غلامرضا خسروی در نبردی نابرابر،براي آزادي ورهائي خلق وميهن، سینه به سینهی دژخیم و جلاد، آینهیی میشود
باید اعتراف کنیم در زندگی ما کسانی بودند، هستند و خواهند بود که در فلسفهی حیات و مرگ خود، واژهها را از سرگردانی نجات میدهند و اندیشهی آزادی و تفکر آرمانی را چراغ و راهنمایند. اینان چون پروانههاییاند که از پرهای خود، رنگین کمانی را ساطع میکنند و با طیف رنگارنگی از معناها و پیامها، «از بسیاری از آنها که به عمر خود مطمئناند، با عشق و نشاط و کارایی بیشتری به زندگی مشغول» (5) میباشند و بر دیدگان و اندیشه و آیندهی پیرامون خود پل میزنند.
غلامرضا خسروی در نبردی نابرابر، با همین اندیشه و آرمان، سینه به سینهی دژخیم و جلاد، آینهیی میشود برابر نیازها و ضرورتهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و مردم خویش. و این، همان عزم جزمیست که در طول تاریخ ایران، تمام دیکتاتورها را در برابر پیشگامان و پیشتازان آزادی، به بنبست کشانده و میکشاند. و این، همان رزمیست که متضمن بامداد خجستهی رهایی ایرانزمین میباشد...
باید اعتراف کنیم در زندگی ما کسانی بودند، هستند و خواهند بود که در فلسفهی حیات و مرگ خود، واژهها را از سرگردانی نجات میدهند و اندیشهی آزادی و تفکر آرمانی را چراغ و راهنمایند. اینان چون پروانههاییاند که از پرهای خود، رنگین کمانی را ساطع میکنند و با طیف رنگارنگی از معناها و پیامها، «از بسیاری از آنها که به عمر خود مطمئناند، با عشق و نشاط و کارایی بیشتری به زندگی مشغول» (5) میباشند و بر دیدگان و اندیشه و آیندهی پیرامون خود پل میزنند.
غلامرضا خسروی در نبردی نابرابر، با همین اندیشه و آرمان، سینه به سینهی دژخیم و جلاد، آینهیی میشود برابر نیازها و ضرورتهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و مردم خویش. و این، همان عزم جزمیست که در طول تاریخ ایران، تمام دیکتاتورها را در برابر پیشگامان و پیشتازان آزادی، به بنبست کشانده و میکشاند. و این، همان رزمیست که متضمن بامداد خجستهی رهایی ایرانزمین میباشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر