۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

بياد شهداي قهرمان خانواده بزرگ وقهرمان پرور رحيميان از خطه ميرزاكوچك خان - رامسر



·    
بياد شهداي قهرمان خانواده بزرگ وقهرمان پرور رحيميان از خطه ميرزاكوچك خان شمال ايران  - رامسر

·        اين نامه بعد از شهادت بهروز برادر فيروز رحيميان كه در قسمت اول  بياد فرمانده ومسئولم از اين قهرمان خلق يادكردم ونوشته بودم بيشتر از فيروز رحيميان بخوانيد


 توسط يكي از بستگان آنها بما رسيد كه در آن به بخشي از اطلاعات مربوط به اين خانواده قهرمان پروراشاره مينمايد
·        تاریخ ایجاد در 08 دی 139


·        نامه يكي از  خويشان و آشنايان بهروز:
شهادت بهروز، مرا مثل همه دوستان و يارانش غرق در سوگ كرد. اما همچنين به چنين مجاهد قهرماني افتخار كردم با هزاران درود به او و نسلي كه بيقرار آزدي پايدار و سرفراز ايستاده است.
·        من به خاطر آشنايي و نسبت خويشاوندي اين يادداشت را مينويسم. فقط براي آن كه از خانواده رحيميان و هشت جاودانه فروغ آن ياد كنم. وگرنه خود را شايسته نوشتن درباره او نميديدم.
ميخواهم از خانواده ديگري از شمار بسيار خانواده هايي ياد كنم كه در مقاومت در برابر جلادان حاكم يك به يك جان بر سر پيمان گذاشتند.

بهروز روز سوم دي ماه به آسمان پر كشيد. دولت عراق با جلوگيري از بستري شدن او در بيمارستان، به نيابت از رژيم آخوندها هشتمين عضو خانواده رحيميان را به شهادت رساند.
·       

·    


    نوشته پشت عكس: از راست به چپ عمو بهروز، عمو بيژن، فيروز (پدر)
·        بهروز يكي از فرزندان خانواده رحيميان بود. خانواده محترم و مردمدار و افتاده يي در شهر رامسر. او از طريق برادرش فيروز كه مجاهد دليري در شمال ايران بود جذب مجاهدين شد.
بهروز از سال 58 با همسرش(مجاهد شهيد فروزنده پروانه)در ستاد مجاهدين در رامسر فعاليت ميكرد و فيروز مسئول ستاد مجاهدين در شهسوار بود.
پس از گسترش عمليات مقاومت، بهروز به كردستان اعزام شد و به جمع مجاهدين در آن جا پيوست كه در حال آمادگي براي برپايي ارتش آزادي بخش بودند. بعدها در عمليات فروغ جاويدان فروزنده به شهادت رسيد.


اما فيروز در پايگاهي در شمال ايران دستگير و سپس در لاهيجان اعدام شد. خبر شهادت او را من از راديوي خميني شنيدم كه در آن موقع هر روز نعره زنان از اعدام گروه گروه از مجاهدين خبر ميداد.
برادر ديگر بهروز، بيژن، در آن هنگام سربازياش را ميگذراند. اما پس از خاتمه سربازي، از آن جا كه پاسداران به او مشكوك شده بودند، مخفي شد. بيژن نيز پس از مدتي توسط سازمان به كردستان اعزام گرديد. در عمليات آفتاب در بهار 1367 ، بيژن كه دليرانه جنگيده بود، مجروح شد و يك پايش را از دست داد. اما آن طور كه شنيدم با همان وضعيت مجروح با روحيه يي رزمنده در صفوف مجاهدين و ارتش آزادي به مبارزه خود ادامه ميداد تا اين كه در سال 1382 بر اثر بمباران مراكز مجاهدين توسط هواپيماي آمريكا و انگليس كه به خواست مستقيم آخوندها صورت گرفت، به شهادت رسيد.
برادر ديگر آنها، بهمن بود. بهمن وقتي كه سال آخر دبيرستان را ميگذراند، در روزهاي پس از 30 خرداد 60 دستگير شد. ولي پس از آزادي از زندان دوباره به مجاهدين پيوست. تا اين كه هنگام اجراي قرار در يك كوهپايه يي در جنگل دوباره دستگير شد.
آخوندها و پاسداران آن قدر بهمن را شكنجه كرده بودند كه وقتي پدر و مادرش به ملاقات رفته بودند، بهمن قادر به تكلم نبود.
سرانجام  پاسداران بهمن را در ملاء عام به دار آويختند. 

شهيد ديگر خانواده رحيميان خيرالنسا رستمي همسر فيروز بود. زماني كه او در يك پايگاه مجاهدين در هشتپر بسر ميبرد، پاسداران با شليك آرپي جي به آن جا حمله كردند و خيرالنسا پس از يك پايداري حماسي به شهادت رسيد.


من همچنين بايد از  دو مجاهد بي نام و نشان ديگر ياد كنم. ابوالحسن و مهدي مراد رستمي كه از نزديكان خانوادگي رحيميان بودند. هر دو آنها در سال 1360 توسط اسفنديار رحيم مشايي دستگير شدند. مشايي يك جاني كينه توز رژيم خميني بود و در حال حاضر يكي از مهمترين نزديكان پاسدار احمدي نژاد است.    

                            
·       
·        از راست شهيد فروزنده، شهيد فيروز، شهيد بهروز و شهيد خيرالنسا (نفر پنجم)
·        از سنگدلي و جنايت پيشگي آخوندها و از مقاومت و فداكاري فرزندان مجاهد ملت ايران هنوز كه هنوز است بسياري واقعيت ها گفته نشده و آنچه نوشته و بازگو شده بخش كمتر چيزي است كه اتفاق افتاده است.
اما هر دو اين اينها گواهي ميكند كه چنين مبارزه و مقاومتي در برابر چنان ظلمت و بيدادي پيروز ميشود.
سلام بر بهروز شهيد و صديق و پاك و پاكباخته كه در آستانه ميلاد عيسي مسيح(ع)، صليب بر دوش به ديدار رفيق اعلي شتافت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر