۱۴۰۳ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

خاطره‌هایی که راه نجات ایران را نشان می‌دهند

 خاطره‌هایی که راه نجات ایران را نشان می‌دهند

خاطره‌هایی که راه نجات ایران را نشان می‌دهند
خاطره‌هایی که راه نجات ایران را نشان می‌دهند

این روزها روش‌های اعجاب‌انگیز درنده‌خویی در سرکوب زنان ایران، هر وجدان بیدار انسانی را به تأمل وامی‌دارد. این تأمل، آنان را که از چهار دهه پیش، کوله‌باری از خاطره‌ با خود دارند، به روزها و هفته‌هایی می‌برد که همین درنده‌خویی‌ها توسط اوباشان و قمه‌کشان خمینی علیه آزادی‌های سیاسی و مطبوعاتی جریان داشت.

 

آن‌چه اما تأمل در مشاهدات این روزها و یادآوری آن خاطرات را موجب شده، پاسخ و راه حلی برای ایران‌زمین است.

قدم اول تفکر و تأمل در وضعیت کنونی، این است که زنان ایران با این وضعیتی که خامنه‌ای مستولی کرده، چه باید بکنند؟ خامنه‌ای ترکیبی از سرکوب، تحقیر، ارعاب، وحشی‌گری و تعدیِ آشکار به شخصیت و حرمت زنان را به خیابان‌های شهرهای ایران آورده است. ترکیبی از وجوه جنایت که در متن و گوشه‌کنار خاطرات تاریخ ایران هم سراغش را مثلاً در رفتار مغول‌ها هم نداشته‌ایم. این رفتارها چه واکنش و بازخورد طبیعی و مشروع را در اذهان و ضمیر زنان ایران برمی‌انگیزد؟

 

خوب است نسل‌های دو سه دهه‌ی اخیر پلی بزنند به همین روزها و هفته‌ها در بهار سال ۱۳۶۰ تا عین همین صحنه‌های درنده‌خویی و وحشی‌گریِ اعجاب‌انگیز پاسداران و بسیجیان را در امر آزادی‌های سیاسی و مطبوعاتی بشنوند و بخوانند. تکرار می‌کنیم که آبشخور این یادها و ارتباط‌شان با رخدادهای این‌روزها علیه زنان، راه حل واقعی و اصولی برای نجات ایران از سلطه‌ی دیکتاتوری ملایان است.

 

با آغاز بهار ۱۳۶۰، خمینی تصمیم گرفت هیچ صدا و  قلم انتقادی و هیچ گروه و حزب و سازمان منتقد و مخالف نداشته باشد تا نظامش را تک‌پایه و آخوندیِ کامل بکند. این هدف، از بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ هم در برنامه و سیاست خمینی بود. از همان موقع هم دسته‌جات چماقدار و اوباش و قمه‌کش را راهی خیابان‌ها و محل جلسات و تجمعات گروه‌ها کرده بود، ولی از اواسط تابستان ۵۹ به بعد، شتاب و گسترش بیشتری داد. کارهای چماقداری و آدم‌کشی را خمینی در حالی پیش می‌برد ــ و مسؤلیت هیچ‌کدام را هم نمی‌پذیرفت ــ که هنوز طبق قانون اساسی خودش، فعالیت مسالمت‌آمیز سیاسی و اجتماعی مجاز بود!

 

بهار ۱۳۶۰ فروش یک روزنامه یا نشریه غیر دولتی و پخش اعلامیه و تجمع، مساوی با کشته شدن، مجروح شدن، زندانی شدن و تحت تعقیب واقع شدن بود. اوباشان حزب‌اللهیِ تحت امر خمینی، مجال نفس کشیدن حتا در لوای قانون و حقوق را نمی‌دادند. در بعضی نمونه‌ها حتا صدای برخی نماینده‌گان مجلس هم علیه وحشی‌گری‌ها و آدم‌کشی‌ها بلند شده بود. خمینی فقط دو راه گذاشته بود: یا تسلیم به ولی فقیه یا مرگ! 

 

آنان که آن روزها و هفته‌ها نبودند و آنان که در بیرون از تبلیغات مبتذل نظام آخوندی، می‌خواهند بدانند که حقیقتاً مبارزه‌ و دفاع مشروع قهرآمیز در مقابل خمینی چرا و چگونه اتخاذ شد، کافی‌ست این‌روزها شاهد روش‌های سرکوب و تحقیر و زجر دادن زنان توسط پاسداران و بسیجی‌ها باشند تا دریابند که چگونه خمینی و خامنه‌ای هیچ نشان و اثری از بنیادی‌ترین حق انتخاب فردی و اجتماعی را برنمی‌تابند و دنائت اعجاب‌انگیز نان‌خورهایشان را راهیِ سطح جامعه می‌کنند!

به‌راستی در عبور از خاطره‌های سال‌ ۱۳۵۹ و بهار ۱۳۶۰ چه راه حل و سیاستی باید در مقابل خمینی اتخاذ می‌شد که نافی کرامت انسانی و حق اولیه‌ی شهروندی در آزاد بودن انتخاب نوع زندگی و حیات اجتماعی‌اش نباشد؟

به‌راستی این‌روزها زنان ایران چه راهی جز دفاع مشروع در برابر قومی وحشی و دنی و فاقد حداقل ویژه‌گی‌های انسان اجتماعی، دارند؟

 

نتیجه‌ی این اندک‌خاطره‌ها و مشاهدات این‌روزها، همواره آدمی را به جانب راه نجات ایران راهنمایی می‌کند؛ به‌طور خاص که اکثریت مردم ایران از چندین قیام بزرگ طی دو دهه‌ی اخیر عبور کرده‌اند و تمام تجربه‌ها و خاطرات‌شان، عیناً تداعی عبور از بهار ۱۳۶۰ و رفتارهای مشابه پاسداران و اوباشان در همین‌روزهاست.

 

 خاطره‌های چندین نسل از شهروندان ایران طی چهل‌وپنج سال گذشته، متحد و متفق‌اند که راه نجات ایران از دیکتاتوریِ تمامیت‌خواه ولایی ــ آخوندی، جز دفاع مشروع قهرآمیز نیست و نخواهد بود. این حق زنان ایران است.  این حق تمام مردمی است که این حاکمیت را نمی‌خواهند و هیچ راه قانونی و مسالمت برای ایفای انتخاب‌شان وجود ندارد. حاکمیت ملایان از خمینی تا خامنه‌ای در مواجهه با هر قشر و گروه و صنفی از شهروندان و گروه‌های سیاسی، هیچ راهی جز دفاع مشروع قهرآمیز باقی نگذاشته است. چنین راهی، مسیر نجات ایران است که مانع اتلاف مبارزات و امیدها می‌شود و اتحاد و همبستگیِ واقعیِ سراسری را سامان خواهد داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر