۱۴۰۳ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

۲۶شهریور ۱۳۶۰ شهادت میلیشیای قهرمان و پرشور فاطمه مصباح

 

۲۶شهریور ۱۳۶۰ شهادت میلیشیای قهرمان و پرشور فاطمه مصباح

فاطمه مصباح
فاطمه مصباح

۲۶شهریور سالروز پرواز میلیشیای قهرمان مجاهد خلق، فاطمه مصباح دانش‌آموز ۱۳ساله‌ای است که در تظاهرات ۲۵شهریور سال ۱۳۶۰ دستگیر و به زندان عشرت‌آباد تهران برده شد؛ یک روز بعد او را به‌شهادت رساندند.

نوجوان پرشوری که فقط با گذر ۱۳بهار از عمرش، چنان مسئولیتی بر شانه‌اش نهاد که دژخیمان خمینی توان تحمل او را هم در زندان نداشتند.

فاطمه در سال ۱۳۴۷ در تهران به دنیا آمد. ۳ساله بود که پدرش به زندان‌های شاه افتاد و از همان زمان این خانواده قدم در مسیر مبارزه با ۲دیکتاتوری گذاشت.

پدرش در سال ۱۳۵۶ همراه با تعدادی از زندانیان زندانیان سیاسی از زندان آزاد می‌شود، فاطمه که در آن زمان دختری ۹ساله بود رایحه خوش آزادی و رهایی را با دیدار پدرش حس می‌کند و به‌دنبال آن به پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات ضدسلطنتی می‌پردازد.

پس از انقلاب و سرنگونی شاه او به فعالیت‌های خود با انجمن‌های دانش‌آموزی هوادار سازمان مجاهدین خلق ادامه داد و به‌منظور آگاه کردن مردم و افشای سیاست‌های سرکوبگرانه استبداد نوپای آخوندی تلاش می‌کرد.

 

۳۰خرداد روز انتخاب بین مجاهدت و تسلیم

۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ روز انتخاب بود، انتخاب بین تسلیم و جان به‌در بردن یا مجاهدت و ایستادگی؛ فاطمه نوجوان راه دوم را انتخاب کرد. درگیری اوج می‌گیرد و خمینی دستور می‌دهد که به‌روی تظاهرات مسالمت‌آمیز نیم‌میلیون از مردم تهران آتش بگشایند.

از فردای آن روز اعدام‌های بی‌وقفه شروع می‌شود.

شکنجه‌های سنگین به‌روی مجاهدان و آزادی‌خواهان شروع می‌شود.

فاطمه در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود:

«به مرتجعین هم می‌گویم تاریخ را عبور و مرور کردم، اما جنایت شما فجیع‌ترین جنایت‌هایی است که در تاریخ دیده شده و این جنایت‌های فجیع شما در تاریخ ثبت خواهد شد و خلق انتقام یک چنین خون‌هایی را خواهد گرفت».

«من این راه پرپیچ‌وخم را انتخاب کردم و تا آخرین قطره خونم که در رگانم جاری است و نوید پیروزی را می‌دهند بر علیه استبداد می‌جنگم... از نسل انقلابی آینده می‌خواهم که راه من و دیگر همرزمانم را ادامه دهند. زنده باد آزادی».

جملات او همه حاکی از یک انتخاب آگاهانه و ایمان به پیروزی بود.

از دیگر مجاهدان شهید این خانواده قهرمان:

مجاهدان خلق، محمد مصباح و رقیه مسیح(مصباح) در جریان تهاجم مزدوران خمینی به محل استقرار آنها در یکی از پایگاه‌های مقاومت بعد از مقاومتی قهرمانانه به‌شهادت رسیدند.

نام فرزندان این خانواده کبیر که خون‌شان را فدیه راه آزادی مردم ایران کردند عبارتند از: فاطمه مصباح(۱۳ساله)، عزت مصباح(۱۵ساله)، اصغر مصباح(۱۷ساله) و محمود مصباح (۱۹ساله) که در سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند.

آخرین فرزند این خانواده، مجاهد شهید اکبر مصباح بود که به همراه همسر مجاهدش نسرین مسیح(مصباح) در ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱ به‌شهادت رسید.

خبر اعدام فاطمه در ضمیمه‌ٔ شماره‌ٔ ۲۶۱ نشریه‌ٔ مجاهد، سازمان مجاهدین خلق ایران، به تاریخ ۱۵شهریور ۱۳۶۴ به‌چاپ رسید. این ضمیمه شامل فهرست ۱۲٠۲۸نفر بود.

 

رزم جاودان از فاطمه مصباح تا فاطمه مسیح

این رزم جاودان توام با فدا و خون همچنان ادامه دارد. رزمی که از فاطمه مصباح به فاطمه مسیح، عضوی دیگر از خانواده مصباح رسید. فاطمه مسیح نیز در ۱۹فروردین ۱۳۹۰ در اشرف در حمله مزدوران عراقی به‌شهادت رسید.

وی از آن زنانی بود که رها و سبکبال خود را به اشرف رساند و بی‌رنگ و بی‌پیرایه در همه مسئولیت‌هایی که در اشرف به‌عهده داشت، انجام وظیفه کرد.

در یکی از دست‌نوشته‌هایش به رهبر مقاومت نوشته بود که:

«سرفرازم که موفق شدم و به شهر اشرف آمدم یعنی به منزل امید و شهر شرف و آزادگی و تا جان در بدن دارم در راه مجاهدین هستم و تا نابودی این رژیم سفاک خونخوار دست از مبارزه برنخواهم داشت. به‌امید این‌که اجازه دهید این‌جا بمانم… دلم می‌خواهد من و دخترانم را در این شهر بزرگ و شهر آزادگی به‌ این دل‌های پرشور تمام رزمندگان آزادی پیوند دهید».

این عشق و فدا امتداد همان درخشش ستارگان خانواده قهرمان‌پرور مصباح و مسیح است. فاطمه ادامه‌دهنده و استمراربخش آرمان و فدای خانواده پرافتخاری است که در سال ۱۳۶۰، قافله‌وار از پدر تا مادر و فرزند و همسران و فرزندان، خوشه پروینی از ۹شهید قهرمان را در کهکشان شهیدان راه آزادی ایران درخشان کردند.

 

وصیتنامه مجاهد شهید فاطمه مصباح

بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم

اللهم انصرالمجاهدین الذین قالوا ربناالله ثم‌استقاموا.

بار خدایا مجاهدین را یاری کن همان کسانی که گفتند پروردگار تکامل‌بخش ما الله است و آنگاه بر این حرف پایداری کردند.

بنام خدا و به ‌نام خلق قهرمان ایران

با پذیرش ایدئولوژی توحیدی سازمان مجاهدین خلق که همان رسیدن به جامعه‌ بی‌طبقه‌ توحیدی را گوشزد می‌کند و با پذیرش هدف که رسیدن به جامعه‌ بی‌طبقه‌ توحیدی و رسیدن به خداست تصمیم گرفتم برای نابود‌کردن استبداد و مرتجعین جان و مالم را در چنین راهی رها کنم و حتی خونم که در رگانم جاری‌ست را در سنگفرش خیابان‌ها جاری کنم تا سراسر خیابان گل‌های آزادی سربلند کنند اما در اینجا جای تشکرش باقی‌ست از برادران مجاهدمان مسعود رجوی، موسی خیابانی و... تشکر کنم که مرا در چنین راهی دعوت کردند و من چون دیدم که تنها سازمانی که می‌تواند تا آخرین قطرات خون افرادش در مقابل استبداد بایستد سازمان مجاهدین خلق است و یک‌چنین سازمانی‌ست که می‌تواند جامعه را بسوی جامعه‌ بی‌طبقه‌ توحیدی رها سازد پس به مرتجعین هم می‌گویم تاریخ را عبور کردم و مرور کردم اما جنایات شما فجیع‌ترین جنایات است که در تاریخ دیده نشده و این فجیع جنایات شما در تاریخ ثبت خواهد شد و خلق انتقام یک‌چنین خون‌هایی را خواهد گرفت و در پیشگاه خدا و خلق رسوا خواهید شد. من این راه پر پیچ‌و‌خم را انتخاب کردم و تا آخرین قطره‌ خونم که [در] رگانم جاری‌ست و نوید پیروزی را می‌دهند علیه استبداد می‌جنگم و عاشقانه شهادت را در آغوش می‌گیرم و از نسل انقلابی آینده می‌خواهم که راه من و دیگر همرزمان را ادامه دهند.

درود بر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران

زنده‌باد آزادی ـ زنده‌باد خلق

مرگ بر استبداد مرگ بر اختناق

پیش بسوی جامعه‌ بی‌طبقه‌ توحیدی

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر