در همان روز 17ژوئن، بهرغم همه زدنها، بستنها، انفجارها و دستگیریها، دبیرخانه شورای ملی مقاومت اطلاعیهای منتشر میکند. در این اطلاعیه آقای مسعود رجوی، مسئول شورا، عمل ننگین دولت فرانسه را که تماماً موجب رضایت رژیم سفاک آخوندی است، قویاً محکوم کرده و از رئیسجمهور فرانسه، خواهان رفع سریع هر گونه محدودیت از خانم مریم رجوی میشود.
در همین روز، اعتصابغذای نامحدود ایرانیان دستگیر شده، اعلام میگردد.
از آن سو، آخوند خاتمی بیدرنگ از یورش و کودتای استعماری استقبال میکند و درخواست استرداد و محاکمه و مجازات مریم رجوی و مجاهدین را بهعمل میآورد. علاوه بر این از آمریکا هم طلبکاری مضاعف میکند که چرا پس از تسخیر عراق و خاتمه رسمی جنگ، بمباران قرارگاههای مجاهدین متوقف شده است!
خبرگزاری رسمی رژیم در 28خرداد، اظهارات خاتمی را منتشر میکند که میگوید: «این روش برخورد با (مجاهدین) توسط آمریکا در عراق مشکوک است... گروههای تروریستی باید محاکمه شوند و جمهوری اسلامی ایران در بین قربانیان تروریست است».
سخنگوی وزارتخارجه رژیم نیز اعلام میکند: «عملیات اخیر پلیس فرانسه بر ضد مجاهدین خلق، با در نظر گرفتن طبیعت تروریستی و خطرناک این گروه قابل تقدیر است»!
فردای حمله 17ژوئن، یعنی چهارشنبه 28خرداد 1382، وزارت اطلاعات آخوندها در پاریس، به انتشار یک شماره ویژه نشریه مجاهد جعلی، در یک برگ مبادرت میکند. در این روزنامه جعلی به دروغ ادعا شده بود مسعود رجوی و 4تن از مسئولان مجاهدین، شب گذشته توسط نیروهای ارتش آمریکا در خاک عراق، دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شدند و دولت آمریکا میخواهد آنها را در مذاکره با سران رژیم با رهبران گروه القاعده در ایران مبادله کند.
دروغپردازی و جعل شماره ویژه نشریه مجاهد از سوی اطلاعات آخوندها، که از فرط شتابزدگی با فرهنگ وزارت بدنام تهیه و تحریر شده بود، بیدرنگ از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران افشا و تکذیب میشود.
اما، همه چیز حاکی از آمادهسازیهای همهجانبه پیش از حمله 17ژوئن، از سوی رژیم آخوندی و شریکان آن است. چرا که رژیم روزها پیش از آن، یعنی در 7خرداد، در یک خبر کلیشهای از سوی وزارت اطلاعات، در روزنامههایش، از دستگیری مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی و محمود عطایی خبر داده بود. روزنامههای حکومتی انتخاب، آفرینش، حیات نو و اعتماد در این شمار بودند. بخش فارسی رادیو فرانسه نیز در روز 6خرداد بهنقل از سایت بازتاب متعلق به دبیر تشخیص مصلحت نظام گزارش کرد: «کماندوهای آمریکایی در شهر بعقوبه در عراق، مسعود رجوی، محمود عطایی مسئول تحقیقات استراتژیک و مهدی ابریشمچی رابط سازمان مجاهدین با دولت عراق را بازداشت کرده و به مدت 12ساعت متوالی در مرکز فرماندهی آمریکا، مورد بازجویی قرار دادند».
در آن روزگار و در آن شرایط، آخوندها براستی مانند افعی شرزهای بودندکه برای بلعیدن مجاهدین و مقاومت ایران دهان باز کرده باشد. اما شگفتا که رهبری این مقاومت، داغ انهدام و سوختن این جنبش و این آلترناتیو را، بر دل آخوندها باقی گذاشت و آنها را از لب چشمه، تشنه برگرداند و سر آنها را به سنگ کوبید. بهعنوان نمونه، به دو خبر زیر از آسوشیتدپرس و خبرگزاری فرانسه، توجه کنید:
آسوشیتدپرس: (24 اردیبهشت 1382) «خاتمی... در حالیکه سیاستهای آمریکا را مورد ملامت قرار میداد، گفت که اختلافهای مهم و بزرگی وجود دارند. خاتمی گفت، ایران مخالف قرارداد میان آمریکا و گروه اپوزیسیون ایرانی مجاهدین خلق مستقر در عراق میباشد. او گفت، متأسفانه یک تفاهم و قرارداد با گروه تروریست به انجام رسیده است که شدیدترین اقدامهای تروریستی را انجام داده است. در حالیکه ما انتظار داشتیم که طرف آمریکایی یک کارزار علیه این گروه تروریست بهعمل بیاورد. ما انتظار داشتیم آمریکا با این گروه تروریست همانند آنچه ادعا میکند رفتار مینمود».
خبرگزاری فرانسه (8 تیر 1382) : «خرازی وزیر خارجه ایران شکایت میکند که نیروهای ائتلاف در عراق با مجاهدین خلق برخورد لازم را نکردهاند».
از طرف دیگر، رژیم همزمان با تحولات عراق و التماس به آمریکا برای نابود کردن مجاهدین، با حراج سرمایههای مردم ایران، طرح کودتای 17ژوئن توسط دولت وقت فرانسه را، پیش میبرد.
یک شخصیت برجسته فرانسوی درباره ابعاد حمله و دستگیریهای 17ژوئن میگوید: «چنین دستگیری در تاریخ دستگیریها در فرانسه بیسابقه است. اما افکار عمومی خیلی زود فهمید که با یکی از بزرگترین دروغهای معاصر مواجه شده است».
یک چهره نامدار مدافع حقوقبشر در فرانسه میگوید: «آنچه درباره 17ژوئن میشنیدیم سرگیجه آور بود، شرمآور بود».
یکی از رهبران حزب سوسیالیست میگوید: «فرانسویان زیادی از آنچه گذشته است منزجر هستند. فرانسویان عموماً از آنچه که رخ داد متأثرند. وظیفه ماست که تأسف خود را ابراز کنیم».
اکورژیونال در 7 ژانویه 2004 در جریان زلزله بم نوشت: «شهر اورسور اواز به همراه بم رنج میبرد. زیرا در این شهر ساکنان تار و پود دوستی خاصی با مجاهدین خلق تنیدهاند و سیل کمکها به زلزلهزدگان بم یکی از نشانههای آن است. مریم رجوی مورد تشویق پرشور اهالی اور، از هر سن و هر صنف و هر طبقهای است. وی ستاره عزیز اوریها شده است. او یک شاخص و یک نماد واقعی است. قاضی ضدتروریست بروگیر، شاید مورد توجه مطبوعات پاریس باشد، اما از زمانی که دستور بازرسی و حمله به اعضا شورای ملی مقاومت در آور سور اواز را داد و از زمان اعتصابغذا و خودسوزیها برای اعتراض به دستگیرکردن پرزیدنت این شورا مریم رجوی، او برای اهالی آور بیشتر یک گرگ بزرگ بدجنس است. در اور، وقتی مریم رجوی دیده میشود هر کسی خانوادهاش را خبر میکند و بهدنبال دوربین عکاسی و فیلمبرداریش میدود. این مسأله را یکبار دیگر اهالی آور با یک استقبال پرشور از وی، در مقابل شهرداری نشان دادند. رئیسجمهور در تبعید، برای کمک به زلزلهزدگان منطقه بم، آمده بود. ژان پیر بکه، شهردار اور، از زمانی که به دفاع از پناهندگان ایرانی متهم به تروریسم شده، برخاست، بسیار مردمی و محبوب شده است... در ادعانامه صادر شده علیه مریم رجوی، آنچنان که دادستان نوشته است، جرم او این است که: «تعادل ژئوپلیتیک بینالمللی را در هم میریزد»... .
لیبراسیون چندی بعد زیر عنوان «عملیات بسیار لرزان قاضی بروگیر» نوشت: «زمانی که او بازداشت مریم رجوی را تأیید کرد، برآوردش این بود که این دادهها ”بهخاطر ماهیتشان، بهخاطر جدیتشان و بهخاطر عواقبشان برای تعادل ژئوپلیتیک جهانی ”اخلال در نظم عمومی محسوب میشود... لیبراسیون آنگاه میپرسد ”و اگر این بازداشتها در خدمت منافع تجاری بوده باشد، آنوقت چی؟ ”».
مجله «آفریقا- آسیا» در شماره ژوئن 2003 خود مینویسد:
«در سال 1997 شرکت توتال یک قرارداد 4/2 (دو و چهار دهم) میلیارد دلاری برای بهرهبرداری از حوزه پارس جنوبی بهدست آورد. این قرارداد در زمانی امضا شد که کشورهای اروپایی بهدنبال حکم دادگاه در رابطه با قتل مخالفان کرد در برلین، سفرای خود را فراخوانده بودند. بعد از جنگ (عراق)، قراردادها در حال فوران بودهاند. آنها تنها به توتال محدود نمیشوند و شرکتهای فرانسوی دیگر نیز به مهمانی دعوت شدهاند: آلکاتل، رنو، پژو... اما این وضعیت بدون مابهازاء نبوده است. مقامات ایرانی آشکارا خواستار اعمال فشار روی مخالفان ایرانی در فرانسه بودهاند. از این نظر سالهای شیراک را میتوان سالهای انواع مماشات توصیف کرد.
در همین روز، اعتصابغذای نامحدود ایرانیان دستگیر شده، اعلام میگردد.
از آن سو، آخوند خاتمی بیدرنگ از یورش و کودتای استعماری استقبال میکند و درخواست استرداد و محاکمه و مجازات مریم رجوی و مجاهدین را بهعمل میآورد. علاوه بر این از آمریکا هم طلبکاری مضاعف میکند که چرا پس از تسخیر عراق و خاتمه رسمی جنگ، بمباران قرارگاههای مجاهدین متوقف شده است!
خبرگزاری رسمی رژیم در 28خرداد، اظهارات خاتمی را منتشر میکند که میگوید: «این روش برخورد با (مجاهدین) توسط آمریکا در عراق مشکوک است... گروههای تروریستی باید محاکمه شوند و جمهوری اسلامی ایران در بین قربانیان تروریست است».
سخنگوی وزارتخارجه رژیم نیز اعلام میکند: «عملیات اخیر پلیس فرانسه بر ضد مجاهدین خلق، با در نظر گرفتن طبیعت تروریستی و خطرناک این گروه قابل تقدیر است»!
فردای حمله 17ژوئن، یعنی چهارشنبه 28خرداد 1382، وزارت اطلاعات آخوندها در پاریس، به انتشار یک شماره ویژه نشریه مجاهد جعلی، در یک برگ مبادرت میکند. در این روزنامه جعلی به دروغ ادعا شده بود مسعود رجوی و 4تن از مسئولان مجاهدین، شب گذشته توسط نیروهای ارتش آمریکا در خاک عراق، دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شدند و دولت آمریکا میخواهد آنها را در مذاکره با سران رژیم با رهبران گروه القاعده در ایران مبادله کند.
دروغپردازی و جعل شماره ویژه نشریه مجاهد از سوی اطلاعات آخوندها، که از فرط شتابزدگی با فرهنگ وزارت بدنام تهیه و تحریر شده بود، بیدرنگ از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران افشا و تکذیب میشود.
اما، همه چیز حاکی از آمادهسازیهای همهجانبه پیش از حمله 17ژوئن، از سوی رژیم آخوندی و شریکان آن است. چرا که رژیم روزها پیش از آن، یعنی در 7خرداد، در یک خبر کلیشهای از سوی وزارت اطلاعات، در روزنامههایش، از دستگیری مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی و محمود عطایی خبر داده بود. روزنامههای حکومتی انتخاب، آفرینش، حیات نو و اعتماد در این شمار بودند. بخش فارسی رادیو فرانسه نیز در روز 6خرداد بهنقل از سایت بازتاب متعلق به دبیر تشخیص مصلحت نظام گزارش کرد: «کماندوهای آمریکایی در شهر بعقوبه در عراق، مسعود رجوی، محمود عطایی مسئول تحقیقات استراتژیک و مهدی ابریشمچی رابط سازمان مجاهدین با دولت عراق را بازداشت کرده و به مدت 12ساعت متوالی در مرکز فرماندهی آمریکا، مورد بازجویی قرار دادند».
در آن روزگار و در آن شرایط، آخوندها براستی مانند افعی شرزهای بودندکه برای بلعیدن مجاهدین و مقاومت ایران دهان باز کرده باشد. اما شگفتا که رهبری این مقاومت، داغ انهدام و سوختن این جنبش و این آلترناتیو را، بر دل آخوندها باقی گذاشت و آنها را از لب چشمه، تشنه برگرداند و سر آنها را به سنگ کوبید. بهعنوان نمونه، به دو خبر زیر از آسوشیتدپرس و خبرگزاری فرانسه، توجه کنید:
آسوشیتدپرس: (24 اردیبهشت 1382) «خاتمی... در حالیکه سیاستهای آمریکا را مورد ملامت قرار میداد، گفت که اختلافهای مهم و بزرگی وجود دارند. خاتمی گفت، ایران مخالف قرارداد میان آمریکا و گروه اپوزیسیون ایرانی مجاهدین خلق مستقر در عراق میباشد. او گفت، متأسفانه یک تفاهم و قرارداد با گروه تروریست به انجام رسیده است که شدیدترین اقدامهای تروریستی را انجام داده است. در حالیکه ما انتظار داشتیم که طرف آمریکایی یک کارزار علیه این گروه تروریست بهعمل بیاورد. ما انتظار داشتیم آمریکا با این گروه تروریست همانند آنچه ادعا میکند رفتار مینمود».
خبرگزاری فرانسه (8 تیر 1382) : «خرازی وزیر خارجه ایران شکایت میکند که نیروهای ائتلاف در عراق با مجاهدین خلق برخورد لازم را نکردهاند».
از طرف دیگر، رژیم همزمان با تحولات عراق و التماس به آمریکا برای نابود کردن مجاهدین، با حراج سرمایههای مردم ایران، طرح کودتای 17ژوئن توسط دولت وقت فرانسه را، پیش میبرد.
یک شخصیت برجسته فرانسوی درباره ابعاد حمله و دستگیریهای 17ژوئن میگوید: «چنین دستگیری در تاریخ دستگیریها در فرانسه بیسابقه است. اما افکار عمومی خیلی زود فهمید که با یکی از بزرگترین دروغهای معاصر مواجه شده است».
یک چهره نامدار مدافع حقوقبشر در فرانسه میگوید: «آنچه درباره 17ژوئن میشنیدیم سرگیجه آور بود، شرمآور بود».
یکی از رهبران حزب سوسیالیست میگوید: «فرانسویان زیادی از آنچه گذشته است منزجر هستند. فرانسویان عموماً از آنچه که رخ داد متأثرند. وظیفه ماست که تأسف خود را ابراز کنیم».
اکورژیونال در 7 ژانویه 2004 در جریان زلزله بم نوشت: «شهر اورسور اواز به همراه بم رنج میبرد. زیرا در این شهر ساکنان تار و پود دوستی خاصی با مجاهدین خلق تنیدهاند و سیل کمکها به زلزلهزدگان بم یکی از نشانههای آن است. مریم رجوی مورد تشویق پرشور اهالی اور، از هر سن و هر صنف و هر طبقهای است. وی ستاره عزیز اوریها شده است. او یک شاخص و یک نماد واقعی است. قاضی ضدتروریست بروگیر، شاید مورد توجه مطبوعات پاریس باشد، اما از زمانی که دستور بازرسی و حمله به اعضا شورای ملی مقاومت در آور سور اواز را داد و از زمان اعتصابغذا و خودسوزیها برای اعتراض به دستگیرکردن پرزیدنت این شورا مریم رجوی، او برای اهالی آور بیشتر یک گرگ بزرگ بدجنس است. در اور، وقتی مریم رجوی دیده میشود هر کسی خانوادهاش را خبر میکند و بهدنبال دوربین عکاسی و فیلمبرداریش میدود. این مسأله را یکبار دیگر اهالی آور با یک استقبال پرشور از وی، در مقابل شهرداری نشان دادند. رئیسجمهور در تبعید، برای کمک به زلزلهزدگان منطقه بم، آمده بود. ژان پیر بکه، شهردار اور، از زمانی که به دفاع از پناهندگان ایرانی متهم به تروریسم شده، برخاست، بسیار مردمی و محبوب شده است... در ادعانامه صادر شده علیه مریم رجوی، آنچنان که دادستان نوشته است، جرم او این است که: «تعادل ژئوپلیتیک بینالمللی را در هم میریزد»... .
لیبراسیون چندی بعد زیر عنوان «عملیات بسیار لرزان قاضی بروگیر» نوشت: «زمانی که او بازداشت مریم رجوی را تأیید کرد، برآوردش این بود که این دادهها ”بهخاطر ماهیتشان، بهخاطر جدیتشان و بهخاطر عواقبشان برای تعادل ژئوپلیتیک جهانی ”اخلال در نظم عمومی محسوب میشود... لیبراسیون آنگاه میپرسد ”و اگر این بازداشتها در خدمت منافع تجاری بوده باشد، آنوقت چی؟ ”».
مجله «آفریقا- آسیا» در شماره ژوئن 2003 خود مینویسد:
«در سال 1997 شرکت توتال یک قرارداد 4/2 (دو و چهار دهم) میلیارد دلاری برای بهرهبرداری از حوزه پارس جنوبی بهدست آورد. این قرارداد در زمانی امضا شد که کشورهای اروپایی بهدنبال حکم دادگاه در رابطه با قتل مخالفان کرد در برلین، سفرای خود را فراخوانده بودند. بعد از جنگ (عراق)، قراردادها در حال فوران بودهاند. آنها تنها به توتال محدود نمیشوند و شرکتهای فرانسوی دیگر نیز به مهمانی دعوت شدهاند: آلکاتل، رنو، پژو... اما این وضعیت بدون مابهازاء نبوده است. مقامات ایرانی آشکارا خواستار اعمال فشار روی مخالفان ایرانی در فرانسه بودهاند. از این نظر سالهای شیراک را میتوان سالهای انواع مماشات توصیف کرد.
در 17ژوئن 2003 دفاتر شورای ملی مقاومت ایران در پاریس هدف حمله بزرگ پلیس فرانسه واقع شد. 164 پناهنده سیاسی ایرانی دستگیر شدند. اما بعداً همه آنها آزاد شدند. از آن تاریخ، پرونده قضایی مربوط به تروریسم تبدیل به مضحکه شده است. بعد از این حمله، روزنامه همشهری به تاریخ 22ژوئن نوشت که اگر چه شرکت بریتیش پترولیوم در مناقصه پیشنهاد بالاتری را برای توسعه میدانهای پارس جنوبی ارائه داده بود، اما این توتال بود که برنده شد».
در سالهای بعد و بهمناسبتهای مختلف، بیپایگی قانونی شماری از پروندهسازیهای بازپرس شعبه ضدتروریسم پاریس، بهعنوان روشی نادرست برای کسب شهرتی کثیف، مورد توجه رسانههای فرانسه قرار میگیرد:
«نوول آبزرواتور» 7ژوئن 2007، درباره سوابق ژان لویی بروگیر، بهمناسبت کاندیدا شدن او برای مجلس ملی فرانسه نوشت:
«طی سی سال، چند نفر در جریان تحقیقات بروگیر بازداشت شدهاند؟ بیش از هزار نفر؛ و چند نفر بعد از سالها تحقیقات و زندان توسط دادگاه تبرئه شدهاند؟ بیش از نیمی از آنها... به هر حال این آمار برای اینکه بروگیر بهعلت دادن فرمان حملات گسترده... و انجام تحقیقات صرفاً برای اثبات جرم، نزد سازمانهای حقوقبشری شهرت کثیفی کسب کند، کافی بوده است».
نوول آبزرواتور بهنقل از یک وکیل در مورد اقدامات بروگیر اضافه میکند: «همه رژیمهای خودکامه همینطور شروع میکنند. یک افسر میگوید: ”بروگیر مسحور دنیای سرویسهای مخفی شده بود که در آن هیچکس نمیداند چه کسی دارد از چه کسی استفاده ابزاری میکند ”. قاضی کم کم تمامی تحقیقات خود را بهعهده DST واگذار میکند. در سال 1995، وی ریاست شعبه را بهدست میگیرد. شعبه 14 در سیستمی بسته بدون هیچگونه کنترل... وی با علم کردن بمبهای وهمی که هیچکس از واقعیت آن آگاه نبود، از همگان پیشی گرفت».
نوول آبزرواتور، در مورد شعبهیی که بروگیر در آن کار میکند، افزوده است: «پروندههای بروگیر اینک در پاریس، بین سایر قضات شعبه 14 تقسیم شده است. دولت جدید، طرح تشکیل یک شورای امنیت را دارد که بهطور ویژه موضوع تروریسم را در دست خواهد گرفت و در ارتباط مستقیم با کاخ الیزه خواهد بود. در واقع بهنظر میرسد که شعبه 14 از این پس، رفتنی است».
نوول آبزرواتور خاطر نشان: «در 2003 یکی از مجاهدین خلق ایران بعد از بازداشت 165 فعال، بنا بر تصمیم قاضی بروگیر خودسوزی میکند».
روزنامه فرانسوی لیبراسیون در شماره 24آبان 1387 یک نمونه دیگر از روشهای فاسد بازپرس بروگیر را افشا کرد:
«یک فرد جدا شده از یک جنبش رواندایی به نام ”عبدل ریزی بیزا ”که شاهد اصلی بازپرس بروگیر در عملیات 6 آوریل 1994 بوده است، در مصاحبه بایک رادیو رواندایی، اعتراف کرد که برای صدمه زدن به دولت رئیسجمهور ”پل گاگمه ”دروغ گفته است... این فرد، بهخواست بروگیر شهادت داده بود که عضو یک گروه چریکی که مسئول سقوط هواپیمای رئیسجمهور رواندا بوده میباشد. بر اساس این شهادت دروغ بود که بروگیر حکم جلب رئیس پروتکل ریاستجمهوری رواندا را صادر کرد و او را دستگیر نمود... اعتراف عبدل ریزی بیزا، که در حال حاضر در نروژ بهعنوان پناهنده زندگی میکند، در مصاحبه با رادیو کنتاکت اف ام بیان شده و به نظر میرسد واقعی است».
این، گوشهیی از پیشینه مهرههاییست که پیشبرد کودتای 17ژوئن، به آنها سپرده شده بود.
روز 28خرداد 1382 سازمان مجاهدین خلق ایران با صدور یک اطلاعیه رسمی اعلام کرد: «دعاوی دروغ رئیس د.اس.ت، در فرانسه علیه مجاهدین مبنی بر اینکه آنها انجام دادن یک زنجیره عملیات نظامی در اروپا را در دستور کار خود داشتهاند، نشاندهنده دست خالی برای توجیه حملات غیرقانونی و برملا کننده معامله کثیف با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است».
28خرداد خبرگزاری فرانسه، درخواست رسمی ایران برای استرداد مجاهدین بازداشت شده را منتشر میکند. خبرگزاری فرانسه نوشت: «محمد خاتمی رئیسجمهور ایران از فرانسه خواست تا اعضای بازداشت شده گروه اپوزیسیون مسلح مجاهدین خلق را، برای محاکمه در تهران تحویل دهد».
29خرداد در حالیکه تظاهرات و تجمع اعتراضی خانوادهها و دانشجویان در برابر سفارت فرانسه در تهران ادامه دارد و در حالیکه موج خودسوزیهای اعتراضی بالا گرفته است، دبیرخانه شورای ملی مقاومت، پیام رئیسجمهور برگزیده مقاومت از زندان، که شب پیش نوشته شده است را، منتشر میکند: «مریم رجوی از تظاهر کنندگان ایرانی میخواهد از خودسوزی خودداری کنند... خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، در پیامی خطاب به ایرانیان در سراسر جهان که نسبت به بازداشت غیرقانونی و ناموجه وی توسط دولت فرانسه دست به اعتراض زدهاند، از آنان خواست که از خودسوزی خودداری کنند.
خانم رجوی گفت: «خبر تظاهرات شما را شنیدم که برای آزادی من و سایر خواهران و برادرانتان فریاد میزنید، اما وقتی خبر خودسوزی شما عزیزانم را شنیدم، بسیار بسیار متأثر شدم، بهطوریکه کنترل تأثر و عواطفم برایم مشکل است... از شما میخواهم که هر چه سریعتر خودسوزی را متوقف کنید و مرا بیش از این دردمند و نگران نکنید. اما به تظاهرات و تحصن آرام خود ادامه دهید تا به اهداف خود برسید. اگرچه وصف الحال شما را میفهمم و میدانم که چقدر رنجیده خاطرید که در فرانسه، یعنی کشوری که تاریخش و نامش با حقوقبشر و آزادی و دموکراسی پیوند خورده، چرا باید از زندان و سلول حرف زد، آن هم برای آزادیخواهان واقعی ایران. حتماً جواب آن را باید در یک معاملهای با رژیم پلید و آزادیکش آخوندها دید. بهخصوص که فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بهدلیل تظاهرات پیدرپی دانشجویان و مردم تهران و سایر شهرها و در مقابل شعارهای نفی تمامیت رژیم، به خود میلرزد و برای حفظ تعادل خود، ولو بهطور مقطعی، نیاز به چنین توطئهها و معاملاتی دارد... عزم خللناپذیر و همبستگی مردم ایران برای رهایی از دیکتاتوری مذهبی و تروریستی، قطعاً پیروز میشود. انشاء الله که هر چه سریعتر روز آزادی مردم ایران فرا برسد و همه دردها و رنجها پایان یابد».
خبرگزاری فرانسه بیدرنگ، متن کامل پیام مریم رجوی را مخابره میکند. سایر رسانهها نیز، آن را بازتاب میدهند: «مریم رجوی از هواداران گروه خود خواست در اعتراض به یورش پلیس فرانسه که او و دیگران را دستگیر کرده است، خودشان را آتش نزنند»...
صبح پنجشنبه 29خرداد، 48ساعت پس از شروع حمله 17ژوئن، 20هزار تن از مردم استانهای مختلف عراق، با گردهمآیی در قرارگاه اشرف، هجوم پلیس فرانسه به مقر رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران را محکوم میکنند و خواستار آزادی سریع او میشوند.
روز 30خرداد یونسی وزیر اطلاعات رژیم آخوندی، از سرکوب مجاهدین در فرانسه قدردانی میکند. خبرگزاری رسمی رژیم گزارش میکند: «حجت الاسلام علی یونسی، وزیر اطلاعات، روز پنجشنبه سرکوب بزرگ سازمان مجاهدین خلق ایران توسط پلیس فرانسه را ستود و گفت: ”دیر یا زود کشورهای دیگر همین کار را خواهند کرد ”.
او گفت: ”... ما از این کار فرانسه خیلی خوشحال هستیم، فرانسه مهد قانون است. آنها بر اساس وظیفه عمل کردهاند»...
روز 31خرداد آخوند نمازی دادستان کل رژیم از آنچه فرانسه انجام داده است قدردانی میکند و میگوید: «امیدواریم سایر کشورهای اروپایی نیز در این خصوص فعالیت کنند».
در این زمان اخبار خودسوزی پناهندگان ایرانی در صدر خبرهای فرانسه و اروپاست و افکار عمومی را که در معرض بمباران تبلیغات و اطلاعات گمراهکننده علیه مجاهدین و مقاومت ایران قرار گرفتهاند، بهشدت منقلب میکند.
در روز اول تیر در اورسوراوآز 200نفر همچنان در حال اعتصابغذا هستند. دکتر صالح رجوی که پس از آزادی از بازداشت در جمع آنها حاضر شده، پیامها و تأکیدات رئیسجمهور برگزیده مقاومت برای حفظ جان ایرانیان معترض را یادآوری میکند و از ایرانیانی که اعتصابغذای خشک و در وضعیت جسمی وخیمی بهسر میبردند، خواهش میکند دستکم آب بنوشند. آنان با قبول این درخواست، تأکید کردند که به اعتصابغذای خود تا رسیدن به خواستهشان که آزادی خانم رجوی است ادامه خواهند داد.
در همین روزها، علاوه بر عموم نیروها و شخصیتهای تبعیدی ایرانی، بسیاری از احزاب، اتحادیههای کارگری، انجمنهای زنان، بنیادهای فکری، نمایندگان پارلمان و شخصیتهای سیاسی و حقوقبشری، در اروپا و آمریکا به اعتراض برمیخیزند.
برخی از شخصیتهایی که در جریان کودتای 17ژوئن، به حمایت از مقاومت ایران برخاستند، عبارتاند از:
خانم دانیل میتران، همسر رئیسجمهور فقید فرانسه، فرانسوا اولاند، دبیر اول حزب سوسیالیست فرانسه، کلود استیه، کریستین توبیرا، ژان مارک ارول، پیربرسی رئیس حقوقبشر نوین، مولود آئونیت، اسقف گایو و آندره میشل جامعه شناس شهیر فرانسوی و رئیس افتخاری مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه؛ سناتور جمهوریخواه، سم براون بک، شیلا جکسون لی، اد تاونز، لیسی کلی، دنیس مور، نیک لمپسن، باب فیلنر، تام تانکردو، جیمز تلنت، دنیس مجیت، دیوید اسکات، بنی تامپسون، کندریک میک، ریچارد پیر کلودو خالد دوران از آمریکا؛ الکسا مک دونو، فرانسوا کایر، مونیک ریچارد و سیوند رابنسون از کانادا؛ لرد ایوبری، لرد کوربت، لرد کلارک، لرد آنتون، وین گریفیث، جیم دوبین، مایک هنکاک، استیومک کیپ، پایرا خابرا، والری دیوی، لردآلتون، مارگارت اوئن، الیزابت سیدنی، مالکوم هارپر، داوینا میلر، کریس دیویس، گلین فورد و استراون استیونسون از انگلستان؛ دکتر آندره بری و دکتر هلموت مارکوف از آلمان؛ پائولو کازاکا از پرتغال؛ سندبیک و پرنیل فرام از دانمارک؛ لنارت فریدن از سوئد؛ لوئیز مورگانتینی و آنتونیو استانگو، دبیرکل شبکه سازمانهای مدافع حقوقبشر در حوزه اروپا ومدیترانه از ایتالیا و ژان اشپاتس رئیس مجلس ملی لوگزامبورگ.
و اینچنین، از میان شعلههایی که میرفت مقاومت سازمانیافته خلقی در زنجیر را نابود کند، مجاهدین و مقاومت ایران، با پرداخت بهایی سنگین، با پایداری و مقاومت، سیاوشگونه بیرون آمده، به رویارویی با کودتای ارتجاع و استعمار، برخاستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر