۱۴۰۲ شهریور ۱۱, شنبه

اسطورهٔ اشرف پس از ۱۰سال

 اسطورهٔ اشرف پس از ۱۰سال

سخن روز
سخن روز

در گرگ و میش روز ۱۰شهریور ۱۳۹۲، ده‌ها تن از مزدوران مسلح «لشکر کثیف» مالکی که بعداً مشخص شد تحت فرماندهی شخص قاسم سلیمانی جنایتکار عمل می‌کردند، یکصد تن مجاهدان بی‌سلاح اشرفی را که بر اساس توافق با ملل متحد و آمریکا و دولت عراق برای نگهداری از دارایی مجاهدین در اشرف باقی مانده بودند، مورد شبیخون ددمنشانهٔ خود قرار دادند؛ ۵۲تن را قتل‌عام کردند و ۷تن را گروگان گرفتند که هنوز هم از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست.

حملهٔ ۱۰شهریور فقط یک تعرض ساده از جانب دشمن به مقاومت نبود. این حمله، طرح خامنه‌ای برای نابودی مجاهدین بود. او می‌خواست در آستانهٔ خوردن زهر اتمی، مشابه قتل‌عام زندانیان سیاسی پس از ”زهر آتش‌بس“ در سال ۶۷، از دست نیروی جنگنده و تهدید سرنگونی نظام به‌کلی خلاص شود.

بیانیهٔ رسمی سپاه پاسداران و بالاترین سرکردگان آن، اظهارات وزیر اطلاعات و شرکت پاسدار قاسم سلیمانی در اجلاس مجلس خبرگان برای توضیح پیرامون این کشتار، نشان می‌دهد که این تهاجم اهداف شوم و بسا فراتری را پیگیری می‌کرده است. پاسدار سلامی، سرکردهٔ کنونی سپاه پاسداران، حملهٔ ۱۰شهریور را «دارای اهمیت راهبردی بسیار وسیعی در تحولات آینده منطقه» و دارای «ابعاد بسیار عظیمی... که از لحاظ مقیاس تأثیر، بسیار بزرگ‌تر از بسیاری از عملیات‌هایی است که در حجم‌های وسیعی در گذشته اتفاق افتاده» توصیف کرد و افزود: «شاید بشود گفت که تأثیر راهبردی این عملیات بر ادامه حیات منافقین بسیار بیش از تأثیر عملیات مرصاد است».

پس از حملهٔ ۱۰شهریور و پایداری حماسی مجاهدین در برابر آن کشتار وحشیانه و جنایت علیه بشریت در اشرف، رهبر مقاومت طی پیامی در این‌باره گفت: «ما به‌سوی آزادی و در مسیر سرنگونی، ۱، ۲، ۳، ۱۰۰ و ۱۰۰۰اشرف دیگر می‌سازیم. از خون مجاهدین در اشرف، شعله‌ها و آتش‌ها برمی‌خیزد و رژیم ضدبشری را خاکستر می‌کند. ما برای نبردها و جنگ‌های بنیان‌کن دیگر آماده و آماده‌تر می‌شویم».

اکنون ۱۰سال از حمله ۱۰شهریور۱۳۹۲ و حماسهٔ اشرف گذشته و گذشت زمان همواره بهترین محک سنجش ادعاها و سره از ناسره است. ببینیم پس از این مدت، رژیم ضدبشری ولایت از این «جنایت علیه بشریت»، چه نصیبی برده و در چه نقطه‌یی است و مجاهدین از پایداری و فداکاری و جنگ صدبرابر چه نتیجه‌یی گرفته‌اند و استراتژی قیام و سرنگونی در چه جایگاهی قرار دارد.

طی این ۱۰سال شاهد ۳قیام عظیم سراسری بودیم؛ قیام دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و قیام ۴۰۱؛ رژیم در هر یک از این قیام‌ها، ضربات جبران‌ناپذیر خورده و با هر قیام یک گام کیفی به‌ ورطهٴ سرنگونی نزدیک‌تر شده است. آن‌چنان که خامنه‌ای برای بقا و حفظ تعادل نظامش و بستن شکاف‌هایی که این قیام‌ها در سراپای رژیم ایجاد کرده، ناگزیر هر بار بخشی از پیکرهٔ رژیم را جراحی کرده و دور انداخته است، اما هم‌چنان از کابوس سرنگونی خلاصی ندارد. درهم‌شکستگی نظام ولایت پس از جراحی‌های پی‌درپی، شکست پروژهٔ یکدست‌سازی با روی کار آوردن جلاد ۶۷ که اکنون جراحی سنگین دیگری را تحت عنوان «خالص‌سازی» روی دست خلیفهٔ ارتجاع گذاشته و وخامت روزافزون شرایط انفجاری اقتصادی‌-اجتماعی، عیان‌تر از آن است که نیازی به‌ توضیح داشته باشد.

در نقطهٔ مقابل، استراتژی قیام و سرنگونی از بوتهٔ آزمایش سرفراز و پرتلألؤ بیرون آمده است. مجاهدین با پافشاری بر آرمان آزادی و فدای حداکثر، توانستند استراتژی اشرف را به‌ثبوت برسانند و شعار ۱۰۰۰اشرف را با گسترش و تثبیت کانون‌های شورشی محقق سازند. آن‌چنان‌که نظریه‌پردازان و مهره‌های اطلاعاتی و امنیتی حکومت نیز ناگزیر اذعان می‌کنند: «موضوع اصلی ما در کشور مجاهدین خلق است و باید به‌ آنها بپردازیم» و «مسأله مجاهدین خلق مسأله روز ماست (چرا که) اعتراضات و جدایی حاکمیت از مردم، زیر سر این سازمان بوده است... باید کاری کنیم که جوانان نسل امروز به‌دنبال پیوستن به‌ سازمان نباشند»(خبرگزاری ایرنا ۵مرداد ۱۴۰۱).

آری، حماسهٔ سرخ‌فام ۵۲شهید اسطورهٔ اشرف و پیکار تا آخرین نفس و تا آخرین لحظهٔ آنان، چراغ همیشه فروزانی است که این راه را روشن می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر