تنها شبی که گریستن سزاست- ع. طارق
ای دوست! انیس دل مشتاق تویی، تو
معشوق تویی، عشق، تو، عشاق تویی، تو
ما ذره رقصان -که به بادی بپریشد -
خورشید گشاینده آفاق تویی، تو.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند، حال ما، سبکبالان ساحلها
علی! ای راز گشوده انسانیت! ای امیر مؤمنان، مولای متقیان! ای نخستین راهگشا و راهبر اسلام انقلابی! ای مفتاح فهم محمدی! امشب، این شبترین شبها؛ شب سوزناک خون شدن جگرها؛ شب ضربت خوردن تست؛ شبی که فریاد «فزت و رب الکعبه» ی تو در گوش خاک طنین انداخت.
پدر خاک!
ای که خاک از تو قدر و شرافت یافت! بالهای اثیری تو را شکستند؛ چرا که پرواز تو را در بیکرانه افلاک تاب نداشتند. تو بزرگتر از آن بودی که در حوصله زمانه جای گیری. آنچه تو میگفتی، مخاطب نداشت. تنهایی تو آن چنان عظیم بود که آوای انسانیت را - در خلوت رازآجین نخلستانهای دور دست - در گوش چاه میگریستی. تو بسا بسا جلوتر از زمانه خودت بودی و هستی. این نام توست که از فراز قرون و اعصار، بر مسیر رهایی پرتو افکنده و مجاهدان و پیشتازان رهایی را در قافله تکامل به پیش میراند.
یاعلی!
امشب، تنها شبی است که گریستن سزاست؛ شبی که پایههای عرش لرزید و فرشتگان همراه با یار بزرگ تو محمد حبیب - در فراق زیباترین وجود، ستودنیترین روح و گرانبهاترین گوهر آفرینش – اشک ریختند. چه جانگداز است! سوگ از دست دادن تو.
سوزیست مرا در دل، دانی که چسان سوزی
سوزی که وجود من، بر باد دهد روزی
چگونه بر فقدان تو شکیب توان؟! پدر و مادر همه مجاهدان به فدایت! ما شیدای توییم. دیوانه سودای توییم. مشتاق دیدن سیمای توییم. خاکی، افتاده، در زیر پای توییم. در پی غباری از قدمهای آسمانی تو، اگر سالهای بهسر بدویم، سزاست. سر ما کجا و بلندای آن جناب کجا! “شمع مرده ”کجا و چراغ آفتاب کجا! ما مجاهدان را اگر در حلقه شیدایانت بپذیری و جزو خاک نشینان درت بدانی، زهی افتخار! زهی منت!
علی! ای مظهر آزادی و عدالت! ای مدافع تقسیم مساوی بیتالمال! ای رادمرد بزرگ عالم بشری! تو که در آوردن یک خلخال را - به جبر- از پای یک زن یهودی برنمیتافتی و آنچنان برمیافروختی و میخروشیدی که اگرمسلمانی از اسف شنیدن این خبر بمیرد، ملامتی براو نیست، حال ببین بهنام تو، متظاهران به اسلام و مدعیان کاذب تشیع، چه بر سر عاشقانت میآورند و چگونه روزگار خلق تو را سیاه کردهاند.
ببین ببین! درسرتاسر ایران زمین، نماند تنی که از تیغ آنان خسته نشد و قلبی که به دست آنان شکسته نشد.
ای فرمانده و فرمانروای تاریخی مجاهدان!
با صدق و صراحت تو بود که تزویرها محو شد و باز هم میشود. با صلابت و سازشناپذیری تو بود که مجاهدان راهت درس مقاومت و ایمان آموختند. سلام بر تو باد که از هیچ حقوقی نگذشتی. تو حجت بالغه خدا بر تمامی بنینوع بشر هستی. تو خود حقیقت مجسمی. هر چه در طول زمان پیش میرویم، این تو هستی که هر چه بیشتر طلوع میکنی و پیام تو است که میدرخشد.
ای حلقه وصل!
در سیمای تو، حقیقت اسلام انقلابی و مردمی میدرخشد و به برکت وجود تو و سابقه دولتمداری و حکومت بسیار کوتاه تست که چهره مرتجعان و حق پوشان افشا میشود، و به یمن اندیشه و عمل تست که آیات قرآن از گزند دین فروشان حرفهیی مصون میماند.
تا دنیا دنیاست؛ تا این نظم و قرار و مدار باقیست، پیوسته برتو درود باد! درودی بیشمار بهاندازه جهان که نقصان نپذیرد.
بیحکمت نیست، گویی خواست خدا بود که شهادت و معراج تو، مقارن با شبهای عزیز قدر باشد؛ شبهای تقدیرها، اندازه گیریها و رقم خوردن سرنوشت فرزند انسان؛ شبهای نزول قرآن و فرود پیاپی فرشتگان، با پیامهای رحمت و رهایی؛ شبهایی که انسانیت گمشده - با پشت سر گذاشتن روزهایی از ماه تقوا - مستعدترین زمینه را برای شناخت تو؛ بهعنوان انسان تراز مکتب دارد.
ای تبلور بیمثال مسئولیت و اراده انسانی! ای کلید نجات! ای کسی که راه تو، راه رهایی و نجات بشریت در زنجیر است!
در این شب مقدس، به تو اقتدا میکنیم و از تو مدد میجوییم و انفاس طیبه تو را از معبود میطلبیم. ما مجاهدین در ورای همه سختیها و رنج و شکنج ها - با درک پرتوی از وجود تو- توانستیم استوار بمانیم و سرفراز و روسپید باشیم.
یا علی!
به حق خودت و صدیقه کبری؛ فاطمه کوثر، یاور و همتای تو، نزد خدایت، ترا شفیع قرار میدهیم و از میخواهیم، ما را شایسته پیروی از تو قرار دهد و در کنف راهبری تو نگاهدارد.
یا علی!
آرزوی هر مجاهدیست که دست در دامن تو بمیرد. ما را با نظر عنایتت بنواز؛ اشکها و آههایمان را بپذیر و در این مسیر به رهبری پاکباز و سرفراز ما کمک کن؛ تا بتواند کشتی توفان زده ایران را به ساحل نجات و پیروزی برساند.
ای دوست! انیس دل مشتاق تویی، تو
معشوق تویی، عشق، تو، عشاق تویی، تو
ما ذره رقصان -که به بادی بپریشد -
خورشید گشاینده آفاق تویی، تو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر