علی بخش آفریدنده (رضا گوران) – درماندگی گشتاپوی آخوندی در رونمایی و بازیافت یک مزدور مستعمل وجه ديگري از درماندگي گشتاپوي آخوندي
رضا گوران: «[وزارت اطلاعات] دریک فضایدوستانه میخواست مرا بخرد حتیگفت هرچه میخواهید یعنی 300متر زمین بایک مینیبوس بهتو میدهیم ولیتو باما کارکن تویمجاهدین برو و اطلاعات بیاور»
رونمایی و «بازیافت» یک مزدور مستعمل، وجه دیگری از درماندگی گشتاپوی آخوندی – علی بخش آفریدنده (رضا گوران)
علی بخش آفریدنده (رضا گوران) که این روزها مجددا به صحنه کارزار لجن پراکنی گشتاپوی آخوندی علیه مقاومت فراخوانده شده تا با اشتراک و همکاری تواب تشنه به خون (ایرج مصداقی) اراجیفی تکراری به نام وی قلمی و منتشر گردد و به وسیله برخی دیگر از پادوها و سایتهای زنجیره یی بازتکثیر شود، مزدور «بازیافت» شده یی است که یک بار در سال ۱۳۸۵ بطور گسترده توسط وزارت اطلاعات و سایتها و رسانه های وابسته به رژیم از قبیل ایران دیدبان، اینترلینک، آوا، «پنجره ای رو به خانه پدری» مزدور اجاره یی (علیرضا نوریزاده)، و … برای نشخوار یاوه های گشتاپوی آخوندی علیه مجاهدین و مقاومت ایران مصرف شده بود. اما درپی افشای مزدوری او و دروغپردازیهایش، بنا به صلاحدید، یا نیاز اربابانش به پیگیری مأموریتهای دیگر توسط وی، به مدت 8 سال از دور مأموریتهای علنی و مشخصا ادامه پادویی در کارزار شیطان سازی وزارت علیه مجاهدین برکنار ماند.
و حالا پس از درهم شکسته شدن سلسله توطئه ها و تشبثات رژیم آخوندی در سال ۹۲ و اوجگیری بحرانها و تشدید استیصال و درماندگیاش در برابر مقاومت، وزارت بدنام به چنان حال و روزی افتاده که به رغم بسیج همه جانبه و به کارگیری همه امکانات و عوامل و مزدورانی از قبیل تواب خائن (مصداقی) که یکی از اولویتهای مأموریتشان شکار و به کارگیری مزدور جدید علیه مقاومت است، حاصلی جز استخدام چند پادوی اجاره یی انگشت شمار، نداشته که مأموریت آنها هم چیزی جز تکرار همان اراجیف هزار بار تکرار شده در سایتهای گشتاپوی آخوندی (پژواک مصداقی و اینترلینک و ایران دیدبان و…) نیست.
کسادی بازار شکار این قبیل مزدوران، و ناکامی عوامل شکارچی، اطلاعات آخوندی را به چنان حال و روزی انداخته که از شدت پیسی و استیصال به گورکنی و نبش قبر مرده ۲۰سال قبل یا علم کردن مزدور مستعملِ سالها از رده خارج شده، به عنوان شکارِ تازه صید شده، روی آورده است.
مزدور علی بخش آفریدنده (رضا گوران) که پس از افشا و از دور خارج شدن ۸ ساله، به عنوان یک پادوی جدیدالاستخدام به صحنه سایتهای زنجیره یی آورده شده مصداقِ مزدورِ صید شده اخیر است. وی به گواهی اسناد و مدارک و اعترافات خودش، سوژه استخدام وزارت اطلاعات برای نفوذ به درون ارتش آزادیبخش ملی ایران با وعده زمین و ماشین و زندگی بوده است.
نامبرده که این بار مأموریت جدیدش را در ارتباط با بنگاه مزدور یابی مصداقی و شرکاء باید پیش ببرد، در اولین لجن پراکنی منتشر شده به نام وی، رسواترین اتهامات و یاوه های رژیم و وزارت جعل و جنایت آخوندی، سرجمع شده است.
از جمله این اتهام رسوا که «مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه میکنند و می کشند و به کشتن می دهند» یا اینکه مسئول همه محدودیتها، همه محرومیتهای پزشکی، همه فشارهای ضد انسانی، ممانعت از ورود آزاد و دیدار خانواده های واقعی مجاهدین و … خود مجاهدین هستند و….
تأکید و تکرار این اتهامات آخوندساخته هدفی جز زمینه سازی و توجیه کشتار و سرکوب و اعمال فشار بیشتر توسط دولت مالکی و رژیم آخوندی بر مجاهدان مستقر در زندان لیبرتی ندارد:
«آن بخت برگشتگان [مجاهدان اشرف و لیبرتی]، با کمترین امکانات پزشکی و رفاهی، بدون هیچ گونه رابطه یی با جامعه و اجتماع، سالهاست با خانواده و سایر بستگانشان تماسی ندارند، حتی از داشتن رادیو و تلویزیون و تلفن و نامه و … محروم هستند از اینترنت نیز می خواهم هر چه بیشتر آنها را افشاء کنم تا نتوانند این جنایت و خیانت را هم سان گذشته و دنیای ارتباطات که دیگر مگو. آنها بیش از بیست سال است که از دنیا بریده اند و به سان زنده به گوران می مانند… که بیش از 100 نفر را به کشتن و صدها نفر را مجروح و مصدوم و قطع عضو و از ریل خارج کردند ادامه دهند». (مزدور آفریدنده در پژواک مصداقی، ۲۱ اردیبهشت ۹۳)
پادوی زبون وزارت، در ادامه مطلب فوق، رویای آخوندها مبنی بر ازهم پاشاندن مجاهدین را تکرار کرده و می نویسد:
«امیدوارم زندانیان لیبرتی هر چه زودتر آزاد شوند … تا مردم ما از شر این خمینی و خمینی صفتان آسوده شوند».
وی در انتهای اراجیفش، یأس و ناامیدی آخوندها به خاطر تسلیم ناپذیری مجاهدین را، همانند امام دجالش خمینی، که گفته بود:
« من اگر یک درهزار، احتمال می دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم، لازم هم نبود شما پیش من بیایید…»
را تکرار کرده و می گوید: «امکان ندارد یک ذره رفرم و اصلاح طلبی در وجود این شخص[رهبر مقاومت] بوجود بیاید».
علی بخش آفریدنده (رضا گوران) قبل از اعزامش به عراق برای نفوذ در ارتش آزادیبخش، عنصر مناسب و مطلوبی برای این هدف وزارت اطلاعات تشخیص داده شده بود. ویکه به سابقه پاسداری و بسیجی خودش اعتراف نموده، بارها مطرح کرده بود که چگونه توسط وزارت بدنام اطلاعات برای نفوذ در مجاهدین باوعده زمین و ماشین و زندگی مورد تطمیع و … قرار گرفته بود.
وی در بخشی از گزارشش در تاریخ تیر ۷۶ نوشته است:
«و در فکر این بودم که به ارتش آزادیبخش بپیوندم اینها در خرداد ما اطلاعات کمال را آزاد کرده بودند اطلاعات کرمانشاه به طور غیر رسمی شخصی به اسم حسن و سعید که خود را دوست حساب می کردند از طرف رفاقت خانوادگی (داماد و دائیم) مرا در خانه دامادم خواست و در یک فضای دوستانه می خواست مرا بخرد حتی گفت هر چه می خواهید یعنی(۳۰۰ متر زمین با یک مینی بوس صفر کیلومتری و غیره به تو می دهیم ولی تو با ما کار کن توی مجاهدین برو و اطلاعات بیاور.»
گزارش زیر درتاریخ ۶ تیر۱۳۷۶ از اظهارات علی بخش آفریدنده تهیه شده که وی مراجعه اطلاعات و امنیت و تقاضای همکاری از خودش را توضیح داده است:
«حدود ۱۰-۱۲ خرداد۷۶، ۲ نفر از افراد اطلاعات و امنیت سپاه کرمانشاه که مقر آنها در میدان نفت کرمانشاه است از طریق دائی حمید و دامادم ایرج مرا خواستند که در خانه دامادم بنام ایرج رستمی با آنها دیدار داشته باشیم و به داماد و دائی ام گفته بودند این درخواست نظامی و زور نیست و فقط دوستانه است و منهم رفتم. اسم مستعار دو نفر اطلاعاتی یکی حسن (مستعار) و یکی سید (مستعار) می باشد و حدوداً درجة حسن سرهنگ سپاه می باشد.
برخوردشان خیلی صمیمانه و دوستانه بود و سعی می کرد جذب کند. گفت عراق تا به حال رفتی. گفتم رفاقتی اگر بگم بله رفتم / گفت می دانم تو قاچاق تریاک [و] سلاح می کنی ولی بگو تا کجا رفتی/ گفتم حقیقتاً تا کلار رفتم بعد رفتم بابانور و دربندی خان و سلیمانیه و مسیر را ریزتر برایش گفتم و مثلاً گفتم جاده ای است که می رود بطرف پادگان کومله اما او اعتنائی نکرد و دنبال چیز دیگری بود.
گفت کلار سمت چپ کجاها رفتی. گفتم رفتم تا کفری/ پرسید از کفری کجا رفتی/ گفتم از آنجا به بعد عربها هست و می گیرند/ گفت از نفت شهر و … نمی روی و ادامه داد که می دانم ترا هم می شناسم شجاع هستی و می توانی بروی توی عربها؟ (منظورش نفوذ در مجاهدین بود و بنوعی گفت نمیتوانی چند کیلومتر بیشتر بروی)/ گفتم من مخلص پول هستم ولی اگر مرا کشتند چی. خواهر و مادرم چی می شود. گفت چرا اینهمه زحمت و تلاش می کنی و خلاف می کنی و کارهای خطرناک. بدون اینها من به تو پول می دهم بدون زحمت. گفت بین من و تو این قرآن(یک قرآن کوچک در آورد) به کسی نگو من ۳۰۰ متر زمین، یک ماشین مینی بوس صفر کیلومتر به تو می دهم برای ما کار کن.»
علی بخش آفریدنده با مقاومت و جنگ علیه رژیم آخوندی هیچ گونه سنخیتی نداشت و خود این را به صور مختلف بارها بیان کرده بود. امری که بعدها که به تیف (خروجی تحت کنترل آمریکایی ها) رفت و به خدمت وزارت اطلاعات در آمد، بر این حقیقت مْهر تأیید زد.
«بعد از اینکه نخ وصل هایم را قطع کردم و خودم را آن طرف مرز گذاشتم یک مرد عادی را یافتم که دنبال زن و زندگی است و اگر دست رژیم بیفتم در خدمت اطلاعات آخوندی در آمده و دست به جنایت علیه مجاهدین می زدم.» (۷ مهر۱۳۸۰)
از سوی دیگر و بعد از اعترافات آفریدنده و برملا شدن ارتباطات وی با مأمورین وزارت اطلاعات جهت نفوذ در ارتش آزادیبخش، مجاهدین بارها از او خواستند که با تقبل کلیه مخارج تردد و … توسط مجاهدین، برای ادامه زندگی عادی خود، پی کارش برود، ولی او با اصرار و التماس متقاضی ماندن در«صفوف پاک ارتش آزادیبخش» می شد.
از: علی بخش
به: مسئولین
مسئولین محترم، اینجانب با آگاهی کامل تقاضامندم برای مبارزه با رژیم ضدبشری من را در صفوف ارتش آزادیبخش قرار دهید. می دانم خیلی اشتباهات داشته ام ولی قول شرف و ناموس می دهم و قسم می خورم با قدرت تمام خودم را متعهد به مراعات تمام ضوابط ارتش را بکنم و تا آخرین قطره خون با رژیم بجنگم و اشتباه کرده ام و خیلی هم پشیمان هستم و متوجه نشدم که چه نوشته ام مرا ببخشید.
علی بخش آفریدنده
۷۸/۱/۱۵
در تاریخ ۷۸/۱۲/۲۹ در نشستی با حضور تعدادی از مسئولین سازمان مجاهدین خلق ایران به اینجانب علی بخش آفریدنده فرزند علی پیشنهاد شد که با حل و فصل مسئله تردد و کمک مالی سازمان به داخل کشور بروم و به زندگی عادی خود ادامه بدهم ولی من این پیشنهاد را نپذیرفتم و درخواست کردم که به عنوان یک رزمنده در صفوف پاک ارتش آزادیبخش پذیرفته شوم و با رژیم ضدبشری به مبارزه و جنگ ادامه بدهم.
علی بخش آفریدنده
۷۸/۱۲/۲۹
در باره مراحل استخدام نیروهای نفوذی، که آفریدنده سوژه آن بود، وزارت اطلاعات ریل کاری دارد که قبلا” توسط مدیریت ضد اطلاعات ارتش آزادیبخش در چند کتاب افشا گردیده است.
مزدور علی بخش همچنین در تیف به شبکه خارج کشوری وزارت و سایتهای پوششی آن از جمله اینترلینک، آوا، روشنا، … و با مأموران بدنامی هم چون بهزاد علیشاهی و … در ارتباط قرار گرفت.
دروغپردازیهای او، در سال1385 تا مدتی خوراک تبلیغاتی برای هرزه دراییهای فرمایشی و متناوب مزدور اجاره یی شاه و شیخ، علیرضا نوری زاده، علیه مجاهدین شد تا طبق معمول در ازای آن، از «پولهای طیب طاهر»! وزارت بدنام، اجاره بهای خود و دستمزد خدماتش را وصول کند.
در همان مقطع یعنی حدود ۸ سال قبل برخی از توطئه های رژیم و شمهیی از مأموریتهای مزدوران اطلاعات آخوندی ازجمله آفریدنده، توسط مقاومت ایران افشا گردید.
توضیحات روشنگری نیز توسط مجاهد شهید حسین مدنی در ارتباط مستقیم ۱۱بهمن ۸۳ در رابطه با تیف (خروجی تحت کنترل نیروهای آمریکایی) پخش گردید. این افشاگری در نشریه مجاهد شماره ۷۲۴ نیز منعکس شد.
لازم به ذکر است که مجاهد قهرمان شهید حسین مدنی از مسئولان سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در حماسه ۱۰ شهریور۱۳۹۲ توسط مزدوران مالکی در اشرف به شهادت رسید.
حسین مدنی در بخشی از این افشاگری گفت:
«در یک کلام: رژیم که میخواست صورت مسأله سرنگونی خودش را پاک کند، یعنی از صحنه محو کند، حالا میبیند نه فقط از آن کودتای ۱۷ ژوئن چیزی بهدست نیاورده و حتی نتیجه معکوس داده، بلکه از بمبارانهای مهیب و استمداد از ۹ دولت هم راه بهجایی نبرده و فقط تعدادی عناصر خودفروخته بهدست آورده که حالا باید آنها را با پیکان مجانی و خرج ازدواج و پنج میلیون هدیة ولایتفقیه، حفظ و نگهداری کند!
بنابراین درمورد این بریدگانی که خودشان را به اطلاعات بدنام آخوندی فروختهاند، هر که میخواهند باشند و هرکه هم بوده اند، و هر که هم حتی در آینده باشند، بگذارید حرف دل و ارزیابی اهل اشرف و رزمندگان آزادی را منتقل کنم: اینها چیزی جز رسوبات یک پایداری پرشکوه تاریخی بین مجاهدین و مقاومت و مردم ایران از یک طرف و ارتجاع آخوندی و پشتیبانانش از طرف دیگر، نیست. آنهم در یکی از خطیرترین مقاطع تاریخ ایران.…»
==================
علی بخش آفریدنده (رضا گوران) که این روزها مجددا به صحنه کارزار لجن پراکنی گشتاپوی آخوندی علیه مقاومت فراخوانده شده تا با اشتراک و همکاری تواب تشنه به خون (ایرج مصداقی) اراجیفی تکراری به نام وی قلمی و منتشر گردد و به وسیله برخی دیگر از پادوها و سایتهای زنجیره یی بازتکثیر شود، مزدور «بازیافت» شده یی است که یک بار در سال ۱۳۸۵ بطور گسترده توسط وزارت اطلاعات و سایتها و رسانه های وابسته به رژیم از قبیل ایران دیدبان، اینترلینک، آوا، «پنجره ای رو به خانه پدری» مزدور اجاره یی (علیرضا نوریزاده)، و … برای نشخوار یاوه های گشتاپوی آخوندی علیه مجاهدین و مقاومت ایران مصرف شده بود. اما درپی افشای مزدوری او و دروغپردازیهایش، بنا به صلاحدید، یا نیاز اربابانش به پیگیری مأموریتهای دیگر توسط وی، به مدت 8 سال از دور مأموریتهای علنی و مشخصا ادامه پادویی در کارزار شیطان سازی وزارت علیه مجاهدین برکنار ماند.
و حالا پس از درهم شکسته شدن سلسله توطئه ها و تشبثات رژیم آخوندی در سال ۹۲ و اوجگیری بحرانها و تشدید استیصال و درماندگیاش در برابر مقاومت، وزارت بدنام به چنان حال و روزی افتاده که به رغم بسیج همه جانبه و به کارگیری همه امکانات و عوامل و مزدورانی از قبیل تواب خائن (مصداقی) که یکی از اولویتهای مأموریتشان شکار و به کارگیری مزدور جدید علیه مقاومت است، حاصلی جز استخدام چند پادوی اجاره یی انگشت شمار، نداشته که مأموریت آنها هم چیزی جز تکرار همان اراجیف هزار بار تکرار شده در سایتهای گشتاپوی آخوندی (پژواک مصداقی و اینترلینک و ایران دیدبان و…) نیست.
کسادی بازار شکار این قبیل مزدوران، و ناکامی عوامل شکارچی، اطلاعات آخوندی را به چنان حال و روزی انداخته که از شدت پیسی و استیصال به گورکنی و نبش قبر مرده ۲۰سال قبل یا علم کردن مزدور مستعملِ سالها از رده خارج شده، به عنوان شکارِ تازه صید شده، روی آورده است.
مزدور علی بخش آفریدنده (رضا گوران) که پس از افشا و از دور خارج شدن ۸ ساله، به عنوان یک پادوی جدیدالاستخدام به صحنه سایتهای زنجیره یی آورده شده مصداقِ مزدورِ صید شده اخیر است. وی به گواهی اسناد و مدارک و اعترافات خودش، سوژه استخدام وزارت اطلاعات برای نفوذ به درون ارتش آزادیبخش ملی ایران با وعده زمین و ماشین و زندگی بوده است.
نامبرده که این بار مأموریت جدیدش را در ارتباط با بنگاه مزدور یابی مصداقی و شرکاء باید پیش ببرد، در اولین لجن پراکنی منتشر شده به نام وی، رسواترین اتهامات و یاوه های رژیم و وزارت جعل و جنایت آخوندی، سرجمع شده است.
از جمله این اتهام رسوا که «مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه میکنند و می کشند و به کشتن می دهند» یا اینکه مسئول همه محدودیتها، همه محرومیتهای پزشکی، همه فشارهای ضد انسانی، ممانعت از ورود آزاد و دیدار خانواده های واقعی مجاهدین و … خود مجاهدین هستند و….
تأکید و تکرار این اتهامات آخوندساخته هدفی جز زمینه سازی و توجیه کشتار و سرکوب و اعمال فشار بیشتر توسط دولت مالکی و رژیم آخوندی بر مجاهدان مستقر در زندان لیبرتی ندارد:
«آن بخت برگشتگان [مجاهدان اشرف و لیبرتی]، با کمترین امکانات پزشکی و رفاهی، بدون هیچ گونه رابطه یی با جامعه و اجتماع، سالهاست با خانواده و سایر بستگانشان تماسی ندارند، حتی از داشتن رادیو و تلویزیون و تلفن و نامه و … محروم هستند از اینترنت نیز می خواهم هر چه بیشتر آنها را افشاء کنم تا نتوانند این جنایت و خیانت را هم سان گذشته و دنیای ارتباطات که دیگر مگو. آنها بیش از بیست سال است که از دنیا بریده اند و به سان زنده به گوران می مانند… که بیش از 100 نفر را به کشتن و صدها نفر را مجروح و مصدوم و قطع عضو و از ریل خارج کردند ادامه دهند». (مزدور آفریدنده در پژواک مصداقی، ۲۱ اردیبهشت ۹۳)
پادوی زبون وزارت، در ادامه مطلب فوق، رویای آخوندها مبنی بر ازهم پاشاندن مجاهدین را تکرار کرده و می نویسد:
«امیدوارم زندانیان لیبرتی هر چه زودتر آزاد شوند … تا مردم ما از شر این خمینی و خمینی صفتان آسوده شوند».
وی در انتهای اراجیفش، یأس و ناامیدی آخوندها به خاطر تسلیم ناپذیری مجاهدین را، همانند امام دجالش خمینی، که گفته بود:
« من اگر یک درهزار، احتمال می دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم، لازم هم نبود شما پیش من بیایید…»
را تکرار کرده و می گوید: «امکان ندارد یک ذره رفرم و اصلاح طلبی در وجود این شخص[رهبر مقاومت] بوجود بیاید».
علی بخش آفریدنده (رضا گوران) قبل از اعزامش به عراق برای نفوذ در ارتش آزادیبخش، عنصر مناسب و مطلوبی برای این هدف وزارت اطلاعات تشخیص داده شده بود. ویکه به سابقه پاسداری و بسیجی خودش اعتراف نموده، بارها مطرح کرده بود که چگونه توسط وزارت بدنام اطلاعات برای نفوذ در مجاهدین باوعده زمین و ماشین و زندگی مورد تطمیع و … قرار گرفته بود.
وی در بخشی از گزارشش در تاریخ تیر ۷۶ نوشته است:
«و در فکر این بودم که به ارتش آزادیبخش بپیوندم اینها در خرداد ما اطلاعات کمال را آزاد کرده بودند اطلاعات کرمانشاه به طور غیر رسمی شخصی به اسم حسن و سعید که خود را دوست حساب می کردند از طرف رفاقت خانوادگی (داماد و دائیم) مرا در خانه دامادم خواست و در یک فضای دوستانه می خواست مرا بخرد حتی گفت هر چه می خواهید یعنی(۳۰۰ متر زمین با یک مینی بوس صفر کیلومتری و غیره به تو می دهیم ولی تو با ما کار کن توی مجاهدین برو و اطلاعات بیاور.»
گزارش زیر درتاریخ ۶ تیر۱۳۷۶ از اظهارات علی بخش آفریدنده تهیه شده که وی مراجعه اطلاعات و امنیت و تقاضای همکاری از خودش را توضیح داده است:
«حدود ۱۰-۱۲ خرداد۷۶، ۲ نفر از افراد اطلاعات و امنیت سپاه کرمانشاه که مقر آنها در میدان نفت کرمانشاه است از طریق دائی حمید و دامادم ایرج مرا خواستند که در خانه دامادم بنام ایرج رستمی با آنها دیدار داشته باشیم و به داماد و دائی ام گفته بودند این درخواست نظامی و زور نیست و فقط دوستانه است و منهم رفتم. اسم مستعار دو نفر اطلاعاتی یکی حسن (مستعار) و یکی سید (مستعار) می باشد و حدوداً درجة حسن سرهنگ سپاه می باشد.
برخوردشان خیلی صمیمانه و دوستانه بود و سعی می کرد جذب کند. گفت عراق تا به حال رفتی. گفتم رفاقتی اگر بگم بله رفتم / گفت می دانم تو قاچاق تریاک [و] سلاح می کنی ولی بگو تا کجا رفتی/ گفتم حقیقتاً تا کلار رفتم بعد رفتم بابانور و دربندی خان و سلیمانیه و مسیر را ریزتر برایش گفتم و مثلاً گفتم جاده ای است که می رود بطرف پادگان کومله اما او اعتنائی نکرد و دنبال چیز دیگری بود.
گفت کلار سمت چپ کجاها رفتی. گفتم رفتم تا کفری/ پرسید از کفری کجا رفتی/ گفتم از آنجا به بعد عربها هست و می گیرند/ گفت از نفت شهر و … نمی روی و ادامه داد که می دانم ترا هم می شناسم شجاع هستی و می توانی بروی توی عربها؟ (منظورش نفوذ در مجاهدین بود و بنوعی گفت نمیتوانی چند کیلومتر بیشتر بروی)/ گفتم من مخلص پول هستم ولی اگر مرا کشتند چی. خواهر و مادرم چی می شود. گفت چرا اینهمه زحمت و تلاش می کنی و خلاف می کنی و کارهای خطرناک. بدون اینها من به تو پول می دهم بدون زحمت. گفت بین من و تو این قرآن(یک قرآن کوچک در آورد) به کسی نگو من ۳۰۰ متر زمین، یک ماشین مینی بوس صفر کیلومتر به تو می دهم برای ما کار کن.»
علی بخش آفریدنده با مقاومت و جنگ علیه رژیم آخوندی هیچ گونه سنخیتی نداشت و خود این را به صور مختلف بارها بیان کرده بود. امری که بعدها که به تیف (خروجی تحت کنترل آمریکایی ها) رفت و به خدمت وزارت اطلاعات در آمد، بر این حقیقت مْهر تأیید زد.
«بعد از اینکه نخ وصل هایم را قطع کردم و خودم را آن طرف مرز گذاشتم یک مرد عادی را یافتم که دنبال زن و زندگی است و اگر دست رژیم بیفتم در خدمت اطلاعات آخوندی در آمده و دست به جنایت علیه مجاهدین می زدم.» (۷ مهر۱۳۸۰)
از سوی دیگر و بعد از اعترافات آفریدنده و برملا شدن ارتباطات وی با مأمورین وزارت اطلاعات جهت نفوذ در ارتش آزادیبخش، مجاهدین بارها از او خواستند که با تقبل کلیه مخارج تردد و … توسط مجاهدین، برای ادامه زندگی عادی خود، پی کارش برود، ولی او با اصرار و التماس متقاضی ماندن در«صفوف پاک ارتش آزادیبخش» می شد.
از: علی بخش
به: مسئولین
مسئولین محترم، اینجانب با آگاهی کامل تقاضامندم برای مبارزه با رژیم ضدبشری من را در صفوف ارتش آزادیبخش قرار دهید. می دانم خیلی اشتباهات داشته ام ولی قول شرف و ناموس می دهم و قسم می خورم با قدرت تمام خودم را متعهد به مراعات تمام ضوابط ارتش را بکنم و تا آخرین قطره خون با رژیم بجنگم و اشتباه کرده ام و خیلی هم پشیمان هستم و متوجه نشدم که چه نوشته ام مرا ببخشید.
علی بخش آفریدنده
۷۸/۱/۱۵
در تاریخ ۷۸/۱۲/۲۹ در نشستی با حضور تعدادی از مسئولین سازمان مجاهدین خلق ایران به اینجانب علی بخش آفریدنده فرزند علی پیشنهاد شد که با حل و فصل مسئله تردد و کمک مالی سازمان به داخل کشور بروم و به زندگی عادی خود ادامه بدهم ولی من این پیشنهاد را نپذیرفتم و درخواست کردم که به عنوان یک رزمنده در صفوف پاک ارتش آزادیبخش پذیرفته شوم و با رژیم ضدبشری به مبارزه و جنگ ادامه بدهم.
علی بخش آفریدنده
۷۸/۱۲/۲۹
در باره مراحل استخدام نیروهای نفوذی، که آفریدنده سوژه آن بود، وزارت اطلاعات ریل کاری دارد که قبلا” توسط مدیریت ضد اطلاعات ارتش آزادیبخش در چند کتاب افشا گردیده است.
مزدور علی بخش همچنین در تیف به شبکه خارج کشوری وزارت و سایتهای پوششی آن از جمله اینترلینک، آوا، روشنا، … و با مأموران بدنامی هم چون بهزاد علیشاهی و … در ارتباط قرار گرفت.
دروغپردازیهای او، در سال1385 تا مدتی خوراک تبلیغاتی برای هرزه دراییهای فرمایشی و متناوب مزدور اجاره یی شاه و شیخ، علیرضا نوری زاده، علیه مجاهدین شد تا طبق معمول در ازای آن، از «پولهای طیب طاهر»! وزارت بدنام، اجاره بهای خود و دستمزد خدماتش را وصول کند.
در همان مقطع یعنی حدود ۸ سال قبل برخی از توطئه های رژیم و شمهیی از مأموریتهای مزدوران اطلاعات آخوندی ازجمله آفریدنده، توسط مقاومت ایران افشا گردید.
توضیحات روشنگری نیز توسط مجاهد شهید حسین مدنی در ارتباط مستقیم ۱۱بهمن ۸۳ در رابطه با تیف (خروجی تحت کنترل نیروهای آمریکایی) پخش گردید. این افشاگری در نشریه مجاهد شماره ۷۲۴ نیز منعکس شد.
لازم به ذکر است که مجاهد قهرمان شهید حسین مدنی از مسئولان سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در حماسه ۱۰ شهریور۱۳۹۲ توسط مزدوران مالکی در اشرف به شهادت رسید.
حسین مدنی در بخشی از این افشاگری گفت:
«در یک کلام: رژیم که میخواست صورت مسأله سرنگونی خودش را پاک کند، یعنی از صحنه محو کند، حالا میبیند نه فقط از آن کودتای ۱۷ ژوئن چیزی بهدست نیاورده و حتی نتیجه معکوس داده، بلکه از بمبارانهای مهیب و استمداد از ۹ دولت هم راه بهجایی نبرده و فقط تعدادی عناصر خودفروخته بهدست آورده که حالا باید آنها را با پیکان مجانی و خرج ازدواج و پنج میلیون هدیة ولایتفقیه، حفظ و نگهداری کند!
بنابراین درمورد این بریدگانی که خودشان را به اطلاعات بدنام آخوندی فروختهاند، هر که میخواهند باشند و هرکه هم بوده اند، و هر که هم حتی در آینده باشند، بگذارید حرف دل و ارزیابی اهل اشرف و رزمندگان آزادی را منتقل کنم: اینها چیزی جز رسوبات یک پایداری پرشکوه تاریخی بین مجاهدین و مقاومت و مردم ایران از یک طرف و ارتجاع آخوندی و پشتیبانانش از طرف دیگر، نیست. آنهم در یکی از خطیرترین مقاطع تاریخ ایران.…»
==================
یاوه سراییهای مزدور آفریدنده در سایتهای وزارت اطلاعات- و برخی رسانه ها
علیرضا نوری زاده- برنامه «در یچه ای رو به خانه پدری»- تاریخ ۲۰ شهریور۸۵:
نامه علی بخش آفریدنده – تاریخ ۲ سپتامبر (۱۱ شهریور۸۵):
«… از اینکه در برنامه تون از ما یاد کردید متشکرم به قول شاعر هیج مانعی نمی تواند قلبها را باز بدارد و هرازگاهی هم شما میفرمایید روزگار غریبی است نازنین. باری این نامه را از بیابانهای خشک کمپ اشرف برای شما می نویسم درد ما درد ایران بود که ما را به بیابانهای عراق کشاند اما امان از درد وطن فروشان که دردی جز درد قدرت طلبی ندارند. از ولی فقیه گرفته تا رجوی که سالهاست هزاران زن و مرد را به گروگان گرفته است تا بتواند مهر تابانش را به تهران ببرد. خمینی وار زندان انفرادی و شکنجه روحی و روانی با و سرکوب و ارعاب راه انداخته. بنده علی بخش آفریدنده سه سال تمام در زندان انفرادی بودم ( نامه امروز دستم رسیده بنابراین من اصلا آنرا نخوانده بودم) و چه شکنجه ها که نشدم و چه فحشها و توسریها که نخوردم فقط به دلیل اینکه گفتم رهبر عقیدتی با ولایت فقیه یکی است.
«زندانی خمینی صدام حسین و رجوی و بوش علی آفریدنده»
نوری زاده:« خوب این نامه متاثر کننده بود برای شما گفتم عده یی از اینها که در کمپ اشر ف بودند فرار کردند و عده یی به نزد کردهای شمال عراق رفتند و کردها نهایت همدلی و لطف را به اینها کردند و اینها را کمک کردند با وجود اینکه خاطره خونین از صدام حسین و عملیات انفال داشتند. الان بهرحال بعد از اتفاقی که در عراق افتاد کمپ اشرف در محاصره سربازهای بلغاری است، عده یی فرار کردند رفتند نزد کردهای عراق، عده یی رفتند بیرون، عده یی رفتند ایران ،اما ۲۰۰ نفر از اینها در کمپی که آمریکاییها درست کرده اند هستند … اینهایی که میگم الان فکر نکنید اونهایی که در اشرف هستند در نهایت خوشبختی هستند نه . این شعبده بازی رجوی کم از شعبده بازی سید روح الله.. ندارد، بچه هایی که بیست سه و چهار سال داشتند الان چهل ساله شده اند و کسانی که سی ساله بودند الان پنجاه و چند ساله اند اینها نه جوانی فهمیدند نه زندگی زناشویی فهمیدند نه پدر بودند نه مادر بودند.
چه تفاوتی هست بین رژیم و باند رجوی؟ اینها را برای این میگویم این جوانانی که الان فریب می خورند، این سازمان در همان شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی است. این جمهوری اسلامی حکومت تروریست است و این باند رجوی هم یک باند تروریست است. اما الان، اعضای سازمان نباید چوب اینها را بخورد اینها که در اشرف هستند داغون هستند یک محیط ارعاب درست کرده اند» .
نامه علی بخش آفریدنده – تاریخ ۲ سپتامبر (۱۱ شهریور۸۵):
«… از اینکه در برنامه تون از ما یاد کردید متشکرم به قول شاعر هیج مانعی نمی تواند قلبها را باز بدارد و هرازگاهی هم شما میفرمایید روزگار غریبی است نازنین. باری این نامه را از بیابانهای خشک کمپ اشرف برای شما می نویسم درد ما درد ایران بود که ما را به بیابانهای عراق کشاند اما امان از درد وطن فروشان که دردی جز درد قدرت طلبی ندارند. از ولی فقیه گرفته تا رجوی که سالهاست هزاران زن و مرد را به گروگان گرفته است تا بتواند مهر تابانش را به تهران ببرد. خمینی وار زندان انفرادی و شکنجه روحی و روانی با و سرکوب و ارعاب راه انداخته. بنده علی بخش آفریدنده سه سال تمام در زندان انفرادی بودم ( نامه امروز دستم رسیده بنابراین من اصلا آنرا نخوانده بودم) و چه شکنجه ها که نشدم و چه فحشها و توسریها که نخوردم فقط به دلیل اینکه گفتم رهبر عقیدتی با ولایت فقیه یکی است.
«زندانی خمینی صدام حسین و رجوی و بوش علی آفریدنده»
نوری زاده:« خوب این نامه متاثر کننده بود برای شما گفتم عده یی از اینها که در کمپ اشر ف بودند فرار کردند و عده یی به نزد کردهای شمال عراق رفتند و کردها نهایت همدلی و لطف را به اینها کردند و اینها را کمک کردند با وجود اینکه خاطره خونین از صدام حسین و عملیات انفال داشتند. الان بهرحال بعد از اتفاقی که در عراق افتاد کمپ اشرف در محاصره سربازهای بلغاری است، عده یی فرار کردند رفتند نزد کردهای عراق، عده یی رفتند بیرون، عده یی رفتند ایران ،اما ۲۰۰ نفر از اینها در کمپی که آمریکاییها درست کرده اند هستند … اینهایی که میگم الان فکر نکنید اونهایی که در اشرف هستند در نهایت خوشبختی هستند نه . این شعبده بازی رجوی کم از شعبده بازی سید روح الله.. ندارد، بچه هایی که بیست سه و چهار سال داشتند الان چهل ساله شده اند و کسانی که سی ساله بودند الان پنجاه و چند ساله اند اینها نه جوانی فهمیدند نه زندگی زناشویی فهمیدند نه پدر بودند نه مادر بودند.
چه تفاوتی هست بین رژیم و باند رجوی؟ اینها را برای این میگویم این جوانانی که الان فریب می خورند، این سازمان در همان شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی است. این جمهوری اسلامی حکومت تروریست است و این باند رجوی هم یک باند تروریست است. اما الان، اعضای سازمان نباید چوب اینها را بخورد اینها که در اشرف هستند داغون هستند یک محیط ارعاب درست کرده اند» .
رادیو فردا ۱۷ آبان ۱۳۸۵:
بیش از سه سال است که اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق که در اردوگاه اشرف در عراق پس از جنگ زندگی می کنند تحت کنترل نیروهای امریکایی قرار دارند .
برخی از این افراد بدلیل نارضایتی از وضعیت زندگی خود و یا به دلایل شخصی تصمیم می گیرند تا سازمان مجاهدین را ترک کنند… پریوش آفریدنده یکی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه تیف در عراق که بهمراه دهها فرد دیگر که در اعتراض به وضعیت نامساعد زندگی در چادرهای موقتی و نیز بلاتکلیفی چند ساله در اعتصاب غذا به سر می برد در گفتگو تلفنی با رادیو فردا در مورد وضعیت زندگی خود و صدها ایرانی دیگر چنین می گوید:” ما آلان ۷۵ روز هست که در تحصن بسر می بریم و روز گذشته ۴۰ نفر از افراد تیف اعتصاب غذا را شروع کردند…
س: چرا تصمیم گرفتین از سازمان مجاهدین جدا بشین بیاین کمپ تیف؟
ج: والله بخاطر اختناقی که در آنجا بود سرکوبهایی که در اونجا بود، من نمی خواستم بیشتر از این دیگر اینجا باشم چونکه نه تنها من این دوستان هم که جدا شدند بزور نگه داشته شده اند و تا حالا گروگان بودیم توی دست اینها.…».
بیش از سه سال است که اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق که در اردوگاه اشرف در عراق پس از جنگ زندگی می کنند تحت کنترل نیروهای امریکایی قرار دارند .
برخی از این افراد بدلیل نارضایتی از وضعیت زندگی خود و یا به دلایل شخصی تصمیم می گیرند تا سازمان مجاهدین را ترک کنند… پریوش آفریدنده یکی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه تیف در عراق که بهمراه دهها فرد دیگر که در اعتراض به وضعیت نامساعد زندگی در چادرهای موقتی و نیز بلاتکلیفی چند ساله در اعتصاب غذا به سر می برد در گفتگو تلفنی با رادیو فردا در مورد وضعیت زندگی خود و صدها ایرانی دیگر چنین می گوید:” ما آلان ۷۵ روز هست که در تحصن بسر می بریم و روز گذشته ۴۰ نفر از افراد تیف اعتصاب غذا را شروع کردند…
س: چرا تصمیم گرفتین از سازمان مجاهدین جدا بشین بیاین کمپ تیف؟
ج: والله بخاطر اختناقی که در آنجا بود سرکوبهایی که در اونجا بود، من نمی خواستم بیشتر از این دیگر اینجا باشم چونکه نه تنها من این دوستان هم که جدا شدند بزور نگه داشته شده اند و تا حالا گروگان بودیم توی دست اینها.…».
پارس ایران و ایران دیدبان ۱۸ آبان۸۵:
وضعیت نامساعد اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه سربازان آمریکایی در عراق: مصاحبه با یک پناهنده- رادیو فردا
وضعیت نامساعد اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه سربازان آمریکایی در عراق: مصاحبه با یک پناهنده- رادیو فردا
آوا و اینترلینک ۲ آذر۸۵:
رادیو فردا در ماه گذشته با “پریوش آفریدنده [منظور همین مزدور یعنی علی بخش آفریدنده است] از اعضای سابق سازمان مجاهدین” که هم اکنون در کمپ تیف آمریکاییان اسیر است مصاحبه یی را ترتیب داده بود که …
رادیو فردا در ماه گذشته با “پریوش آفریدنده [منظور همین مزدور یعنی علی بخش آفریدنده است] از اعضای سابق سازمان مجاهدین” که هم اکنون در کمپ تیف آمریکاییان اسیر است مصاحبه یی را ترتیب داده بود که …
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی و هابیلیان به نقل از خبرگزاری فارس ۳ بهمن ۱۳۸۶:
منابع عراقی از اوضاع فلاکتبار تعدادی منافقین فراری از اردوگاه اشرف و کمپ “تیپف” آمریکاییها در این کشور خبر میدهند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در عراق، بیش از ۱۲۰ تن از افراد تواب سازمان منافقین که توسط نیروهای لشکر ۱۰۱ هوابرد ارتش آمریکا در منطقه اشرف نگهداری میشدند، با فشارهای داخلی در صحنه عراق از زندان اردوگاهی آزاد و در وضع بسیار اسفباری در مناطق مرکزی و شمالی عراق آواره شدهاند. این افراد که ۱۰ تن از اعضای سابق شورای مرکزی منافقین نیز در آنها دیده میشوند در هوای بسیار سرد و بدون هیچ پول و غذایی در مناطق کردستان عراق و برخی مناطق مرکزی آواره و سرگردانند. گزارشهای تایید شده از حضور برخی از این افراد در مناطق جنوبی عراق حکایت میکند. یک مقام ارشد عراقی در این زمینه گفت:”هادی افشار” با نام مستعار سعید جمالی زندانی سیاسی قبل از سال ۱۳۵۷، …
… این گزارش میافزاید: آزادی این افراد به دنبال تصفیههای خونین و سرکوب توابین منافق به دستور مستقیم مسعود رجوی که طی ماههای اخیر در اردوگاههای منافقین روی داده است، صورت گرفت.…
اسامی بخشی از افراد جدا شده از سازمان مجاهدین که هم اکنون در شهرهای مختلف عراق سرگردان و آواره هستند به شرح ذیل میباشد؛
هادی افشار، … مجید روحی، جمشید چارلنگ، رضا گوران(اسم، مستعار است)، مازیار شیروانی، مهرداد فتحی، میرباقر صداقی، حمید صراف پور، نادر نادری، …
منابع عراقی از اوضاع فلاکتبار تعدادی منافقین فراری از اردوگاه اشرف و کمپ “تیپف” آمریکاییها در این کشور خبر میدهند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در عراق، بیش از ۱۲۰ تن از افراد تواب سازمان منافقین که توسط نیروهای لشکر ۱۰۱ هوابرد ارتش آمریکا در منطقه اشرف نگهداری میشدند، با فشارهای داخلی در صحنه عراق از زندان اردوگاهی آزاد و در وضع بسیار اسفباری در مناطق مرکزی و شمالی عراق آواره شدهاند. این افراد که ۱۰ تن از اعضای سابق شورای مرکزی منافقین نیز در آنها دیده میشوند در هوای بسیار سرد و بدون هیچ پول و غذایی در مناطق کردستان عراق و برخی مناطق مرکزی آواره و سرگردانند. گزارشهای تایید شده از حضور برخی از این افراد در مناطق جنوبی عراق حکایت میکند. یک مقام ارشد عراقی در این زمینه گفت:”هادی افشار” با نام مستعار سعید جمالی زندانی سیاسی قبل از سال ۱۳۵۷، …
… این گزارش میافزاید: آزادی این افراد به دنبال تصفیههای خونین و سرکوب توابین منافق به دستور مستقیم مسعود رجوی که طی ماههای اخیر در اردوگاههای منافقین روی داده است، صورت گرفت.…
اسامی بخشی از افراد جدا شده از سازمان مجاهدین که هم اکنون در شهرهای مختلف عراق سرگردان و آواره هستند به شرح ذیل میباشد؛
هادی افشار، … مجید روحی، جمشید چارلنگ، رضا گوران(اسم، مستعار است)، مازیار شیروانی، مهرداد فتحی، میرباقر صداقی، حمید صراف پور، نادر نادری، …
امید پارس ــ کانون آوا ۲۲.۰۹.۲۰۰۸ قسمت یازدهم
3 May
امروز صبح رضا گوران دعوایش شد و کار تعطیل شد. یکسری از نفرات هم برای گرفتن پول بیشتر سعی دارند زیر آب بلوک لیدر را بزنند و خودشان بلوک لیدر بشوند، بلوک لیدر ۱۲۰دلار بخاطر کارشان می گیرند که کارشان توزیع غذا، آب و جمع آوری نفرات برای آمار است. اگر هم پوشاک یا مواد بهداشتی بدهند آنها را توزیع می کنند.
4 May
امروز گاردها حمله کردند به بلوک ۳. علت دعوای رضا گوران با موسی بود. در مجموع خیلی شیرتوشیر شده بود، علت هم اعتراض موسی و محمود در قبال پول بلوک لیدری رضا گوران بود.
==================
مزدور علی بخش آفریدنده(رضا گوران) که اخیراً وزارت اطلاعات او را از طریق سایت تواب خود فروخته(مصداقی) و برخی دیگر از سایتهای زنجیره یی به عنوان یک تحفه نوظهور و یک «صید تازه» برای کارزار شیطان سازی علیه مقاومت، حلوا حلوا میکند، چیزی نیست جز یک تفاله افشا شده و ۸ سال مصرف گردیده، که حالا به علت شدت استیصال در برابر مجاهدین، ناگزیر از«بازیافت» او شده است.
اما رژیم، با رونمایی مجدد این مزدور بیش از پیش، در گل ماندگی و فلاکت خود و رسوایی پادوهایش در شبکه برون مرزی «مخالفین رژیم و منتقدین مجاهدین» تحت امر «معاونت نقاق» در وزارت را به نمایش میگذارد.
3 May
امروز صبح رضا گوران دعوایش شد و کار تعطیل شد. یکسری از نفرات هم برای گرفتن پول بیشتر سعی دارند زیر آب بلوک لیدر را بزنند و خودشان بلوک لیدر بشوند، بلوک لیدر ۱۲۰دلار بخاطر کارشان می گیرند که کارشان توزیع غذا، آب و جمع آوری نفرات برای آمار است. اگر هم پوشاک یا مواد بهداشتی بدهند آنها را توزیع می کنند.
4 May
امروز گاردها حمله کردند به بلوک ۳. علت دعوای رضا گوران با موسی بود. در مجموع خیلی شیرتوشیر شده بود، علت هم اعتراض موسی و محمود در قبال پول بلوک لیدری رضا گوران بود.
==================
مزدور علی بخش آفریدنده(رضا گوران) که اخیراً وزارت اطلاعات او را از طریق سایت تواب خود فروخته(مصداقی) و برخی دیگر از سایتهای زنجیره یی به عنوان یک تحفه نوظهور و یک «صید تازه» برای کارزار شیطان سازی علیه مقاومت، حلوا حلوا میکند، چیزی نیست جز یک تفاله افشا شده و ۸ سال مصرف گردیده، که حالا به علت شدت استیصال در برابر مجاهدین، ناگزیر از«بازیافت» او شده است.
اما رژیم، با رونمایی مجدد این مزدور بیش از پیش، در گل ماندگی و فلاکت خود و رسوایی پادوهایش در شبکه برون مرزی «مخالفین رژیم و منتقدین مجاهدین» تحت امر «معاونت نقاق» در وزارت را به نمایش میگذارد.
دراین رابطه بخوانید:
حکایت پاسدار شمخانی و روایت کسانی که با جمهوری اسلامی موضع دارند اما دشمن اصلی را مجاهدین میدانند
ایرج مصداقی هفت رنگ و هفت خط ، در امتداد یک مأموریت – صفا فرهادی (بخش اول)
ایرج مصداقی – پیشدستی احمقانه تواب تشنه به خون و یک فقره نعل وارونه!
ایرج مصداقی تواب تشنه به خون و تصدیق ناگزیر پس از انتشار عکس در کنار ایران ایر
ایرج مصداقی – تواب تشنه به خون، عصا کش خائن خود فروخته
نگاهی به سوابق علیرضا نوریزاده مزدور اجارهیی
فاششدن منبع «پولهای طیبوطاهر» برای پاسداران سیاسی نظام آخوندی، از میان جنگ و جدالگرگهای حکومتی
افشای دامهای وزارت اطلاعات آخوندی برایمن توسط همسرسابق – از: کوروش ممبینیپور
کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت – پلیس پرده ها را کنار زد
مرزبندیهای حیاتی جنبش وشاخص اصالت درمبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران
تماس محسن زادشیر با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس نصرالله مرندی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس بتول ماجانی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس رضا شمیرانی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس رضا فلاحی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
وزارت اطلاعات و سرقت دادخواهی شهیدان قتلعام۶۷
اقدام رذیلانه و کثیف اطلاعات آخوندها از طریق تلویزیون ایران اینترنشنال
نصرالله اسماعیل زاده: بیان حقیقت برای مردم ایران و ثبت در تاریخ
نقاط وحدت ایرج مصداقی «تواب تشنه به خون» و «سرکردگان امنیتی» رژیم
سرابی کاذب در مقابل «کانونهای شورشی»
پروژههای نرم امنیتی بر ضدقیام
حمید اسدیان: شمه ای از خروار- درباره خوکچه ای که به جهنم سلام گفت!
کاظم مصطفوی-سکه های یک تومنی، اسکناسهای صدتومنی و خائنان یک پولی
رحمان کریمی: قعرمان عملیات محیّرالعقول
وارونهگوئی خائنانه مجتبی زرگر با الگوی مصداقی تواب تشنهبهخون-از حسین نعمتاللهی
سابقه مزدور محمدتقی اخلاقی(م.ت اخلاقی) هم کاسه تواب تشنه بخون مصداقی
رونمایی و درماندگی گشتاپوی آخوندی علی بخش آفریدنده(رضا گوران)
عواقب خفتبار سفر مالهکش زندهخوار و بررسی آناتومیک یکفقره رسانه هرمافرودیت بهنام میهن تی.وی
حکایت پاسدار شمخانی و روایت کسانی که با جمهوری اسلامی موضع دارند اما دشمن اصلی را مجاهدین میدانند
ایرج مصداقی هفت رنگ و هفت خط ، در امتداد یک مأموریت – صفا فرهادی (بخش اول)
ایرج مصداقی – پیشدستی احمقانه تواب تشنه به خون و یک فقره نعل وارونه!
ایرج مصداقی تواب تشنه به خون و تصدیق ناگزیر پس از انتشار عکس در کنار ایران ایر
ایرج مصداقی – تواب تشنه به خون، عصا کش خائن خود فروخته
نگاهی به سوابق علیرضا نوریزاده مزدور اجارهیی
فاششدن منبع «پولهای طیبوطاهر» برای پاسداران سیاسی نظام آخوندی، از میان جنگ و جدالگرگهای حکومتی
افشای دامهای وزارت اطلاعات آخوندی برایمن توسط همسرسابق – از: کوروش ممبینیپور
کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت – پلیس پرده ها را کنار زد
مرزبندیهای حیاتی جنبش وشاخص اصالت درمبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران
تماس محسن زادشیر با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس نصرالله مرندی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس بتول ماجانی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس رضا شمیرانی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
تماس رضا فلاحی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها
وزارت اطلاعات و سرقت دادخواهی شهیدان قتلعام۶۷
اقدام رذیلانه و کثیف اطلاعات آخوندها از طریق تلویزیون ایران اینترنشنال
نصرالله اسماعیل زاده: بیان حقیقت برای مردم ایران و ثبت در تاریخ
نقاط وحدت ایرج مصداقی «تواب تشنه به خون» و «سرکردگان امنیتی» رژیم
سرابی کاذب در مقابل «کانونهای شورشی»
پروژههای نرم امنیتی بر ضدقیام
حمید اسدیان: شمه ای از خروار- درباره خوکچه ای که به جهنم سلام گفت!
کاظم مصطفوی-سکه های یک تومنی، اسکناسهای صدتومنی و خائنان یک پولی
رحمان کریمی: قعرمان عملیات محیّرالعقول
وارونهگوئی خائنانه مجتبی زرگر با الگوی مصداقی تواب تشنهبهخون-از حسین نعمتاللهی
سابقه مزدور محمدتقی اخلاقی(م.ت اخلاقی) هم کاسه تواب تشنه بخون مصداقی
رونمایی و درماندگی گشتاپوی آخوندی علی بخش آفریدنده(رضا گوران)
عواقب خفتبار سفر مالهکش زندهخوار و بررسی آناتومیک یکفقره رسانه هرمافرودیت بهنام میهن تی.وی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر