مريم رجوي:
توافقي كه حتي با خوشبينانه ترين قرائت، نه تنها
مسير تهران را به يك بمب اتميمسدود نمي سازد،
بلكه به آن دهها ميليارد دلار براي افزودن به زرادخانه
جنگياش اعطا مي كند.
سايت مجله فوربز 25 تير 94
به قلم خانم مريم رجوي:
در بستر گزارشهاي روزانه جنايات توسط گروههاي تروريستي در مصر، سوريه، يمن و عراق، جهان اكنون از يك توافق اتمي بين 5 +1 و رژيم ايران مطلع شده است. توافقي كه حتي با خوشبينانه ترين قرائت، نه تنها مسير تهران را به يك بمب اتمي مسدود نمي سازد، بلكه به آن دهها ميليارد دلار براي افزودن به زرادخانه جنگي اش اعطا مي كند. برخي ممكن است اين امتيازات به تهران را به عنوان تلاشي توسط دولت اوباما براي تضمين همكاري آخوندها به منظور مقابله با و شكست خطرات شيطاني بنيادگرايي اسلامي تلقي كنند. اين تلقي يك بازخواني نادرست از تاريخچه و اهداف اعلام شده اين رژيم است. برنامه هسته اي تهران بطور واضحي به خاستگاه انقلابي- امپرياليستي آن گره خورده است. همانطور که رئيس جمهور سابق و رئيس فعلي تشخيص مصلحت نظام رفسنجاني در اوائل دهه 1990 گفت، اگر رژيم به تسليحات اتمي دست يابد چه کسي خواهد توانست مانع صدور باصطلاح «انقلاب» شود؟ اين توافق در حالي صورت گرفت كه اين رژيم به غايت متزلزل در چنبره اي از بحرانهاي فزاينده گرفتار آمده است. در چنين شرايطي 5 +1 بسادگي مي توانست با اتخاذ يك سياست قاطع اين رژيم را وادار كند از پروژه هايش اتمي اش دست بردارد. در حقيقت، غرب يك فرصت استثنايي را براي جلوگيري از دست يابي رژيم به بمب اتمي از دست داده است.
رژيم تهران به عنوان نيروي محرك يك خلافت اسلامي در عصر حاضر عمل كرده است.
بر همين سياق، هنگامي كه ايالات متحد با تروريسم مبارزه مي كند اقدامات پرهزينه و در نهايت زيانبخش - در مثل براي چيدن قاصدک ها- را برمي گزيند. يعني يک حمله هواپيماي بي سرنشين در اينجا و آموزش و ارسال سلاح هاي سبک در آنجا. چنانچه نخواهيم گلستان تمدن – از هلال حاصلخيز تا دره رود نيل – مورد تاخت و تاز قرار گيرد، ما بايد اين پديده شوم را از ريشه نابود سازيم. براي اين کار بايد فهم و درک بهتري از ريشه هاي اين پديده کسب کنيم: رژيم تهران. محققاَ، اين معامله اتمي مؤثرترين منبع اسلام بينادگراي افراطي در جهان را مشروع و توانمند مي كند.
اين حقيقت دارد که هم افراطيون شيعه و هم نوع سني، با وجود تفاوت هاي تاکتيکي و فرقه اي، بدنبال تحميل يك خلافت اسلامي بر پايه برداشت هاي سرکوبگرانه، ارتجاعي و دروغين از اسلام هستند. اما يك تصوير خلافت اسلامي در تاريخ معاصر در واقع با روي کار آمدن ديکتاتوري مذهبي خميني – که بر اساس دكترين ولايت فقيه بنا شده است – در سال 1357 يعني چهار دهه پيش ظهور نمود. از آن زمان تا كنون، رژيم تهران بعنوان نيروي محرک و کانون اين تهديد خطرناك هم در منطقه و هم در سطح جهاني عمل کرده است.
هدف غايي و اعلام شده اين سنخ از بنيادگرايي افراطي، همانطور که در قانون اساسي رژيم ايران هم قيد شده است، پايه گذاري يک خلافت و تحميل قانون شريعت از طريق اعمال زور است. بنيادگرايي هيچ مرز جغرافيايي را در مسير تلاشش براي تحقق يك امپراطوري اسلامي برسميت نمي شناسد و بطور بارزي با سركوب زنان، عدم بردباري مطلق نسبت به اقليت هاي قومي و مذهبي و تمايل به سبعيت و خشونت شناسايي مي شود. آيا اين موضوع آَشنايي نيست؟ اين نقشه مسير سرکوبگرانه و توسعه طلبانه اول كه ابتدا در ايران نهادينه شد به نحو مشابهي هدف اصلي مسلمانان افراط گرا، از جمله داعش مي باشد.
رژيم آخوندها بخشي از راه حل بنيادگرايي اسلامي نخواهد بود
رژيم ايران در تکاپوي مستمر براي صدور ايدئولوژي ارتجاعي خود به خارج از مرزها بوده تا ساير قدرت هاي منطقه اي را بي ثبات ساخته و يا بمب اتمي را به مثابه تضمين بقاي خودش بدست آورده و يا توليد كند. طبق قانون اساسي اين رژيم، مأموريت سپاه پاسداران اين است كه از باصطلاح «انقلاب اسلامي» رژيم حراست نموده و آن را گسترش دهد. و سپاه نيز به نوبه خود يک نيروي ويژه بنام نيروي قدس را تشکيل داد که نقش كانوني را در ارتکاب تروريسم در سراسر جهان ايفا کرده است. نيروي قدس بطور خاص عملكرد مخربي در عراق و سوريه طي چند سال گذشته داشته است و بذر خشونت فرقه گرايانه را که واکنش وحشيانه تروريست هاي داعش را بدنبال داشته، پاشيده است.
كمترين تفاوتي بين بالاترين سطوح رژيم وجود دارد عناصر باصطلاح «مدره» در تهران، مانند رئيس جمهور رژيم حسن روحاني، در رابطه با اهداف رژيم، از جمله يك حکومت مطلق العنان ولي فقيه و سياست هاي مربوط به تروريسم و بنيادگرايي، با ساير باندهاي نظام هم نظرند. اين عناصر نيروي تغيير نيستند، بلکه شريك در اشاعه رژيم ولايت فقيه ميباشند، رژيمي که خود يک نيروي مهم الهام بخش، الگو و حامي فعال مالي و پشتيبان گروهها و هسته هاي تروريستي در سراسر جهان است. آخوندها بخشي از راه حل بنيادگرايي و افراطي گري اسلامي نخواهند بود-- آنها خود قلب اين مشكل هستند.
مردم ايران خواهان يك نظام دمكراتيك، بردبار و كثرت گرا هستند.
با اين وجود، بنيادگرايي اسلامي را ميتوان و بايد شکست داد. اما مي بايد از ريشه برچيده شود و ريشه آن هم در تهران است. اين کار مستلزم اخراج نيروي قدس و خلع سلاح شبه نظاميان شيعه و ساير مزدوران رژيم تهران در عراق و در عين حال قدرت مسير ساختن شرکت واقعي اهل تسنن در امر حکومت مي باشد. ايالات متحده مي بايد به عشاير سني اين توانايي را از طريق مسلح کردن و حمايت از آنها براي برقراري امنيت در جوامع خودشان بدهد. اين تنها راه شکست داعش است. ما بايد مرداب آنها را براي سوء استفاده از نارضايتي ها و عضوگيري بخشكانيم.
در سوريه، پشتيباني رژيم ايران از بشار اسد بايد متوقف شود، امري که مستلزم کمک رساني به اپوزيسيون مدره در راستاي تلاش هاي آن براي سرنگوني حکومت سركوبگر اسد و برقراري دمکراسي در آن کشور ميباشد.
اما اين اقدامات بطرز ملاحظه اي ضربه خواهند ديد چنانچه رژيم ايران برنامه هاي اتمي خود را حفظ نموده يا توسعه دهد.. همه مسيرها به به سمت دستيابي اين رژيم به سلاح اتمي مي بايد بلوكه شود، چيزي كه اين توافق هسته اي آنرا انجام نمي دهد.
در نهايت، مادام که رژيم آخوندها در ايران بر مسند قدرت نشسته باشد، بنيادگرايي اسلامي بر جاي خود باقي خواهند ماند، تکثير خواهد شد و گسترش خواهد يافت. تغيير رژيم در ايران – به يمن شجاعت و اراده مردم ايران و اپوزيسيون سازمانيافته – مشکل را از ريشه حل خواهد کرد. همانطور که قيام هاي مردمي در سال 2009 نشان دادند، مردم ايران خواهان شکوفايي يك نظام دمکراتيک، بردبار، کثرت گرا و غيراتمي هستند که بجاي نظام ولايت فقيه که آنها را سركوب مي كند، مي باشند».
مريم رجوي رئيس جمهور منتخب شوراي ملي مقاومت ايران است. شورا ائتلافي از اشخاص و سازمان هاي اپوزيسيون ايران ميباشد که متعهد به يک جمهوري دمکراتيک، سکولار و غيراتمي در ايران ميباشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر