نامه مجاهد شهيد رضا رضايی به مادرش، به مناسبت اولين سالگرد شهادت احمد
احمد رضايی از زبان مجاهد شهيد رضا رضايي
شهادت احمد، اميددهنده و راهگشا بود. احمد، دوست بزرگ و صميمی مردم بود و يک لحظه در زندگيش از ياد دردهای مردم غافل نبود. هميشه به من سفارش می کرد که اگر من شهيد شدم، از طريق آدرسهايی که نوشته ام به کمک به آنها ادامه بده. در آخرين روز از زندگيش در اين دنيا به من گفت، رضا! برای اين که درخت انقلاب، خشک نشود خون ما بايد ريخته شود. ما با خون خود بايد مسير حق و عدالت و راه مبارزه را به طور مشخص ترسيم کنيم و ادامه داد که برای مبارزه کردن بايد نفرتی عميق نسبت به دشمن داشت، بدون نفرت عميق نسبت به دشمن نمی توان مبارزه کرد… هميشه آرزو می کرد که در گرماگرم پيکار، شهيد شود و زنده به دست دشمن نيفتد؛ و به آرزويش رسيد. او می گفت: چه اهميتی دارد که ما شهيد شويم در حالی که می بينيم به جای هر شهيدی و هر تفنگی که بر زمين می افتد صدها و هزاران پيکارجوی مجاهد سر برمی آورند و تفنگ به دست می گيرند.احمد با شهادتش، راه شجاعت، راه فداکاری و ايمان به حق را به مردم آموخت و امروز ما با اميد فراوانتر، روحيه يی قويتر، گامهايی استوارتر و قلبی سرشار از کينه و نفرت به دشمن در راه پرافتخار او گام بر می داريم و در آرزوی شهادتی اين چنين به پيکار خود ادامه می دهيم… شش ماه از آخرين روزهای زندگی احمد سرشار از شجاعت، فداکاری، صميميت و سخت کوشی بود.
او معلم بزرگ ما بود و صفاتش درس آموزنده يی است برای ما.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر