دادگاه ایران فوکوس و مزدوری جیره بگیران رژیم-قسمت ششم: فرجام سیاه
دادکودتای 17ژوئن، بسیاری از حقایق را در برابر تاریخ روشن کرد. این رخداد، نشان داد چه کسانی در راه آزادی مردم و میهنشان، بالاترین قیمتها را میدهند و نشان داد چگونه ارتجاع و استعمار، دست در دست هم، در پی نابودی امید رهایی خلقی در زنجیر هستند. اما رخداد 17ژوئن، یک موضوع پشت پرده دیگر را نیز، آشکار کرد. آن هم، فرجام پر ننگ شماری دیگر از همدستان رژیم آخوندی و گشتاپوی بدنام آن، وزارت اطلاعات است. کسانی که با ماسک اپوزوسیون رژیم، تمام هم و غم خود را، صرف نجات رژیم از سرنگونی به دست مجاهدین و مقاومت ایران میکنند.
برای باز شدن بیشتر این موضوع، نگاهی میکنیم به جریان تبرئة ایرانفوکوس در دادگاه پاریس. جریانی که براستی سند دیگری بر بیبنیاد بودن پرونده 17ژوئن است.
2اسفند 1386، دادگاه پاریس شعبه هفدهم، رسیدگی به شکایتی رسیدگی کرد. شکایتی که دو سال قبل، از سوی فردی بهنام «آلن شواله ریاس»، علیه سایت ایران فوکوس بهعمل آمده بود.
شکایت مربوط به مقالهیی بود که در 20 تیر 1384 در سایت ایران فوکوس، درباره ارتباطات «شواله ریاس» با وزارت اطلاعات آخوندها و همکاری تنگاتنگ وی با مزدوران رژیم در خارج کشور، علیه سازمان مجاهدین خلق ایران، منتشر شده بود.
همدستان و همکاران اطلاعات آخوندها در آن زمان، در شرایطی که هرگز گمان نمیکردند دو سال بعد اینچنین در برابر مقاومت ایران دچار ذلّت و رسوایی شوند، به طمع شکایت افتادند تا شاید از ننگ همدستی با وزارت بدنام جاسوسی و کشتار، بگریزند.
اما در دادگاهی که روز 2اسفند 86 در پاریس برگزار شد، صحنه بهکلی متفاوت بود. این دادگاه به صحنه رسوایی و محاکمه عوامل اطلاعات آخوندها تبدیل شد.
در جریان دادگاه یکبار دیگر شبکه اروپایی و خارج کشور عوامل اطلاعات آخوندها رسوا شد. شبکهیی از مزدورانی که پیش از این از سوی مقاومت ایران افشا شده بودند و رژیم آخوندی با صرف صدها میلیون دلار از سرمایههای مردم ایران، بهوسیله آنها کارزار شیطانسازی و سرکوبگرانه فاشیسم مذهبی علیه مجاهدین را پیش میبرد.
ابتدا رئیس دادگاه پیشینه امر را بیان کرد و در گزارش خود، بخشهایی از مقاله ایران فوکوس را قرائت کرد:
«آیا شواله ریاس مأمور سرویسهای مخفی فرانسه است؟
بر اساس منابع موثق، مشاور وزارتخارجه ایران، جواد منصوری که یکی از بنیان گذاران سپاه پاسداران میباشد، در یک جلسه سری فاش ساخته است که ”سرویس اطلاعاتی فرانسه با سرویس اطلاعاتی ایران، بعد از 17ژوئن 2003، تماس گرفته و از آنها درخواست گرفتن مدارک (مجاهدین) را نموده است. سرویس اطلاعاتی فرانسه شواله ریاسرا بهعنوان کسی که اطلاعات (مجاهدین) را جمع آؤری کند، معرفی کرده است ”. برای پاسخ دادن بهدرخواست سرویس اطلاعات فرانسه در رابطه با انجام تحقیقات در مورد (مجاهدین)، یک روزنامهنگار فرانسوی به نام آلن شواله ریاس خود را به وابسته مطبوعاتی ما، آقای فرزاد فرهنگیان معرفی کرده که وی مقدمات سفر او به ایران را تدارک ببیند. وزارت اطلاعات هماهنگیهای لازمه را با وزارتخارجه در رابطه با اینکه آقای فرزاد فرهنگیان دیدارهای تحت نظارت وزارت اطلاعات در این رابطه را تدارک ببیند، انجام داده است».
در مقاله ایران فوکوس که در جلسه دادگاه قرائت گردید، همچنین آمده بود:
«در تابستان 2003 بهدنبال یک هماهنگی بین سرویسهای فرانسه و سرویسهای ایرانی، آلن شواله ریاس خودش را به سفارت ایران در پاریس معرفی میکند. فقط تعداد اندکی از علت حضور او مطلع هستند. زیرا (این موضوع را) یک مسأله پنهانی ارزیابی کردهاند...
یکی از منابع ما گزارش داد که احمد احمد یک مأمور سرویس مخفی رژیم که با شواله ریاس ملاقات داشته، در یک نشست خصوصی گفته است: ”در پائیز سال 2003 آقای امیر حسین تقوی (با نام مستعار محمدرضا ایروانی)، جانشین وزیر فعلی وزارت اطلاعات، با من تماس گرفت و به من گفت یک نفر برای دیدنم خواهد آمد. او یک فرانسوی است. تقوی به من توضیح داد که آن شخص فرانسوی، در حال آماده کردن مطالبی علیه (مجاهدین) در فرانسه است. فردی که قرار بود به من معرفی شود، توسط فرانسه فرستاده شده بود. ما مأموریت داشتیم که با او همکاریهای لازم را انجام دهیم تا او بتواند یک گزارش در رابطه با وضعیت (مجاهدین) تهیه کند. تقوی خودش قرار این ملاقات را با من هماهنگ کرد. دو نفر او را همراهی میکردند، محل قرار در خانه من بود. آن فرانسوی، مردی 45-50ساله بود و قیافهای متقلب داشت و در انسان سوءظن بر میانگیخت ”.
شواله ریاس آیا یک اسب سرویس مخفی رژیم ایران در فرانسه نیست؟
امروز ”واواک ”در حال به راهانداختن یک کمپین شیطانسازی علیه اپوزیسیون رژیم ایران است. اپوزوسیونی که علیه یک رئیسجمهور محافظهکار که در کشتار اپوزیسیون ایرانی در خارج کشور شرکت داشته است، وارد یک فاز خطرناکتر و خونین تر از فعالیتش در خارج کشور میشود».
نخستین کسی که برای دفاع و شهادت دادن به سود همکار اطلاعات آخوندها به صحنه آمد، ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهور خمینی بود. او که بهرغم همه ادعاها و ژستهای پیشین، به دفاع از یک جاسوس بیگانه علیه آزادی بیان و افشاگری یک سایت ایرانی در خارج کشور مبادرت کرد، آمده بود تا علیه فرزاندان مجاهد مردم ایران بهشهادت دادن دروغین بپردازد.
اما حقوقدان و وکیل برجسته فرانسوی «تیری لوی»، با سؤالات پیاپی خود، او را ناگزیر کرد از دعاوی خود یکی پس از دیگری عقب بنشیند. حقوقدان فرانسوی از جمله بنیصدر را ناگزیر کرد بپذیرد که رژیم آخوندی بسیاری از جنایات خود، از جمله اعدام، شکنجه و تروریسم را به مجاهدین نسبت داده و همچنین ممکن است افرادی را خریده باشد.
بنیصدر که در سال 58، برای گرفتن مسند ریاست از خمینی، بهروشنی مینوشت که نویسنده «اصل ولایت فقیه» در قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده است، ابتدا شیادانه تلاش کرد بین رژیم و ضدرژیم کمر مار را بگیرد و مجاهدین و رژیم را با هم تراز کند. او گفت: ”ایران توسط رژیم استبدادی و گروههای ضددموکراتیک که میخواهند وحشت را بر همه مسلط کنند و سکوت را تحمیل کنند، محاصره شده است. در خارج این تروریسم اخلاقی چگونه عمل میکند؟ با کشتن در خارج کشور. در خارج کشور، هم قتل وجود دارد و هم گروههای ضددموکراتیک... آنها سایتهای اینترنتی دارند. اگر کسی جرأت کند از آنها انتقاد کند، مأمور واواک و مزدور خمینی و غیره میشود. در آلمان یکی از دوستان من بههمین علت که من اینجا برای شهادت آمدهام، شکایت کرده است. بایستی به هر قیمت از حق سخن گفتن دفاع کرد»...
درست در همین نقطه بود که مجاهدین به علت آمدن بنی صدر به این دادگاه و شهادت دادن به نفع یک همدست اطلاعات آخوندها، آن هم در کنار یک مأمور دیگر شکنجهگاه اوین به نام «آن خدابنده» (زن انگلیسی مزدور مسعود خدابنده) پی بردند. در ابتدای کار و در شروع صحنه دادگاه، قابل فهم نبود که چرا باید بنیصدر دوشادوش چنین مزدورانی به حضور علنی مبادرت کند و خود را این چنین ارزان بفروشد. در یک محاسبه سرانگشتی سیاسی، این یک حراج کردن خویش به نازلترین قیمت بود. اما وقتی که بنیصدر تصریح کرد که یکی از دوستانش به همین خاطر که او به دادگاه آمده، در آلمان به شکایت از مجاهدین مبادرت کرده است، مجاهدین فهمیدند که هدف از حضور بنیصدر در دادگاه فرانسه، سپر ساختن برای شکایت آلمان است. یک پیشدستی یا فرار به جلو برای آببندی کردن نتایج شکایت دوستش در آلمان علیه مجاهدین.
دو ماه بعد مجاهدین رمز و راز این موضوع و علت نعل وارونه زدن بنیصدر را، در نشریه مجاهد به تاریخ 4 اردیبهشت 1387 فاش کردند. نشریه مجاهد در این باره نوشت:
«دوست بنی صدر، که از دو دهه پیش، نشریه بنی صدر ( انقلاب اسلامی) را بهلحاظ مالی و فنی و ارتباطات اداره میکند، پاسدار پیشین، مجید کمالی دولتآبادی نام دارد. او عضو هیأت مدیره و سهامدار عمده شرکت ”راه پرنیان ”در تهران و مدیر شعبهاین شرکت در فرانکفورت میباشد. کمالی که از 1988 به خارج آمده است، در ارتباط با کنسولگری رژیم در فرانکفورت است. او به قم و تهران رفت و آمد دارد. کنسولگری رژیم در فرانکفورت، یکی از بدنامترین جاسوسخانههای رژیم آخوندی در اروپاست.
شرکت راه پرنیان یکی از شرکتهایی است که در شهریورماه 86 در شمار شرکتهای پوششی وزارت اطلاعات، در کنفرانس شورای ملی مقاومت ایران در برلین افشا گردید.
سازمان مجاهدین خلق ایران و کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت، از سالها پیش، استفاده رژیم آخوندی از شرکتهای پوششی و وابسته به وزارت اطلاعات، سازمان ارتباطات و فرهنگ اسلامی، سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس و سایر ارگانهای سرکوب و صدور تروریسم رژیم در خارج کشور را، افشا کردهاند.
اینگونه شرکتها که طی دو دهه به وسیله فاشیسم دینی حاکم بر ایران در کشورهای مختلف دایر شده است، با برخورداری از امکانات وسیع مالی و دیگر فرصتها و تسهیلاتی که در اختیار حکومت آخوندی است، محملها و توجیهات پوششی مناسب دارد و هر کدام در زمینه معینی فعالیت میکند. برخی از آنها کالا و تجهیزات فنی را که ورود آنها به ایران ممنوع است، وارد ایران میکنند. برای نمونه، برخی قطعات کامپیوتری یا برخی لوازم مورد نیاز در پروژههای اتمی، تسلیحاتی و...
اما ”راه پرنیان“ (SILK ROAD) شرکت توسعه تولید و تجارت بینالملل، توسط وزارت ارتباطات و فنآوری اطلاعات رژیم آخوندها معرفی شده است. طبق مندرجات ”روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران“ که توسط قوه قضاییه رژیم منتشر میشود سرمایه این شرکت در آذرماه 1383 با افزایش سهم الشرکه 4نفر (از جمله مجید کمالی دولتآبادی) بهطور رسمی به یک میلیارد و 140 میلیون ریال افزایش یافته است. شعبه مرکزی در خیابان جمالالدین اسدآبادی در تهران است. این شرکت در سلفچگان قم (منطقه ویژه اقتصادی) و همچنین فرانکفورت شعبه دارد و نمایندگیش در دوبی برعهده آمکوتاج میباشد.
شعبه فرانکفورت در آلمان روی سیستمهای فیلترینگ، حافظه و امنیت Security) ) کامپیوتر و اینترنت کار میکند و علاوه بر سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، به وزارت دفاع، وزارت صنایع و و وزارتخارجه رژیم خدمات میدهد. آموزش فیلترینگ به 8تن از مأموران اعزامی وزارت اطلاعات در آلمان و تهیه و تجهیزات کامپیوتری و دستگاههای فیلترینگ برای وزارت اطلاعات بهمنظور سانسور سایتهای اینترنتی در داخل کشور یک فقره از معاملات آن در سال 1384 است. هدف اطلاعات آخوندها از خرید دستگاههای فیلترینگ جلوگیری از دستیابی مردم ایران به سایتهای اینترنتی و جلوگیری از دسترسی به اخبار و اطلاعات سانسور نشده است.
مأموران اطلاعات در آبان 1384 از طرف معاونت فنی وزارت اطلاعات برای آموزش دستگاههای فیلترینگ اینترنت به آلمان نزد مجید کمالی رفتند. این مأموران در طول اقامتشان در آلمان، به همراهی مجید کمالی، یک سفر به پاریس و یک سفر به بروکسل داشتند. این افراد به همراه محمد شفیعی، رئیس شرکت راه پرنیان در تهران، به آلمان رفته بودند. دفتر شعبه فرانکفورت در اوایل سال 86 به محل دیگری در همین شهر انتقال یافت و در نوشتن نام شرکت هم به ”توسعه تولید و تجارت بینالملل“ با نام کمالی اکتفا کردند.
اما پس از کنفرانس شورای ملی مقاومت در برلین و افشای شرکتهای مورد استفاده رژیم، بنی صدر و دوستش به دست و پا افتادند. از اینرو به شکایت از نمایندگی شورا در آلمان روی آوردند تا شاید به این وسیله آزادی بیان مقاومت ایران در خارج از کشور نیز ”فیلترینگ“ گردد! وزارت اطلاعات تأکید کرده است که برای موفقیت در شکایت مربوط به فیلترینگ، همه گونه امکانات در اختیار این شرکت خواهد گذاشت.
ارتزاق ننگآلود بنی صدر و شرکاء از رژیم پلید آخوندی، آن روی سکه لجن پراکنی مستمر و شهادتهای دروغین علیه مجاهدین و مقاومت ایران در دادگاه هلند در سال 1999، در پرونده 17ژوئن در سال 2003 و در دادگاه شواله ریاس در سال 2008 است.
این ادعا هم که ”اگر کسی جرأت کند از آنها انتقاد کند، مأمور واواک و مزدور خمینی میشود“... صرفاً یک نعل وارونه و یک خر مردرندی پیش دستانه است».
به این ترتیب روشن شد چماق کردن «آزادی بیان» علیه مجاهدین و جنبش مقاومت ایران، چیزی جز سرپوش معاملات «فیلترینگ و سانسور» علیه ملت ایران نیست. فرصت طلبان و میوه چینان انقلاب ضدسلطنتی، در داخل ایران «نویسندگان اصل 110 (ولایت فقیه) »، اما در خارج ایران سینه چاکان دموکراسی و آزادی بیان شدهاند.
وقتی بنی صدر در مقام نخستین رئیسجمهور رژیم، در تقابل جناحهای همین رژیم، از ارتجاع سرکوبگر فاصله گرفت، مجاهدین از هیچ چیز درباره او فروگذار نکردند. اما وقتی کار مقاومت به درازا کشید، به اصل ارتجاعی خود بازگشت و به خمینی نوشت: «بزرگی از سر گیرید»!
همکاری و همسویی با رژیم ضدایرانی و ضدانسانی ولایت فقیه، بهویژه بر ضد مجاهدین و مقاومت ایران، بهعنوان دشمن اصلی این رژیم، مهر ننگیست ابدی بر پیشانی ریزهخواران ولایت و خوشنشینان و حاشیه نشینان دور و نزدیک آن. بههمین علت رژیم مفلوک آخوندی، هرزمان که وحشت از اعتلای مقاومت و پیشرفتها و پیروزیهای آن سراپایش را فرا میگیرد، به موازات تشدید توطئههای گوناگون و گسترش کارزار تبلیغاتی و شیطانسازیش علیه مقاومت، کلیه امکانات، ارگانها، مأموران، همدستان و حاشیه نشیینانش، از قبیل همین نویسنده اصل ولایت فقیه را به کار میگیرد و به صحنه میآورد.
یکی از این صحنهها زمانی بود که کارزار جهانی مقاومت ایران، راهبند ارتجاعی- استعماری برچسب تروریستی را درهم شکست؛ بهویژه وقتی 7ماه بعد دفتر مجاهدین خلق ایران در واشینگتن بازگشایی شد. دستاوردی برای مقاومت ایران که بهخاطر آن، سرگیجه و کابوس دیکتاتوری آخوندی چنان بالا گرفت که روزانه شاهد سیگنالهای ترس و وحشت از وزارتخارجه آن تا سپاه و بسیج و مأموران و عوامل اطلاعات آخوندی بودیم. در این جا بود که باز هم به مصداق آب در لانه مورچگان، نویسنده اصل 110 ولایت فقیه، همراه با مأموران پیشانیسیاه اطلاعات، در صحنه ظاهر شد.
برای نمونه، بنیصدر گفت: «قطر و عربستان، عناصری را به داخل ایران نفوذ میدهند، برای عملیات تروریستی؛ که اینها اعضای این گروه هستند»!
یک صحنه دیگر از ظهور نویسنده اصل 110 ولایت، در میان مأموران پیشانی سیاه وزارت اطلاعات، پس از فرو ریختن مرکز لشگر بهتان، (خروج مجاهدین از لیست آمریکا) در 7مهر 1391 بود. عکسهای سایت وزارت اطلاعات، موسوم به «اینترلینک» روز 16آذر 1391، مزدوری بنیصدر برای وزارت اطلاعات منفور رژیم ولایتفقیه را، به خوبی آشکار میکند:
بخشی از «آموزشهای «استراتژی قیام و سرنگونی» توسط رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی: (دیماه 1388)
«یک یادآوری تاریخی
یادآوری میکنم در حالیکه مجاهدین و پشتیبانان آنها، نخستین انتخابات ریاستجمهوری رژیم را تحریم کردند، اما باز هم به امید مسالمت و برای اصلاح این رژیم یا دستکم آزمایشی دیگر در همین مسیر، در حمایت و تقویت بنی صدر، صمیمانه و صادقانه از چیزی فروگذار نکردند. برای بنی صدر، چه در مقام رئیسجمهور و چه بعد از عزل او توسط خمینی، تا پای جان مایه گذاشتند. اما افسوس که عاقبت به ورطه خیانت در غلتید و نشریهاش هم در خارجه، طابق النعل بالنعل، به رله کننده اطلاعات آخوندها علیه مجاهدین تبدیل شد.
عکس ملاقاتهای او با مأموران پیشانی سیاه اطلاعات آخوندها بعد از شبه کودتای 17ژوئن در فرانسه، شهادت دادن در برابر سرویس اطلاعات فرانسه علیه مریم، شرکت در 2 دادگاه مأموران اطلاعات آخوندها در فرانسه برای شکایت و شهادت دادن دروغین علیه مجاهدین، و ارتزاق ننگین از فیلترینگ و سانسور اینترنتی که تجهیزات و آموزش آن را گرداننده نشریه بنی صدر برای مأموران وزارت اطلاعات که به آلمان میآمدند، تأمین میکرد، براستی منزجرکننده است. آن هم برای کسی که مدعی آزادی بیان است و روزگاری در کنار مقاومت ایران بود و از 30 تیر سال 1360 تا پایان سال 1362 در جایگاه رئیسجمهور شورای ملی مقاومت قرار داشت. علاوه بر این، ملتزم به حفظ حرمت این جایگاه بود، چرا که «مشروعیت خود را تماماً از مقاومت عادلانه مردم ایران علیه رژیم ارتجاعی خمینی و خونبهای رشیدترین فرزندان مجاهد و مبارز این میهن علیه دیکتاتوری و وابستگی کسب میکند» (ماده 2 فصل اول– برنامه شورای ملی مقاومت و دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران)
شگفتا که مجاهدین جان او را از چنگال خمینی و لاجوردی و از ندامت تلویزیونی نجات دادند. وقتی که او در تهران به پایگاه ما آمد، من اشرف را موظف کردم که اگر حملهیی برای دستگیری بنی صدر صورت بگیرد، پاسداران خمینی ابتدا باید از روی جسد او و طفل شیرخوارش و جسد تمام برادران و خواهرانمان که در این پایگاه بودند بگذرند... اما بنی صدر پس از 17ژوئن، فرصت را برای خنجر زدن به مریم که در زندان فرانسه بود و برای خنجر زدن به مجاهدین، با پیکرهای سوخته در خارجه و پایگاههای بمباران شده در عراق، از دست نداد.
بهراستی که هم خطی و اشتراک عمل با مزدوران اطلاعات آخوندی و سرویس ذیربط فرانسوی علیه مریم و اقامتگاه رئیسجمهور برگزیده مقاومت و پناهندگان مجاهدین، با آن همه پروندهسازی و احکام اخراج و تبعید، زشتترین و شنیعترین کار است. بهویژه که رژیم و مزدورانش به صراحت میگویند که در فرانسه هم خواستار بستن مقر شورای ملی مقاومت ایران و اقامتگاه رئیسجمهور برگزیده آن و تکرار همان جنایتها و فشار و سرکوبی هستند که در قرارگاه اشرف از طریق دولت عراق انجام شد».
بازمی گردیم به دادگاه پاریس در جلسه 2اسفند 1386...
شاهد دیگری که به کمک شواله ریاس آمد، مأمور افشا شده اطلاعات رژیم، «آن سینگلتون»، زن انگلیسی مزدور مسعود خدابنده بود. کسانی که سالهاست مشترکاً به بندگی آخوندها شتافتهاند. حضور این فرد و شهادت دادنش در دادگاه، بهخودی خود اثباتکننده این واقعیت بود که شواله ریاس با وزارت اطلاعات رژیم ایران، همکاری فعال دارد. تری لوی بر همین واقعیت که قبلاً توسط کمیته ایران آزاد در پارلمان انگلستان بهطور مستند افشا شده بود، انگشت گذاشت. پیش از آن، «وین گریفیث» نماینده پارلمان انگلستان فاش کرده بود که این زن را در بازدید از زندان اوین، در کنار دژخیمان دیده است.
در ادامه دادگاه، با سؤال و جوابهایی که وکیل برجسته فرانسوی از شواله ریاس بهعمل آورد، ثابت شد که این شخص برخلاف پوشش شغلی و ادعایش، نه یک خبرنگار، بلکه یک همکار اطلاعات آخوندها علیه مجاهدین است. هنگامیکه از او سؤال شد: «در تاریخ 2 فوریه 2006 به چه منظوری به دادگاه لوکزامبورگ رفته است؟» شواله ریاس مجبور شد تأیید کند که همراه با یکی از عوامل وزارت اطلاعات، در راستای تلاش برای جلوگیری از حکم دادگاه عدالت اروپا، در مورد لغو برچسب تروریستی از مجاهدین، به آنجا سفر کرده و در حقیقت عضو هیأت وزارت بدنام بوده است.
در جریان دادگاه همچنین روشن شد که شواله ریاس، در آوریل 2005 (فروردین 1384) از سوی اطلاعات آخوندها و سرویس پشتیبان، مأمور سازمان دادن تظاهرات بریده مزدوران در اورسورواز، علیه مجاهدین و رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران بوده است.
کریستف ژوزف، معاون شهردار اورسوراواز، در مورد این عمل کثیف مزدوران اطلاعات آخوندها، در دادگاه شهادت داد که شواله ریاس، همان کسی است که در آوریل 2005 همراه با دو فرد ایرانی، با دو اتوبوس برای یک تظاهرات غیرمجاز به اورسور اواز آمده بودند. او خبرنگار نبود و آن روز همچنین چیزی نگفت. او طوری رفتار میکرد که گویی مترجم سازماندهندگان است.
شواله ریاس در برابر قضات دادگاه پذیرفت که: «من به سازماندهی این تظاهرات کمک کردم و در بحث و گفتگوها شرکت داشتم. آن روز در آنجا من بهعنوان یک روزنامهنگار نبودم».
رئیس دادگاه پرسید: هدف تظاهرات چه بود؟
شواله ریاس در کمال بلاهت اما با همان وقاحت مزدوران اطلاعات آخوندها جواب داد: «هدف تظاهرات در اورسور اواز این بوده است که مجاهدین بتوانند از آنجا خارج شوند و بهطور آزادانه اظهارنظر کنند و خانوادههای خود را ببینند!». اینجا بود که دست همکار خارجی گشتاپوی آخوندها، با بکار بردن همان کلماتی که رژیم هزاران بار از آنها در مورد قرارگاه اشرف هم استفاده کرده است، به تمام و کمال رو شد.
اما وکیل «تیری لوی» او را رها نکرد و خاطرنشان کرد، اگر در همان روز به روزنامه محلی نگاه کنیم، میخوانیم که هدف تظاهرات شما: «اعتراض علیه پناهندگی داده شده به افراد مجاهدین» بوده است! علاوه بر این بهروشنی میتوان در عکسها و فیلم مربوط به این تظاهرات، همین شعار علیه پناهندگی مجاهدین را دید. در عکسها بهروشنی این شعار را میبینیم که: «این تروریستها را از اینجا اخراج کنید!» بر روی پارچهنوشتهها هم میتوانیم بخوانیم که «علیه تروریسم و از دادگستری فرانسه متشکریم»... .
شواله ریاس گفت: من این شعارها را به یاد ندارم!
تیری لوی خاطرنشان کرد: «ولی تو خودت این تظاهرات را ترتیب داده بودی و خودت هم آن را گفتی»... .
شواله ریاس پاسخ داد: «نه من این را نگفتم، من آنها را سازماندهی نکرده بودم. من در سازماندهی شرکت کرده بودم!»
به این ترتیب همه چیز برای دادگاه درباره بهاصطلاح خبرنگاری که همراه با مزدوران شناخته شده اطلاعات آخوندها، به اورسور اواز میآید تا کاری کند که اعضای مجاهدین «بتوانند از آنجاخارج شوند و بهطور آزادانه اظهارنظر کنند و خانوادههای خود را ببینند!» روشن گردید.
راستی که ایران فوکوس نکته به نکته در مورد همدستی ننگین این شخص با اطلاعات آخوندها درست نوشته بود.
در همین دادگاه پائـولـو کاسـاکا نماینـده پارلـمان اروپـا درباره تحقیقات کمیته ایران آزاد در پارلمان اروپا، راجع به اتهامات مربوط به مجاهدین، شهادت داد. کازاکا که سالهاست در رابطه با عفو بینالملل متعهد است، یادآوری کرد که ابتدا از گزارش دیدبان حقوقبشر بسیار شگفتزده شده و بههمین خاطر در پارلمان اروپا تصمیم گرفتهاند در مورد قرارگاههای مجاهدین تحقیقات شود. اما در خاتمه تحقیقات که با سفر به عراق و دیدار از قرارگاه اشرف و استماع شهود همراه بوده است، به این نتیجه رسیدهاند که: «یک کارزار بسیار سازمانیافته مجاهدین خلق را هدف گرفته است».
کازاکا خاطرنشان کرد: «من دیدم که ما در برابر یک سیستم بسیار سازمانیافته قرار داریم که هدفش لجنمال کردن سازمان مجاهدین خلق است. همکاران من با کتابها و اطلاعیههای اینترنتی بمباران میشوند. من متقاعد شدم که ما در برابر چیزی بسیار سازمانیافته و با حمایت مالی بالا، قرار داریم؛ وقتی با تعداد بسیار زیادی اتهامات برخورد کردیم و با کسانی که آنها را در صحنه دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که قطعاً رژیم ایران پشت این کارزار است».
کازاکا آنگاه در پاسخ به سؤالات تیری لوی درباره کیش شخصیت و زندگی خانوادگی و ساختار مجاهدین که بهدقت مطرح میشد پاسخ داد:
«کیش شخصیت را در مورد خانم بوتو هم فراوان میگفتند و چیز تازهیی نیست. اما این یک ارتش است که دیسیپلین دارد. هر نیروی نظامی همواره نوعی دیسیپلین بر آن حاکم است. آنها در اثنای جنگ کویت دیگر زندگی زناشویی مشترک را در داخل گروه نمیپذیرند. ولی اینکه کسی را بهزور مجبور به طلاق کرده باشند، یک تهمت است».
مهدی ابریشمچی، نماینده سازمان مجاهدین خلق ایران در شورای ملی مقاومت، در جلسه دادگاه گفت: «ما در ایران با دو جنگ روبهرو هستیم. یک جنگ شناخته شده، که در آن رژیم مخالفان را اعدام میکند. جنگ دیگر، جنگ برای شیطانسازی مجاهدین و مقاومت ایران توسط مأموران رژیم در کشورهای مختلف است. آنها به مقاومت برچسب میزنند، برچسب سکت و تروریسم. مقاومت ایران و بهویژه سازمان مجاهدین، بهطور وحشیانهیی در این جنگ سرکوب میشوند. ما قربانی این جنگ هستیم. علت این شیطانسازی این است که اولاً ، رژیم قدرت ایستادگی سیاسی در مقابل اپوزیسیونش را ندارد. دوماً ، آنقدر افشا شده است که هیچ تبلیغاتی نمیتواند نظرات را بهنفع او تغییر دهد. برای اینکار رژیم آنقدر بیاعتبار است که نمیتواند نفرات خودش را وارد کند. چون هر حرفی که یکی از مأموران رژیم بزند، کسی قبول نمیکند. بنابراین یک راه باقی میماند: عضوگیری از عناصر بریده و بهکار گرفتن آنها برای تبلیغات علیه مجاهدین. به این خاطر الآن شما یک باند ثابت از چنین عناصری را میبیند که در خارج از ایران، جنگ شیطانسازی را پیش میبرند. در اکتبر سال 1995، قرار بود آقای کاپیتورن گزارشگر ویژه حقوقبشر سازمان ملل به ایران برود و نقض حقوقبشر را بررسی کند. ناگهان دیدیم عدهیی تحت عنوان اعضای سابق مجاهدین به راه افتادند و به سراغ کاپیتورن رفتند. ادعای آنها این بود که ناقض اصلی حقوقبشر، مجاهدین هستند و باید به آنها پرداخت. آنها هستند که شکنجه میکنند و زندان دارند. آنها هستند که در حرم امام رضا بمب گذاشته و کشیشان مسیحی را کشتهاند...
در آن زمان سعید امامی معاون وقت وزیر اطلاعات، از طریق فردی با اسم خواجهنوری پشت این کار بوده و دستورات از وزارت اطلاعات میآمد. بعداً یکی از همین مأموران از شیوه کار آنها اطلاعات بسیار جالبی در اختیار مقاومت گذاشت. او با پروفسور کاپیتورن هم دیدار کرد و اظهارات او نزد گزارشگر ویژه مللمتحد ثبت شده است.
فایده دیگر بریده مزدوران برای رژیم این است که راه عملیات تروریستی را علیه ما، بهویژه در عراق هموار میکنند. اخیراً مزدور مسعود خدابنده، شوهر همین زنی که اینجاست، به بغداد رفته بود و در فضاسازی اطلاعات آخوندها، برای منفجر کردن ایستگاه آب مجاهدین شرکت داشت. روز دیگر همین سنخ مزدوران به اسامی حقی و سبحانی و امثال آنها به اورسوراواز آمدند تا خواستار اخراج ایرانیان از فرانسه شوند.
محصول این اهریمنسازی، مارکهایی مانند تروریسم، سکت، همکاری با صدام حسین برای سرکوب شیعیان و اکراد، فقدان عاطفه خانوادگی و طلاق اجباری و مغزشویی و مزخرفاتی از این قبیل است. هدف، زمینهسازی و توجیه سرکوب و شکنجه و تروریسم ملایان است. راستی چگونه یک سکت میتواند علیه رژیم فاشیسم مذهبی مقاومت کند، اگر که دموکرات نباشد؟ بهلحاظ انسانی ما تا کنون حتی یک نفر از جاسوسهای رژیم را که در اشرف دست بهعملیات و کشتن مجاهدین زدهاند اعدام نکردهایم»...
آقای ابریشمچی، خطاب به رئیس دادگاه گفت:
«مصدق در کشور ما نفت را ملی کرد و در دادگاه لاهه گفت: ”گناه من این است که نفت را ملی کردم ”. مسؤل شورای ملی مقاومت هم گفت: ”گناه ما ایستادگی در برابر فاشیسم دینی است، با پرداخت بهای سنگین آن که 120هزار شهید بوده است ”. این هم یک کتاب با اسامی 20هزار شهیدی که توسط رژیم اعدام شدهاند. این سند بسیار ارزشمندی از مقاومت ماست. این سند را به دادگاه تقدیم میکنم».
دو ماه بعد دادگاه پاریس، در روز 15 فروردین 1387 حکم خود را صادر کرد. شکایت مزدور خارجی آخوندها به نام «آلن شواله ریاس» علیه سایت «ایران فوکوس»، مردود شناخت شد و مدیریت این سایت تبرئه گردید.
این حکم، همکاران گشتاپوی آخوندها، شواله ریاس، ابوالحسن بنی صدر و آن سینگلتون را، که روز 2اسفند در جلسه دادگاه به طرح دعاوی دروغ علیه مجاهدین و مقاومت ایران مبادرت کردند، به کلی رسوا و مفتضح کرد.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت، درباره حکم دادگاه پاریس گفت: «رژیم آخوندی همه امکانات و مزدوران غیرایرانی و ایرانی خود را به خدمت گرفته بود تا در این دادگاه پیروز شود و آن را دستاویز دروغپردازیها و اتهامات خود علیه مقاومت ایران قرار دهد. اما جریان دادگاه و حکم آن تلاش رذیلانه حکومت آخوندی برای سوءاستفاده از دستگاه قضایی را، با شکست مواجه کرد و یک ضربه سنگین دیگر به بسیج شیطانسازی و دروغپردازی آخوندها علیه مقاومت ایران وارد آورد. رسیدگی به این پرونده و حکم صادره، ایجاب میکند که دولتهای اروپایی، بیش از این اجازه ندهند که مأموران گشتاپوی ملایان با آزادی عمل کامل، ماموریتهای محوله از سوی وزارت اطلاعات را انجام دهند».
در سالیان گذشته، هر بار که بخشی از پرونده 17ژوئن در معرض رسیدگی قضایی قرار گرفته، مهر «باطل شد» خورده است.
مسعود رجوی در پیام خود در آذرماه 86 گفت: «هر کجا قطرهای قانون و ذرهیی عدالت و انصاف وجود داشته باشد و در هر دادگاهی که بهطور نسبی هم که شده، دادگری و قانون حکومت کند، بدون تردید، مجاهدین و مقاومت ایران برندهاند. بله، به آخوندها و پاسداران دور و نزدیکشان میگویم که در تاراج و تجارت شما برندهاید، اما در قانون و عدالت ما برندهایم. به تاراج دادن بیتالمال ملّت ایران و تجارت نفت و خون، حیطة شما و انصاف و قانون قلمرو ماست. مگر رئیسجمهور برگزیده مقاومت در این سالها، در هر مناسبت و در هر اجتماعی، درخواست برگزاری دادگاه نکرده است؟ مگر مریم در برابر هزاران نفر و در برابر خبرنگاران و رسانهها بارها با صدای بلند اعلام نکرده است که اگر مقاومت برای آزادی جرم است، ما به آن افتخار میکنیم؟».گاه ایران فوکوس و مزدوری جیره بگیران رژیم-قسمت ششم: فرجام سیاه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر