۱۴۰۳ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

تداوم قیام ۱۴۰۱، تبی داغ در جامعه جوشان

 

تداوم قیام ۱۴۰۱، تبی داغ در جامعه جوشان

تداوم قیام ۱۴۰۱، تبی داغ در جامعه جوشان
تداوم قیام ۱۴۰۱، تبی داغ در جامعه جوشان

پس از سلسله قیامهای سراسری ۹۶ و ۹۸ به بعد، اقشار محروم به نیروی اصلی قیام‌ها تبدیل شده و خواستار سرنگونی کامل نظام شدند. قیام شهریور ۱۴۰۱ نیز نقطهٔ اوج این مبارزات بود و شجاع‌ترین فرزندان مردم ایران با خشم و اراده برای نابود کردن رژیم به صحنه آمدند.

این قیام دارای ویژگی‌های خاصی بود که آن را از تمام قیامهای قبلی متمایز می‌کرد. جرقهٔ قیام این بار صنفی نبود و از یک آزادی‌کشی حکومتی سرچشمه می‌گرفت. اعتراضات به مرگ دلخراش مهسا به‌سرعت به شعارهای سیاسی و ضدحکومتی بالغ شد و بسیاری از شهرهای میهن را فرا گرفت. کلیهٔ طبقات و اقشار مردم و گروه‌های قومی در آن مشارکت فعال داشتند. حضور زنان و دختران شجاع در فرماندهی گروه‌های خشمگین، تبدیل به موضوع اصلی بسیاری از انعکاس‌ها و اخبار رسانه‌های خارجی و بین‌المللی شد. بسیاری از اصناف، کارگران، معلمان، گروه‌های کارگری و دانشجویی، هنرمندان، ورزشکاران، اساتید دانشگاهها در کنار کسبه و بازاریان با قیام همراهی کردند. هم‌بستگی بی‌نظیری حول موضوع سرنگونی رژیم بین ایرانیان داخل کشور برقرار شد. هم‌پای اعتراضات داخل کشور، در خارج کشور نیز تجمعات و تظاهرات مختلفی برگزار می‌شد. بسیاری از هنرمندان و سیاستمداران و شخصیت‌های خارجی از قیام مردم ایران حمایت کردند. بارها در فضای مجازی و توئیتر و... موضوع قیام ایران تبدیل به ترند جهانی شد. با استمرار قیام، بسیاری از نیروهای سرکوبگر رژیم فرسوده شده و وا رفتند، به‌طوری‌که بنا به گفته‌ها، رژیم مجبور به وارد کردن مزدوران خارج کشوری خود شد. بسیاری از خواص نظام، صف خود را از ولایت فقیه جدا کردند و «مقابل آقاشون ایستادند، مقابل نظام‌شان ایستادند»!

 

دوسالگی قیام

با نگاهی به دو سالی که گذشت به‌وضوح دیده می‌شود که همهٔ عواملی که منجر به شعله کشیدن خشم مردم شد، به‌مراتب بیشتر شده است.

از نظر سیاسی، تمام دستگاه خالص‌سازی ولی‌فقیه با مرگ رئیسی جلاد به کوه خورده و منهدم شده است؛ هژمونی خامنه‌ای با انتصاب پزشکیان و تن‌دادن به بخشی از اصلاحاتی‌ها، حتی در باند خودش هم به‌شدت تضعیف شده و موجب ظهور دوقطبی‌های متعدد، بین پایداری‌چی‌ها و باند قالیباف، بین قلم به‌دستان کیهان و جماعت پناهیان، بین نفرات قالیباف و دوروبریهای رائفی‌پور و... شده است؛ چند مرحله انتخاباتی که پس از مرگ رئیسی برگزار کرده‌اند، با آمار مشارکت زیر ده، دوازده درصدی آبرویی برای نظام خامنه‌ای باقی نگذاشته است.

از نظر اجتماعی، کارشناسان نظام با توجه به غلیان جامعهٔ خشمگین و تغییر جو به ولی‌فقیه گوشزد می‌کنند که باید هر چه سریع‌تر و قبل از یک انفجار مهیب، جام‌زهرهای سیاسی را سر بکشد. آنها با اشاره و شبیه‌سازی «تاریخ دههٔ ۱۳۵۰» و سقوط شاه با وضعیت کنونی نظام، هشدار می‌دهند که «از هر ۱۰ نفر ایرانی حداقل ۹ نفر خواهان تغییر وضع فعلی است... ۹۲درصد مردم ایران خواهان تغییر هستند... صداها را قبل از آن که به فریاد و فریادها را قبل از آن که به خشم تبدیل شوند باید شنید، چرا که خشم دیگر شنیدنی نیست، دیدنی است. خشم، سیاست را نمی‌فهمد، مسیر خیابان را می‌بیند، همان‌طورکه در سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ دیده است» (خبرآنلاین، ۲۳ شهریور ۱۴۰۳). این هشدارهای آنها بی‌پایه هم نیست، چرا که می‌دانند فقط در ماه گذشته ۶۸۶مورد تجمع و اعتراض (یعنی بیش از ۲۰حرکت اعتراضی در روز) به ثبت رسیده است.

از نظر اقتصادی، تعداد ارتش گرسنگان در همه شهرها افزایش یافته است. خامنه‌ای در آخرین مورد از کوچک کردن سفره‌های مردم، نان را نیز گران کرده و این روزها همراه با رئیس‌جمهور منتصبش به فکر گران کردن بنزین است. قیمت مواد غذایی نسبت به دو سال پیش که سهل است نسبت به همین چند ماه قبل و دوران رئیسی ملعون بیشتر شده است. در حالی که حقوق و دستمزد کارگران را حوالی ۱۲میلیون تومان اعلام کرده‌اند، خودشان می‌گویند که «عدد برآوردی خط فقر یک خانوار ۳‌نفره در شهر تهران در سال ۱۴۰۳ حدود ۲۰ میلیون تومان است... نرخ فقر ما معادل ۳۰درصد است. این به‌معنای آن است که حدود ۲۶ میلیون نفر از ایرانیان توانایی برآورده کردن نیاز‌های اساسی خود را ندارند» (همدلی، ۲۴ شهریور ۱۳۰۴).

اعتراضات ۱۴۰۱ تنها واکنشی به یک حادثهٔ خاص نبود، بلکه نتیجه نارضایتی‌های انباشته‌شده و مزمن در جامعه ایران بود. اکنون نیز ادامهٔ همان نارضایتی‌ها و بحرانها، تضاد بین مردم و حاکمیت را به نقطه‌ای رسانده که سرکوب فیزیکی و کشتار زیر شکنجه و سر به نیست کردن جوانان، نمی‌تواند ریشه‌های اعتراضات را خاموش کند چون بسیاری از معترضان احساس می‌کنند که چیزی برای از دست دادن ندارند و زندگی آنها غیرقابل تحمل شده است.

بنابراین، تمام عوامل قیام‌زا کم که نشده هیچ، اضافه هم شده است.

وضعیت چپاول و اختلاس هم که روزبه‌روز بیشتر شده و اخیراً مشخص شده مدیران بالای نظام علاوه بر بخور بخور با حقوق‌های نجومی، مشغول بچاپ بچاپ با وامهای نجومی هم هستند.

مردم مصیبت‌زدهٔ ایران هم که هر روز این چیزها را در یخچال و سفرهٔ خالی خود می‌بینند و در زندگی سخت خود لمس می‌کنند. پس کینهٔ آنها نسبت به دو سال قبل بسا بسا بیشتر شده است.

در نتیجه، قیام مردم مثل شمشیر داموکلس بالای سر خامنه‌ای، آخته و آویخته و در تقدیر است.

تا زمانی که این نظام هست بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی هم هست و تا این بحرانها هست شرایط عینی قیام هست. کانون‌های شورشی هم که در این دو سال از نظر کمی و کیفی گسترش یافته‌اند و چون کاتالیزوری به تحولات سرعت می‌دهند. اعتلای مقاومت ایران هم پارامتر مهم دیگری است که روی همه تحولات تأثیر دارد.

با همهٔ این احوال، بدا به‌حال خامنه‌ای و نظام و مزدوران در آخرین فاز حیات ننگینشان!‍

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر