نفوذ ونفوذی سازی - شبکه لابی ملايان و بحث شيرين دلار!(بخش يکم)تهيه و تنظيم: حسن داعي
حسن داعی
مقدمه:
گزارش کنوني شامل چند بخش مجزاست که بصورت پي در پي تقديم خوانندگان ميشود. در بخش اول مروري خواهيم داشت به تاريخچه و چگونگي راه اندازي لابي رژيم در آمريکا. در گزارش دوم به حاميان اصلي مالي-سياسي اين شبکه در داخل ايران و مجموعه افراد و شرکتهائي که عموما در بخش نفت فعاليت ميکنند اشاره ميشود. در بخش سوم به نحوه شکل گيري لابي کنوني و جايگاه "تريتا پارسي" و همچنين رابطه صلح طلبان دروغين و سازمان "کاسمي" با باندهاي مافيائي رژيم اشاره ميشود. در آخرين بخش تحت عنوان "ميراث راکفلر" به حمايت هاي مالي و سياسي مستقيم به لابي رژيم در آمريکا اشاره ميکنيم. ذکر اين نکته ضروري است که اين گزارشات تماما و منحصرآ با تکيه بر مدارک و اسناد عمومي و قابل دسترسي براي همه، فراهم گرديده است.
در بيستم ماه مارس 2008، وزارت بازرگاني آمريکا با صدور يک بيانيه رسمي، کمپاني BALLI در انگلستان را مورد مجازات هاي بازرگاني قرار داد.1 شرکت "بالي" قوانين تحريم عليه جمهوري اسلامي را ناديده گرفته و سه هواپيماي مسافربري را بطور پنهاني به ايران فروخته بود. اين سه هواپيما در اختيار شرکت هوائي "ماهان" وابسته به خانواده رفسنجاني قرار گرفته اند.2 اگرچه ظاهرآ اين ماجرا به مانند بسياري از ديگر معاملات پشت پرده و قاچاقي رژيم ملايان است اما اين داستان دست برخي از دانه درشتهاي پشت صحنه را بيشتر رو ميکند.
شرکت "بالي" متعلق به برادران، حسن، ناصر و وحيد "علاقبند" ميباشد 3 که از سرمايه داران بزرگ در زمان رژيم گذشته بودند. آنها پس از انقلاب به انگلستان رفته و بعد از چند سال تجارت موفق در اين کشور، در اوائل رياست جمهوري رفسنجاني به ايران بازگشته و بازرگاني پررونق خويش را در سرزمين مادري نيز ادامه دادند.
شرکت بالي در بسياري از نقاط جهان به کار مشغول است و حرفه اصلي آن تجارت "فولاد و آلومينيوم" ميباشد که سالانه چندين ميليارد دلار داد و ستد ميکنند. در داخل ايران نيز ميتوان به کارخانجات متعدد و سيستم مالي و بانکي آنان اشاره نمود. برادران علاقبند يکي از مهمترين صاحبان سرمايه در ايران ميباشند که با باندهاي دروني حکومت بخصوص باند رفسنجاني در هم تنيده اند. همگان ميدانند که اصولا نمي توان در ايران بدون مشارکت با بخشي از حکومت، به اين درجه از ثروت و نفوذ اقتصادي رسيد.
داستان برادران علاقبند بطور مستقيم با شبکه لابي ملايان در خارج از کشور بخصوص در آمريکا مربوط ميشود و ميتوان براي بازکردن بحث مربوط به حمايت هاي مالي و سياسي از اين شبکه، از همين شرکت "بالي" و خلافکاري اخير آنان شروع نمود.
همانطور که در گزارشات قبلي گفته شد، 5 سال پيش يعني در سال 2003 نيز رژيم ملايان تصميم به خريد هواپيما و ارسال آن به ايران داشت. 4-5-6-7 در آنزمان، قرار بود يک هواپيماي تشريفاتي براي استفاده مقامات بالاي حکومت خريداري شود. بهمين منظور يک فروند هواپيماي متعلق به سلطان برونئي مورد انتخاب قرار گرفت ولي از آنجا که مشکل قانون تحريم آمريکا وجود داشت، وزارت دفاع ملايان دست به دامان دو دلال لندني شد که نامبردگان نيز به سراغ دو لابيست مشهور آمريکا رفتند تا با استفاده از نفوذ خود و لابي گري بتوانند مسائل قانوني را حل کنند. اين دو لابيست نيز به سراغ يکي از نمايندگان کنگره آمريکا بنام "باب ني" رفتند. داستان رشوه گيري "باب ني" از دو دلال لندني و گرفتاري قانوني اين نماينده فاسد کنگره در گزارشات قبلي توضيح داده شده است.
دستيار باب ني در آنزمان، يک ايراني بنام "تريتا پارسي" بود. وي رئيس شوراي باصطلاح ملي آمريکائيان ايراني تبار يا "ناياک" ميباشد که طي 11 سال گذشته بدون وقفه براي برداشتن فشار سياسي يا اقتصادي از روي رژيم آخوندي به لابي گري مشغول بوده است.
گفتني است که "وحيد علاقبند" يعني برادر بزرگتر، درست مانند باب ني، قبلا با زندان و درگيري قانوني هم سر و کار داشته است.8 وي بجرم تخلفات تجاري و بازرگاني، مدتي را در زندان آلمان به سر برده است. اما داستان خريد هواپيما ابعاد گسترده تري نيز دارد.
برادران علاقبند در داخل ايران با مسئولان شرکت "آتيه بهار" از جهات مختلف رابطه دارند که اين ارتباطات را در بخش بعدي گزارش به تفصيل مورد بررسي قرار ميدهيم. مدير عامل شرکت "آتيه"، فردي است بنام "سيامک نمازي" که يکي از چهره هاي کليدي و پشت پرده لابي ملايان در آمريکاست. سيامک نمازي همان دوست قديمي تريتا پارسي است که در سال 1999 بطور مشترک، طرحي براي راه اندازي يک لابي "ايراني-آمريکائي" نوشتند که در عمل نيز بطور دقيق پياده شده است.
از طرف ديگر، وحيد علاقبند که مرکز اصلي فعاليت اش در لندن است، يکي از اصلي ترين حاميان مالي يک بنياد خيريه در آمريکا بنام "بنياد پارسا" ميباشد که اين بنياد نيز بنوبه خود از حاميان مالي تريتا پارسي بوده است. 10-9 البته ميتوان اين پرداخت پول را صرفا يک کار خيريه قلمداد نمود اما قضيه هنگامي جالب تر ميشود که بدانيم برادران علاقبند نمايندگي دو کمپاني مهم آمريکا يعني "کاتر پيلار" و "زيراکس" را در ايران بعهده دارند. "کاتر پيلار" از اولين کمپاني هاي مهم آمريکا بود که براي برداشتن تحريم از روي رژيم ملايان، يک لابي بزرگ و پر خرج براه انداخت و در اين مسير نيز تعدادي از دلالان وطني را بکار گرفت. بر حسب اتفاق، تريتا پارسي نيز فعاليت لابيگري خود را درست همان موقع شروع کرد.
بنظر ميرسد که اين داستان فروختن چند هواپيماي "ناقابل" به باند رفسنجاني، ابعاد گسترده تري دارد که يک سر طيف آن باندهاي مافيائي حاکم بر اقتصاد کشورمان قرار دارند و طرف ديگر آن نيز کمپاني هاي بزرگ آمريکايي قرار ميگيرند. در اين ميان نيز دستجات دلال يا لابيگري قرار دارند که به هر دو طرف در داخل و خارج ايران سرويس ميدهند. قبل از آنکه وارد اصل داستان شويم، يک اشاره کوتاه در مورد شبکه لابي رژيم ايران ضروري است.
در سلسله گزارشاتي که طي سال گذشته در مورد شبکه لابي ملايان تقديم خوانندگان گرديد، توضيح داده شد که اين لابي روي سه پايه استوار است يا بعبارت ديگر به سه دسته يا گروه "خير و برکت" ميرساند.
اين سه گروه، در همکاري فشرده با يکديگر، از لابي ايجاد شده در آمريکا حمايت سياسي و مالي ميکنند.
گروه اول کليت خود رژيم حاکم بر کشورمان ميباشد که براي برداشتن فشار سياسي از طرف آمريکا، به اين لابي احتياج مبرم دارد. هدف اصلي ملايان اين است که بدون تغيير جدي در سياست خارجي خود و ضمن تلاش براي دستيابي به هژموني در خاورميانه و دستيابي به سلاح هسته اي، خطري از جانب غرب و بخصوص آمريکا متوجه موجوديت رژيمش نگردد.
دسته دوم که ضمنا بخشي ار کليت رژيم است، باندهاي مافيائي حاکم بر اقتصاد کشورند که با زد و بند با صاحبان قدرت و با بهره گيري از انحصاراتي که نصيب شان شده، به تصاحب و غارت هرچه بيشتر سرمايه هاي طبيعي و ارزي کشور پرداخته و در دو زمينه خاص، ثروتهاي بادآورده مي اندوزند.
يکي صنعت پر سود و بي حساب و کتاب نفت ميباشد و
دومي، واردات کلان و کاملآ انحصاري است که ويران کننده هرآنچه از اين اقتصاد آخوندزده بر جاي مانده، ميباشد. طبعآ اين دسته از افراد نوکيسه و زالوصفت، خواهان کم شدن فشار بر روي رژيم ايران و فراهم شدن فضاي مناست براي کسب و کار "حلال" و پر رونق خود ميباشند. از آن جايي که اين صاحبان سرمايه، با کمپاني هاي خارجي بده و بستان ميکنند، طبيعتآ تحريم اقتصادي يا فشار سياسي روي ملايان، بنفع آنان نيست.
نمونه مشخص اين دسته از افراد خانواده "نمازي" صاحب اصلي شرکت "آتيه بهار" و يا غول مالي و اقتصادي "بالي" متعلق به براداران علاقبند است.
دسته سومي که حامي لابي رژيم ملايان در آمريکاست، بخشي از صاحبان صنايع و کمپاني هاي بزرگ در آمريکا و اروپا ميباشند که يا بدنبال ورود به بازار ايرانند، يا هم اکنون در حال بده و بستان با حکومت آخوندي هستند و يا اينکه بطور کلي وجود ملايان براي منافع سرشار بين المللي آنان مفيد و ضروري است. اين دسته از صاحبان منافع، اصولا تمايلي به آوردن فشار بر روي ملايان و يا خداي ناکرده سقوط اين رژيم قرون وسطائي ندارند. شرکت هاي بزرگ نفتي آمريکا و اروپا در رأس اين کمپاني ها قرار دارند. در قسمت هاي بعدي گزارش مالي، تحت عنوان "ميراث راکفلر" اين حمايت هاي را مورد بررسي قرار ميدهيم. بطور خلاصه لابي ملايان در امريکا روي سه پايه قرار دارد که دو پايه آن در ايران است.
لابي آمريکايي
داستان لابي ملايان و مافياي اقتصادي داخل کشور و هماهنگي آن با کمپاني هاي بزرگ غربي را اينبار از برادران علاقبند شروع ميکنيم. همانطور که گفتيم، صاحبان شرکت "بالي"، گذشته از کارخانجات و بانکها و موسسات ريز و درشتي که در ايران در اختيار دارند، ضمنا نماينده دو شرکت بزرگ آمريکائي "کاترپيلار" و "زيراکس" در ايران ميباشند. اين دو شرکت براي ورود به بازار ايران با مشکل تحريم هاي اقتصادي آمريکا بخصوص قانون ILSA روبرو بودند. اين قانون در سال 1996 زماني به تصويب رسيد که حکومت ايران بطور افسار گسيخته اي به ترور و بمب گذاري در خارج از کشور روي آورده بود و منجمله با حمايت از گروههاي تندروي فلسطيني، مذاکزات صلح را به شکست کشانده بود.
يکسال بعد، محمد خاتمي رئيس جمهور شد و برخي کمپاني هاي آمريکائي يک لابي قوي تحت نام USA*Engage به راه انداختند تا اين قانون ILSA ملغي شده و شرکت هاي بزرگ آمريکائي بتوانند همچون رقباي اروپائي خود، سهمي از بازار ايران را در اختيار بگيرند. يکي از مهمترين کمپاني هايي که در رهبري اين لابي قرار داشت همين کمپاني کاترپيلار بود. 11
فعاليت هاي اين لابي در سال 2001 که اين قانون براي تمديد به کنگره آمريکا رفت، به اوج خود رسيد. از آنجا که حکومت ملايان بجز لبخند مليح خاتمي و چند کنفرانس در مورد "گفتگوي تمدنها" ارمغان ديگري نياورده بود و درب سياست خارجي ملايان بر همان پاشنه "حزب الله و ترور و صدور انقلاب" ميچرخيد، کنگره آمريکا با اکثريت نزديک به اتفاق آرا، قانون ILSA را براي پنج سال ديگر تمديد کرد. بنابراين، ميتوان با خوش باوري به اين نتيجه ساده رسيد که مثلا کمپاني کاتر پيلار از ورود به بازار پررونق ايران محروم گشته است.
همانطور که ميدانيم، در چند سال گذشته نيز، دهها تحريم و محدوديت اقتصادي يا تجاري ديگر عليه ملايان به تصويب کنگره آمريکا رسيده است. بنابراين جاي اين سوال باقي است که کمپاني کاتر پيلار با کدام شعبده بازي توانسته است وارد بازار ايران شود؟
از نظر قانوني، راه حلي که امثال کاترپيلار و زيراکس يا هاليبرتون براي ورود به بازار ايران پيدا کرده اند اين است که قانون تحريم شامل کمپاني هاي داخل آمريکا ميشود ولي نمايندگي هاي خارج از آمريکاي اين شرکت ها ميتوانند با ايران معامله کنند. مثلا نمايندگي کاترپيلار در سوئيس به بازار ايران راه پيدا کرده است. اين توجيه قانوني يا کلاه شرعي البته بيشتر به يک شوخي شبيه است زيرا کمتر کمپاني مهم آمريکايي را ميتوان يافت که شعبه اي خارج از آمريکا نداشته باشد. طبيعي است که هدف قانوگذاران آمريکا نيز عدم سرمايه گذاري در ايران بوده است و فرقي بين شرکت هاليبرتون در تگزاس و شعبه آن در دوبي نيست. بهمين دليل نيز اين سوال بجاي خود باقي است که چرا انگيزه و اراده سياسي لازم براي جلوگيري از اين دور زدن قانون تحريم ها در آمريکا وجود ندارد؟
در حقيقت، کمپاني هاي بزرگ آمريکائي در يک تلاش مشترک با دوستان ايراني خود، تا کنون آنچنان لابي قوي و موفقي در کنگره امريکا به پيش برده اند که اصولا قانون تحريم ها را از درون تهي کرده و هرگونه اقدام براي جدي کردن اين قوانين را نيز خنثي نموده اند. حال بايد ديد که اين لابي با چه مکانيزم و شگردي توانسته در روز روشن قوانين تحريم را دور بزند و راه جلوگيري از آنرا نيز ببندد.
طبيعي است که موفقيت برادران علاقبند در دور زدن تحريم هاي آمريکا و فقدان يک عکس العمل جدي، کار را بجائي رسانده که نامبردگان اينبار به تقلب آشکار و روشن روي آورده و چند هواپيما را غيرمستقيم و قاچاقي به ايران فرستاده اند.
همانطور که گفتيم، لابي کمپاني هاي بزرگ آمريکا و در رأس آن غول هاي نفتي از سال 1997 و در کادر USA*Engage شروع شد. اين لابي احتياج مبرمي به افراد ايراني در روي صحنه داشت تا به تبليغات اين کمپاني ها براي ورود به بازار ايران مشروعيت بخشند. در اين رابطه، سه انجمن تأسيس شد. مهمتر از همه شوراي آمريکائي ايراني (AIC) به سرپرستي "هوشنگ اميراحمدي" بود، دومي سازمان کوچکي بنام "ايرانيان براي همکاري بين المللي" بود (IIC) که توسط "تريتا پارسي" که در آن زمان در سوئد زندگي ميکرد تأسيس شده بود و چند نفر ايراني در آمريکا را دور خود جمع کرده بود و سومي نيز سازمان کوچکي بنام "سازمان تجارت ايراني" (ITA) بود که توسط "شهريار افشار" در سان ديه گوي کاليفرنيا راه اندازي شد. در اين زمينه به اين چند خبر نگاه کنيم: (San Diego Union Tribune 5.22.1998)
«افشار يک کارمند شهرداري سان ديه گو بود که بخاطر شغل خود در رابطه با شرکت هاي آمريکائي قرارداشت. وي پس ازآنکه متوجه شد که بسياري از کمپاني هاي آمريکائي براي رفع تحريم ها عليه ايران احتياج به لابي کردن دارند، انجمن خود را در سپتامبر 1997 راه انداخت. افشار موفق به جذب حمايت هاي خوبي از انجمن خود شده است. شرکت نفتي Conoco درماه فوريه 98 باو پيوست و هفته آينده نيز وي به واشنگتن ميرود تا با مسئولين لابي شرکت هاي کاترپيلار و چند شرکت نفتي درپشت درهاي بسته مذاکره کند. ماه آينده نيز به لندن پرواز خواهد نمود تا حمايت هاي بيشتري را جلب کند. Kittredge رئيس شرکت لابي USA-Engage در واشنگتن ميگويد که تحريم هاي آمريکا باعث گرديده تا منافع نفتي شرکت هاي آمريکائي در اين منطقه ازجهان ازدست برود. بسياري از کمپاني هاي آمريکائي براي مبارزه با تحريم ها وارد صحنه شده اند و همينجاست که وجود افشار براي آنان لازم است. افشار پس از ديدار ماه فوريه خود با مسئولين لابي شرکت Conoco و جذب حمايت آنان به کانادا رفت و با سفير ايران درهمين زمينه ديدار نمود».
در مقاله اي که در مجله National Journal چاپ شده است به تلاش شرکت هاي نفتي دراين زمينه به روشني اشاره شده است:
« Red Cavaneyرئيس شرکت American Petroleum Institute و متحدان وي در بحبوحه تلاش هاي خود براي مبارزه با تحريم هاي آمريکا عليه ايران هستند. استدلال اين افراد اين است که اين تحريم ها اصولا منافع شرکت هاي آمريکائي و سياست هاي اين کشور درزمينه انرژي را بخطر مياندازد. شرکت هاي نفتي دراين زمينه بسيار فعال شده و با تعداد زيادي از نمايندگان کنگره ديدار کرده اند. يکي ازاين مسئولين ميگويد که اين تحريم ها هيچ تاثيري در صنعت نفت ايران ندارد و هيچ پروژه اي نيست که بخاطر عدم حضور ما درايران لنگ مانده و فلج شده باشد. تنها نتيجه اين تحريم ها محروم ماندن شرکت هاي آمريکائي از بازار ايران است.
يکي ازاين لابيست ها Bennett Johnston نماينده سابق کنگره و عضو هيئت مديره Chevron است که بهمراه هيئتي ازاين شرکت اخيرا ازايران بازديد کرده بود. شرکت هاي نفتي براي پيشبرد مبارزه خود از تشکل هاي ايراني کمک ميگيرند که يکي از آنان انجمن تجارت سان ديه گوست که بگفته افشار رئيس آن، بودجه اين انجمن توسط اين شرکت هاي نفتي و کمپاني کاترپيلار تامين ميشود.» National Journal 4.28.2001
در گزارشات قبلي در مورد شوراي وابسته به هوشنگ اميراحمدي و نحوه فعاليت هاي آن توضيح داده شد که در قسمت بعدي اين گزارش نيز مجددا اشاره اي به آن خواهيم داشت. اما گروه تريتا پارسي که از سوئد راه اندازي شده بود، از همان آغاز روش جديدي براي لابيگري انتخاب کرده بود. درحاليکه شوراي اميراحمدي به برگزاري کنفرانس و سخنراني و مقاله نويسي مشغول بود، "پارسي" از همان آغاز کنگره آمريکا را هدف قرار داده بود. وي در همکاري تنگاتنگ با نماينده فاسد کنگره يعني "باب ني"، با استفاده از روش جديد جمع آوري نامه و طومار سراغ نمايندگان ميرفت و به نمايندگي از طرف ايرانيان! مقيم امريکا، در جهت برداشتن فشار از روي رژيم ملايان فعاليت مينمود. به اظهارات خود وي در اولين اعلاميه اش نگاه کنيم که در تاريخ 25 جولاي روي اينترنت منتشر کرده است: 12
«14 نفر از ايرانيان يا دوستداران ايران بيانيه اي را امضا کرده اند که خطاب به نمايندگان کنگره آمريکاست و از آنان ميخواهد که تحريم هاي عليه ايران را لغو کرده و وارد گفتگو با ايران شود. بايد ايرانيان بخود بيايند و صدايشان را بگوش مسئولين آمريکائي برسانند. تا کنون فقط مجاهدين خلق، کنت تيمرمن و لابي طرفدار اسرائيل در صحنه فعال بوده اند...... قدم بعدي رساندن اين طومار به دست نمايندگان مجلس و سناي آمريکا بود. بمدت چهار روز من يک تنه از اين دفتر نماينده کنگره به آن يکي رفتم و آنرا شخصا بدست مشاورين و مسئولين دفتر آنان دادم. آنان همه شگفت زده بودند که يک دانشجوي سوئدي-ايراني براي پايان دادن به انزواي کشورش مشغول لابي کردن است. من فعاليت هاي خود در کنگره را به اطلاع امضا کنندگان بيانيه رساندم و نتيجه آن شد که ما يک گروه لابي درست کرديم. اکنون 80 نفر از نمايندگان کنگره بطور مرتب فاکس هاي ما را دريافت ميکنند». تريتا پارسي، سليمان کياست پور، محسن شبانيان، زرد سارتي و مهدي اردلان
البته تريتا پارسي نيازي به اسم بردن از "مرشد" خود يعني "باب ني" نمي بيند و خواننده را در برابر اين سوال بي جواب ميگذارد که چگونه يک جوان دانشجوي مقيم سوئد با دست خالي يک تنه به آمريکا رفته و براي مقابله با اپوزيسيون ايراني و لابي اسرائيلي، گروه لابي به نفع رژيم جهنمي ايران تشکيل داده و روزانه به دفاتر نمايندگان کنگره امريکا سرکشي ميکرده است. در اينجا بد نيست به مصاحبه ايکه خود باب ني با مجله "ايران فوکوس" که توسط دوستان تريتا پارسي در داخل ايران منتشر ميشد نگاه کنيم.
"باب ني: در طي سالهاي گذشته، فقط چند گروه خاص بوده اند که عليه ايران فعال بوده اند. ولي هم اکنون گروههاي ديگري در حال شکل گرفتن هستند که منافع ايران و آمريکائيان ايراني تبار را دنبال ميکنند. معتقدم که شما در آينده نشانه هاي حضور اين گروهها را در کنگره مشاهده خواهيد کرد و اثر مثبتي روي قانوگذاري در کنگره خواهند داشت.
ايران فوکوس: آيا آمريکائيان ايراني تبار قادر به راه اندازي يک گروه فشار بر عليه اين گروههاي ضد ايراني در کنگره بوده اند؟ آيا جامعه ايراني قادر به راه اندازي يک لابي براي دفاع از منافع ايران در آمريکا هست؟
باب ني: آنطور که من شخصا شاهد بوده ام، ايراني ها فعال شده اند و در حال فشار آوردن به نمايندگان کنگره هستند تا با ايران وارد گفتگو شده و تحريم هاي اقتصادي را ملغي کنند. گروههاي زيادي تشکيل شده اند مثل "ايرانيان براي همکاري بين المللي" (تريتا پارسي)، انجمن تجارت ايراني در سان ديه گو (شهريار افشار) يا "شوراي آمريکائي ايراني" (هوشنگ امير احمدي). اين موضوع يک تحول بسيار مثبت است. (مجله ايران فوکوس، 27 مارس 2000، برابر با اسفند و فروردين 1378-79 شماره سوم جلد 14)
قابل ذکر است که مجله "ايران فوکوس" متعلق به باند سيامک نمازي و شرکت "آتيه بهار" ميباشد. نکته ديگر دلسوزي "باب ني" براي منافع ايران است. وي هم اکنون بخاطر ارتکاب مجموعه اي از فساد هاي مالي و خيانت به هموطنان امريکايي خودش در زندان به سر ميبرد ولي به ايران که ميرسد، طبيعتا انگيزه اي بجز خدمت به ملت مظلوم ايران نداشته است!
در مورد بودجه و امکانات مالي آن دو محفل يعني شوراي هوشنگ امير احمدي و همچنين انجمن تجارت ايراني در سان ديه گو قضيه روشن است و عمدتآ کمپاني هاي بزرگ آمريکايي آنرا تأمين کرده اند. اما در مورد گروه تريتا پارسي، بحث شيرين دلار! بسيار مفصل و متنوع تر است که در اين سلسله گزارشات سعي خواهد شد در حد مقدورات برخي از ابعاد و زواياي آن روشنتر گردد. .
تريتا پارسي و سيامک نمازي
در سال 1998، سيامک نمازي پس از 5 سال اقامت در تهران به واشنگتن بازگشت. وي قبلا تحصيلات خود را در آمريکا به پايان رسانده بود که بخشي از آن را در همان دانشگاه راتگرز که هوشنگ امير احمدي در آن بکار مشغول است انجام داده بود. نمازي در مدت اقامت خود در تهران کار خود در شرکت "آتيه بهار" را بعنوان مدير عامل و يکي از شرکاي اصلي آغاز کرده بود.
در بازگشت از ايران، نمازي مقاله اي در سايت ايرانيان دات کام نوشت که عنوان آن "اگر مهدي نيايد" بود.13 وي در اين مقاله خطاب به ايرانيان مقيم آمريکا نوشته بود که نبايد منتظر ظهور امام زمان شد و بايد خودمان براي اصلاح امور دست بکار شويم. وي در اين مقاله طولاني پس از کلي بافي هاي بسيار در مورد اصلاحات و نقش جامعه مدني به اصل موضوع پرداخت و از ايرانيان خواست که: "بايد متشکل شويم و حکومت ايران نيز ما را در اين زمينه تشويق ميکند". حال بايد ديد که اين تشکيلات چگونه سازماني است که رژيم خونخوار آخوندي نيز آنرا تشويق ميکند. از طرف ديگر معلوم نيست که نمازي از کجا فهميده که رژيم آنرا تشويق ميکند؟ آيا قبل از سفر به آمريکا به وي تضمين داده شده است؟ بسيار خوب، حال هموطنان متشکل شده و آماده خدمت براي سيامک نمازي هستند. مشکل کجاست و چه بايد کرد. وي ميگويد:
«چرا تنها گروه خارج از کشوري که حرفش را بگوش سياستمداران آمريکا ميرساند مجاهدين خلق است؟... خوشبختانه نشانه هاي مثبتي در حال ظهور است و گروههاي ديگري که نماينده گرايشات واقعي ايرانيان هستند فعاليت خود را شروع کرده اند. گروههاي جديد مثل "شوراي آمريکائيان ايراني تبار جمهوريخواه (به رياست گلي عامري) يا "ايرانيان براي همکاري بين المللي" (به رياست تريتا پارسي) خود را وارد گروههاي لابي واشنگتن کرده اند.... من پيشنهاد ميکنم که وارد عمل شويم. بايد در سمينار ها و جلسات لابي اسرائيل حضور پيدا کنيم. از اين طريق هم راههاي لابي گري را ياد ميگيريم و هم از اينکه لابي اسرايئل تبليغات دروغين خود عليه ايران را پيش ببرد جلوگيري ميکنيم.»
بنظر ميرسد که اينگونه ادبيات را قبلا شنيده و خوانده ايم. بهر صورت سيامک نمازي در پايان مقاله از تريتا پارسي و هوشنگ امير احمدي که درنوشتن اين مانيفست وطن پرستي به وي کمک کرده اند تشکر ميکند. يکسال بعد در نوامبر 1999، سيامک نمازي و تريتا پارسي باهم به قبرس ميروند تا در کنفرانسي که توسط "حسين عليخاني" يکي از دوستان هوشنگ امير احمدي برگزار ميشد شرکت کنند. 14
عليخاني تاجر نفت مقيم قبرس بود که مدت کوتاهي را نيز در سال 1992 بجرم نقض قوانين تحريم عليه ليبي در زندان آمريکا گذارنده بود. عليخاني نيز همانند ديگر تاجران محترم "نفت"، خواهان برداشتن تحريم هاي آمريکا عليه ايران بود. وي همچنين به پيروي از محمد خاتمي دکاني بنام "مرکز جهاني گفتگو" راه انداخته بود که کارش برگزاري کنفرانس و سخنراني بود. 15-14
تريتا پارسي و سيامک نمازي در گزارش خود به اين کنفرانس، پروژه اي براي راه اندازي يک لابي متشکل از ايرانيان مقيم آمريکا ارائه نمودند. در اين پروژه استدلال شده بود که اين لابي بايد با بهره گيري از کارآمدترين شيوه هاي لابي گري و با تقليد از لابي اسرائيل در اين کشور، کنگره آمريکا را هدف اصلي فعاليت هاي خود قرار دهد تا از اين پس، قوانيني بر عليه ايران تصويب نشود. در قسمت بعدي گزارش، پيشنهاد سال 1999 سيامک نمازي و پارسي را مورد بررسي قرار داده و نشان ميدهيم که انجمن "ناياک" که اکنون فعالترين گروه لابي ايراني بنفع رژيم در آمريکاست، بطور حيرت آوري همان پروژه را به پيش ميبرد. 17
مهمترين نکته اما رابطه سيامک نمازي با رژيم ايران است. با درک همين نکته ميتوان به ماهيت لابي کنوني تريتا پارسي و گروههاي ريز و درشتي که پيرامون آن ايجاد شده پي برد. نمازي کيست، رابطه اش با تريتا پارسي چه ميزان است؟ بايد قبل از همه به جايگاه ويژه شرکت "آيته بهار" و مافياي نفت اشاره کنيم.
پايان بخش اول
يادداشت ها:
1- http://www.bis.doc.gov/news/2008/bis_
tdo03212008.html
2- ماهان اير http://www.tradingmarkets.com/.site/
news/Stock%20News/1232669/
3- خانواده علاقبند http://www.balli.co.uk/About_us/
Group_structure.asp
4- مدرک وزارت دادگستري آمريکا در مورد باب ني و رشوه گيري از دو قاچاقچي لندن
Bob Ney's plea agreement: http://www.usdoj.gov/opa/pr/2006
/September/06_crm_622.html
5- داستان خريد هواپيما از قول روزنامه رژيم http://baztab.com
/news/24835.php
6- شکايت وزارت دفاع از قاچاقچي لندني در دادگاه انگلستان http://business.timesonline.co.uk/tol/business
/law/article3505782.ece
7- براي نگاهي به کل داستان، به سايت http://iranianlobby
.com/ مراجعه کنيد.
8- زنداني شدن وحيد علاقبند http://www.bloomberg
.com/apps/news?pid=10000100&sid=
aEodr6ltrnoQ&refer=germany
9http://www.parsacf.org/honor-roll/honor roll
/avicenna/?searchterm=vahid%20alaghband
همچنين EVENING PROGRAM
10- کمک بنياد پارس به انجمن ناياک http://www.parsacf
.org/grant-seekers/past-grantees
11- به اين لينک مراجعه کنيد تا برداشتي جامع به لابي آمريکائي بدست آوريد" http://www.sourcewatch.org/index.php?
title=USA_Engage
12- اولين اعلاميه تريتا پارسي http://www.geocities.com
/CapitolHill/Lobby/3725/trita.html
13- اگر مهدي نيايد http://www.iranian.com/SiamakNamazi
/Nov98/Reform/index.html
14- کنفرانس سال 99 http://www.worlddialogue
.org/meet4.htm
15- در باره عليخاني http://www1.umn.edu
/humanrts/cases/63-05.html
16- بخشيدن سفارت سابق آمريکا به عليخاني http://www
.asianews.ir/main1.asp?a_id=27078
17- مقاله نمازي و پارسي http://www.geocities.com
/tritaparsi/iranamericans.PDF
شنبه، 25 خرداد ماه 1387 برابر با 2008 Saturday 14 June
منبع
hassan.dai@yahoo.com
www.iranianlobby.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر