۱۳۹۴ تیر ۱, دوشنبه

روز ستودنی نبرد تاریخی برای آزادی - ۳۰خرداد، درخشش یک پایـداری سی ‌و‌ چهار ساله

روز ستودنی نبرد تاریخی برای آزادی - ۳۰خرداد، درخشش یک پایـداری سی ‌و‌ چهار ساله


سی خرداد 60

سی خرداد 60

سايت سازمان مجاهدين خلق ايران

بعدازظهر ماندگار شنبه 30خرداد، تهران در فاصله‌یی کمتر از یک‌ ساعت، بیش از نیم‌میلیون نفر را در خیابانهای خود به حرکت درآورد. 50 شهید و صدها زخمی در پای آزادی و استقلال کشورشان، عالیترین فداکاریها را آفریدند.

آن شنبه‌ی به‌یاد ماندنی در حافظه‌ی نبرد تاریخی برای آزادی، طلیعه‌ی یک پایداری ماندگار گشت. تهران شاهد خروش خشم خلقی مصمم و استوار شد که آزادیخواهی را علیه ارتجاع، اختناق و کشتار، فریاد کرد. خمینی ابلیس پس از دو سال و نیم دجالگری، در برابر آزادی به بن‌بست رسید و چهره‌ی واقعی ضدبشری‌اش، برای همگان عیان شد. (سنت همه‌ی دیکتاتورهای تاریخ بشری)

اصلی‌ترین کانونهای راهپیمایی در پل سیدخندان، منیریه تقاطع کارگر و بلوار کشاورز، نظام‌آباد، سمیه، تقاطع مصدق‌ــ طالقانی و میدان ولی‌عصر بود. کانون اصلی و پرجمعیت راهپیمایان اما در چهارراه مصدق‌ـ انقلاب شکل گرفت.

مرتجعین ددمنش و وارثان نیروهای میرای تاریخ، در لمحه‌ی سکرآور یک‌پایه کردن نظام آخوندی، ناگهان با قیام و خیزش برق‌آسای عظیم خلق روبه‌رو شدند. با همه‌ی مردم‌گرایی مبتذلی که از 22بهمن به بعد به راه انداخته بودند، در مواجهه با بالندگی خروش و قیام و نیاز به آزادی، ماهیت ضدانسانی و ضدمردمی خویش را به نمایش گذاشتند. با «گامی فراتر از شاه»، مردم بی‌سلاح و بی‌پناه را در میدان فردوسی تهران به رگبار بستند. این‌گونه بود که با تداعی خاطره‌ی15خرداد و 17شهریور، ماهیت ارتجاعی و جنایت‌پیشگی‌شان بارز شد.

خطوط خیابانها گواهی و گزارش می‌دهند:
بعدازظهری که تمامیت ارتجاع حاکم را لرزاند و رعشه بر بارگاه خمینی افکند.
جنبشی که با عبور از مراحل مبارزه‌یی مسالمت‌آمیز و اصولی، به ضرورتی تاریخی پاسخی درخشان داد، رأس ساعت4 بعدازظهر، با جمعیتی بیش از 30هزار نفر راهپیمایی را آغاز کرد.‌ میلیشیای مجاهدین هسته‌ی اصلی تظاهرات را شکل می‌داد. کمتر از یک ساعت، عرض خیابان مصدق از حدفاصل انقلاب تا طالقانی پر از جمعیت شد. توده‌یی فشرده، متشکل و منظم با شعار «مرگ بر استبداد» به‌سمت خیابان طالقانی به‌جنبش درآمد.‌ مسیر خود را در خیابان طالقانی به سمت شرق ادامه داد. هر لحظه بر تعداد آن افزوده می‌شد و قوام می‌گرفت. در حوالی خیابان مبارزان، طول جمعیت به یک کیلومتر رسید. حالا دیگر پیاده‌روها نیز مملو از جمعیت شده بود. راهپیمایان از تقاطع بهار به سوی خیابان انقلاب حرکت کردند. صحنه‌یی خلق شد که خیابان بهار را یادآور روزهای انقلاب 57 و تداعی تظاهرات مردمی ضدشاه کرد.

در تقاطع بهار ‌ـ انقلاب، این موج به طرف میدان فردوسی روان شد. در مسیر خود هر دم مردم بیشتری را جذب می‌کرد. در زمره‌ی باشکوه‌ترین صحنه‌های راهپیمایی، باید از پل دروازه دولت، تقاطع سعدی‌ـ انقلاب نام برد. راهپیمایان طول و عرض پل را اشغال کرده بودند؛ گروههایی دیگر در زیر پل و پیاده‌روها و خیابانهای اطراف، آنان را تشویق می‌کردند و یک‌صدا فریاد می‌زدند: «‌بهشتی! رجایی! خلق اومده، کجایی؟»

قبل از ورود جمعیت به میدان فردوسی، گروهی دیگر از تظاهر کنندگان از سمت غرب خیابان انقلاب به طرف میدان فردوسی پیش آمدند. جمعیتی که انتهای آن هنوز در تقاطع بهار و طالقانی بود، وارد میدان فردوسی شد. عرض خیابان و پیاده‌روها مملو از جمعیتی متراکم بود. هنوز نیمی از میدان فردوسی پر نشده بود که ناگهان رگبار مسلسل و ژ‌ــ 3 به روی جمعیت گشوده شد. در یک آن، آسفالت میدان فردوسی با اجساد بسیاری فرش گشت. مزدوران مسلسل‌چی و ژ‌ــ3 ‌به‌دستان سپاه پاسداران بر زمین زانو زدند و جمعیت را درو می‌کردند. باران گلوله از چند سوی میدان می‌بارید. جمعیت فریادکنان و الله‌اکبرگویان، به خیابانهای اطراف پراکنده شد. اجساد شهیدان و پیکرهای مجروحان هر دم عرصه‌ی میدان را پر می‌کرد. غیر از مسلسل‌چیها، ماشینهای سپاه هم هر کدام با دو تا سه نفر تیرانداز، از هر سو به جمعیت بی‌پناه حمله می‌کردند. پاسداران مزدور از میدان فردوسی، خیابان ایرانشهر و انتهای خیابان بهار، مردم را در محاصره گرفتند. به مردم اجازه‌ی فرار هم نمی‌دادند. از پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ، همه را به رگبار مسلسل می‌بستند.

در ادامه‌ی قتل‌عام وحشیانه‌یی که به دستور مستقیم خمینی انجام می‌شد، خیابانهای اصلی از جمعیت خالی گشت. اما جمعیت چندهزار نفری در خیابانهای فرعی به تظاهرات خویش ادامه دادند. تهران مثل روزهایی نظیر 17شهریور شده بود.

زخمیها روی دست مردم یا با موتور به بیمارستانها حمل می‌شدند.‌ خانه‌های اطراف، پناهگاه تظاهر کننده‌ها و زخمیها بود. مردم خشمناک و شهید داده، جنازه‌ی یارانشان را بر دوش گرفته و با تمام وجود فریاد می‌زدند: «‌این سند جنایت ارتجاع! بهشتی! بهشتی! وای به روزی که مسلح شویم!» مردم زیر باران گلوله، بی‌محابا به سمت پاسداران و تیراندازان حمله می‌کردند. خشم و خروشی غیرقابل وصف مردم را فرا گرفت. هیچ‌چیز نمی‌توانست جلودارشان باشد.‌ جنگ و گریز ادامه داشت. نبرد، تمامی خیابانهای اطراف محور انقلاب‌ـ طالقانی را دربرگرفت. هر لحظه بر زخمیها و کشته‌ها افزوده می‌شد. خبرهای کشتار وحشیانه‌ی مردم بی‌سلاح و بی‌دفاع توسط مزدوران خمینی مرتجع و ضدبشر، و از سویی پایداری و مبارزه در دفاع از آخرین قطره‌های آزادی، به سرعت تمام شهر را فرا گرفت. جنبشی که با عبور از مراحل مبارزه‌یی مسالمت‌آمیز و اصولی، به ضرورتی تاریخی پاسخی درخشان داد و روزی را در حافظه‌ی نبرد تاریخی برای آزادی ماندگار کرد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر