مروری بر دستگیری، زندان و اعدام نوید افکاری قهرمانی که هرگز نشکست
نوید افکاری قهرمانی که هرگز نشکست
سه سال پیش در روز ۲۲شهریور، نوید افکاری قهرمان ملی کشتی ایران و جوانمرد شیرازی که علنی شدن دادستانها و پروسه شکنجه و بازجویی اش او را به یک شخصیت مطرح در سطح داخلی و بین المللی تبدیل کرد، در سن ۲۷ سالگی توسط جلادان خامنهای در زندان عادل آباد شیراز، به دار آویخته شد.
بی تردید آنچه بر نوید افکاری و برادران و خانواده اش گذشته جنایتی آشکار و غیرقابل تصور در قرن بیست و یکم در سراسر دنیا است. از نحوه و علت دستگیری گرفته تا پروسه بازداشت، شکنجه و اعتراف گیری اجباری از شهادت دادن ها و اتهام بستن های دروغین گرفته تا دادگاههای مضحک نمایشی و احکام صادر شده همه و همه سراپا جرم، جنایت و ستمگری است.
شکنجه های وحشیانه در دوران بازداشت و سرنوشت شاهد شکنجههای نوید افکاری
فایل صوتی باقی مانده از نوید افکاری و صحبت های برادران او از جمله وحید و صحبت های مادرشان بهیه نامجو و مصاحبه شاهین ناصری همه و همه حکایت از شکنجه های وحشیانه نوید افکاری و برادران او دارد که قطعا این افشاگری ها تنها گوشه ناچیزی از شکنجه های اعمال شده علیه آنان را بیان میکند.
روز ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، (یعنی ۱۲ روز پیش از اعدام) فایل صوتی از نوید افکاری منتشر شد که با رد اتهامات خود، تأیید کرد که زیر شکنجه مجبور به اعتراف شده و قاضی پرونده این اعترافات زیر شکنجه را نمیپذیرد و شاهد را احضار نمیکند. به گفته نوید افکاری گزارش پزشک قانونی تأیید کرده که او شکنجه شده و یک شاهد به نام شاهین ناصری او را هنگام شکنجه شدن در اداره آگاهی شیراز دیده است.
نوید افکاری در فایل صوتی منتشره توضیح میدهد که پزشکی قانونی او و برادرانش را معاینه کرده، عکس گرفته و «هر جایی که [بر اثر شکنجه] آسیب دیده بود، ۱۰ الی ۱۵ جا را نوشتند». نوید افکاری همچنین به خادمالحسینی، رئیس گارد زندان عادل آباد شیراز، را به عنوان فردی اشاره میکند که همراه با چند سرباز او را کتک زدهاند.
شاهین ناصری درباره شکنجه افکاری چنین میگوید: «یک روز در آگاهی در راهرو صدای داد و بیداد و التماس شنیدم. سروان همراهم از من خواست که در راهرو بایستم تا او برگردد. رفت در یک اتاق را باز کرد. من هم از روی کنجکاوی رفتم ببینم چه خبر است. دیدم دو نفر لباس شخصی در یک اتاقی با فحاشی و باتوم و لوله نوید را با بیرحمی تمام کتک میزنند. بهش میگفتند هر چی ما میگیم درسته. چیزهایی که میگیم مینویسی یا نه؟ نوید هم التماس میکرد نزنید، من کاری نکردم. دستهاش هم میآورد روی سرش. یکی از مامورهایی که بعداً فهمیدم اسمش عباسی است همچین کوبید روی دستش که نوید ضجه بلندی زد و از حال رفت».
شاهین ناصری در ادامه اضافه کرد: من در سه دادسرا در این رابطه شهادت دادم. در دادسرای جرایم امنیتی که رفتم برای شهادت بازپرس شعبه گفت: «در آگاهی چه دیدی؟ من دیدههایم را توضیح دادم». بازپرس با لحن بدی گفت: «تو داری در پرونده امنیتی دخالت میکنی. پدرت را درمیآورم. همین مأمورها را وادار میکنم که به خاطر تهمت و افترا ازت شکایت کنند. ذوبت میکنم».
وحید افکاری درباره شکنجههایش گفته است:«روی صورتم پلاستیک میکشیدند و مرا تا مرز خفگی و مرگ پیش میبردند. دستها و شکم و پاهایم را به وسیله باتوم و اجسام سخت به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدادند و مکررا با الفاظ توهینآمیز و رکیک اهانت میکردند. مرا محکم میبستند و در بینیام الکل میریختند».
مادر برادران افکاری، خانم بهیه نامجو میگوید که پسرش وحید بر اثر شکنجهها سه بار دست به خودکشی زده است. او را شکنجه میکردند تا علیه برادرش نوید اعتراف کند.
سرنوشت شاهین ناصری بعنوان شاهد شکنجه
روز شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، یک فعال سیاسی که پرونده نوید افکاری را دنبال کرده بود، در حساب توییتری خود، نوشت: «حدود ۱۰ روز است که خانوادهاش از او خبری ندارند. گویا او را تحویل همان نهادی دادهاند که او علیه مأمورین آن شهادت داده است.» به نوشته وی، شاهین ناصری فرزند عینالدین که در زندان عادلآباد شیراز محبوس است، «در محضر دادگاه به شکنجه شدن نوید افکاری در حین بازجویی شهادت داده و شفاهاً نیز اظهارات خود را تأیید کردهاست».
خبر انتقال شاهین ناصری، در روز پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، از زندان به آگاهی شیراز منتشر شده بود. مصادف با سالگرد اجرای حکم اعدام نوید افکاری، ناصری از سالن محل حبس خود در زندان تهران بزرگ به مکان نامعلومی منتقل شد.
اعتراف گیری اجباری و پخش علنی آنها
شکنجه گران برای اعتراف گرفتن تنها به شکنجه نوید اکتفا نکرده و با تهدید خانواده از جمله برادران و سایر اعضای خانواده او را وادار به اعتراف نموده و اقدام به پخش علنی آن برای مشروع جلوه دادن جنایت هایشان کرده اند شیوه ای که بیش از ۴۰ سال است بصورت گسترده و نهادینه شده، توسط جنایتکاران حاکم بکار بسته میشود. در این رابطه جزئیات زیر تا حدودی گواه بر این امر است .
در یک فایل صوتی دیگر، نوید افکاری میگوید: «فرد کشته شده (حسن ترکمان) را نمیشناسد ولی زیر شکنجه به خاطر نجات خانوادهاش و به خاطر وحید تن به خواستههای آنان دادهاست».
نوید افکاری در نامهای که منتشر کرد، نوشته بود که همه اعترافات وی تحت شکنجه روحی و جسمی بوده، از جمله اینکه «روی صورتش پلاستیک کشیده بودند» و او «تا مرز خفگی و مرگ پیش رفته» و در این شرایط «مجبور به اقرار به مطالب ساختگی» شدهاست. وکیل برادران افکاری گفت که نه تنها «اقرار تحت فشار روانی و جسمی بوده و آنها در دادگاه، ارتکاب قتل را انکار کردند» بلکه «فیلم مورد ادعای خبرگزاری قوه قضائیه که متهمان را در حال قتل نشان میدهد هم وجود ندارد».
شهادت های دروغین
فردی را که با تهدید و تطمیع مجبور کرده بودند در بازپرسی علیه نوید شهادت بدهد در دو شهادتنامه محضری که در زمان آزادی موقت تنظیم کردهاست، تأکید کرده که اقرار و شهادت او علیه برادران افکاری، که آن هم فقط در آگاهی بودهاست نه در محضر دادگاه، «زیر شکنجه از او گرفته شده» و «دروغ است».
اما مگر در رویه قضایی این نظام حاکم شهادت دادن های راست و دروغ اهمیتی دارد؟! آنچه برای حکام قضایی مهم است نیاز این نظام برای ادامه بقای حاکمیتشان است و براساس همین نیاز هر راستی را دروغ و هر دروغی را راست جلوه داده و حکم را صادر میکنند.
اتهامات دروغین
وکلای به اصطلاح مدافع
در رویه قضایی این نظام دیکتاتوری، موضوع مورد بحث دیگر، وکیل به اصطلاح مدافع است. اولا اجازه گرفتن وکیل مدافع به نوید و برادرانش داده نشد اگر هم اجازه میدادند بقدری هزینه آن گزاف بود که خانواده شان قدرت تامین هزینه آنرا نداشتند ثانیا بدلیل تهدیدات بعدی که وکلا آنرا بطور کامل با زندان و اخراج و … تجربه کرده اند، هیچ وکیلی حاضر به دفاع از آنها نمی شد.
پس به اجبار به وکیل تعیین شده از طرف قضاییه تن دادند که خود آنها هم علیرغم وابستگی شان به نظام حتی بصورت نمایشی هم قادر به دفاع از موکلین خود نبودند و چندین بار از طرف قوه قضائیه جابجا و تعویض شدند.
مهدی محمودیان، عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان در توییتر خود، افکاری را «بیگناه» دانسته و نوشت: «به عنوان کسی که بیش از ۱۰۰۰ صفحه از این پرونده را خواندهام اعلام میکنم این ادعای خبرگزاری میزان دروغ محض است و هیچ، تأکید میکنم هیچ فیلمی که نشان بدهد نوید افکاری یا برادرانش در این قتل دست داشتهاند وجود ندارد، حتی اندازه یک فریم».
دادگاههای فرمایشی و نمایشی
دادگاه غیر علنی؛ دادگاهی اغلب بدون حضور وکیل به اصطلاح مدافع تعیینی؛ دادگاهی چند دقیقه ای یا حداکثر چند ده دقیقه ای؛ دادگاهی که قاضی و دادستان هر دو از ابتدا تا انتها علیه متهم بوده و پیشاپیش حکم در نظر آنها صادر شده و قطعی است و هر دفاعی هم که نوید از خود کند با تمسخر به او پاسخ داده میشود اصلا چیزی به اسم دادگاه در این رویه قضایی مضحک و مسخره است چون چیزی که در آن به اندازه سرسوزنی یافت نمیشود عدل و داد و دادخواهی و دادگاه است.
در ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، فایل صوتی از یکی از جلسات دادگاه منتشر شد که افکاری از قاضی میخواهد فیلم منتسب به او درباره قتل که در پرونده ذکر شده را به وی و شکات نشان بدهد، اما قاضی نمیپذیرد و میگوید اینها «تشریفات» است و «ضبط نشده» است. دادگاه در مقابل ادامه درخواستهای او میگوید «من هستم که باید مطمئن شوم تا با خیال راحت طناب دار را به گردنت بیندازم».
نوید افکاری در دادگاه میگوید:
«خانواده مقتول از همان اول هر گونه آشنایی با ما را منکر شدند. به قاضی گفتم اگر کسی شاهد بوده، برای شهادت احضارش کنید. اگر خطوط موبایل من در منطقه وقوع قتل آنتندهی داشته، یا دوربینی من را ثبت کرده، نشان دهید. اگر آلت جرمی از من یا خانه ما کشف شده، نشان دهید؛ ولی بدون شک همچین ادلهای وجود خارجی نداشته؛ چون ما بیگناه بودیم. قاضی به نام مهرداد تهمتن فقط ما را نگاه میکرد.
من گفتم شهودی دارم که نشان میدهد من در زمان قتل جای دیگر بودم و من را دو سال بیگناه در زندان نگه داشتید. وقتی اینها را میگفتم قاضی فقط خندید و تمسخر کرد و پرسید اتهامت را قبول داری یا نه؟ من میخواستم خبرنگاران و رسانهها در دادگاه باشند اما قاضی مخالفت میکرد».
نوید افکاری به قاضی گفت که فیلم دوربین مداربستهای که به عنوان مدرک در کیفرخواست آورده شده، یک بار دیگر در دادگاه نشان داده شود تا مشخص شود که افراد سوار بر موتورسیکلت، او و برادرانش نیستند ولی قاضی مخالفت کرد و گفت «نیازی به نمایش این فیلمها نیست».
نوید افکاری در رابطه با موتورسیکلت موجود در صحنه جرم، گفت:«آقای بهروزی در بازسازی صحنه مینویسد این همان موتوری است که با آن قتل انجام شدهاست. آیا کارشناسی شده که این همان موتور است؟ موتور آمده در حیاط آگاهی و از آن فیلم گرفته شدهاست. پلاک موتور برادر من وحید افکاری با پلاک موتوری که در صحنه قتل مشاهده شده متفاوت است. آقای بهروزی که میداند خانواده شکات و کارشناسان و همسر مقتول همگی میگویند از فلان موتور شکایت دارند. پس چرا از این موتور فیلم گرفتهاند؟
تنها فیلمی که موجود است از دوربین مدار بستهای است که مربوط به یک ساعت قبل از وقوع قتل است که نشان میدهد که یکی از متهمان در آن محل حضور داشته، البته متهمان این را انکار نمیکنند و از ابتدا اظهار کردند که برای تعمیر موبایل در محل حاضر بودهاند؛ این ادعا که فیلم، لحظه و صحنه ارتکاب قتل را نشان میدهد، چنین چیزی به هیچ عنوان صحت ندارد و درست نیست».
اما مگر گوش دادگاه به این حرفها بدهکار است؟! تصمیمی است گرفته شده و حکمی که از قبل صادر شده و مابقی نمایشهای مسخره است و برای همین رئیس دادگاه در برابر این استدلالها تنها نیشخند و تمسخر تحویل حضار میدهد.
صدور احکام ظالمانه
احکام ظالمانهای که برای نوید و برادرانش صادر شد از این قرار بودند:
- نوید افکاری : ۲ بار اعدام ۶ سال و ۶ ماه حبس تعزیری
- وحید افکاری : ۵۴ سال و ۶ ماه حبس تعزیری
- حبیب افکاری :۱۲ سال و ۶ ماه حبس تعزیری
- پس از صدور حکم اعدام اجازه اعاده دادرسی و تشکیل دادگاه تجدید نظر هم داده نشد.
یکی از وکلای تعیینی گفت: ما تصور میکردیم وقت این را داریم که برای پرونده نوید درخواست اعاده دادرسی مجدد دهیم و پرونده را دوباره به جریان بیندازیم. زیرا علاوه بر ابهامات شکلی، این پرونده دارای ابهامات زیاد ماهیتی نیز بودهاست و در زمینه نظر پزشکی قانونی نیز «مسائل دیگری» وجود داشت.
اجرای مخفیانه و مشکوک حکم
زمان اعدام نه به خود محکوم به به خانواده ایشان و به وکلای او اطلاع داده نشد و تا شب قبل، نوید نه تنها هیچ اطلاعی از اجرای حکم نداشت بلکه امید به بهبود شرایط داشت.
نوید در بخشی از تماس تلفنی خود که در شب اعدام گرفته میگوید مشخص نیست آنها به چه زندانی منتقل میشوند ولی ابراز امیدواری میکند که مشکل حل شود و به خانوادهاش پیام میدهد که نگرانی نداشته باشند. این زندانی در ادامه با امیدواری میگوید که «خیالش راحت است» و موضوع «درست میشود».
این تماس تلفنی ساعت ۱۱ و ۲۳ دقیقه شامگاه روز جمعه ۲۱ شهریور بین نوید افکاری و برادرش برقرار شدهاست. در این تماس تلفنی، نوید میگوید قرار است او و دو برادر دیگرش که در زیرزمین زندان عادل آباد شیراز محبوس هستند، صبح روز شنبه ۲۲ شهریور به تهران منتقل شوند. اما برخلاف وعده زندانبانان به نوید، قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد که او همان صبح روز شنبه اعدام شد.
یکی دیگر از وکلا در توییتر خود نوشت: «قوه قضاییه جمهوری اسلامی جهت اجرای حکم اعدام «آنقدر عجله» داشت که نوید را از «آخرین دیدار محروم» کرد و «بر اساس آییننامه اجرای احکام قصاص محکوم علیه حق دارد قبل از اجرای حکم با خانواده خود دیدار داشته باشد».
یکی دیگر از وکلا گفت:«وکلا داشتند لایحه درخواست بررسی دوباره پرونده را مینوشتند و انتظار اجرای اعدام را نداشتند و این حکم اعدام «بهطور ناگهانی و بدون رعایت قوانین در ماه محرم به اجرا درآمد».
احتمال کشته شدن زیر شکنجه
به گفته شاهدان عینی، در چهره نوید افکاری پیش از خاکسپاری آثار ضرب و جرح دیده شده و نشانههای شکستگی بینی قابل تشخیص بودهاست. به گفته این شاهدان، به خانواده افکاری فقط اجازه دیدن صورت فرزندشان داده شدهاست؛ بنابراین خانواده اجازه نداشتهاند بدن او را ببینند.
به گفته افراد مطلع با توجه به عجله حکومت در اعدام نوید افکاری در حالی که واکنشهای وسیع بینالمللی در رابطه با حکم اعدام او در جریان بود و منع کردن نوید از آخرین دیدار با خانواده اش و همچنین دفن شبانه او تحت تدابیر شدید امنیتی فرضیهای را مطرح کردهاند که بر مبنای آن نوید افکاری بر اثر شکنجه در زندان و نه اعدام کشته شدهاست و دلیل این شکنجه را نبود مدارک کافی دانسته و اصرار نوید افکاری بر پخش فیلم ادعایی در مورد قتل از صدا و سیما را دلیل تحت فشار گذاشتن او و کشته شدنش در زیر شکنجه میدانند.
اینچنین آشکارا حقوق متهم به تمام و کمال نقض شده و از حق هستی و حیات ساقط میشود. آنهم متهمی که در داخل و خارج ایران در بیشترین حد ممکن مورد حمایت قرار گرفته بود. از روی همین میتوان حدس زد و نتیجه گرفت با متهمان بی نام و نشان و بی پشتیبان چه رفتاری در زندانهای خامنهای میشود.
جلوگیری از دفن شهید و برگزاری مراسم برای آن
روز پنج شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، مراسم هفتم نوید افکاری در روستای سنگر برگزار شد و تصاویری از تجمع مردم انتشار یافت. «مأموران امنیتی راههای منتهی به روستای سنگر، محل دفن نوید افکاری» را بسته و جو روستای محل دفن نوید افکای را «امنیتی» کرده بودند.
اول آبان ۱۳۹۹ مراسم چهلم نوید افکاری با حضور خانواده و بستگان بر سر مزار او برگزار شد. نهادهای امنیتی با بستن جاده منتهی به قبرستان محل دفن نوید افکاری و با ایجاد ایست بازرسی در پلسراه، اتومبیلها را بازرسی کردند.
همچنین اعضای خانواده افکاری توسط نهادهای امنیتی برای شرکت در مراسم و نحوه برگزاری، با احضارهای تلفنی و بازداشتهای ساعتی تهدید شدند. یک منبع مطلع آن زمان اعلام کرد که آنهارا تهدید کردند که «برای نظام هزینهای ندارد که افراد دیگری هم کشته شوند». به آنها گفته شده «چرا ساعت و روز مراسم را فراخوان دادهاید نگران دو برادر دیگر و سایر اعضای خانواده نیستید؟»
در تمام مدت مراسم، مأموران حضور داشته و با تهدید به پاره کردن بنر و قطع اینترنت روستای سنگر، چک کردن گوشیهای تلفن همراه و بازرسی اتومبیلهایی که از مراسم بازمیگشتند سعی در ایجاد خلل در روند برگزاری مراسم داشتند.
تخریب مزار
واکنش های بین المللی
بی تردید فراخوانهای بین المللی برای جلوگیری از اعدام نوید افکاری و اعلام حمایت های جهانی و محکومیت های عمومی پس از اعدام، یکی از گسترده ترین و جدی ترین واکنش ها نسبت به اعدام یک زندانی سیاسی بود.
از مقامات رسمی دولتی گرفته تا شخصیت های سیاسی شناخته شده، از قهرمانان ورزشی در رشته های مختلف گرفته تا هنرمندان معروف، از سازمان های حقوق بشری بین المللی و سازمان ملل و سازمان عفو بین الملل گرفته تا جامعه حقوقدانان جهانی از شخصیت های بین المللی علمی تا ادبی همه و همه یا خواستار توقف اعدام نوید شده بودند و یا پس از اجرای حکم، آن را محکوم نمودند.
اعدام نوید افکاری چرا؟
اما اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ ثابت کرد که این خیال تا چه اندازه پوچ و باطل است و خامنه ای از سرنگونی حاکمیتش بدست مردم ایران خلاصی نخواهد یافت.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر