 1387، و « اشک تمساح برای حقوق بشر»، انتشارات ایران کتاب، مهر ماه 1376
[14] رسانه ها از این 37 نفر به عنوان «کارشناسان مسایل ایران، روشنفکر، فعال حقوق بشر و استاد دانشگاه ایرانی و آمریکایی» نام برده اند که با امضای بیاینه مشترکی خواستار باقی ماندن نام سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمان ها و گروه های تروریستی شده اند.
( فاطمه حقیقت جو، علی انصاری، رضا اصلان، شائول بخاش، مهرزاد بروجردی، جان کول، جیمز دوبینز، فریده فرهی، دخی فصیحیان، هادی قائمی، اروند آبراهامیان، کوان هریس، نادر هاشمی، رامین جهانبگلو، محسن کدیور، مهران کامروا، استفان کینزر، جان لیمبرت، اسکات لوکاس، فیروزه محمودی، رضا مرعشی، آزاده معاونی، رسول نفیسی، سحر نمازیخواه، تریتا پارسی، پل پیلار، نسرین رحیمیه، ر.ک.رمضانی، جیسون رضائیان، احمد صدری، محمود صدری، محمد سهیمی، الهه شریف پورهیکس، ساسان شعاع منش، گری سیک و جان تیمرمن وواینه وایت )، امضاء کنندگان بیانیه مذکور هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر