۱۳۹۵ خرداد ۲۹, شنبه

کودتای 17ژوئن2003 - پرواز در آتش - قسمت دوم

کودتای 17ژوئن2003 - پرواز در آتش - قسمت دوم

روز 2 تیر از تهران خبر می‌رسد که نیروهای سرکوبگر رژیم آخوندی در پنجمین روز پیاپی، اعتراض خانواده‌ها و دانشجویان هوادار مجاهدین در مقابل سفارت فرانسه در تهران را، وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و شماری از آنها را هم دستگیر می‌کنند.

در تظاهرات پراکنده در نقاط مختلف تهران، از جمله امیرآباد، شعار «مریم رجوی آزاد باید گردد» شنیده می‌شود. صدها تن در فلکه دوم تهران پارس و در منطقه میرداماد دست به تظاهرات‌زده و به سوی نیروی انتظامی کوکتل مولوتف پرتاب می‌کنند.

همزمان تظاهرات پراکنده‌ای در نقاط مختلف اصفهان و اهواز و شیراز در جریان است. گروه‌هایی از مردم با سر دادن شعار خواستار آزادی مریم رجوی از زندان فرانسه می‌شوند.

عصر روز جمعه 6 تیر، صدها تن از مردم و جوانان در تهران، با برگزاری یک تجمع در مقابل پارک ملت، خواهان آزادی فوری مریم رجوی می‌شوند. مأموران وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی با محاصره کامل پارک و بستن خیابان ولی عصر از تقاطع نیایش، تلاش می‌کنند جمعیت را متفرق کنند، اما با مقاومت شدید جوانان روبه‌رو می‌شوند. تجمع تا نزدیک ساعت 10 شب ادامه می‌یابد.

در همین روز رژیم یکبار دیگر به‌طور رسمی خواهان استرداد مریم رجوی و اعضای مجاهدین در فرانسه می‌شود. اما از آنجا که دریافته است دیگر دیر شده و مجاهدین پس از آن ضربه و غافلگیری اولیه، به سرعت ابتکارعمل را به‌دست گرفته‌اند و فضای بین‌المللی را بر چنین درخواستهای جنایتکارانه‌ای بسته‌اند، خاطرنشان می‌کند که اگر هم در فرانسه محکوم شوند، فرانسه باید خودش به «همه جنایات منافقین» رسیدگی کند.

رادیو آلمان خبر داد: «دولت ایران بنا‌ به اطلاعی که خود داده است، در حال مذاکره با مقامات عالی فرانسه، برای استرداد اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است... سخنگوی وزارت‌خارجه ایران این گمان را نیز رد کرد که ایران در قبال دستگیری مجاهدین خلق، در سیاست خاورمیانه‌ای خود، تغییراتی خواهد داد. دولت ایران از یورش نیروهای امنیتی فرانسه به مقر مجاهدین در روز سه‌شنبه، استقبال کرده است.

آصفی سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم که اظهاراتش در شبکه‌های تلویزیونی داخل و خارج ایران پخش می‌شد، در این رابطه گفت: «اعضای گروهک (مجاهدین) را گروهی تروریستی شناخته‌اند و دستگیریهای آنها نیز در چارچوب مسئولیتهای اروپایی و بین‌المللی فرانسه بوده است. ملت ایران از جنایات گروهک تروریستی (مجاهدین)، ضربات سنگینی خورده است. حق طبیعی ایران است که اعضای این گروهک به کشور مسترد شوند. اما اگر در فرانسه محکوم می‌شوند، باید به همه جنایات (مجاهدین) رسیدگی شود».

سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم، از آمریکا طلبکاری کرد که چرا به‌رغم بمبارانها «این گروه در سیاست خارجی آمریکایی‌ها نهادینه شده است».

در همین روز رمضان‌زاده، سخنگوی دولت خاتمی نیز یکبار دیگر استقبال دولت خاتمی از دستگیری اعضای مجاهدین را تکرار می‌کند. به گزارش خبرگزاری رسمی رژیم، در روز 2 تیر، وی همچنین به بریدگان مجاهدین وعده می‌دهد که با آنان با «رأفت اسلامی» برخورد خواهد شد. اما تأکید می‌کند که هیچگاه هیچ بخششی شامل حال رهبران آنها نخواهد شد.

یک سخنگوی مجاهدین می‌گوید: «افتخار بر آنانی که هیچگاه مشمول بخشش آخوندهای سفله نمی‌شوند. آنان بند از بند این رژیم خواهند گسست».

در روز سوم تیر (24ژوئن 2003) شورای شهر اورسور اواز به اتفاق آرا در کنار مقاومت ایران قرار می‌گیرد و به دولت فرانسه اعتراض می‌کند. در پی آن، شهردار بیانیه‌یی را به این شرح می‌خواند:
«سه‌شنبه 17ژوئن در ساعت 6 صبح، به‌درخواست قاضی بروگیر، یک عملیات پلیسی در ابعاد گسترده در محلهای مسکونی، که محل استقرار پناهندگان ایرانی و متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران بود، رخ داد. شهردار اورسور واز، فقط در ساعت 6 صبح با یک تماس فرماندار «وال دوآز» مطلع شد. مطبوعات شب قبل باخبر شده بودند و این حضور آنها را در خیابان «گرد»، پیش از ساعت 6 صبح توضیح می‌دهد.

امکانات بکار گرفته شده (پلیس، نیروی RAID، دو گروهان اضافی، پلیس CRS، هلیکوپترها و کشتی‌ها) تناسبی با موضوع نداشتند.

لازم است یادآوری شود که مسئولان اصلی این جنبش که در خیابان گرد مستقر بودند از 20سال پیش از حفاظت دائمی گاردهای سیار برخوردار بودند و با بالاترین مقامات دولتی ارتباط داشتند. اغلب آنها دارای استاتوی پناهندگی سیاسی هستند، استاتویی که توسط کنوانسیونهای بین‌المللی، به‌ویژه کنوانسیون ژنو به‌رسمیت شناخته شده است.

بنابراین می‌توان در مورد این چرخش ناگهانی مقامات از خود سؤال کرد، آیا این یک تغییر ژئوپولیتیک است که بعد از جنگ در عراق رخ می‌دهد؟ آیا خواسته‌اند باج بدهند؟ به چه کسی؟ به دولت ملاها. که در حال حاضر با مشکلات بزرگی مواجه است، به دولت آمریکا؟ این‌ها سؤالات مطرح ما هستند.

آنچه که مسلم است، در این محل طی ماه‌های اخیر، هیچ چیز تغییر نکرده است: هیچگونه حادثه‌ای در کار نبوده و هیچ ورود گسترده‌یی صورت نگرفته است. 171 ایرانی دستگیر شده‌اند، 160نفر از آنها آزاد شده‌اند، که اغلب در 18ژوئن بوده است.

از آن روز به بعد، سمپاتیزانهای ایرانی از چندین کشور اروپایی به اینجا آمده‌اند.

شهرداری تلاش کرده است امکانات انسانی لازم برای این حضور در خیابان گرد را فراهم نماید... بسیاری از اهالی آور به‌طور خودجوش آمده‌اند تا قوت قلب بدهند و مواد غذایی با خود آورده‌اند...

در روز 7 تیر که خبرهای قضایای فرانسه، حاکی از ادامه زندان مریم رجوی بود، در دوازدهمین روز اعتصاب غذایی که در 20 کشور جریان داشت، ایرانیان با مراسم شعرخوانی و اجرای سروده‌های میهنی، با یکدیگر عهد می‌بندند که تا آزادی مریم رجوی از پا ننشینند.
 
 


آنتونیو استانگو، دبیرکل سازمانهای مدافع حقوق‌بشر در حوزه اروپا و مدیترانه و رئیس کمیسیون ایتالیایی حقوق‌بشر هلسینکی، خطاب به 1200تن از ایرانیان که در آور گرد آمده‌اند، می‌گوید: «من بیش از یک دهه است که به خوبی با این مقاومت آشنا هستم و با خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده این مقاومت هم دیدار کرده‌ام. من با عقاید و نظرات ایشان به خوبی آشنا هستم. هرکس که با سخنان و نوشته‌ها و کتاب‌های مریم رجوی آشنا باشد و بداند که خانم رجوی مبلغ اسلام دموکراتیک و بردباری است که در تعارض کامل با بنیادگرایی و تروریسم قرار دارد، از اتهاماتی که این روزها مطرح شده، شگفت‌زده و متأثر می‌شود. این اتهامات بی‌اساس هیچ ربطی به قانون ندارند، بلکه تماماً دارای انگیزه و آبشخور سیاسی هستند».

استانکو با یادآوری این‌که فرزند خانواده‌ای است که در دوران حاکمیت فاشیسم در ایتالیا به‌شدت سرکوب شدند، با اشاره به دوران اشغال فرانسه توسط نازی‌ها، تأکید کرد که اروپا و به‌ویژه فرانسه باید نسبت به مردمی که امروز تحت حاکمیت فاشیسم مذهبی در ایران هستند، همدردی نشان دهد، نه این‌که به اذیت و آزار پناهندگانش بپردازد.

در روز 9 تیر آخوند حسن روحانی، دبیرشورای عالی امنیت رژیم، همه کشورها را به کارزار بین‌المللی علیه مجاهدین فرا می‌خواند. به‌رغم بمبارانها و گردآوری سلاحهای مجاهدین، باز هم از آمریکا طلبکاری می‌کند که چرا «نیروهای ائتلاف از درگیر شدن با اعضای تروریست‌های سازمان مجاهدین خلق پرهیز کرده‌اند». خبرگزاری رسمی رژیم، در ادامه این خبر می‌افزاید: «روحانی درباره برنامه هسته‌یی ایران، اعلام کرد، تهران آماده شفافیت و همکاری در معاهدات بین‌المللی هسته‌یی می‌باشد».

در این روزها، مجاهدین و هوادارانشان در کشورهای مختلف، بسیار بی‌تاب و بر انگیخته‌اند. اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت در پاریس، روز 9 تیر می‌گوید، در قرارگاه اشرف، چند هزار تن از مجاهدین در مراسمی که خبرنگاران رسانه‌های بین‌المللی هم شاهد بودند، یکصدا با شعارهای «مریم رجوی را بی‌درنگ آزاد کنید» و «مریم مهر تابان، رئیس‌جمهور ایران» خشم و اعتراض شدید خود را ابراز می‌کنند.

روز بعد در 10 تیر، کانال سوم تلویزیون فرانسه خبر می‌دهد که 3 گزارشگر آن در قرارگاه اشرف، از نیمه‌شب تا صبح روز بعد شاهد مراسمی بوده‌اند برای کسی که او را رئیس‌جمهور آینده ایران می‌دانند. در این مراسم شعارهایی علیه دولت فرانسه سرداده می‌شد که متهم به حبس 11تن از مجاهدین برای دلجویی رژیم تهران است. یک ارتش کامل پشت این زن قرار دارد و آزادی فوری و بدون قید و شرط او را مطالبه می‌کند. دهها تن از سران عشایر هم آمده‌اند تا همبستگی خود را با مجاهدین اعلام کنند.

گزارشگر تلویزیون فرانسه می‌افزاید: «در اشرف زمان متوقف شده است. در اینجا هیچکس غیر از آزادی مریم رجوی و ده همرزمش را نمی‌خواهد باور کند».

یک چیز مسلم است، دیگر کنترل قرارگاه اشرف برای مسئولانش بسیار مشکل است. در این هنگام پیامی از رهبر مقاومت می‌رسد.

یک هفته بعد، مسعود رجوی، پس از آزادی رئیس‌جمهور مقاومت، در این باره گفت: «بدون هیچ مبالغه، از صدها خودسوزی دیگر با پیام مریم و با خواهش و التماس و استدعا از راه دور و از نزدیک، هم مستقیم و هم غیرمستقیم، ممانعت گردید و از مسئولان سازمان مجاهدین که در این خصوص، به‌غایت، همکاری و تفاهم داشتند، سپاسگزارم... در این جریان و در این ایام، من تلاش کردم که با حداکثر خویشتن‌داری کلمه‌یی و عبارتی نگویم که این اعتراضهای برحق و مقدس بالا و بالاتر بگیرد. می‌ترسیدم که حتی با یک کلمه و یک عبارت، بغض فرو خفته در هزاران و هزاران تن از هموطنانمان و مجاهدان آزادی‌ستان، مشتعل و منفجر گردد و دیگر نتوان کسی را کنترل کرد».

در روز 9 تیر دبیرخانه شورای ملی مقاومت جو سازیهای عوامفریبانه و مستأصلانه برخی مقامات فرانسوی درباره 5/8 میلیون دلار پول مقاومت ایران را به‌شدت محکوم. مقاومت ایران، این بهانه را افشا می‌کند و آن را قبل از هر چیز یک تهییج و جوسازی، به‌منظور تحت تأثیر قرار دادن روند قضایی و در عین‌حال مقابله با انزجار فزاینده افکار عمومی فرانسه نسبت به حملات خشونت‌بار 17ژوئن و بازداشت خانم مریم رجوی می‌داند.

همچنین تصریح می‌شود که در اموال مقاومت ایران حتی یک دلار نیز به‌طور نامشروع یا غیرقانونی وجود ندارد. منشأ و محل مصرف این اموال موضوعی است که با انبوهی اسناد و مدارک در هر دادگاهی قابل اثبات است. کما این‌که در گزارش فیگارو (3تیر 1382) به‌نقل از «د.اس.ت» نیز اعتراف شده است که هیچ نشانی از تقلب در منابع درآمد مقاومت ایران وجود ندارد.

همزمان، هزاران تن از ایرانیان در 20 شهر جهان، به شب زنده‌داری و نیایش برای آزادی مریم رجوی می‌پردازند و شمع روشن می‌کنند.

این شب زنده‌داری در شهرهای پاریس، لندن، اسلو، کپنهاگ، آمستردام، برلین، هامبورگ، دوسلدرف، فرانکفورت، رم، استکهلم، مالمو، یوتبوری، نیکوزیا، ملبورن، سیدنی، واشینگتن، لس آنجلس، هوستن و اتاوا برگزار می‌شود. شاعران و نویسندگان ایرانی به خواندن شعرها و نوشته‌هایی در وصف مقاومت مردم ایران علیه فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنشان می‌پردازند و موسیقیدانان ایرانی سروده‌های مقاومت و ترانه‌های میهنی را اجرا می‌کنند.

بسیاری از مردم اورسور اواز نیز در شب زنده‌داری حضور داشتند و برای آزادی مریم رجوی، نیایش می‌کنند.

در 10 تیر اعلام می‌شود که صدها انجمن و اتحادیه تخصصی و حرفه‌ای، متعلق به تبعیدیان ایرانی و بیش از 2000 روشنفکر و متخصص ایرانی در تبعید، خواستار آزادی فوری مریم رجوی شده‌اند.

امضاکنندگان شامل نویسندگان، شاعران، مجسمه سازان، نقاشان، هنرپیشگان و کارگردانان تئاتر و سینما، خوانندگان، آهنگ سازان، رهبران ارکستر، نوازندگان، پژوهشگران، دانشمندان، مقامات و سفرای سابق، افسران ارتش، خلبانان، بازرگانان و صاحبان صنایع، استادان دانشگاه، اقتصاددانان، حقوقدانان و وکلا، خبرنگاران و سردبیران، ورزشکاران، مسئولان اتحادیه‌ها و انجمنهای مدافع حقوق زنان و حقوق پناهندگان و... می‌باشند.

یک شخصیت فرانسوی عملیات 17ژوئن را به‌لحاظ سیاسی، از بزرگ‌ترین عملیات پلیس فرانسه توصیف می‌کند که در عین‌حال «رسوایی و شکست بزرگ» هم بوده است. بیلان این عملیات 171 دستگیری بود ولی نه سلاح جاسازی شده پیدا شد و نه مدارک جعلی.

دستگیر ‌شدگان شاکی هستند که در مجموع از آنها 370 کامپیوتر و نزدیک به نیم میلیون یورو، پول برده شده که در جیب‌ها یا اتاق‌ها یا کشوهای کارشان داشتند.

یک مفسر تلویزیون فرانسه می‌گوید، نه اتهام تروریستی و نه اتهام سکتاریستی هیچکدام، مجاهدین و فعالان مقاومت و حامیان آنها در اورسور اواز را، متزلزل نمی‌کند.

یک عضو شورای شهر می‌گوید: بیست سال است که تمامی دولتها که جانشین یکدیگر شدند چه چپ و چه راست آنها را مورد حفاظت قرار دادند و یکشبه گفته شد که آنها تروریست هستند و آنها را دستگیر کردند اینجا دیگر ما نفهمیدیم.

رئیس گروه پارلمانی حزب سوسیالیست در مجلس ملی فرانسه، طی نامه‌یی به ژان لویی دوبره رئیس مجلس فرانسه، خواستار استماع دولت درباره عملیات علیه سازمان مجاهدین خلق ایران گردید.

میدل ایست آن لاین در 18ژوئن نوشت: «به نظر می‌رسد فرانسه تصمیم گرفته یکبار دیگر در جهت عکس حرکت کند... فرانسه لحظه‌ای را که رژیم ایران تظاهرات مردم را سرکوب کرد، برگزید تا با دستگیری 159تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق در حومه پاریس و در صدر آن خانم مریم رجوی، به ملاهای ایران کمک برساند... قابل فهم نیست در حالی که نمایندگان مردم، این سازمان را یک تجمع سیاسی به‌شمار می‌آورند، پلیس فرانسه به این شیوه زشت و توهین‌آمیز حمله می‌کند».

25ژوئن، روزنامه واشینگتن‌تایمز نوشت: «بعد از سقوط فرانسه در سال 1940 شارل دو گل به‌طور قانونی در بریتانیا زندگی می‌کرد و از آنجا مبارزه‌ای را علیه فاشیزم رهبری می‌کرد. یکباره اعلام کردند که بریتانیا موافقت کرده است که او را به کشور فرانسه، تحت حاکمیت فاشیستها استرداد کند. اقدامی که بی‌شک به کشته شدن ژنرال دو گل می‌انجامید. البته این کار صورت نگرفت. اما چیزی مشابه آن، اخیراً بین فرانسه و دوست جدیدش ایران... اتفاق افتاد. مریم رجوی پناهنده سیاسی و قانونی فرانسه، که از یک حفاظت 24ساعته پلیس فرانسه برخوردار است، دستگیر شد».

در آن روزها، خبرهای مربوط به خودسوزی پناهندگان ایرانی، در صدر خبرهای فرانسه و اروپا قرار گرفت. افکار عمومی به‌شدت منقلب شدند. روزنامه حکومتی انتخاب نوشت: (3تیر 82) «خودسوزی به ابزاری برای جلب توجه افکار عمومی جهان، در حمایت از گروهک (مجاهدین) و خلق نوعی فضای احساسی به نفع این گروهک شده است. در این رابطه، گاه اخباری منتشر می‌شود که حیرت‌انگیز هستند».
 
 


نخستین خودسوزی اعتراضی ظهر سه‌شنبه 27خرداد، ساعتی پس از انتشار خبرها، در لندن در برابر سفارت فرانسه صورت می‌گیرد. حشمت زندی 38ساله، به اعتراض برخاسته و پیکر به آتش کشیده‌اش، توسط پلیس راهی بیمارستان می‌شود. در حالیکه قسمت‌های زیادی از بدن او سوخته است.

روز بعد، صبح چهارشنبه 28خرداد مرضیه باباخانی، 40ساله، در برابر وزارت کشور فرانسه، به اعتراض بر می‌خیزد و خود را به آتش می‌کشد.
سه ساعت بعد صدیقه مجاوری، 44ساله، که مادر یک پسر 12ساله است، در برابر وزارت کشور فرانسه، در میان شعله‌های آتش جان می‌سپارد.

در همین زمان نادر ثانی، 48ساله، با فریادهای اعتراض شعله‌ور می‌شود. بسیاری از عابران برای خاموش کردن آتش بجانب او می‌روند.

در همین زمان در لندن، مقابل سفارت فرانسه، ندا حسنی 25ساله، در حالیکه شعله‌های آتش سر و تمامی بدنش را فراگرفته است، با فریادها و شعارهای پیاپی به اعتراض برمی‌خیزد. او ساعتهایی بعد، در بیمارستان به‌شهادت می‌رسد.

روز بعد پنجشنبه 29خرداد، محسن شریفی، 40ساله، در ایستگاه مرکزی شهر برن در سوئیس، شعله‌ور می‌شود و فریادهای اعتراض او همه جا را می‌پوشاند. مطبوعات سوئیس نوشتند که محسن شریفی همان کسی است که روز قبل در برابر سفارت فرانسه در پایتخت سوئیس، قصد خودسوزی داشت، اما در اثر مسمومیت به‌خاطر بنزین زیادی که بر خود ریخته بود، نتوانست خود را به آتش بکشد.

در همین روز هادی محتشم، 45ساله، و علی قاسمی، 43ساله، پدر 3 فرزند، در مقابل سفارت فرانسه در شهر رم، خود را به آتش می‌کشند. دقایق طولانی پیش از این‌که از هوش بروند، به شعار دادن و اعتراض می‌پردازند.

جمعه 30خرداد، محمد وثوق و حمید عرفا، در اعتراض به وحشیگری پلیس فرانسه، خود را در مقابل سفارت فرانسه در لندن به آتش می‌کشند. احساس عجز نسبت به ایرانیان معترض در پایتخت‌های اروپایی بالا می‌گیرد.

روزنامه ژورنال دودیمانش، 22ژوئن نوشت: «مخالفین رژیم آخوندی در پاریس، لندن و برن خود را به آتش می‌کشند. آنها علیه عملیات ضدتروریستی که توسط DST بر ضد سازمان مجاهدین خلق ایران، به‌ویژه ستاد مرکزیش در شهر آور سوراواز صورت گرفته است، اعتراض می‌کنند. همواره بایستی به کسانی که خود را برای آرمانهای خود قربانی می‌کنند، احترام گذاشت. به‌ویژه وقتی که آنها قربانی معامله‌ای شده باشند که از کنترلشان خارج است.

دولت فرانسه، در یک اطلاعیه رسمی، فروش نفت و بنزین را در گالن جداگانه، در شهر پاریس ممنوع اعلام می‌کند.

در تمامی موارد، پلیس و عابران با تلاش بسیار سعی در خاموش کردن آتش و رساندن هر چه سریعتر مشعل‌های انسانی به بیمارستان دارند. فریادها و شعارهای آنان، قلب‌ها را متوقف می‌کند و از کار باز می‌دارد.

در این باره، «سرژ شالاندون» در روزنامه لیبراسیون می‌نویسد: «این فریاد زنی به‌نام مرضیه است. فریادی که قلب را از کار باز می‌دارد. کمی دورتر از ایرانیانی که علیه دستگیریها تظاهرات می‌کنند، او خود را به آتش می‌کشد. خود را آغشته به بنزین کرده است. روز چهارشنبه صبح در پاریس، دور از محلی نیستیم که بیست و شش مجاهد خلق، در حال بازجویی توسط سرویس‌های فرانسوی هستند. ایرانیان بطرف این فریاد، با عجله، با بازوان و دستهایی که از هم باز هستند، می‌دوند؛ با آرنج‌ها و پشتشان همدیگر را هل می‌دهند، مردان و زنان با حجاب، به این فریاد نزدیک می‌شوند. ابتداً آدم هیچ نمی‌بیند، بجز یک انسانی که در وسط پیاده‌رو، به خود می‌پیچد و 15نفری که با بی‌نظمی به طرف او آمده‌اند. فریادها از جنس دیگری هستند، کیفیت دیگری دارند و پژواک دیگری. آنها نفسهای آخر را می‌کشند، صدای عابران از بهت و ترس، دلخراش شده است. در وسط جمعیت، گلوله‌ای از آتش وجود دارد. در سمت راست زنی از سمت جلو به سمت عقب در نوسان است؛ مشت‌هایش بجلو و انگشتانش سفید رنگ شده و با دهان باز فریاد می‌زند. این مرضیه باباخانی است که ظاهر می‌شود. برای خاموش کردن آتش، مردان لباس‌هایی را به طرف سرش پرتاب می‌کنند. یک پلیس بلوز خود را بطرف او پرتاب می‌کند. دستهای زیادی با سر و صدا به حرکت در می‌آیند. به او هوا می‌رسانند. موهای سوخته این زن را تماشا می‌کنیم. دود رقیق و سفید او را احاطه کرده است. همه او را فشار می‌دهند. زنی دخالت می‌کند، یک زن دیگر همان‌طور، زن سوم در ابهام فرو رفته است. آنها فریاد می‌زنند، حرکت می‌کنند تا تحرکی داشته باشند. مردی به کنار این زن فدایی می‌آید. یک دکتر انترن به او کمک می‌کند. حالا ما می‌توانیم او را از روبه‌رو ببینیم. از لباس‌هایش، جز تلی از تکه و پاره‌های چرب و خاکستر، چیزی باقی نمانده است. دستهای او از هم گشاده و پوستش دارای لکه‌های سیاهی شده است. در انتهای انگشتانش، پوست‌های کنده و آویزان شده، هم‌چون دستکشی که وارونه شده باشد، دیده می‌شود. بخشی از بدنش شیری رنگ شده و بخش دیگرش به هم ریخته شده است. مرضیه باباخانی رویش را به طرف ما بر می‌گرداند؛ در چهره‌اش دیگر چیزی باقی نمانده است... او دیگر شبحی بیش نیست»...

تصویر همین خودسوزیهای شگفت، به عکس سال تبدیل می‌شود. پاریزین در 8 فوریه سال 2004، خاطرنشان می‌کند: «عکس سال 2003 به ”فیلیپ دو پولپیکه“ تعلق گرفت. او این صحنه را زمانی که یک تظاهرات مجاهدین خلق ایران را دنبال می‌کرد، به تصویر کشید. آن‌روز در دو قدمی برج ایفل، یک مخالف ایرانی تلاش کرد خود را به آتش بکشد. او به زندانی شدن مریم رجوی اعتراض می‌کرد. عزم جزم هواداران مریم رجوی همگان را به شگفتی واداشت. به غیر از این مرد که 45 درصد بدنش دچار سوختگی شد، پنج نفر دیگر سعی کردند خود را به آتش بکشند. در این تلاش، یک زن جان سپرد».

ماه‌ها بعد، در اردیبهشت سال 1383 نیز رژیم آخوندها اعتراض داشت که چرا روزنامه آلمانی «دی ولت» یک صفحه کامل خود را به تصویر خودسوزی یک مجاهد خلق اختصاص داده است تا از این طریق شهروندان آلمانی را به آبونمان روزنامه خود جلب کرده باشد!

خبرگزاری رسمی رژیم ایران در 30 اردیبهشت سال 1383 نوشت:
«روزنامه آلمانی ”دی ولت“ از تصویر خودسوزی یک (مجاهد) در زمان دستگیری ”مریم رجوی“ در پاریس، برای تبلیغات خود استفاده کرده است.

این روزنامه یک صفحه کامل خود را به تصویر بزرگ خودسوزی یک (مجاهد) که در لندن در ژوئن سال گذشته اتفاق افتاد، اختصاص داده و از طریق این تصویر شهروندان آلمانی را به آبونمان روزنامه دی ولت دعوت کرده است. دی ولت به این تصویر، عنوان ”آیا شجاعت دارید به این تصویر نگاه کنید“ ؟ داده و در پایین صفحه نیز نوشته است، جهان به کسانی تعلق دارد که جدید فکر کنند».

به‌زودی تعداد خودسوزی در خارج و داخل ایران به 25 مورد می‌رسد. بیشتر این موارد، توسط پلیس یا عابران و یا دوستانشان، به بیمارستان می‌رسند. از آمل و تهران تا ترکیه، قبرس، یونان، ایتالیا، سوئیس، فرانسه، انگلستان، کانادا و آمریکا، در همه جا مبارزان و مجاهدان خونشان بجوش آمده است.

مریم رجوی باز هم از زندان پیام می‌دهد و خواهش و تمنا می‌کند که کسی به خودسوزی مبادرت نکند. او هنوز هم شاکی است که چرا پس از اولین نمونه، مقامات فرانسوی نگذاشتند او با چند نفر ملاقات کند و این پیام را به مجاهدین و دیگر هموطنانش بدهد.

این هم قسمتی از وصیت نامه خواهری که عیناً در حکم دادگاه پاریس در 30آبان سال 1386 وارد شده است. دادگاه به استناد همین اسناد در حکم خود نتیجه گرفت که همه چیز حاکی از «فقدان تحریک به‌عمل خودکشی» بوده است:
«آخرین پیام من به رئیس‌جمهور فرانسه آقای ژاک شیراک به تمامی مقامات فعال حقوق‌بشر به تمامی مطبوعات فرانسه، به خلق فرانسه برای آزادی...

آنچه را که خواهید خواند، آخرین پیام‌های یک پناهنده سیاسی است که نتوانست از طریق راههای متداول به پاسخش برسد؛ به این علت است که من خود را در اجباری یافتم که دست به‌عمل خود سوزی بزنم...

من 53ساله، مادر دو فرزند و دارای لیسانس علوم اداری هستم. 21سال است که در فرانسه استاتوی پناهندگی دارم. امروز ساعت 6 صبح مرا به اتهام تروریسم دستگیر و دست‌بند زدند، و مرا با قهر به مرکز بازداشت پلیس بردند. متأسفانه شب قبل از آن، تمامی اماکن استقرار و فعالیت پناهندگان ایرانی، همچنین اقامتگاه خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران و همچنین خانه‌های مادران شهدا، مورد حمله وحشیانه و شرم‌آور قرار گرفت. آنچه که دیروز اتفاق افتاد برای من غیرقابل تحمل بود. ولی روزی که راه مبارزه علیه رژیم ملاها را آغاز و انتخاب کردم در آن روز تمامی رنج‌ها، سختی‌ها، شکنجه‌ها و زحمات در این راه را پذیرفته و به آن آگاه بودم و می‌دانستم در مسیری قرار دارم که بایستی منتظر چیزهای سخت و رنج‌آور باشم...

بدین وسیله آخرین پیام‌های خود را نوشته و اکنون با خودسوزی به زندگی خود پایان می‌دهم. این اعتراضی است به دستگیری شرم‌آور خانم مریم رجوی، که امید خلق ایران و رئیس‌جمهور منتخب مقاومت ایران است... آیا ما تقصیری غیر از مبارزه و فدای همه چیز برای خلق ایران داریم؟ من زخم‌های زیادی در روح و جانم هست که از ملاهای جنایتکار دریافت کرده‌ام. من دیگر قادر نیستم این همه تعدی به ساحت مقاومت خلق ایران و سمبل آن مریم رجوی را، تحمل کنم و به‌عنوان اعتراض به این اعمال»...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر