خانهی تو
هی داد…
هی بیداد…
قلبم از شوق فرو میریزد
در حسادت عظیمترین بناهای سنگی مفتخر
به خشت اولین درگاه خانهی تو
هی بیداد…
قلبم از شوق فرو میریزد
در حسادت عظیمترین بناهای سنگی مفتخر
به خشت اولین درگاه خانهی تو
اشک را درخود فرو میبرم
در شبهای رویای شیرینت
که پلکهایم آرام نمیگیرند
در شبهای رویای شیرینت
که پلکهایم آرام نمیگیرند
لبخند را در خود فرو میبرم
به تبسمی آرام
در روزهای همیشهی خوبی، کار
و از فرط با تو بودن
از صافی همهی دیوارهای هر روز بالارفتن
به تبسمی آرام
در روزهای همیشهی خوبی، کار
و از فرط با تو بودن
از صافی همهی دیوارهای هر روز بالارفتن
حرف را اما نه
در خود فرو نمیبرم
با جسارت
و به تمامت جهان پر طمطراق
اعلام میکنم:
هی داد...
هی بیداد...
ای کاش اولین خشت درگاه خانهی تو باشم و این بالاترین حرفهاست
در خود فرو نمیبرم
با جسارت
و به تمامت جهان پر طمطراق
اعلام میکنم:
هی داد...
هی بیداد...
ای کاش اولین خشت درگاه خانهی تو باشم و این بالاترین حرفهاست
الف. مهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر