۱۴۰۲ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

نمایش انتخابات و پاییز پدرسالار

 نمایش انتخابات و پاییز پدرسالار

تحریم قاطع نمایش انتخابات
تحریم قاطع نمایش انتخابات

«با ابهام‌ها و تناقض‌های بسیار، شناسنامه‌ام را در کیفم گذاشتم تا بروم رأی بدهم... هر چه فهرست نامزدها را بالا و پایین کردم، فرد قابل اعتمادی که همه دیدگاههایش را قبول داشته باشم، نیافتم! با همه الزام‌های انتخابات در خاورمیانه و جوامع بسته، بار دیگر لمس کردم که بدون نظام حزبی کارآمد، نظام پارلمانی آثار بایسته ندارد... شناسنامه‌ام را سر جایش گذاشتم و ویرایش کتابم در مورد ارتش روسیه را از سر گرفتم...»

این حال و روز یکی از نمایندگان سابق مجلس خامنه‌ای است. کسی که سال‌ها در زیر بیرق اصلاحاتی‌ها به بقای نظام امدادرسانی کرده، خودش عضوی از پیکره‌ٔ دیکتاتوری آخوندی بوده، مدتی هم در وزارت‌خارجه، تروریسم و بحران صادر می‌کرده، چند هفته قبل هم با هم‌پالکی‌هایش بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» را منتشر کرده که در آن کشف کرده بودند: «حق رأی ظرفیت‌های زیادی برای کنش خلاق و مؤثر دارد»!، در همان بیانیه به همه هم توصیه کرده بودند رأی اعتراضی بدهید! خودش هم صبح روز انتخابات بیدار شده و شناسنامه را برداشته و رفته است که رأی بدهد، اسامی کاندیداها را هم ورانداز کرده است؛ اما در نهایت پس از کلی بالا و پایین کردن ِ فهرست دزدان غارتگر، عطای «الزام‌های انتخابات در خاورمیانه و جوامع بسته» را به لقایش بخشیده و برای چندمین بار فهمیده است که رأی او پشیزی «آثار بایسته ندارد» و دست از پا درازتر به خانه برگشته است.

پس وقتی حال و روز نیروهای سیاسی و هواداران ِ نظام ولایت فقیه این‌گونه باشد، وضعیت بقیه مردم رنج‌دیده و زخم‌خورده از جنایات آخوندها نیز روشن است. لشکر ۶۰میلیونی گرسنگان، مادران داغدار شهدای قیامهای اخیر، پدران شرمنده از سفره خالی، جوانان ناامید از آینده، بازنشستگان خمیده‌قامت و کم‌بضاعت، زنان خشمگین از ستم و تحقیر... و همه اقشار و توده‌هایی که رأی دادن که هیهات، بلکه لحظه مره به چیزی جز سرنگونی و خلاصی از شر این قوم ویرانگر نمی‌اندیشند.

 

خزان خودکامه!

انتخابات این بار رژیم به‌راستی صحنه آورد و نبرد بین مردم و دیکتاتوری بود. پس از قیام سراسری ۱۴۰۱ خامنه‌ای مذبوحانه در پی برگرداندن آب رفته از جوی بود، به همین دلیل یک خط در میان می‌آمد و التماس می‌کرد. البته هر بار موضعش کمی ذلیلانه‌تر می‌شد. کار به جایی رسید که آخرین بار به جای عباراتی هم‌چون «وادار کردن» و «باید» به این استدلال سخیف و ذلت‌بار چنگ زد که «شما می‌گویید رأی دادن ممکن است بی‌فایده باشد؛ خب ممکن هم هست با فایده باشد»! او حتی در حین رأی دادن خودش هم فرصت را غنیمت شمرد و عجز و لابه کرد که «رای بدهید»! پیش از او هم گماشته‌اش در سپاه برای گدایی رأی ضجه می‌زد که: «روز جمعه برای رضای خدا و حمایت از وطن، اسلام، رهبر معظم انقلاب و اعتقادات پای صندوق‌های رأی حاضر شوید»!

اما همه این تمنا و خواهش‌ها ثمری نداشت. از ابتدای روز ۱۱ اسفند سیل خبرها و تصاویر از حوزه‌های سوت و کور انتخاباتی به همه جهان مخابره شد. اولین و مستندترین تصاویر نیز طبق معمول از خبرنگاران سیمای آزادی بود. نمونه‌های مختلف از «تهران - نواب - مسجد لولاگر -ساعت ۱۲۴۰»، «کرمانشاه، دبیرستان دخترانه الهیه، ساعت ۱۰۳۰»، «دماوند، دبستان لاله‌های انقلاب، ساعت ۰۸۴۰»، «سنندج، شعبه نایسر، ساعت ۰۹۰۰»، «کرج، حوزه مسجد امام حسن»، «تبریز، شعبه دادگستری»، اهواز، مشهد، شیراز، قشم، آمل، اردبیل، لنگرود، بجنورد و... پته کسادی انتخابات خامنه‌ای را روی آب ریخت.

نکته بسیار قابل توجه، هوشیاری سیاسی و عمومی مردم به‌خصوص پس از قیامهای چند ساله‌ٔ اخیر بود که دیگر هیچ‌کدام از فریب‌کاریها و مسیرهای انحرافی، عامل اضافه شدن به رأی‌های داخل صندوق نشد یعنی توده‌های تحت ستم به درجه‌ای از فرهیختگی سیاسی اجتماعی رسیده‌اند که به‌خوبی معنای رأی را دریافته‌اند و به همین دلیل امسال هرگز خبری از رای‌های متفرقه نبود و دیگر کسی از بین مردم:

حتی برای نوشتن فحش روی برگه‌ها،

برای نوشتن اسامی هنرپیشه‌ها و خوانندگان،

برای مسخره کردن رژیم،

برای نوشتن شعار علیه رژیم،

برای انداختن رأی سفید از ترس مهر شناسنامه،

برای رأی باطله،

برای رأی «اعتراضی» و همراهی با اصلاحاتی‌های سیلی‌خورده

و...

نیز به پای صندوق‌های خامنه‌ای نرفت.

آری، این توبمیری از آن توبمیریهای قبلی نبود. این بار مردم ایران به‌طور گسترده و سراسری به خامنه‌ای «نه» گفتند.

مشخص شد جامعهٔ پس از قیام ۱۴۰۱ در انتظار آخرین جرقه بی‌تابی می‌کند و منتظر است.

دست نظام که در برابر مردم رو بود، در برابر اصحاب مماشات هم خالی شد و سناریوی پایگاه اجتماعی داشتن آخوندها بر باد رفت. آبروی نداشته‌ٔ خامنه‌ای پیش دوست و دشمنش ریخت. تمام مزدوران ریز و درشتش هم فهمیدند که دیکتاتور در واپسین مراحل عمرش تنهای تنها شده است. به‌راستی خزان خودکامه (همان پاییز پدرسالار) فرا رسیده است.

بقیه‌اش به همت مردم ایران و اراده‌ٔ کانون‌های شورشی بستگی دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر