غلامرضا خسروي قهرماني كه براي آزادي براى آرم وآرمان براي نجات خلق اشرف 350 را آفريد وفرمانده شورشي وجاويد آن شد
غلامرضا خسروی تبلور «نیل به جامعهیی آزاد و رها» (1) را در مجاهدین خلق و پیشگامان اشرف و لیبرتی یافت. بهای ادراک خود برای پاسخ به آمال و آرمان رهایی ایران را، به مهری خونسرشته بالغ نمود. مهری بر پای عهد و میثاقش با «بچههای اعماق»، «نوباوگان رنج و کار»، «مادران سر از سجاده برداشته» (2) و مردمان و کودکانی که تنها در پای چوبههای دار یکدیگر را دیدار میکنند. امضایی که خطوط نگاشتهاش، نگارهیی از نامها و شناسهها و سلسلهی سرداران تاریخ معاصر ایران در شوق وصال شاهد آزادیست.
«من میتوانم، برای فتح شب ـ این شب بد ـ
با صبح خونم، خورشید را، شبانه بسازم
در هر زمستان ـ این فصل گلشکن ـ میتوانم
با فصل قلبم، صد باغ را جوانه بسازم» (3)
«من میتوانم، برای فتح شب ـ این شب بد ـ
با صبح خونم، خورشید را، شبانه بسازم
در هر زمستان ـ این فصل گلشکن ـ میتوانم
با فصل قلبم، صد باغ را جوانه بسازم» (3)
غلامرضا خسروی به رود همیشه جاری جریانی پیوست که در تداوم تاریخی خود، آخوندها را در تمام عرصهها و پهنههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران به بنبست کشانده است. جریانی بیتوقف که همواره از چشمهی لایزال آرمان آزادی نوشیده است. او به این ثقل استوار تکیه داد و بر سنگ آسیابش قدم استوار کرد. ثقل مانا و زایندهیی که جریان اجتماعی و سراسری برابریطلبی و آزادیخواهی را در ایران استمرار داده و مبارزه با ارتجاع ابلیس آخوندی را تضمین کرده ا ست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر