۱۳۹۵ خرداد ۲۷, پنجشنبه

کودتای 17ژوئن - پشت پرده توطئه بزرگ كه در 3 ژوئيه 2003 با آزادي خانم مريم رجوي كمر شكن شد.

در 17 ژوئن 2003 به فرمان نيكلاساركوزي وزير كشور فرانسه، 1300 پليس به دفاتر شوراي ملي مقاومت در اور سوآوز و خانه هاي اعضا و هواداران اين مقاومت يورش برد. و در روز سوم ژوئيه 2003 بعداز جانفشاني 23 مشعل هاي فروزان در كشورهاي مختلف (خانمهاي صديقه مجاوري در پاريس و ندا حسني در لندن به شهادت رسيدند)  و اعتصاب غذاهاي گسترده، ايرانيان، خانم مريم رجوي در 3 ژوئيه 2003 آزاد شد.
گزارشي از پشت پرده زد وبند ننگين براي حمله 17ژوئن 2003 از زبان شاهد صحنه اين توطئه
ژان كلود موريس سر دبير وقت ژورنال دو دمانش ماجراي پشت پرده اين  زد بند ننگين را در كتابش افشا كرده است. ژان كلود موريس كه به عنوان خبرنگار شاهد بند وبست ننگين شيراك و ساركوزي و دوويلپن با حكومت آخوندي در تهران بوده است با انتشاركتابي تكان دهنده توسط سردبيروقت مجله ژورنال دو ديمانش،ژان كلود موريس برملاشد.
بدون شك شيراك و ساركوزي و دوويلپن فكر نميكردند كه حقانيت و مشروعيت و برق فداي حداكثر مقاومت مردم ايران براي آزادي واستقلال و بخصوص معصوميت مشعلهاي انساني, بر وجدانها اين چنين اثر خواهد گذاشت و  زبانها را خواهد گشود و خورشيد حقيقت, دود و دم سياه ناشي از بسيج شيطان سازي عليه مجاهدين و مقاومت ايران و تهمتهاي نارواي تروريسم و سكت و فرقه گرايي را كنار خواهد زد.
مماشاتگران و آخوندها گمان نميكردندكه روزي سري ترين مكالمه ها وزدوبندهايشان در پس ديوار هاي سياه و ستبر بازگو خواهدشد, و زمستان خواهد رفت و روسياهي به توطئه ها و سياستهاي كثيف استعماري و ارتجاعي خواهد ماند.
ژان كلود موريس سردبير وقت ژورنال دوديمانش كه شخصا شاهد گفتگوي دومينيك دو ويلپن و كمال خرازي وزيرخارجه رژيم درتهران بوده, زير عنوان «شكار مجاهدين» , جزئياتگفتگوها در جلسه دربسته را برملا كرده و مي نويسد: «دو هيئت بدور يك ميز دراز چوبي كه بر روي آن دو پرچم ايران و فرانسه قرار دارد در مقابل يك ديگر نشسته اند. هجده نفر در سكوت به هم نگاه ميكنند. فقط سه نفر حرف ميزنند. كمال خرازي, وزير خارجه , دمينيك دو ويلپن و مترجم....
خرازي تشكر كند ومي گويد: ”مايلم به شما رضايت دولت خودمان را از تحويل دادن كالاهايي كه اخير به ما رسيده است, ابراز كنم. اما ما نياز به تجهيزات بيشتري داريم” .
وزير رژيم ايران سپس به فرانسه درس ميدهد و مي گويد : ” به نظرمي رسد تروريستهايي كه در ايران به ما ضربه زده اند در اور سور اوآز ازيك موقعيت داراي مصونيت برخورد دارند. مبارزه عليه تروريسم بايد بدون تبعيض باشد. ريشه كن كردن اين پديده ضد بشري نمي تواند بدون همكاري جامعه بين المللي تضمين پيدا كند
ژان كلود موريس مي افزايد: اين جمله آخر, روز بعد در سايت اينترنت سفارت ايران در پاريس تكرار شده است. اما آنچه را كه سايت سفارت نمي گويد و قابل فهم است كه سري باقي بماند پاسخ غافلگير كننده يي است كه دومينيك دو ويلپن به خرازي ميدهدو مي گويد : ”ميتوانم به شما اعلام كنم كه نيكولا ساركوزي دارد يك عمليات را  در اين رابطه تدارك ميبيند”.
سردبير وقت ژورنال دو ديمانش, دربخشي ازمقدمه كتابش به شهادت, مشعل فروزان آزادي صديقه مجاوري براثر خودسوزي در مقابل د اس ت اشاره كرده و مي نويسد: يك زن ايراني, خود را در مقابل د اس ت به آتش ميكشد. آنها چهار نفرند كه فتيله را آتش زدند: شيراك, ساركوزي, ويلپن و بازپرس بروگير: مصلحت حكومتي!
در پشت ميز مذاكره در تهران، ابتدا كمال خرازي دعوت از ژاك شيراك براي يك سفر رسمي از ايران را در آينده اي نزديك تكرار ميكند.
ويلپن از او تشكر ميكند و مي گويد منتقل خواهد كرد.... بعد نوبت خرازي است كه تشكر كند ومي گويد: ”مايلم به شما رضايت دولت خودمان را از تحويل دادن كالاهايي كه اخير به ما رسيده است, ابراز كنم. اما ما نياز به تجهيزات بيشتري داريم
من حواسم را جمع مي كنم تا ببينم: كدام كالاهاي تحويل شده ؟ كدام تجهيزات؟ آيا  سلاح بوده است؟[معلوم مي شودكه]  اكثر آنها سلاحهاي قراردادي است و تجهيزات ديده باني.
خرازي ادامه مي دهد: ” ميدانيد كه دولت ما به مبارزه سر سختانه عليه قاچاق ترياك ادامه ميدهد. مرز ما با افغانستان , كوهستاني و وسيع است و مشكلات زيادي در تحت نظر گرفتن آن داريم. ما نياز به تجهيزات بيشتر داريم. ما حاضريم از نيكولا ساركوزي در تهران استقبال كنيم
سردبيروقت ژورنال دو دويمانش دركتابش ادامه مي دهد: در اوايل ژوئن2003، من در مقر وزارت كشوربودم . در پايان يك مصاحبه حول سياست داخلي فرانسه با روزنامه ژورنال دو ديمانش، نيكلا ساركوزي مانند معمول از صحبتهايش راضي است . او بازوي مرا مي گيرد و مي گويد: “با اين [مصاحبه] فروش خوبي خواهي كرد. من مشتري خوبي هستم، هان؟
در پاسخ، من آهسته سوالي را مي پرسم كه در طول مصاحبه مطرح نشده بود: “عمليات شما عليه مجاهدين خلق براي چه زماني است؟“.
ساركوزي گفت:- “از كجا مي داني؟
ازنحوه سؤالش اين طور به نظر مي رسيد كه مطمئن است  كه خبر از كاخ اليزه درز پيدا كرده وبه من رسيده، اما اينطور نيست،  اطلاع من از موضوع، از نتايج سفر من به تهران است، ولي من ساركوزي را از اشتباه در نمي آورم. ساركوزي با وجود اينكه به من مي گويد “دوستش” هستم، ولي تاريخ دستگيريهاي دسته جمعي در اورسوراواز را به من نمي دهد.
اين يك راز است و ساركوزي فقط اجراكنندة يك «پرونده دولتي» است.
ژان كلود موريس پس  ازنقل بخشهاي ديگري از مذاكرات خرازي و  ويلپن, باطنزي تلخ مي نويسد: ...هرچه هست به هرحال واقع گرايانه است(زيراكه): دولت در پاريس قول ضربه زدن به اپوزيسيون ايران را داده  و ميتواند قراردادهاي نفتي در جريان را به نهايت برساند... در خروج از سالن مذاكرات, دومينيك دو ويلپن, برون لومر و فرانسوا نيكولو, سفير فرانسه در تهران, متوجه حضور من ميشوند. آنها با هم نگاههاي پر از تعجبي را رد و بدل ميكنند. ويلپن به من گفت «چطور تو اينجا بودي! خوب انچه كه پيش آمده, آمده است , اما هيچي نديدي و هيچي نشنيدي»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر