تهران و «احیای بازدارندگی» در برابر اسرائیل؛ تیری که شاید کمانه کند (۱)
دیوارنگارهای در تهران در استقبال از حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل
جمهوری اسلامی میگوید که هدف حمله به اسرائیل «احیای بازدارندگی» بوده است. این که این حمله تصادفاَ در همان روزی انجام شد که تشدید بگیر و ببندها علیه پوشش اختیاری زنان هم به جریان افتاد بیمسما نیست. ضعف بازدارندگی در قبال اسرائیل اما منشأ دیگری دارد که با شلیک پهپاد و موشک لزوماً برطرف نمیشود. نگرانی از گزینههای تلاقیجویانه متعدد اسرائیل نشانهای از موفقیتآمیز بودن اقدام تهران نیست.
از شنبهشب، ۲۵ فروردین، که حملات پهپادی و موشکی ایران به اسرائیل انجام شد، در محافل حکومتی در تهران و حتی در میان شماری از تحلیلگران غیرحکومتی این روایت زیاد به گوش میرسید که «حالا توازن برقرار و قدرت بازدارندگی ایران احیا شده است».
این روایت از جهات مختلفی قابل تردید است. بازدارندگی زمانی به طور مؤثر ایجاد میشود که طرفی که بازدارندگی متوجه اوست از هرگونه اقدام تعرضی و تهاجمی بعدی صرفنظر کند و به این درک برسد که هرگونه تعرض بعدی با ضربهای شدیدتر و حتی حیاتی جبران خواهد شد.
طرفه این که روز شنبه شاید به طور تصادفی همزمان در دو موضوع ایدئولوژیک و حیاتی برای جمهوری اسلامی «احیای بازدارندگی» به اجرا گذاشته شده است، یکی در مورد پوشش اختیاری زنان و یکی در مورد اقدامات «رژیم صهیونیستی که باید از صحنه روزگار حذف شود».
همانطور که میتوان در کارایی بازدارندگی بگیروببندهایی که از روز شنبه مجدداً علیه پوشش زنان در ایران به اجرا گذاشته تردید جدی کرد، «بازدارندگی» همزمان اعمالشده در قبال اسرائیل نیز بعید است که مؤثر واقع شود.
البته حملات روز شنبه در تهاجم به یک کشور هستهای و متحد قدرتمند و بیهمتای غرب در منطقه که از سال ۱۹۶۷ هدف حمله کشور دیگری نبوده عبور از برخی از «خط قرمزها» به حساب میآید، ولی زمانی که در تهران و در منطقه اضطراب و نگرانی از اقدام تلافیجویانه (سختتر؟) اسرائیل موضوعی محوری است یا دائم این ضرورت احساس میشود که بگویند اگر اسرائیل تلافی کند، ضربه بعدی سنگینتر خواهد بود یا حتی تهدید رفتن به سوی ساخت سلاح هستهای را پیش بکشند، یعنی که حملات شنبهشب در این که اسرائیل حساب کار خود را بکند و «دیگر دست از پا خطا نکند» به وجود نیاورده است.
مشکل جای دیگری است
مشکل هم اصولاً به این برمیگردد که بازدارندگی ایران به دلیل کلیتی به نام سیاست منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی دستخوش تهدید و آسیب شده و انبوهی از موشکهای پیشرفته و پهپاد و اروانیوم غنیشده هم لزوماً جبرانی برای یک سیاست معیوب منطقهای نیست.
به عبارتی نمیتوان ۴۵ سال علیه یک کشور دیگر در منطقه شعار نابودی داد و عمق استراتژیک کشور را در خدمت محاصره همین «دشمن صهیونیستی» تعریف کرد و به هر گروه معارض علیه اسرائیل اسلحه و تجهیزات و مشاوره رساند و بعد هم بتوان در خانه خود ایمن نشست و قدرت بازدارندگیت را دستخوش تهدیدهای متفاوت ندید.
و چه جای گفتن که این سیاست پرآسیب لزوماً به سود فلسطینیها هم تمام نشده، سهل است که دولتهای راست اسرائیل را قادر کرده که با مانور روی خطر ایران مسئله فلسطینیها و ضرورت دستیابی به صلحی عادلانه با آنها را به حاشیه و محاق برانند.
همچنین، این که به عنوان تنها کشور دنیا ۴۵ سال با بزرگترین قدرت جهان در حال تخاصم و مناقشه باشی، اضمحلال آن را نوید بدهی و از سر توهم و ایدئولوژیزدگی ایجاد «تمدن بزرگ» اسلامی را به عنوان «آلترناتیوی در برابر تمدن غرب» دنبال کنی نیز شرایطی را ایجاد میکند که تأمین بازدارندگی در آن بسیار سختتر از زمانی است که یک حکومت متعارف تعامل سازنده و معطوف به تأمین حداکثری منافع و رفاه و توسعه کشور را با جهان دنبال میکند.
وجود شکافی عمیق میان دولت با ملت و میان نوع زمامداری حاکمان با مطالبات و رضایتمندی بخشهای مختلف جامعه و همچنین تداوم انسداد و محدودیت آزادیها در کنار اقتصادی فشل و بحرانزده که دائم فقر را تعمیق و بازتولید میکند نیز سهم بزرگی در آسیبپذیرشدن ثبات ملی و بازدارندگی امنیتی ایران دارند.
به این ترتیب مشخص است که پرتاب انبوهی از موشک و پهپاد هم بازدارندگی صدمهدیده و تهدیدشده ایران را احیا نمیکند و خود میتواند منشأ آسیبهای بیشتری به امنیت و قدرت بازدارندگی کشور باشد. این سخنی است که همین اخیراَ هم در رسانههای ایران مطرح شد، ولی حکومت به سان ۴۵ سال گذشته به جای توجه به آن، تعقیب قضایی مطرحکنندگان چنین حرفهایی را ارجح تشخیص داده است.
حالا جامعه ایران و کل منطقه و فرای آن در این دغدغه و نگرانی است که اقدام متقابل اسرائیل چه زمانی و با چه کیفیتی اجرا خواهد شد.
چه از خلال آنچه که از گفتوگوهای میان واشینگتن و تل آویو به بیرون درز کرده و چه از معلقماندن مباحث در کابینه امنیتی اسرائیل میتوان این گمانه را قوی گرفت که اقدام مستقیم نظامی اسرائیل علیه ایران تا اطلاع ثانوی منتفی است، به خصوص که حملات شنبهشب ایران که اسرائیل با کمک فشرده متحدان غربی و منطقهای قادر به دفع آن شد این نکته اساسی را به تل آویو یادآوری کرد که در اقدام تهاجمی بیش از اینها به کمک آمریکا و سایر متحدان نیازمند است و آنها هم دائم این پیام را رساندهاند که دستکم در حال حاضر آماده شراکت در اقدام نظامی تلافیجویانه علیه ایران نیستند.
این محدودیت گزینهها البته نافی این واقعیت نیست که اسرائیل بعد از حمله شنبهشب در وضعیت نسبتاَ مساعدتری در برخی از عرصهها قرار گرفته است.
تا پیش از حمله ایران دولت نتانیاهو زیر آماج بزرگ انتقادهای داخلی و بینالمللی بود که به رویکردهای ارتش در جنگ غزه، شمار بالای قربانیان و گرسنگی گستردهای که به این منطقه تحمیل شده و نیز به سرسختی این دولت در پیگیری راهحل نظامی برای آزادی گروگانها برمیگشت.
از شنبهشب همه این مسائل کم یا بیش تحتالشعاع حمله ایران قرار گرفته و انتقادها از دولت نتانیاهو به شدت کاهش یافته است. این دولت محملی تبلیغاتی هم پیدا کرده که با مانور بیشتر روی این که «حماس متحد و دست پرورده همان حکومتی است که شنبه شب مستقیما به اسرائیل حمله کرد» در میان نخبگان سیاسی و افکار عمومی غرب به شکار مشروعیت و تفاهم بیشتر برای رویکردهایش در غزه برود.
موج تظاهرات علیه دولت در اسرائیل هم که در هفتههای اخیر روندی صعودی به خود گرفته بود و هدف برکناری این دولت و برگزاری انتخابات زودرس را دنبال میکرد نیز با حمله ایران دستخوش تعلیق شده است و موضوع امنیت در قیاس با آن تا اطلاع ثانوی اولویت بالاتری یافته است.ادامه دارد
رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر