نفوذ ونفوذی سازی شماره ۱۸گزارش تحقیقی درباره شبکه لابی رژیم ایران قسمت سوم در آمریکاتریتا پارسی" و "شورای ملی ایرانیان آمریکائی"تهیه و تنظیم: حسن داعی26.02.2007
نگاهی به شبکه سازمانهای وابسته به لابی ایران
برای درک بهتر فعالیت های این لابی عظیم و رابطه
آن با رژیم ایران، به تریتا پارسی و دوستان وی در سال 1997 باز میگردیم و نحوه شکل
گیری چند موسسه وانجمن که دراین زمینه فعال بوده اند را بررسی میکنیم.
این تشکل ها طیف وسیعی را تشکیل میدهند که یک سر
آن سازمان هائی است که رسما توسط کمپانی های آمریکائی راه اندازی شده و فقط
کارمندان آن ایرانی هستند (مثل انجمن تجارتی که در سان دیه گو در 1997 راه اندازی
شد). این تشکل اگرچه بدنبال حمایت رژیم از خود است ولی عمدتا نماینده کمپانی های
آمریکائی است.
سر دیگر طیف نیز تشکل هائی هستند که کاملا ساخته و
پرداخته رژیم میباشند مثل سازمان مبارزه با تحریم و حمله نظامی به ایران
CASMII که در سال 2005 راه اندازی
شده است. دراین میان تشکل های دیگر هم از توبره میخورند و هم از آخور که این قاعده
در مورد تریتا پارسی و هوشنگ امیراحمدی بخوبی قابل رویت است که در صفحات بعدی مورد
بررسی قرار میگیرد.
بیشتر بدانید
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جنبش ضد تحریم و مداخله نظامی در ایران یا کَسمی (CASMII) یک نهاد غیردولتی است که برای رفع تحریمهای بینالمللی علیه ایران و جلوگیری از حمله احتمالی ایالات متحده به این کشور فعالیت میکند.
ایرانی و غیر ایرانی در آمریکا و اروپا هستند. «کسمی» که نام آن کوتاه شده عبارت انگلیسی Campaign Against Sanctions and Military Intervention in Iran است در دسامبر ۲۰۰۵ پس از نشستی در لندن به مدیریت عباس عدالت تشکیل شد.
در باره عباس عدالت که دلال ولابی رژیم است ولی سعی در سفید کردن ونعل وارو زدن میباشد را بیشتر بشناسید
مشرق گزارش میدهد؛
ضربه بزرگ به شبکه نفوذ انگلیس: «عباس عدالت» کیست و چگونه در دولتهای احمدینژاد و روحانی نفوذ کرد؟ +تصاویر
یکی از نکاتی که باید بآن توجه داشت ارتباط
نزدیک گروههای گوناگون این شبکه لابی درآمریکا با یکدیگر است. نگاهی به برخی جلسات
و سخنرانی های مشترک آنان این مسئله را بخوبی روشن میکند. بعنوان مثال، تریتا پارسی گویا مشاور مطبوعاتی CNN است.
دوستی این شبکه خبری با لابی ایران بهمین جا ختم
نمی شود. مثلا شورای ایرانی-آمریکائی امیراحمدی به
کریستیان امانپور جایزه مخصوص خود را اهدا میکند که گویا بخاطر نقش وی
در ارائه گزارشات واقعی از ایران است. طبیعتا کارفرمایان امیر احمدی و اعضای هیئت
مدیره این شورا، یعنی شرکت های نفتی، قبل از ارائه گزارشات دقیق از ایران بدنبال
گزارشاتی هستند که بازار ایران را بروی شرکت هایشان باز کند. از طرف دیگر تریتا
پارسی برای ارتقا موقعیت خود بدنبال مدرک دکترا رفت که در سیستم آمریکا بسیار مهم
میباشد. وی مدرک خود را در سال 2006 کسب نمود و استادی که از تز وی دفاع نمود کسی جز برژینسکی نبود.
برژینسکی اما همان کسی است که بمثابه پیشوای
طرفداران رابطه با ایران در آمریکا فعالیت میکند. وی در سال 2004 برای موسسه
تحقیقاتی شورای روابط خارجی گزارشی درباره ایران تهیه کرد که درآن سیاست مماشات با
رژیم ایران توصیه شده بود. بسیاری از همکاران برژینسکی در تهیه گزارش عضو شورای
امیر احمدی بودند. بودجه این گزارش نیز توسط بیناد راکفلر تامین شده بود. این
بنیاد ضمنا از سال 93 یکی از اصلی ترین حامیان مالی گری سیک و پروژه رژیم پسندانه
وی بنام خلیج 2000 بوده
است. ضمنا تریتا پارسی نیز از بنیاد راکفلر کمک مالی گرفته است. گری سیک که از
اعضای هیئت مدیره شورای امیراحمدی بود ضمنا از مهمترین اعضای سازمان دیدبان حقوق
بشر نیز بود. فرد دیگری بنام هادی
قائمی از مشاوران این سازمان حقوق بشری با تریتا پارسی همکاری میکند
که نام وی در سایت شورا موجود است. از دیگز اعضای دیدبان حقوق بشر، الهه هیکس بود که در تهیه گزارش سال 2004
برژینسکی بنفع رژیم با او همکاری کرده بود. مسئولیت اجرائی این گزارش بعهده سوزان مالونی بود. نامبرده یکی از
مهمترین کسانی است که در جهت سیاست نزدیکی با ایران فعالیت میکرد. وی در سال 2005
بخاطر نقش خود بعنوان مشاور مسائل خاورمیانه از طرف شرکتهای نفتی جایزه گرفت.
(KEY WOMEN IN
ENERGY–GLOBAL AWARDS) این
جایزه به زنانی تعلق میگیرد که به پیشبرد اهداف کمپانی های نفتی کمک کرده اند.
شاید دلیل این جایزه و ضمنا گزارش سال 2004 وی و برژینسکی را باید در دیدار مشترک سوزان مالونی با رفبق دوست در
سال 1999 جستجو نمود. در این سال بسیاری از مسئولین شرکتهای مهم نفتی آمریکا به
ایران رفتند و مالونی نماینده شرکت های نفتی را با خود به ملاقات رفیق دوست برده
بود. 23 فوریه 2000، نشست در موسسه تحقیقاتی بروکینگز
Iranian Trade Association فعالیت
خود را در سان دیه گو آغاز نمود. این انجمن نمونه یک تشکل لابی آمریکائی است که
برای پیشبرد خطوط خویش نیز از زاویه منافع کمپانی های آمریکائی و یا شهروندان این
کشور به قضیه نگاه میکند. این انجمن در مقایسه با تشکل های مشابهی مثل شورای امیر
احمدی، همانند یک موجود تک سلولی ساده در مقایسه با جانوران پیچیده و تکامل یافته
ای مثل اختاپوس است. نحوه راه اندازی انجمن براساس نوشته های شهریار افشار مسئول آن و یا نوشته های خبرنگاران مرتبط با او بقرار زیر است:
«افشار یک کارمند شهرداری سان دیه گو بود که
بخاطر شغل خود در رابطه با شرکت های آمریکائی قرارداشت. وی پس ازآنکه متوجه شد که
بسیاری از کمپانی های آمریکائی برای رفع تحریم ها علیه ایران احتیاج به لابی کردن
دارند، انجمن خود را در سپتامبر 1997 راه انداخت. افشار موفق به جذب حمایت های
خوبی از انجمن خود شده است.
شرکت نفتی Conoco کهRichard Armitage مديرعامل اين شرکت است درماه فوریه 98 باو پیوست و هفته آینده نیز وی
به واشنگتن میرود تا با مسئولین لابی شرکت های کاترپیلار و چند شرکت نفتی درپشت
درهای بسته مذاکره کند. ماه آینده نیز به لندن پرواز خواهد نمود تا حمایت های
بیشتری را جلب کند. Kittredge رئیس
شرکت لابی USA-Engage در
واشنگتن میگوید که تحریم های آمریکا باعث گردیده تا منافع نفتی شرکت های آمریکائی
در این منطقه ازجهان ازدست برود. بسیاری از کمپانی های آمریکائی برای مبارزه با
تحریم ها وارد صحنه شده اند و همینجاست که وجود افشار برای آنان لازم است. افشار
پس از دیدار ماه فوریه خود با مسئولین لابی شرکت Conoco و جذب حمایت آنان به کانادا رفت و با سفیر ایران درهمین زمینه
دیدار نمود».
San Diego Union
Tribune 5.22.1998
در مقاله ای که در مجله National Journal چاپ شده است به تلاش شرکت های نفتی دراین زمینه به
روشنی اشاره شده است:
« Red Cavaney رئیس شرکت American Petroleum
Institute و متحدان وی در بحبوحه تلاش
های خود برای مبارزه با تحریم های آمریکا علیه ایران هستند. استدلال این افراد این
است که این تحریم ها اصولا منافع شرکت های آمریکائی و سیاست های این کشور درزمینه
انرژی را بخطر میاندازد. شرکت های نفتی دراین زمینه بسیار فعال شده و با تعداد
زیادی از نمایندگان کنگره دیدار کرده اند. یکی ازاین مسئولین میگوید که این تحریم
ها هیچ تاثیری در صنعت نفت ایران ندارد و هیچ پروژه ای نیست که بخاطر عدم حضور ما
درایران لنگ مانده و فلج شده باشد. تنها نتیجه این تحریم ها محروم ماندن شرکت های
آمریکائی از بازار ایران است.
Chevron است که بهمراه هیئتی ازاین شرکت اخیرا ازایران
بازدید کرده بود. شرکت های نفتی برای پیشبرد مبارزه خود از تشکل های ایرانی کمک
میگیرند که یکی از آنان انجمن تجارت سان دیه گوست که بگفته افشار رئیس آن، بودجه
این انجمن توسط این شرکت های نفتی و کمپانی کاترپیلار تامین میشود.»
National Journal 4.28.2001
در سال 2000، انجمن افشار در سان دیه گو، یک نشست
مشترک با شورای ایرانی-آمریکائی متعلق به هوشنگ امیراحمدی برگزار کرد که خبر آن
بقرار زیر است: (The Washington Report) 4.1.2000
«چهارم فوریه یک نشست مشترک با
AIC در واشنگتن برگزار کرد و
دراین جلسه آرلن اسپکتر سناتور فیلادلفیا و امیر محلاتی سفیر سابق ایران در سازمان ملل سخنرانی کردند.
محلاتی اکنون با سازمان Search for Common Ground همکاری میکند. یکی دیگر از شرکت کنندگان
عباس عدالت بود که از لندن آمده بود.»
نام عباس عدالت را به
ذهن می سپاریم زیرا در صفحات یعد دوباره با این نام برمیخوریم. تشکل دیگری که
برگزارکننده این نشست بود به امیراحمدی تعلق دارد که نمونه تکامل یافته تر انجمنی
است که افشار در سان دیه گوی کالیفرنیا راه انداخته است.
شورای ایرانی-آمریکائی، هوشنگ امیراحمدی
این شورا درسال 1997 راه اندازی شد و قبل ازآن نیز
امیراحمدی به برگزاری سخنرانی و نشست برای طرفداران سیاست نزدیکی به ایران اقدام
میکرد. امیراحمدی بلافاصله پس از تاسیس شورای خویش، موفق به جذب حمایت شرکت های
مهم نفتی شد. نگاهی
به نام برخی از اعضای هیئت مدیره شورا که در سایت رسمی آن درج شده برای درک این
موضوع کافی است:
David J. Lesar,
Chairman of the Board, President and CEO, Halliburton Company
David I. McEvoy,
Vice President, ExxonMobil Corporation
Richard H.
Matzke, Vice Chairman, Chevron Corporation
Lucio Noto, Former
Vice Chairman, ExxonMobil Corporation
Ambassador Thomas
R. Pickering, Senior Vice President, The Boeing Company
J. Michael Stinson,
Senior Vice President, Conoco, Inc
Alireza Moshiri,
Advisor to the Vice Chairman, Chevron Corporation
طبق آمار منتشره توسط خود شورا که روی سایت آن
موجود است، این شرکت های بزرگ نفتی سالانه صدها هزار دلار باین تشکل پرداخت کرده
اند. از دیگر اعضای اصلی این شورا گری سیک بود که درعین حال، تشکل خود موسوم به
پروژه خلیج 2000 را نیز دارد که وی نیز در زمینه نزدیکی ایالات میتحده و ایران
فعالیت میکند. شورای امیراحمدی مرکز تجمع تمام طرفداران نزدیکی بایران بوده است و
بسیاری از فعالیت های تبلیغاتی بنفع رژیم ایران نیز ازهمین جا راه اندازی شده است
که در بخش های بعدی گزارش بآن اشاره میشود.باب نی از همکاران جدی این شورا بود که درنشست های آن سخنرانی میکرد.
هیچ شخصیت ایرانی یا آمریکائی باندازه امیراحمدی در خدمت تبلیغات رزیم درخارج از
کشور فعالیت نکرده است. از حمایت های آشکار وی از کلیت رژیم تا فعالیت های پشت
پرده برای تغییر سیاست های آمریکا بنفع رژیم ایران. در بخش مفصلی از گزارش انگلیسی
به بررسی این شورا و رابطه امیراحمدی با محافل رژیم می پردازیم.
شورای ملی ایرانیان آمریکائی (تریتا پارسی)
NIAC
همانطور که قبلا اشاره شد، "روی کافی"،
"دی استفانو" و "باب نی" شورای مزبور را در سال 2002 براه
انداختند ویک جوان تازه نفس و از سوئد به آمریکا رسیده بنام تریتا پارسی را به
ریاست آن گماردند. در صفحات قبل گفتیم که شرکت های آمریکائی برای پیشبرد لابی خود
در رابطه با ایران به نفرات ایرانی و یا بهتر بگوئیم به یک ویترین ایرانی احتیاج
دارند. اگرچه باب نی نیز در راه اندازی این شورا همین قاعده را درنظر داشت ولی
فاکتورهای دیگری نیز دراین مسئله دخیل بوده اند. شرکت های نفتی از جیب خود و برای منافع
مادی خویش به امثال امیراحمدی یا افشار کمک میکنند. باب نی و روی کافی اما در صدد
عقد قراداد نفتی با ایران نیستند پس به چه دلیل چنین شورائیی را راه انداخته اند؟
به بیان ساده تر شرکت های نفتی خودشان تاجرانی هستند که در صدد فروش جنس خود و حل
وفصل معاملات خود میباشند. لابیست ها ویا باب نی دلال هستند و دلال باید برای یک
تاجر کار کند. مثلا این سه شریک
یعنی کافی، دی استفانو و باب نی بطور رسمی توسط دو دلال اسلحه در لندن استخدام شده
و برای کار مشخصی که قرار بود انجام دهند صدها هزار دلار پول دریافت کرده اند. بنابراین سوال اصلی این است که در راه اندازی
شورای تریتا پارسی، تاجر مورد نظر که این دلالان را استخدام کرده است ایران بوده
یا شرکت های نفتی؟
در داستان استخدام دو لابیست آمریکائی برای لغو
تحریم ها در زمینه فروش قطعات هواپیما به ایران، این دو نفر رسما صدها هزار دلار
گرفته اند تا مشکلات قانونی معامله مزبور را حل کنند. درهمین زمینه باب نی با
کالین پاول دیدار کرده است ولی روی کافی میگوید:
پس از آنکه استراتژی کاریمان را با دو مشتری خود
در لندن مشخص کردیم، قرار شد که بدنبال یک حمایت قوی در کنگره برویم و قرار شد که
روی جنبه انساندوستانه این معامله تاکید شود." (نامه روی کافی که در بالا
اشاره شد.)
از طرف دیگر همانظور که کافی در نامه اش متذکر
گردیده و در سایت رسمی شورا در سال 2002 گزارش شده است این دو لابیست عده ای از
افرادی را که پارسی توانسته بود دور خود جمع کند در تاربخ 14 نوامبر 2002 در یک
رستوران حومه واشنگتن گردآورده و روش های لابی گری و تماس با اعضای کنگره را بآنان
یاد داده اند. در گذشته نیز دیده بودیم که از اولین اقدامات پارسی تماس با اعضای
کنگره و بقول خودش لابی گری بوده است. بنابراین بنظر میرسد که هدف باب نی و دوستان
وی در درجه اول آن بوده است که برای اقدامات پشت پرده خود (که تنها یکی از آنان
بخاطر زیاده روی های آبراموف لو رفته) احتیاج به یک گروه ایرانی لابی داشته اند تا
بقول روی کافی بدنبال حمایت در کنگره گشته و در زیر چتر اینگونه حمایت های کنگره
بتوانند معاملات شیرین خود را به پیش ببرند.
رژیم نیر طبیعتا ازاین داستان ثمری بجز سود نخواهد
داشت. مثلا به خبری که توسط سایت رسمی انجمن دوستداران ایران منتشر شده توجه کنیم:
"ملاقات با دکتر فرامرز فتح نژاد مسئول سابق دفتر حفاظت منافع ایران در آمریکا
آقای دکتر احمد شمس دبیر کل
انجمن دوستداران ایران روز یکشنبه مورخ 85.6.26 با آقای فتح نژاد دیدار کرد. دراین
دیدار وی به ارتباط با تشکل های ایرانیان خارج از کشور نیز تاکید کرد و با اشاره
به موفقیت های برخی از آنان از جمله انجمن نایاک اشاره نمود که یک جوان ایرانی
بنام تریتا پارسی مشاور مطبوعاتی CNN مسئولیت آنرا بعهده دارد.
وی موفق به جذب بیست هزار ایرانی گردیده است تا در جریان توطئه تغیر نام خلیج فارس
با پوشش خبری فراوان تاثیر گذار باشد."
خشنودی فتح نژاد از پارسی
آنچنان است که بیست هزار عضو برای شورای وی اختراع میکند. طبیعتا اگر این شورا در
جهت خواسته های رژیم ایران نبود نه احتیاجی به تذکر فتح نژاد برای حمایت ازآنان
بود و نه به چنین دروغ بزرگی متوسل میشد. خود پارسی در سایت رسمی شورا ادعای 150
نفر عضو را کرده بود که درآن نیز تردید های جدی وجود دارد. نگاهی به تجمعات این
تشکل که عموما در یک "بار و رستوران" برگزار میشود تاکیدی بر ادعای ماست.
خبر جالب دیگر از سایت آفتاب وابسته به رژیم
بتاریخ پنجشنبه 7 دي 1385 است. خبرنگار این روزنامه با تریتا پارسی مصاحبه کرده
است و در مقدمه مصاحبه، فواید و محسنات افردای مثل او را برای خوانندگان خود و مسئولین
رژیم تکرار میکند: (به تیتر مقاله آفتاب دقت کنید)
لابی ایرانی در آمریکا فعال میشود ؟
" زورآزمایی ایران و غرب بر سر پرونده هستهای با
تصویب قطعنامه تحریم در شورای امنیت سازمان ملل متحد و اقدام متقابل مجلس در ملزم
ساختن دولت به تجدید نظر در همکاریها با آژانس بینالمللی انرژی هستهای وارد
مرحله خطیری شده است. در چنین شرایطی استفاده از تمامی ابزارهای موجود برای
پاسداری از منافع ملی نکتهای است که بیشک میبایست در دستور کار مسئولان دستگاه
دیپلماسی قرار بگیرد. در این میان وجود جامعه نسبتا بزرگی از ایرانیان در خاک
آمریکا پتانسیل بالقوهای برای تاثیر گذاری و تعدیل سیاستهای تندروانه کاخ سفید
تلقی میشود که البته تاکنون چنانکه باید وشاید مورد توجه قرار نگرفته است. اگر
این پتانسیل بالقوه و دست نخورده را بامیزان تاثیر لابی یهودی در سوق دادن
سیاستهای واشینگتن به حمایت از اسراییل مقایسه کنیم به شکاف ژرفی که میان آنچه هست
و آنچه میتواند باشد وجود دارد بیشتر پیمیبریم. نباید از یاد برد که به اعتقاد
بیشتر صاحب نظران در جهان امروز استفاده هوشمندانه از «دیپلماسی غیر رسمی»
نقش بسیار پراهمیتی در پیشبرد و تحقق اهداف دیپلماسی رسمی دارد. «تریتا پارسی»
رئیس شورای آمریکاییهای ایرانیتبار و استاد دانشگاه جانهاپکینز در گفتگویی
قطعنامه تصویب شده را بوجود آورنده یک شرایط باخت-باخت در قبال برنامه هستهای
ایران دانستهاست."
همانطور که بروشنی از اظهارات مقامات رژیم پیداست
تشکل تریتا پارسی در کادر لابیسم رژیم مورد حمایت قرار میگیرد. رفتار و گفتار باب
نی نیز دراین زمینه بررسی شد. خود پارسی نیز قبل از راه اندازی شورا، به کار لابی
مشغول بود. روی کافی و دی استفانو نیز برای اعضای شورای پارسی کلاس لابیگری برپا
نمودند اما وی که همواره اسامی بنیانگذاران واقعی سازمان خود را از همه پنهان کرده
است در مورد لابیگری میگوید:
(شماره چهل و هشتم جمعه بيست و ششم اسفند ماه
1384 واشنگتن پریزم)
آیا شما گروهی لابی کننده هستید؟
«گروه ما اصلاً لابی نمی کند. کار عمده ما آموزش
است. از آنجا که اعضای ما به شکلی مداوم از ما می خواستند که حمایتی بکنیم ما هم
قدری پشتیبانی کردیم، اما با نمایندگان کنگره در مجلس برای تاکید یا اظهار نظر در
مورد لایحه ای خاص و اینکه به آن رای مثبت یا منفی بدهند، تماس نمی گیریم.»
واشنگتن پست 25 ژوئن 2006 در مقاله ای درباره گروه
متعلق به پارسی نوشت که "گروه پارسی کمک کرد تا یک دوجین نماینده محافظه کار
کنگره به پرزیدنت بوش نامه بنویسند و از او خواستار گفتگوی بدون قید و شرط با
ایران بشوند."
روی کافی نیز در نامه معروف خود به تلاش درجهت
نزدیکی آمریکا به رژیم ایران اشاره کرده بود. بنابراین اصرار پارسی برای بیطرف
جلوه دادن خود و شورای مربوطه بیشتر برای گم کردن سرنخ هاست بخصوص وقتی به آگهی
زیر نگاه کنیم
«روز 29 ژانویه سال 2003 شورای ملی
ایرانی-آمریکائی با همکاری باب نی یک مجلس جمع آوری کمک مالی به شورا در واشنگتن
برگزار میکند. حداقل کمک 500 دلار و میزان پیشنهادی ما 1000 دلار است.» (سایت
شورا)
کسانیکه با اینگونه جلسات آشنائی دارند به مسخرگی
این اعلامیه پی خواهند برد. اینگونه نشست ها معمولا برای مقامات بالای آمریکا برای
کمک به تبلیغات انتخاباتی است. مثلا پرزیدنت بوش در یک مهمانی شام برای کمک به حزب
خود سخنرانی میکند. میزان بلیط برای رئیس جمهور معمولا پائینتر از میزانی است که
این نوجوان سوئدی از هموطنان خود درخواست میکند. بنظر میرسد که این اعلامیه بیشتر
برای پوشش قانونی دهها هزار دلاری است که پارسی از ایران دوستان نیکوکار نزدیک به
باب نی (و چه بسا رژیم) دریافت کرده است.
این آگهی البته بیشتر به شوخی شبیه است زیرا
همانطور که در پرونده آبراموف و باب نی گزارش شده، یکی از راههای رشوه به باب نی،
راه اندازی همبنگونه جلسات جمع آوری کمک مالی به او از طرف باند آبراموف بوده است.
حال چگونه میتوان باور نمود که موجودی مثل باب نی که بخاطر کمک مالی و اینگونه
جلسات، به هموطنان خود از سرخپوست و سیاه و سفید رحم نکرده و سر همه آنان را کلاه
گذاشته است حال برای کمک به پارسی جلسه برپا میکند.
یکی از بهترین مقاطعی که طی آن همه گروههای لابی
طرفدار رژیم و بویژه تریتا پارسی و باب نی فعال شده بودند در سال 2001 بود که
قانون تحریم ایران موسوم به ILSA به پایان
مهلت خود رسیده بود و در کنگره یک جنگ واقعی بین حامیان رژیم و طرفداران تمدید این
قانون برپا شد. در صفحات قبل در بخش مربوط به سازمان تجارت ایران در سان دیه گو
دیدیم که لابیست های شرکت های نفتی با تمام قوا وارد صحنه شده و ضمن تماس و دیدار
با اعضای کنگره و دیک چینی به سراغ تشکل های ایرانی که دراین زمینه فعالیت میکردند
نیز رفته و ازآنان کمک خواستند. National Journal 4.28.2001
یکی از فعالترین کسانیکه دراین زمینه کار میکرد باب
نی بود. وی در یک سخنرانی در شورای هوشنگ امیر احمدی به نتیجه تلاش های خود و
دوستانش برای جلوگیری از تمدید این قانون، با تاسف میگوید:
«این رای گیری زیاد امیدوار کننده نیست ولی نباید
دلسرد شد و دست از مبارزه کشید. باید لابی شهروندان را تقویت کرد و به سراغ اعضای
کنگره رفته و آنان را آگاه کرد.» June 2001 AIC Update # 20
تلاش های شرکت های نفتی و دوستان ایرانی آنان بی
نتیجه ماند و کابینه بوش نیز که دیگر روی لبخندهای خاتمی حساب باز نمیکرد همراه با
اکثریت کنگره این قانون را تمدید کردند. نکته جالب اما وضعیت تریتا پارسی است که
در کنار باب بی بود ولی هنوز در کادر تشکل موسوم به ایرانیان طرفدار همکاری بین
المللی که در سوئد راه انداخته بود کار میکرد. پس از شکست رای گیری، پارسی اعلامیه
جالبی در سایت پیوند منتشر کرده است که درآن گوئی برای رفع مسئولیت از خود به
کارفرمای خویش توضیح میدهد:
«نتیجه رای گیری در کنگره
منطبق با احساس کلی حاکم بر نمایندگان نبود. این باعث تاسف تمام آنانی است که از
دولت بوش حداقل این انتظار را داشتند که بخشی ازاین تحریم ها را لغو کند. این
قانون برای 5 سال دیگر تمدید شد.در ستا 96 موافق 2 مخالف بودند و در کنگره نیز 409
موافق و 6 مخالف تمدید آن بودند. این ارقام اما بازتاب درستی از روح حاکم بر کنگره
نیست و از مشکلات سازمان لابی طرفدار اسرائیل نیز سخنی نمی گوید. دولت بوش طرفدار
تمدید دوساله بود و دنیس هاسترت سنخگوی کنگره نیز درخواست کرد که در قانون این قسمت
نیز اضافه شود که پس از دو سال یا دو سال ونیم بدرخواست رئیس جمهور بتوانیم این
قانون را مورد بررسی مجدد قرار دهیم. این درخواست نیز مورد قبول واقع نگردید. با
همه اینها امسال در مقایسه با سال 96 که قانون تصویب شد اوضاع کاملا متقاوت بود.
امسال تعداد وسیعی از نمایندگان متوجه شده بودند که این قانون مغایر با منافع
ایالات متحده است. متاسفانه انگیزه سیاسی در میان نمایندگان برای دفاع از عقایدشان
باندازه کافی وجود نداشت. با اینحال اگر این قانون در سال 96 با 415 رای در مقابل
صفر رای مخالف تصویب شده بود امسال 6 نفر مخالف آن بودند. امیدواریم تهران این
مسئله را درک کند که یک تلاش منضفانه برای شکست این قانون یا تضعیف آن انجام گرفت.
حرکت سخنگوی کنگره نیز بایستی توسط تهران یک ژست مثبت درهمین جهت تلقی گردد» (سایت
پیوند) IranAnalysis July 2001 www.iic.org
بهتر است یکبار دیگر متن تریتا پارسی را بخوانیم و
از خود سوال کنیم که چرا وی از تهران ملتمسانه میخواهد که قدر تلاش های منصفانه وی
و دوستانش را بداند؟ وی برای بالا بردن جایگاه خود و باب نی، گرانفروشی نیز میکند.
در سال 96 که رژیم در اوج انزوای سیاسی و پش از انفجار قرارگاه نیروهای آمریکا در
خبار عربستان محکوم شده بود اصولا با دوران خاتمی قابل مقایسه نیست. وی 8 رای
مخالف از میان بیش از 500 نفر نماینده و سناتور را برای رژیم خرج کرده و امیدوار
است که مسئولین مربوطه قدر آنرا بدانند.
براستی تریتا پارسی کارمند کیست؟ ایران یا شرکت
های آمریکائی یا هردو؟
سازمان مبارزه با تحریم و حمله نظامی به ایران
CASMII
برای درک اهداف تریتا پارسی و دوسنانش از راه
اندازی شورای ملی ایرانیان آمریکائی تبار، باید به شبکه سازمانهائی که درهمین
زمینه فعال هستند و با او همکاری میکنند نگاه کنیم. یکی ازآنان سازمان مبارزه
باتحریم و حمله نظامی علیه ایران است.
نفر شماره دو شورای ملی ایرانی-آمریکائی متعلق به
پارسی، فردی است بنام Alex Patico که ضمنا جزو هیئت مدیره سازمان دیگری بنام مبارزه
با تحریم و حمله نظامی به ایران نیز هست. محمد نواب نیز جزو هیئت مدیره هر دو سازمان است. سازمان مبارزه با تحریم یا
CASMII در سال 2005 راه اندازی شده
و هدف اصلی اش کم کردن فشار روی رژیم حاکم بر ایران بوده و با هرگونه تحریم و
سختگیری علیه ایران مخالف است. نگاهی به فعالیت های این سازمان گویای رابطه فعال
آنان با رژیم است.
رئیس این سازمان در آمریکا فردی است بنام رستم پور زال که بطور جدی برای مبارزه با امپریالیسم آمریکا در این کشور به فعالیت
مشغول است. تمام نوشته های پورزال
بنوعی حمایت از رژیم ایران است. مثلا پس از انتخاب احمدی
نژاد و بحث در مورد تقلبات انتخاباتی، وی تحلیل بسیار نوینی از پیروزی احمدی نژاد
عرضه کرد که در نوع خود بی سابقه بود. پورزال نوشت:
«مطبوعات به غلط تصویر یک مسلمان متعصب از احمدی
نژاد را عرضه میکنند در حالیکه برای محبوبیت فوق العاده وی یک دلیل مدرن تری هست
که همان توسعه ملی غیر وابسته است. یعنی پیروزی وی، رأی ملت به اصالت و مبارزه با
گلوبالیزاسیون اجباری است. درحالیکه در آمریکا و تحت فشار نیروهای مذهبی دست راستی
نزدیک به کاخ سفید، علم به زباله دان انداخته میشود، درایران، احمدی نژاد با
پلاتفرمی به پیروزی رسید که وعده دو برابر کردن بودجه تحقیقات علمی را میداد.
بودجه ای که قبلاَ نیز سر به فلک میکشید. آن میلیون ها رأی به احمدی نژاد سمبل
مقاومت در مقابل نخبگان ضد دموکراتیک طرفدار تجارت آزاد است که با نیروهای نسبتا
سکولار طرفدار رفرم در ایران متحد شده بودند.» August 16, 2005
iranian.com
از انشای مطلب بالا پوزش میخواهیم ولی باید تاکید
کنیم که متن انگلیسی مقاله رستم نیز قابل درک برای یک ایرانی متوسط نیست. جالب
اینجاست که رژیم برای جذب عقب مانده ترین بخش از مسلمانان خاور میانه، کنفرانس
هولوکوست برگزار میکند و برای جذب بازماندگان چپ ضدآمریکائی و یا مخالفان
گلوبالیزاسیون آنچنان چرندیاتی در وصف احمدی نژاد می نویسد که روح رئیس جمهور
محبوب نیز ازآن بی خبر است.
یکی دیگر از افاضات رستم پورزال دفاع وی از رژیم
در مقابل اتهامات بی اساسی است که گویا محافل حقوق بشری به رژیم ملایان میزنند.
بدنبال سرکوب تظاهرات زنان در تهران و انعکاس وسیع آن در جهان، پورزال از خود
بیخود شده و در مقاله ای عنان از کف میدهد:
«اکثر نیروهای اپوزیسیونی که
من می شناسم بدی های رژیم را بزرگ میکنند و حاضر به بحث در مورد نقاط مثبت آن نیز
نیستند. نمونه آن را در نحوه بازتاب تظاهرات زنان دیدم زیرا یک شاهد عینی برای من
تعریف کرد که اصلا زدن و سرکوب و یا استفاده از گاز اشگ آور دروغ است.
آن شاهد عینی بمن گفت: پلیس های زن از چند نفر از
تظاهر کنندگان خواهش کردند که متفرق شوند. در مقابل، تظاهر کنندگان شروع به جیغ و
فریاد کشیدن نموده و بطور هیستریک فریاد میکشیدند و پلیس را متهم میکردند که ما را
دارید کتک میزنید. یک زن تظاهر کننده سر یک پلیس فریاد کشید که چرا ما را میزنید
که آن پلیس هاج و واج دهانش باز مانده بود که چه جوابی بدهد. مردم نیز از صحنه رد
میشدند و من هیچ موردی را ندیدم که کسی ابراز همدردی با تظاهر کنندگان کند. دوستان
اپوزیسیونی من، بیایید بجای متهم کردن آن کسی که به شما حقیقت را میگوید متوجه این
مسئله شوید که ایده تساوی حقوق زن و مرد در ایران آنچنانکه شما میخواهید مقبول
همگان نیست. فی الواقع من در سفر اخیر خود به ایران با کمال تعجب مشاهده کردم که احمدی نژاد در میان زنان با
خاستگاههای اجتماعی مختلف، کاملا محبوب است»
مرکز اصلی این سارمان در لندن است و
رئیس آن یک حزب اللهی دوآتشه بنام
عباس عدالت میباشد که در دفاع از رژیم
دست کمی از رستم مقیم آمریکا ندارد. وی که با کانون توحید لندن وابسته به
انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی همکاری میکند، مدافع دوآتشه حزب الله لبنان, رژیم
محبوب ایران و حق مسلم و خدشه ناپذیز ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای است. در
صفحات قبل اشاره ای به عباس عدالت داشتیم که وی بهمراه امیراحمدی و افشار در یک
میتینگ در سال 2001 سخنرانی کرده بود و ضمن آن علیه تحریم ها سخن گفته بود. بررسی
نوشته ها و سخنرانی های عدالت بخوبی گویای روابط حسنه وی با رژیم حاکم بر ایران
است.نگاهی به سایت این تشکل و متن سخنرانی های این مسلمان وطن پرست دوآتشه کافی
است تا هرگونه تردید در مورد رابطه عدالت با فاشیست ترین محافل داخل ایران را از
بین ببرد.
وی در سخنرانی خود در کانون توحید میگوید: « پس
از 2200 ساعت بازرسی از تاسیسات اتمی ایران که توسط آژانس بین المللی اتمی انجام
شد هیچ نشانه ای از اینکه ایران بدنبال سلاح اتمی است پیدا نشد. در تمام این مدت
ایران داوطلبانه به پروتکل الحاقی پیوست. ایران بدنبال یک خاورمیانه بدون سلاح
اتمی است و بهمین جهت نیز آیت الله خامنه ای فتوائی در حرام دانستن تولید، انبار
کردن و استفاده ازاین سلاح صادر کرده است بااینهمه غرب هنوز بی اعتماد است و دلیل
آن نیز به قرون وسطی و جنگ های صلیبی برمیگردد که اشغالگران مسیحی بربریت خود را
به مسلمانان نشان دادند. برای حل بن بست بین ایران و آمریکا تنها راه این است که
آنان رفتار امپریالیستی خود را عوض کرده و از فکر تسلط به جهان اسلام بیرون بیایند.»
( دوم دسامبر 2006 سایت رسمی این تشکل)
اینطور که پیداست عباس عدالت روزنامه های خود رژیم
را نیز مطالعه نمی کند که درآن مسئولان سابق هسته ای به روشنی دلیل بی اعتمادی غرب
را نه در جنگهای صلیبی که در پنهانکاری و تقلبات 18 ساله ایران با آژانس اتمی و
سپس دروغهای تکراری در باره برنامه های اتمی ایران میدانند.
پایان بخش سوم
اخبار این افتضاح مالی در اکثر روزنامه های مهم
آمریکا انعکاس یافته است که بهترین مجموعه آن بقرار زیر است:
www.sourcewatch.org/index.php?title=Bob_Ney
/thinkprogress.org/2006/01/03/house-that-jack-built
en.wikipedia.org/wiki/Abramoff-Reed_Indian_Gambling_Scandal
web.peykeiran.com/new/articles/article_body.aspx?ID=10174
www.aftabnews.ir/vdccpoq2biqpp.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر