۱۴۰۳ شهریور ۱۸, یکشنبه

۱۵شهریور ۱۳۴۴ – ۶سپتامبر ۱۹۶۵ بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران

 ۱۵شهریور ۱۳۴۴ – ۶سپتامبر ۱۹۶۵ بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران

-

۱۵شهریور سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران
۱۵شهریور سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران
۱۵شهریور ۱۳۴۴
سازمان مجاهدین خلق ایران بنیان گذاشته شد!

روز ۱۵شهریور سال ۱۳۴۴، سازمان مجاهدین خلق ایران توسط بنیانگذار کبیر محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان بنیانگذاری شد. در شرایطی که در ایران روش‌های سنتی و عافیت‌جویانه مبارزه به بن‌بست رسیده بود و سلطه دیکتاتوری شاه نفس‌ها را در سینه‌ها حبس‌ می‌کرد، همه مدعیان، تسلیم‌طلبانه در سازش با رژیم شاه یا منفعل و دنبال زندگی خود و یا مقهور سلطه ساواک شده بودند. اما بنیانگذاران کبیر مجاهدین، محمد حنیف‌نژاد و یارانش سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان، سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیان‌گذاری کردند.

آنان تجربه‌های مبارزات ملی و آزادیخواهانه مردم ایران در دهه‌های گذشته را جمعبندی نموده و برای نخستین بار در تاریخ ایران یک سازمان انقلابی را بر اساس ایدئولوژی اسلام انقلابی، با نفی همه برداشت‌های ارتجاعی و طبقاتی از اسلام و با خط‌مشی انقلابی و متکی بر انقلابیون حرفه‌یی و جان‌برکف، بنیان گذاشتند.

بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران دریافتند که مبارزات پارلمانی و سیاسی همواره توسط دیکتاتوری سرکوب می‌شود و به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. این بود که مبارزه انقلابی و ضد بهره‌کشانه پیشه کردند، یعنی مبارزه‌یی با مشی مسلحانه، حرفه‌یی و تمام‌عیار. قبل از آنها در فرهنگ رایج چنین چیزی وجود نداشت. یعنی هر کس در حاشیه کار و زندگیش، دست به‌ کار سیاسی می‌زد و در حقیقت مبارزه جدی در کار نبود. علاوه بر این، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، به پیدا کردن عناصر انقلابی و تربیت کردن آنها همت گماشتند. اما از همه مهم‌تر این بود که مجاهدین و محمد حنیف‌نژاد یک دگم تاریخی را شکستند و پرده ارتجاع را از روی آرمان اسلام و توحید برداشتند.

 

اندیشهٔ بنیانگذاری سازمانی با اعضایی حرفه‌یی برای مبارزه به سال‌ها پیش برمی‌گشت. حنیف‌نژاد به‌دلیل فعالیت‌های گسترده‌یی که داشت، ۲روز پیش از رفراندوم قلابی شاه در بهمن ۱۳۴۱ از‌ طرف ساواک شاه دستگیر شد. او در زندان تحلیل‌های سیاسی و برداشت‌های ایدئولوژیک جدیدش را نوشت و برای دوستانش به‌ بیرون فرستاد. حنیف‌نژاد پس از آزادی از زندان و در جریان سرکوب خونین قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ همراه با یکی از دوستانش به نام سعید محسن به مطالعه جنبش‌ها و مبارزات مردم ایران و به‌ویژه مطالعه درباره روش احزاب سیاسی ایران و علل شکست آنها پرداخت. حنیف‌نژاد و سعید محسن به این نتیجه رسیدند که علت اصلی شکست مبارزات گذشته مردم ایران، فقدان یک رهبری ذیصلاح انقلابی، مجهز به علم مبارزه و دارای تئوری انقلابی و آماده برای مبارزه و عمل انقلابی بوده است.

در مورد شرایط مشخص پس از سرکوب قیام ۱۵خرداد هم که اشکال رفرمیستی مبارزه به بن‌بست رسیده بود، بنیان‌گذاران مجاهدین به این نتیجه رسیدند که دوران کارهای رفرمیستی سپری شده است و برای مقابله با رژیم دیکتاتوری و وابسته شاه راهی جز مبارزه مسلحانه وجود ندارد. این کشف انقلابی، نطفه اولیه تشکیل سازمانی بود که بعدها سازمان مجاهدین خلق ایران نامیده شد.

محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در نیمه شهریورماه ۱۳۴۴ هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیانگذاری کردند. مجاهد کبیر محمد حنیف‌نژاد با درکی نوین و خلاق به‌ دور از برداشت‌های ارتجاعی و استثماری، از ایدئولوژی توحید و اسلام، قرآن و نهج‌البلاغه را به‌عنوان اصیل‌ترین منابع این ایدئولوژی و راهنمای عمل، مطالعه کرد و به‌ تبیین مفاهیم آن پرد‌اخت.

او با همان جدیت، مکاتب فلسفی، اجتماعی و انقلابی دیگر را نیز مطالعه کرد. برای حنیف‌نژاد حل مسائل انسان و به‌خصوص انسان معاصر و مردم دردمند استثمار شده جامعه ایران، مهم بود. محمد حنیف‌نژاد معتقد بود هر نظری که انسان را در راه تکامل هدایت کند و هر مکتبی که انسان‌های به زنجیر کشیده را آزاد سازد، تکامل‌دهنده است و باید از دستاوردهای انقلابی دیگران استفاده نمود.

حنیف‌نژاد معتقد بود وظیفه و رسالت انسان صرفاً شناخت جامعه نیست، بلکه باید آن را در جهت تکامل تغییر داد. احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت انسان‌های مظلوم و تحت استثمار جامعه، او را به‌ عمل فرامی‌خواند. حنیف‌نژاد اعتقاد داشت که اگر یک روشنفکر و یک مبارز با توده‌های مردم و در کنار آنها نباشد و اگر سال‌ها در محیطی دربسته به مطالعه کتاب و تفکر و اندیشه بپردازد، محال است بتواند کوچک‌ترین تغییری در وضع جامعه به‌وجود آورد.

در آن روزگار جو غالب این بود که انقلابی‌ بودن، یعنی مخالف خدا و ضد مذهب! و ضمناً اعتقاد به اسلام داشتن، یعنی مدافع استثمار و مدافع طبقات! اما محمد حنیف‌نژاد فرمولی عرضه کرد که می‌گفت: «در زمینه‌های اقتصادی اجتماعی مرزبندی اصلی، نه بین با‌خدا و بی‌خدا، بلکه بین استثمارشونده و استثمارکننده است»، محمد حنیف‌نژاد در تهیه و تدوین مباحث ایدئولوژیک سازمان خود نقش تعیین‌کننده داشت.

درخشش و شکوه تاریخی که در اسم حنیف‌نژاد متجلی است و بذر مجاهدین را کاشت، از همین‌جاست. یعنی که گروهی اندک، منهای هرگونه امکانات، یک‌چنین قدم تاریخی بزرگی برداشتند.

بنیان‌گذار سازمان مجاهدین خلق ایران، محمد حنیف‌نژاد به‌راستی یک‌ انقلابی بزرگ و خلاق بود. زندگی او نمونه‌یی است از زندگی انقلابیون بزرگ که به‌ اسارت و بندگی تن درنمی‌دهند و به‌رغم فشارها و شکنجه‌ها، با قدم‌های استوار برای تحقق بخشیدن به یک‌ زندگی انسانی به‌پیش می‌روند.

سازمان مجاهدین خلق ایران در سال‌های گذشته به‌رغم تمامی تو‌طئه‌ها و تهاجم‌هایی که برای نابودی آن از طرف شاه و شیخ به‌عمل آمد، با تقدیم ۱۲۰هزار شهید در راه آزادی ایران از توفان‌های سهمگین سیاسی، نظامی، ایدئولوژیک و تشکیلاتی عبور کرد و پرتوان و قدرتمند به‌ امید آینده‌ مردم ایران تبدیل شد.

وفاداری به آرمان آزادی و فدای بی‌چشم‌داشت برای رهایی مردم ایران، رمز ماندگاری سازمانی است که روز ۱۵شهریور ۱۳۴۴ بنیان گذاشته شد. سازمانی که خود ستون فقرات یک مقاومت و ائتلاف پایدار برای رهایی ایران است.

 

نگاهی کوتاه به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران

بنیان‌گذاری

بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران را محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان تشکیل می‌دهند که دانش‌آموخته دانشگاه تهران بودند. این افراد اگر‌ چه هوادار نهضت آزادی بودند اما به شیوه‌های سران این نهضت (بخش مذهبی جبهه ملی ایران) انتقاد داشتند.

پس از قیام خودجوش ۱۵خرداد ۱۳۴۲ که با سرکوب خونین مردم و دستگیری گسترده مخالفان و فعالان سیاسی همراه شد، بنیانگذاران در زندان با جمعبندی مبارزات سیاسی گذشته، به این نتیجه رسیدند که این مبارزات پارلمانی و سیاسی همواره با سرکوب از سوی دیکتاتوری مواجه شده و به نتیجه مطلوب نمی‌رسند. بنابراین برای سرنگونی دیکتاتوری، مبارزه مسلحانه در آن مرحله، به‌عنوان شکل محوری مبارزه، یک ضرورت است. به این منظور گروهی را بنیان نهادند که چند سال بعد، سازمان مجاهدین خلق ایران نام گرفت.

سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ توسط بنیانگذاران این سازمان یعنی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان تشکیل شد.

این گروه طی ۶سال فعالیت مخفی به شکل جدی به مطالعه شرایط سیاسی و تدوین دیدگاه‌های خود در زمینه‌های مختلف سیاسی، استراتژیک و ایدئولوژیک پرداخت. مهم‌ترین دستاورد محمد حنیف‌نژاد در زمینه ایدئولوژیک، کشف این حقیقت بود که به‌لحاظ اجتماعی-اقتصادی مرز بین حق و باطل، مرز بین با خدا و بی‌خدا نیست، مرز واقعی بین استثمارگر و استثمارشونده است.

این حقیقت، خط فاصل مشخص و خدشه‌ناپذیری بین مجاهدین خلق و سایر درک‌های مختلف از اسلام که هر یک به ترتیبی و به درجه‌ای استثمار را می‌پذیرند، ترسیم کرد.

در شهریور ۱۳۵۰ و در آستانه برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ساله، هجوم گسترده‌یی از سوی ساواک شاه به سازمان و دیگر نیروهای مبارز وارد شد که طی آن حدود ۹۰درصد اعضای سازمان و تمام مرکزیت دستگیر شدند.

سپس رژیم پهلوی در دادگاه‌های نظامی‌اش، بنیانگذاران و همه اعضای مرکزی سازمان را به اعدام محکوم کرد. در این بین تنها حکم مسعود رجوی با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد که آن هم به‌دلیل کارزار بین‌المللی سیاسی و حقوقی گسترده‌یی بود که دکتر کاظم رجوی، برادر مسعود، در خارج کشور به‌راه انداخته بود.

بعد از شهادت قهرمانانه بنیان‌گذاران و اعضای مرکزیت و انتشار دفاعیات‌شان، محبوبیت مجاهدین در جامعه به‌ویژه در دانشگاه‌ها، به شکل چشمگیری بالا رفت که در پی آن اقشار روشنفکر و مذهبی به آرمان مجاهدین علاقه‌مند و جذب سازمان شدند.

 


دفاعیات مجاهدین در بیدادگاه‌های شاه

اولین دادگاه مجاهدین و دفاعیات بسیار قوی ایدئولوژیک، استراتژیک و سیاسی اعضای مرکزیت سازمان، خصوصاً دفاعیه مسعود رجوی، بازتاب بسیار گسترده‌یی در جامعه ایران داشت و از آن به بعد جوانان در شهرهای مختلف ایران، به‌دنبال پیوستن به سازمان برآمدند و همه جا اسم سازمان مجاهدین خلق ایران مطرح شد.

نخستین دسته از اعضای مرکزیت سازمان که تعداد آنها ۴نفر بود، در ۳۰فروردین ۱۳۵۱ اعدام شدند. حدود ۳۵روز بعد نیز هر ۳بنیان‌گذار سازمان یعنی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در سحرگاه ۴خرداد ۱۳۵۱، در میدان تیر چیتگر توسط جلادان شاه به‌شهادت رسیدند.

اعدام بنیان‌گذاران سازمان اعتماد شگفت‌انگیزی در بین مردم ایران نسبت به سازمان مجاهدین ایجاد کرد. کار به جایی رسید که به‌رغم فشارهای ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران، در صحن این دانشگاه شعارهای مجاهدین علیه شاه را تکرار می‌کردند.

گفتنی است سازمان مجاهدین خلق ایران به‌عنوان یک سازمان انقلابی با هدف و آرمان رهایی خلق ایران، مقبولیت وسیعی در سراسر ایران به‌دست‌ آورد و همین امر باعث شد که شاه عمده کادرهای سازمان را اعدام کرده و یا به حبس ابد محکوم نماید.



کودتای اپورتونیستی

شهادت بنیانگذاران و اعضای اصلی سازمان و هم‌چنین اسارت مسعود رجوی باعث شد که اپورتونیست‌های چپ‌نما، با سوء‌استفاده از شرایط موجود، بر سازمان مسلط شده و طی یک کودتای خائنانه، با قتل فجیع چند تن از اعضا و مسئولان مجاهد از جمله مجاهدان قهرمان مجید شریف واقفی و محمد یقینی که تن به تحمیل‌های آنها نداده بودند، با اسم مارکسیسم، موجودیت تشکیلاتی ـ ایدئولوژیک سازمان را متلاشی و موقعیت سیاسی ـ اجتماعی مجاهدین را تخریب کردند.

در پاییز ۱۳۵۵، مسعود رجوی که بعد از شهادت بنیان‌گذاران، رهبری سازمان را در زندان به‌عهده داشت، مواضع سازمان در برابر این جریان خائنانه اپورتونیستی را در ۱۲ماده تنظیم نمود و اپورتونیست‌ها را مجبور کرد از سازمان مجاهدین دست برداشته و سازمان و گروه دیگری ایجاد کنند.

 


مجاهدین و خمینی

در سال ۱۳۵۶ شاهد شکل‌گیری امواج انقلاب ضدسلطنتی بودیم که روزبه‌روز بیشتر از قبل می‌شد؛ امواجی که به‌قول آیت‌الله طالقانی، از خون پیشتازان مجاهد برخاسته بود.

با اوجگیری انقلاب، شاه مجبور به ترک کشور شد و ۴روز بعد، در شامگاه ۳۰دی ۱۳۵۷، آخرین دسته زندانیان سیاسی شامل مسعود رجوی و موسی خیابانی از زندان آزاد شدند و به این ترتیب مرحله جدیدی از مبارزات مجاهدین کلید خورد؛ این بار هدف مبارزه، خمینی و نیروهای او بود که با سوءاستفاده از غیبت و زندانی بودن مجاهدین، رهبری انقلاب را ربوده بودند.

پس از آزادی مسعود رجوی از زندان و با هدایت او ”جنبش ملی مجاهدین“ شکل گرفت که این جنبش به سازماندهی توده‌های وسیع هوادار مجاهدین در سراسر کشور پرداخت.

مجاهدین هم‌چنین از آغاز بر سر مسأله آزادی‌ها که آن را فلسفه و جانمایه انقلاب ضدسلطنتی می‌دانستند، با خمینی مرزبندی کردند و مسعود رجوی رودرروی خمینی که از «انقلاب اسلامی» دم می‌زد، در اولین سخنرانی خود از انقلاب دموکراتیک سخن گفت. در اولین ملاقاتی هم که روز ۱۵بهمن ۱۳۵۷ میان خمینی و مسعود رجوی صورت گرفت، خمینی گفت جوانان و دانشجویان حرف شما را می‌پذیرند، شما اعلام کنید که جریان‌های غیرمذهبی حق فعالیت سیاسی ندارند، اما مسعود رجوی جسورانه به او یادآوری کرد حضرت آیت‌الله مگر خود شما در پاریس نگفتید که مارکسیست‌ها در فعالیت سیاسی آزادند؟!

خمینی که انتظار چنین جوابی را نداشت، با خشم و بدون خداحافظی از اتاق خارج شد. خمینی پس از آن هم از طریق پسر خود احمد، به مجاهدین و مسعود رجوی پیام داد که اگر شما مثل بقیه مردم، رهبری ”امام“ را بپذیرید، بالاترین مقام‌های حکومتی در اختیار شماست؛ اما هر بار مسعود رجوی به‌نمایندگی از سوی مجاهدین دست رد به سینه او زد.

(برای اطلاع اجمالی درباره ماهیت و سوابق خمینی نگاه کنید به مقاله «خمینی که بود و چگونه به حکومت رسید» که در واقع مقدمه کتاب می‌باشد)

(برای آگاهی مبسوط‌تر از ماهیت و سوابق و چگونگی به قدرت رسیدن خمینی مطالعه این کتاب توصیه می‌شود).

 

کار بزرگ مجاهدین در تاریخ ایران

مجاهدین پس از سرنگونی شاه، دست به یک کار کم‌نظیر برای آگاهی‌بخشی به مردم زدند؛ هم‌چنان که مسعود رجوی بعد از آزادی از زندان در مسجد دانشگاه تهران اعلام کرده بود: «باید کمی هم به آینده و آنچه باید باشد فکر کرد»، مجاهدین از بند رسته به یک کار عظیم سیاسی دست زدند. نشریهٔ مجاهد را به‌عنوان ارگان سازمان و سازمانده نیروهای اجتماعی منتشر کردند. تیراژ نشریه مجاهد به ۶۰۰هزار نسخه در روز رسید. یک امر بسیار بی‌سابقه در ایران. این اقدام در حالی صورت گرفت که آن زمان پرتیراژترین روزنامه، به سختی به ۳۰هزار می‌رسید. هواداران سازمان، از دانش‌آموزان و دانشجویان گرفته تا کارخانه‌ها و محلات شهرهای بزرگ، نشریه مجاهد را در هر کوی و برزن می‌فروختند و حول مطالب آن با مردم بحث می‌کردند.

مجاهدین، در بررسی تضاد اصلی جامعه که باید آن را حل و فصل کرد، اعلام کردند که تضاد اصلی جامعه، حق حاکمیت مردم با ارتجاع (حکومت آخوندی) انحصارطلب حاکم است و شعار استراتژیک، شعار آزادی می‌باشد.

مجاهدین ضمن پافشاری بر اصول خود، کارکردهای ارتجاع را افشا می‌کردند. تا جایی که حتی به قانون اساسی خمینی که به‌طور روشنی آزادی‌ها را از مردم سلب می‌کرد، رأی مثبت ندادند.

یکی از مهم‌ترین اقدامات مجاهدین، موضع‌گیری بسیار شدید و قوی علیه «قانون قصاص» ارتجاع بود. هم‌چنین مجاهدین همواره از حقوق تمام اقلیت‌های ایران حمایت می‌کردند. جمعیت حاضر در مراسم‌های مجاهدین که در آن به‌طور عمده مسعود رجوی سخنرانی می‌کرد، اغلب به ۳۰۰هزار نفر می‌رسید.

هم‌چنین مسعود رجوی به‌مدت ۱۵هفته، یک درس تبیین جهان در دانشگاه شریف و در روزهای جمعه برگزار می‌کرد که شرکت‌‌کنندگان در این کلاس حدود ۱۰هزار نفر بود که همه با کارت ویژه وارد می‌شدند. همان روز این بحث پیاده و در سراسر کشور چاپ می‌شد. بحث تبیین جهان، عام‌ترین قوانین تکامل را به‌صورت علمی مورد بررسی قرار می‌داد که ضرورت مقاومت در برابر عناصر کهنه، از مهم‌ترین محورهای آن بود.

یکی از ضدیت‌های خمینی، اساساً با آگاهی بود به این علت در اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت ۱۳۵۹، طرح بستن دانشگاه‌ها را عملی کرد و با کودتا علیه دانشگاه و دانشگاهیان، کلاس‌های تبیین را هم تعطیل کرد.

 

 

رأی ندادن به قانون اساسی

خمینی که از روز اول در اندیشه قبضه انحصاری تمام اهرم‌های قدرت و تحکیم پایه‌های دیکتاتوری ابدمدت خود بود، توسط مجلس خبرگان که آن را جایگزین مجلس مؤسسان کرده بود، ولایت‌ فقیه را به‌عنوان یک اصل، وارد قانون اساسی‌اش کرد. اما مجاهدین ضمن افشای مفهوم این اصل که به حکومت مطلقه و فاشیسم دینی لباس قانونی و مشروعیت می‌پوشاند، از شرکت در همه‌پرسی قانون اساسی و رأی دادن به آن خودداری کردند و خمینی که می‌خواست ولایت مطلقه خود را حاکم کند، سرکوب مجاهدین را از همان‌جا شروع کرد به‌نحوی که دفاتر آنها مستمراً در معرض حمله‌ی پاسداران و چماقداران قرار داشت و تعداد قابل توجهی از هواداران در این حملات زخمی شده و یا به‌شهادت می‌رسیدند.

 

مسعود رجوی کاندیدای ریاست‌جمهوری

بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و در حالی که آخرین امیدهای به‌جامانده مردم برای برقراری عدالت و آزادی به‌دلیل اقدامات انحصارطلبانه خمینی، دچار لطمات جدی شده بود، مجاهدین خلق در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری رژیم با معرفی مسعود رجوی به‌عنوان کاندیدای خود شرکت کردند تا ضامن وحدت ملی باشند.

کاندیداتوری مسعود رجوی از حمایت گسترده زنان، روشنفکران، دانشجویان و اقلیت‌های مذهبی و قومی برخوردار شد. اما خمینی که از این اقبال اجتماعی وحشت‌زده شده بود، برخلاف قول قبلی خود مبنی بر دخالت نکردن در انتخابات، طی فتوایی مسعود رجوی را با این بهانه که به قانون اساسی ولایت‌ فقیه رأی نداده از دور انتخابات حذف کرد.

 

انتخابات مجلس شورای ملی ‌

پس از انتخابات ریاست جمهوری، در اواخر اسفند ۱۳۵۸ و اوایل فروردین ۱۳۵۹ نوبت انتخابات مجلس رسید. سازمان مجاهدین مجدداً کاندیداهایی را در سراسر کشور معرفی نمود که با وجود تقلبات گسترده رژیم خمینی در آن انتخابات، هیچ مجاهدی به مجلس راه نیافت.

بدون شک اگر ارتجاع تقلب نمی‌کرد و مجاهدین وارد مجلس می‌شدند، می‌توانستند از یک تریبون رسمی به شکل قانونی و در چهارچوب اصول عقیدتی و سیاسی خود از منافع خلق محروم دفاع کنند.

گفتنی است وحشت خمینی از محبوبیت مجاهدین به‌قدری بود که با فریبکاری و تخلف از ورود حتی یک نفر هم جلوگیری کرد.

یک کاندیدای مجاهدین در حالی که در دور دوم انتخابات مجلس هم برنده شد اما ورود همان یک نفر هم جلوگیری کرد. در کرمانشاه کاندیداهای مجاهدین در حالی به دور دوم رفتند که کاندیداهای حزب جمهوری خمینی در همان مرحله اول حذف شدند، اما خمینی اساساً انتخابات کرمانشاه را منتفی کرد!

 

۳۰خرداد

تحمیل مبارزه مسلحانه بر مردم ایران توسط خمینی

حمله چماقداران سازمان‌یافته و پاسداران مسلح رژیم خمینی به ستادها و دفاتر مجاهدین در سراسر کشور مستمراً انجام می‌شد و همزمان با آن، هجوم به دانشگاه‌های کشور و تعطیلی آنها تحت عنوان انقلاب فرهنگی بهانه‌یی بود برای تنگ‌تر ساختن فضای تنفس سیاسی بر همه دگراندیشان، به‌خصوص مجاهدین. اما در مقابل این نیرنگ‌ها، سازمان مجاهدین پس از حدود ۲سال مبارزه سیاسی افشاگرانه که در کمال خویشتنداری و انضباط تشکیلاتی و با تحمل قریب ۷۰شهید و هزاران اسیر و زندانی شکنجه‌شده همراه بود، سرانجام در روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰، اتمام‌حجت تاریخی خود را با خمینی به‌عمل آورد. در این روز بیش از نیم‌میلیون نفر از مردم تهران به حمایت از مجاهدین در یک تظاهرات مسالمت‌آمیز، به خیابان‌ها آمدند، اما پاسداران به‌دستور شخص خمینی به روی مردم بی‌گناه آتش گشوده و چه بسا بی‌رحمانه‌تر از شاه، تظاهرکنندگان را به خاک و خون کشیدند و به این ترتیب خمینی به مشروعیت سیاسی رژیمش مهر بطلان زد. و از عصر همان روز ۳۰خرداد، دوران اعدام‌های جمعی به‌منظور ریشه‌کن کردن مجاهدین آغاز شد. به این ترتیب تداوم مبارزه مسالمت‌آمیز سیاسی ناممکن شد و برای مردم، راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نماند.

 

تأسیس شورای ملی مقاومت

پس از آغاز مبارزه مسلحانه، مسعود رجوی در روز ۳۰تیر ۱۳۶۰ در تهران تأسیس شورای ملی مقاومت ایران را به‌مثابه آلترناتیو رژیم خمینی اعلام کرد و متعاقباً در ۷مرداد همان سال برای گسترش و معرفی این آلترناتیو، با یک پرواز پرمخاطره از قلب پایگاه شکاری دشمن از تهران به پاریس عزیمت نمود. پروازی تاریخی که نمودی از پایگاه مردمی مجاهدین بود و تمامی سران رژیم را منکوب کرد.

 

 

موضع مجاهدین در قبال جنگ با عراق

کارزار عظیم صلح

در جریان جنگ ایران و عراق و حمله نیروهای عراقی به خاک ایران، سازمان مجاهدین ابتدا در صفی مستقل به جنگ با آنها پرداخت اما پس از این‌که عراق نیروهای خود را از خاک ایران تا پشت مرزهای رسمی عقب بیرون کشید و خواستار صلح عادلانه بین دو کشور شد، مجاهدین و شورای ملی مقاومت سیاست صلح را برای قطع این جنگ ویرانگر در دستور کار قرار دادند. جنگی ضدمیهنی که فقط خمینی به‌منظور سرپوش گذاشتن بر سرکوب و خفقان حاکم بر جامعه و با هدف تحقق رویای امپراتوری به‌اصطلاح ”اسلامی“ خود خواستار ادامه آن بود. در ۱۹شهریور ۱۳۶۱ یعنی یک سال پس از عقب‌نشینی کامل نیروهای عراقی به‌ مرزهای بین‌المللی که جنگ مشروعیتی نداشت، مسعود رجوی در محل اقامت خود در اورسوراواز پاریس، اولین موافقتنامه صلح را با طارق‌ عزیز، نایب نخست‌وزیر عراق امضا کرد. (۱)

 

 

انقلاب ایدئولوژیک

روز ۱۹اسفند ۱۳۶۳، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، طی اطلاعیه‌یی از تشکیل رهبری نوین سازمان مجاهدین، مسعود و مریم، و انقلاب نوین مردم ایران خبر داد. این سرآغاز یک تحول کیفی در اندیشه و مناسبات درونی مجاهدین و ورود زنان مجاهد به سطح رهبری به‌منظور آزاد کردن و استخراج حداکثر پتانسیل آنها برای سرنگونی رژیم آخوندی بود. تحولی که با عنوان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامیده می‌شود. (برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به توضیحاتی پیرامون این موضوع از سخنرانی خانم مریم رجوی در مراسم ۸مارس ـ اسفند ۱۳۹۱)

 

عزیمت به عراق

رژیم خمینی در پی توطئه‌های پنهان و آشکار خود علیه مجاهدین و مقاومت ایران، فشار بر دولت دست‌راستی وقت فرانسه را برای ایجاد مانع و محدودیت علیه اقامت رهبری مقاومت در فرانسه به نهایت رسانده بود، روز ۱۷خرداد ۱۳۶۵، مسعود رجوی پاریس را به مقصد عراق ترک کرد تا ضمن خنثی کردن توطئه‌های دشمن، به الزامات مرحله جدید مبارزه برای سرنگونی رژیم و مشخصاً تشکیل ارتش آزادیبخش پاسخ گوید. عزیمت به عراق یک گام اجتناب‌ناپذیر برای تأسیس ارتش آزادیبخش به‌عنوان تنها اهرم سرنگونی رژیم خمینی، دشمن اصلی مردم ایران بود.

 

 

تأسیس ارتش آزادیبخش ملی

در روز ۳۰خرداد سال ۱۳۶۶، مسعود رجوی طی پیامی، تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را اعلام کرد و آن را برای دفاع از آزادی میهن و به‌مثابه ”بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران“، پاسخ قطعی به نبرد سرنوشت میان مقاومت و ارتجاع خمینی توصیف کرد.

ارتش آزادیبخش ملی ایران، پس از انجام بیش از یک‌صد رشته عملیات نظامی علیه نیروهای خمینی و کسب پیروزی در نبردهای آفتاب و چلچراغ و فتح شهر مهران، با درهم‌شکستن یک لشکر زرهی و چند تیپ و گردان ارتش و سپاه، چشم‌انداز فروپاشی ماشین جنگی خمینی و سرنگونی رژیم را در چشم‌انداز نزدیک قرار داد. خمینی هراساًن از رشد شتابان ارتش آزادیبخش که فتح تهران را در هدف داشت، ناگهان دست بالا کرد و به‌قول خودش زهر آتش‌بس را سرکشید.

 

فروغ جاویدان

در تاریخ ۳مرداد ۱۳۶۷ ارتش آزادیبخش به بزرگ‌ترین تهاجم نظامی خود ـ عملیات فروغ جاویدان ـ برای سرنگونی رژیم قرون‌وسطایی خمینی دست زد. در مقابل این تهاجم، خمینی کلیه ارگان‌ها، نهادهای حکومتی از طلبه‌خانه‌ها و حتی مجلس را بسیج کرد و نفرات آنها را به مقابله با ارتش آزادیبخش فرستاد. به این ترتیب رژیم خمینی در مجموع ۲۰۰هزار تن را به جبهه اعزام کرد. ۵۵هزار تن از این نیروها در مصاف با ارتش آزادیبخش کشته و مجروح شدند. متقابلاً نیز ۱۳۰۴تن از رزمندگان ارتش آزادیبخش در این نبرد به‌شهادت رسیدند. (۲)

به این ترتیب فروغ جاویدان به‌عنوان برگ زرین و خونینی از استقلال و توانمندی ارتش آزادیبخش ملی و پاکبازی، جانبازی و آمادگی رشیدترین فرزندان مردم ایران برای آزادی میهن، بر تارک مقاومت مردم ایران در برابر استبداد و ارتجاع جای گرفت و حضور مشروع ارتش آزادیبخش در خاک عراق را بیمه و تضمین کرد.


قتل‌عام زندانیان سیاسی

خمینی پس از خوردن زهر آتش‌بس، به‌منظور در امان نگه‌داشتن رژیمش از آثار سیاسی و اجتماعی آن، در یک جنایت بی‌سابقه که بزرگ‌ترین جنایت ضدبشری سازمان‌یافته دولتی در جهان معاصر پس از کوره‌های آدم‌سوزی هیتلر توصیف شده است، به قتل‌عام تمامی زندانیان مجاهد و مبارزی که هم‌چنان بر سر مواضع خود ایستاده بودند، مبادرت کرد و ظرف حدود ۳ماه ۳۰هزار تن از زندانیان سیاسی در زندان‌های سراسر کشور را که عمده آنها را زندانیان مجاهد تشکیل می‌دادند، اعدام کرد. این جنایت مافوق تصور اعتراض اجتماعی و نهادهای بین‌المللی حقوق‌بشر را برانگیخت و موجب مخالفت آقای منتظری، قائم‌مقام و جانشین خمینی نیز شد. خمینی هم به همین علت، او را مورد غضب قرار داده و از منصبش عزل کرد.

 

معرفی مریم رجوی به‌عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران

روز ۲۶مهر ۱۳۶۸، در یک گردهمایی با حضور صدها تن از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی، خانم مریم رجوی را به‌عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران معرفی کرد.

از درخشان‌ترین خدمات خانم مریم رجوی در دوران مسئول اولی، تجدید سازماندهی و تجدید ساختار ارتش آزادیبخش به‌عنوان یک ارتش زرهی می‌باشد. ارتشی که توسط کارشناسان نظامی غربی که آن را از نزدیک دیده بودند، یکی از بزرگ‌ترین ارتش سوارزرهی‌های جهان توصیف شد و عملاً نیز کارآیی و توانمندی نظامی خود را در عملیات تدافعی مروارید و مقابله با تهاجم گسترده رژیم در اسفند ۱۳۶۹ و فروردین ۱۳۷۰ و درهم‌شکستن آن به‌ثبوت رساند.

 


معرفی شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران

۴سال بعد در پی سلسله نشست‌های شورای مرکزی سازمان، مریم رجوی، شورای رهبری مجاهدین را که همگی به‌اتفاق آرا، به‌عنوان ارگان رهبری‌کننده سازمان انتخاب شده بودند، معرفی کرد. ۱۲تن به‌عنوان اعضای شورای رهبری و ۱۲تن دیگر به‌عنوان کاندیداهای عضویت در شورای رهبری اعلام شدند.

 

معرفی مریم رجوی، به‌عنوان رئیس‌جمهور برگزیده دوران انتقال

در تاریخ ۶شهریور ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ایران در اجلاس رسمی خود، مریم رجوی را به‌عنوان رئیس‌جمهور مقاومت در دوران انتقال انتخاب کرد. این انتخاب در روز ۳۰مهر همان سال اعلان عمومی گردید. انتخاب یک زن به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب مقاومت، از یک‌سو هم‌چون موشکی استراتژیک به قلب ایدئولوژی زن‌ستیز نظام ولایت‌ فقیه اصابت کرد و از سوی دیگر مقاومت ایران را در همه زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک، به‌طور کیفی جهش داد. (۳)

 

افشای پروژهٔ مخفیانه اتمی رژیم

در مرداد ۱۳۸۱(اوت ۲۰۰۲) مجاهدین و شورای ملی مقاومت در یک اقدام خارق‌العاده با افشای ۲سایت فوق‌سری نطنز و اراک، جامعه بین‌المللی را متوجه برنامه هسته‌یی ضد‌مردمی و ضدایرانی رژیم کردند؛ پروژه ساخت بمب اتمی که آخوندها به‌منظور تضمینی برای بقای حکومت متزلزل خود، با تمام قوا درصدد دستیابی به آن بودند و توانسته بودند به مدت ۱۸سال آن را از دید دنیا مخفی کنند. این افشاگری ضمن ایجاد مانع در مسیر پیشبرد این پروژه شوم، رژیم آخوندی را دچار یک بحران خردکننده کرد که کماکان گریبانگیرشان است.

 

۱۴سال پایداری پرشکوه برای پیروزی

در دیماه ۱۳۸۱(ژانویه ۲۰۰۳)، آمریکا به‌همراه نیروهای متحد خود، عراق را به‌طور گسترده مورد حمله قرار داد. قبل از شروع حمله، مجاهدین هم به دولت عراق و هم به آمریکا و نیروهای ائتلاف و سازمان ملل‌متحد اعلام کردند که در این جنگ کاملاً بی‌طرفند و هیچ‌گونه دخالتی در آن نخواهند داشت و به‌منظور اثبات این ادعا، مختصات جغرافیایی قرارگاه‌های مختلف خود در عراق را برای هیأت نمایندگی سازمان ملل‌متحد در عراق(آنمویک) ارسال کردند. اما نیروهای مهاجم در یک بندوبست ننگین با فاشیسم دینی حاکم بر ایران، قرارگاه‌های مجاهدین و نیروهای ارتش آزادیبخش را مورد شدیدترین بمباران‌ها قرار دادند. در جریان این حملات، بیش از ۵۰مجاهد آزادیخواه به‌شهادت رسیدند و ده‌ها تن نیز مجروح گشتند. اما رزمندگان به‌دستور فرمانده کل ارتش آزادی‌بخش، با انضباطی شگفت‌انگیز، برای دفاع مشروع از خود، حتی یک گلوله شلیک نکردند و به این ترتیب نقشه رژیم آخوندی که چیزی جز نابودی مجاهدین آن هم در پی درگیری با ارتش آمریکا بود، نقش بر آب کردند.

متعاقباً در توافقی که بین فرماندهان ارتش آمریکا و جانشین رهبری مجاهدین در اشرف، خانم مژگان پارسایی صورت گرفت، مجاهدین موافقت کردند در ازای پذیرش مسئولیت حفاظت‌شان از سوی آمریکا، سلاح‌ها و مهمات خود را به ارتش آمریکا تحویل دهند. (۴)

در همین حال پس از چند نوبت تحقیق و بررسی دقیق توسط ۹ارگان مختلف امنیتی و اطلاعاتی آمریکا، پیرامون سوابق یکایک اعضا و رزمندگان ارتش آزادی‌بخش، که ۱۶ماه به‌طور انجامید، کارت ”شخص حفاظت‌شده“ توسط آمریکا برای تک‌تک ساکنان اشرف صادر شد و دولت آمریکا به موجب آن، متعهد به رعایت مفاد کنوانسیون ۴ژنو و اصل «نان‌رفولمان»(ممنوعیت جابه‌جایی اجباری) درباره ساکنان اشرف گردید. تعهدی که در سال ۲۰۰۹ و احاله حفاظت ساکنان اشرف به دولت عراق آشکارا آن را نقض کرد.

 

۱۷ژوئن، حمله به مقر رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در فرانسه

رژیم آخوندی که نه از طریق بمباران و نه به‌وسیله توطئه رودررو قرار دادن مجاهدین با ارتش آمریکا به هدف خود دست نیافته بود، توطئه دیگری را از طریق بندوبست با دولت وقت فرانسه علیه مجاهدین تدارک دید. در جریان این توطئه کودتاگونه، بیش از ۱۳۰۰کماندو فرانسوی در سحرگاه ۱۷ژوئن ۲۰۰۳، خانه‌های اعضا و هواداران مجاهدین و هم‌چنین مقر مرکزی شورای ملی مقاومت در اورسوراواز را مورد شبیخون نظامی قرار دادند و خانم مریم رجوی را به‌همراه ۱۶۰تن از کادرها و فعالان جنبش دستگیر کردند. اما از آنجا که در این حمله کوچک‌ترین مدرکی حاکی از دخالت هیچ‌یک از اعضای مجاهدین در هیچ اقدام تروریستی و حتی هیچ اقدام خلاف قانون به‌دست نیامد، دولت فرانسه زیر فشار افکار عمومی و سلسله اعتراض‌ها و اعتصاب‌غذای ایرانیانی که از سراسر اروپا خود را به پاریس رسانده بودند، همه افراد بازداشت شده و هم‌چنین خانم مریم رجوی را آزاد کرد.

چیرگی مقاومت ایران بر کودتای ننگین ۱۷ژوئن و درهم‌شکستن این توطئه ارتجاعی ـ استعماری، بر ایرانیان داخل و خارج کشور تاثیری عمیق گذاشت و پیوند آنان با مقاومت و پرچمدار آن مریم رجوی را تحکیم و تعمیق بخشید. ضمن این‌که افکار عمومی جهان و به‌خصوص مردم فرانسه را که تا آن هنگام آشنایی بسیار محدودی با مقاومت ایران داشت، به‌طور گسترده‌یی مجذوب این مقاومت و آرمان‌های والای آن ساخت و به حمایت از آن برانگیخت.

دستگاه قضایی فرانسه نیز پس از ۸سال بررسی این پرونده که به‌کلی خالی از هر گونه مدرک واقعی بود، رأی برائت مجاهدین را صادر کرد و داغ ننگ ابدی را بر پیشانی دست‌اندرکاران این پرونده‌سازی نهاد. ضمن این‌که قاضی برجسته فرانسوی، ترویدویک، مقاومت مسلحانه مجاهدین بر ضد نیروهای خمینی را یک مقاومت مشروع شناسایی کرد.

 

انتقال حفاظت به دولت عراق

در سال ۲۰۰۹ هنگامی که دولت آمریکا تصمیم به خروج نیروهایش از عراق گرفت، مسئولیت حفاظت از مجاهدین در قرارگاه اشرف را تحویل دولت عراق داد، اما دولت مالکی که هر روز بیش از روز قبل مشخص شد مجری محض دستورات رژیم ایران است، یک محاصره ضدانسانی تمام‌عیار را که شامل محاصره غذایی، دارویی و پزشکی بود، بر ساکنان اشرف تحمیل کرد تا آنان را مجبور به تسلیم و ندامت و بازگشت به ایران تحت حاکمیت آخوندها کند، اما مجاهدین اشرفی از یک‌سو با پایداری پرشکوه خود و از سوی دیگر به‌یمن تلاش‌ها و راهگشایی‌های خستگی‌ناپذیر خانم مریم رجوی که کارزار بین‌المللی بی‌مانندی را در حمایت از اشرفی‌ها هدایت کرده و می‌کند تمام این فشارها و توطئه‌ها را درهم‌شکستند.

 

تهاجم نظامی به اشرف

رژیم که از طریق محاصره و جنگ روانی شبانه‌روزی با نصب ۳۰۰بلندگو در اطراف اشرف به هدف خود نرسیده بود، به تهاجم نظامی توسط نیروهای مسلح ارتش عراق متوسل شد و طی ۲فقره تهاجم، اولی در تاریخ ۶ و ۷مرداد ۸۸ و دومی در تاریخ ۱۹فروردین ۹۰، جمعاً ۵۰تن از مجاهدین را به‌شهادت رساند و بیش از ۱۰۰۰نفر را مجروح و مصدوم کرد، اما نتیجه جز بین‌المللی شدن مسأله اشرف و رسوایی و محکومیت جهانی برای رژیم آخوندی و دولت دست‌نشانده‌اش در عراق نبود.

 

حذف برچسب تروریستی

همزمان با این تحولات، مقاومت ایران یک کارزار حقوقی بین‌المللی را نیز برای نفی و حذف نام سازمان مجاهدین از لیست‌های تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا پیش می‌برد، این کارزار که شماری از برجسته‌ترین حقوقدانان بین‌المللی و شخصیت‌های سیاسی سرانجام با هدایت و رهبری رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران به پیروزی استثنایی و خیره‌کننده‌یی دست یافت و نخست در سال ۲۰۰۶ با صد‌ور حکم چندین دادگاه معتبر در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی و سپس در سال ۲۰۱۲ به حکم دادگاه فدرال آمریکا، وزارت‌های خارجه این کشورها، مجبور شدند برچسب ناحق تروریستی را از روی نام آن بردارند. (۵)

 

انتقال به لیبرتی

از سوی دیگر، پس از دخالت سازمان ملل از طریق نماینده ویژه‌اش در سازمان ملل (کوبلر) و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و هم‌چنین ارائه تضمین‌های مؤکد از سوی دولت و وزارت‌خارجه آمریکا که به‌لحاظ قانونی مسئولیت حفاظت از مجاهدین را به‌عهده داشت، قرار شد مجاهدین به‌منظور تأمین حفاظت بیشتر و قرار گرفتن تحت مراقبت سازمان ملل و دولت آمریکا، به کمپ نظامی سابق ارتش آمریکا به نام لیبرتی در نزدیک فرودگاه بین‌المللی بغداد منتقل شوند.

 

زندان لیبرتی و پایداری بی‌نظیر مجاهدین

اما به‌زودی و با ۳حمله موشکی پیاپی که به کشته شدن ۱۰تن و جراحت ده‌ها تن دیگر انجامید، مشخص گردید که لیبرتی صرفاً زندانی است که فاقد اولیه‌ترین استانداردهای امنیتی و زیستی است و رژیم آخوندی و دولت عراق با همدستی کوبلر آن را به‌منظور وارد آوردن حداکثر فشار برای متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین تدارک دیده‌اند. اما مجاهدین نیز با عزم جزم زندان لیبرتی را به رزمگاهی برای سرنگونی تبدیل کردند. از لیبرتی که سنگستانی بود گلستان ساختند و خواب آخوندهای حاکم که فکر می‌کردند می‌توانند مجاهدین را درهم‌بشکنند را پنبه کردند.

طی ۵حمله موشکی رژیم آخوندی به لیبرتی در تاریخ‌های ۲۱بهمن ۹۱۲۵خرداد۹۲۵دی ۹۳۷آبان ۹۴و ۱۴تیر ۹۵، ۳۸نفر از مجاهدان شهید و صدها نفر مجروح شدند. با این حال مجاهدین روزبه‌روز بر پایداری‌شان برای حقوق‌شان افزوده می‌شد و هر بار گردتر از قبل، از زیر ضربات بیرون می‌آمدند.

رژیم بلافاصله بعد از جنگ آمریکا و عراق و حتی با وجود خلع‌سلاح مجاهدین از زبان مسئول شورای امنیت خود یعنی پاسدار شمخانی اعلام کرده بود که مجاهدین بی‌سلاح برای رژیم و سرنگونی آن خطرناک تر از مجاهدین باسلاح هستند، اکنون بعد از گذشت سالیان می‌دید که چگونه این وحشت او واقعی بوده است و از مجاهدین به‌عنوان سازمانی برای سرنگونی‌اش خلاصی ندارد.

 

 

قتل‌عام ۱۰شهریور - حمله به اشرف

۱۰۰نفر از مجاهدین که طبق توافق با نماینده سازمان ملل و دولت آمریکا دولت عراق و... برای تعیین‌تکلیف اموالشان در اشرف مانده بودند، روز دهم شهریور ۱۳۹۲(اول سپتامبر ۲۰۱۳) هدف یک تهاجم مسلحانهٔ مرگبار و از پیش طراحی‌شده از سوی مأموران نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران رژیم آخوندی و مزدوران عراقی آن قرار گرفتند که طی آن ۵۲تن از مجاهدان بی‌دفاع به‌شهادت رسیدند و ۷تن به‌گروگان گرفته شدند و میلیون‌ها دلار از دارایی‌های ساکنان با بیش از ۲۰۰انفجار تخریب گردید.

 

انتقال بزرگ مجاهدین

مجاهدین از همان ابتدا به طرف‌های ذی‌ربط اعلام کرده بودند که ما به عراق برای جنگ با آخوندها آمده‌ایم و اگر حکومت عراق و آمریکا نمی‌خواهند ما در عراق باشیم، آمادگی انتقال به بیرون از عراق، ضمن حفظ تمامی حقوق‌مان و حقوق خلق‌مان را داریم. با این حال رژیم که بهتر از هر کس می‌دانست که مجاهدین در هر سرزمینی که باشند و در هر موقعیتی که باشند برایش خطر سرنگونی هستند لذا در خروج مجاهدین از محاصره و زندان و شرایطی که در عراق برایشان ایجاد شده بود کارشکنی می‌کرد.

متقابلاً مجاهدین پابه‌پای ایستادگی و حفظ تشکیلات خود با بالاترین روحیه انقلابی و مبارزاتی، در عین‌حال تلاش می‌کردند که محاصره رژیم را به بهترین شکل درهم‌شکسته و به بیرون عراق منتقل شوند تا توطئه رژیم را برای نابودی فیزیکی مجاهدین درهم‌بشکنند.

 

در این رابطه مجاهدین تلاش‌های بی‌وقفه‌ای را در دستور کار خود داشتند. نهایتا به‌دنبال تلاش‌های بی‌وقفه مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت انتقال بزرگ به جریان افتاد و در ۱۹شهریور سال ۱۳۹۵ این انتقال نهایی شد و مجاهدین همگی از لیبرتی به آلبانی و کشورهای مختلف اروپایی منتقل شدند. در نتیجه هدف خامنه‌ای که نه خروج زنان و مردان مجاهد از عراق بلکه در پی نابود کردن یا به تسلیم واداشتن آنها بود، به گل نشست و بار دیگر مجاهدین پیروزمند از این کارزار به مقصود خود یعنی اوج‌دادن به مبارزه‌شان برای تحقق آرمان بزرگ مردم ایران رسیدند و این چنین دوران جدیدی از مقاومت شروع شد.

 

جنبش دادخواهی

تحول مهم دیگر که جا دارد آن را اینجا ذکر کنیم جنبش دادخواهی است. جنبشی که با پیام رهبر مقاومت مسعود رجوی در سال ۱۳۶۷ بعد از قتل‌عام زندانیان مجاهد و مبارز شروع شد در مرداد ۱۳۹۵ با پیام مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت وارد مرحله‌ای جدید شد و اوج تازه‌ای گرفت. جنبشی که می‌رود تا سران رژیم را به‌خاطر قتل‌عام ۳۰هزار گل سرخ در سال ۱۳۶۷ به پای میز محاکمه بکشد. به دنبال آن سلسله‌ای از فعالیت‌ها در خارج و داخل کشور شروع شد که هم‌چنان تا دست‌یابی به هدف خود بی‌وقفه ادامه دارد.

 

۱۰۰۰اشرف در جای‌جای میهن

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در گردهمایی بزرگ و ۱۱۰هزار نفره مقاومت در ۱۹تیرماه ۱۳۹۵ فراخوان به ایجاد کانون‌های اشرفی در سراسر میهن دادند. از این به بعد استراتژی هزار اشرف که از سال ۱۳۹۲ توسط معمار بزرگ آن، رهبر مقاومت، مسعود رجوی اعلام شده بود به‌طور عملی‌تر و جدی‌تر در دستور کار مقاومت ایران و مجاهدین در داخل کشور قرار گرفت و این‌چنین نقشه‌مسیر آینده جنبش واضح‌تر از هر زمانی گردید. در واقع روح و روحیه و رویکرد اشرفی مجاهدین، در شریان یک استراتژی جاری شد و طبعاً دیری نخواهد پایید که کانون‌های اشرفی در جای‌جای میهن به رود خروشان ارتش قیام مردم ایران برای سرنگونی رژیم خواهند پیوست.

 

کانون‌های شورشی

در ادامه اعلام استراتژی ۱۰۰۰اشرف با شروع قیام سراسری در دیماه ۱۳۹۶، تشکیل تیم‌ها و کانون‌های شورشی(کانون‌های اشرفی) به‌عنوان دستور محوری روز برای جوانان و همه نیروهای آزاده و انقلابی برای گسترش قیام اعلام شد.

با این تأکید که تشکیل، ارتقا و گسترش کانون‌های شورشی(اشرفی) در جای‌جای میهن برای ایفای نقش‌شان در استمرار قیام و سرنگونی رژیم، وظیفه مبرم در شرایط کنونی است.

قیام دیماه ۱۳۹۶ به‌رغم همه نکات و دستآوردهایش این موضوع را نیز به‌اثبات رسانده است که هرگز این رژیم با قیام خودبه‌خودی مانند سال ۱۳۵۷ سرنگون نخواهد شد و تنها در پیوند سرِ مقاومت(ارتش آزادیبخش و کانون‌های شورشی) با بدنه قیام(مردم) سرنگونی متصور است.

از این‌رو برپایی کانون‌های شورشی به‌مثابه بخشی از سر و تشکیلات رهبری‌کننده قیام یک «ضرورت» اجتناب‌ناپذیر و الزام سرنگونی است.

 

پانویس --------------------

(۱) پس از آن نیز مجاهدین و شورای ملی مقاومت، یک جنبش جهانی گسترده را به‌منظور استقرار صلح و خاتمه دادن به این جنگ شوم و میهن بربادده در داخل و خارج کشور پیش بردند که حاصل آن در خارج کشور انتشار بیانیه‌یی با امضای بیش از ۵هزار نفر از شخصیت‌ها نمایندگان پارلمان‌های کشورهای مختلف جهان و چندین نوبت قطع یک‌جانبه بمباران و موشک‌باران و جنگ شهرها توسط دولت عراق، به‌ درخواست مسعود رجوی بود.

 

(۲) عملیات کبیر فروغ جاویدان از یک‌سو لرزه سرنگونی را بر سراپای رژیم مستولی کرد و از سوی دیگر، تمام جامعه ستم‌زده ایران را عمیقاً تکان داد و جوانان تشنه آزادی به‌محض اطلاع از حرکت ارتش آزادی‌بخش، از سراسر کشور خود را به کرمانشاه رساندند تا به آن بپیوندند. رژیم هزاران تن از این جوانان را در کرمانشاه یا در منطقه چارزبر دستگیر کرد و شماری از آنان را به چوبه‌های اعدام سپرد.

 

(۳) با انتخاب و معرفی خانم مریم رجوی به‌عنوان رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، سازمان مجاهدین خلق ایران مسئول اول جدیدی برگزید. امر گزینش مسئول اول جدید سازمان با نظرپرسی و مشارکت همه مجاهدان انجام گرفت و فهیمه اروانی، به‌عنوان مسئول اول جدید سازمان انتخاب شد. در شهریور ۱۳۷۴ شهرزاد صدر، در ۹شهریور ۱۳۷۶ مهوش سپهری، در شهریور ۱۳۷۸ بهشته شادرو، در شهریور ۱۳۸۰ مژگان پارسایی و در شهریور ۱۳۸۴ صدیقه حسینی و در شهریور ۱۳۹۰ زهره اخیانی و در شهریورماه سال ۱۳۹۶ زهرا مریخی به‌عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران انتخاب شدند.

 

(۴) آمار سلاح‌های تحویل داده شده عبارت است از:

- ۹۶۶فروند تانک و نفربر زرهی

- ۳۵۵قطعه توپخانه

- ۸۹۸قبضه تیربار زرهی

- ۲۸۴قبضه سلاح پدافند هوایی

- ۱۷هزار قبضه سلاح سبک و خمپاره‌انداز و ضدهوایی

- بیش از ۱۷میلیون موشک و فشنگ و گلوله و مواد انفجاری

- ۱۷۳۱۸تن مهمات

لیست یکایک این اقلام به‌صورت امضاشده توسط افسران و فرماندهان آمریکایی موجود است.

 

(۵) قرار دادن نام سازمان مجاهدین خلق در لیست گروه‌های تروریستی، اقدام سیاسی ننگینی بود که توسط دولت کلینتون بدون طی هر گونه پروسه قضایی یا استماع مجاهدین و صرفاً به‌منظور استمالت از رژیم و آن طور که مقام‌های رسمی دولت آمریکا بعداً اذعان کردند، به‌منظور ارائه یک ژست حسن‌نیت به رژیم آخوندی، به‌عمل آمد. اقدامی که بعداً توسط کشورهای اروپایی متحد آمریکا نیز با همان نقطه عزیمت (باج دادن به فاشیسم دینی حاکم بر ایران) مورد تبعیت قرار گرفت. اما جالب است که این سرمایه‌گذاری استعماری بر روی جناح به‌اصطلاح مدره، دقیقاً نتیجه معکوس به‌بار آورد و بلافاصله پس از خاتمی، احمدی‌نژاد روی کارآمد که شاخص سیاست بی‌دنده و ترمز ولی‌فقیه در همه زمینه‌ها از جمله اتمی و سیاست صدور ارتجاع و تروریسم بود.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر