ابراهيم خدابنده برادر مسعود خدابنده(قسمت دوم) از عاملان قتل عام 10شهويور در اشرف كه جنايت عليه بشريت است
اگر يادتان باشد در قسمت اول عاملا ن وزمينه سازان قتل عام اشاره اي كرديم كه وزارت اطلاعات كه براي از بين بردن نيروهاي انقلابي وبخصوص سازمان مجاهدين خلق تاسيس شد وهدف ويژه اش ترور رهبري سازمان بوده است .در همين رابطه بيشتر بخوانيد
وبعد هم تصميم گرفت علاوه بر شكنجه واعدام و...خانواده هاي مجاهدين ومبارزي را تحت فشار قرار دهد ونهايتا هم با تواب سازي ومزدو وخائن سازي واستخدام افراد بريده باصطلاح از درون به جنگ مجاهدين بيايدوتشكيلات مجاهدين را نابود كند
(در اين رابطه بخوانيد )
(بخوانيدخاتمي بخصوص در اين رابطه تلاش بسياري كرد)
در قسمت اول همين بحث اشاره كرديم به يكي از اين توابين كه از گشت پاترول براي شكار مجاهدان شروع كرد وشد ايرج مصداقي تواب تشنه بخون مجاهدين بهتر بود با سال حركت ميكرديم و مثلا به سعيد شاهسوندي ميپرداختيم كه البته به آن خواهيم پرداخت ولي واقعيت اين است كه سازماندهي ويا يك سازمان كاري كه تا همين الان دارد كار ميكند ما را بر اين داشت كه ابتدا سراغ محمد جواد هاشمي نژاد يكي از مديران وزارت اطلاعات ومسئول بخش التقاط ونفاق برويم وببينيم كه چه محصولاتي داشته ووزارت اطلاعات اگر از بسياري جزئيات بگذريم چه خطي داشته وسازمان كارش را روي چه خطي سوار كرده بود ويا الان هم چگونه كار ميكند وهدفش اصلي اش الان چيست .
همينجا بگويم كه البته اين حرفها كلي است وسازمان كار وزارت اطلاعات با مديريتهاي اداره ميشود كه ما به كليات ونتايج آن ميپردازيم ووارد جزئيات وتاكتيكها نميشويم در واقع خلاصه وميانبر وبا سوژه هاي مشخص دنبال كشف ومجسم كردن هدف اصلي وزارت ميرويم كه در كف انهدام تشكيلات وقتل عام ويا زدن اعضاست ودر سقه هم دنبال رهبري ميباشند اين امر محقق نميشود مگر اينكه زمينه هاي آنها بطور حقيقي ومجازي وفرهنگي فراهم شود وبهانه ومشروعيت تحقق اين اهداف ايجاد شود.
در اين ساليان خونين وزارت اطلاعات توانست تعدادي ازافراد مرتبط به سازمان را دستگير كند .
ابتدائي ترين كار وزارت بعد از كارهاي مقدماتي كه شكنجه وشكنجه وشكنجه بود در موارد استثنائي به يك مشت بريده وخائن وتواب ميرسيد .از اين به بعد روي آن پروژه سوار ميكرد كه چون فرد هنوزدر زندان بود وهنوز به او اعتماد نداشتنديعني پراتيك جلب اعتماد كه ريل وشروطي داشت رانرفته بود ،استارد كار با تواب وبريده خائن را در همان زندان ميزدند ابتدا او را كامل تخليه ميكردند بعد كه قول همكاري وخيانت ميداد او را سراغ زندانيان مقاوم ديگر ميبردند تا با او كار كند واو را مانند خود خائن بسازد، معمولا چون با صحبت وبحث ويا تهديد اين بريده كاري از پيش نميرفت همين خائن وبريده مستقيم مجاهدين ويا همرزم سابق خود را شكنجه ميكرد موارد شكنجه وتجاوز كه گزارشات آن موجود است آنقدر شنيع وخارج از عرف است كه حتي قابل بيان نيست.
اين فرد خائن بعد ها خودش يك بازجوي حرفه اي ميشد با ردهائي كه داشتند يا بدست مياوردن به دستگيريهاي كور دست ميزدند وتا جائي كه يه يك تير خلاص زن تبديل ميشد .
اين يك ريل كامل عملي واجرائي بود كه با نفر ميرفتند تا امتحان قبولي گرفته واستخدام شود مهمترين بحثي كه هست وزارت اطلاعات وباز جوها از جنايتها وشكنجه ها وتجاوزهاي اين خائن ها فيلم ميگرفتند وسند ميساختند تا طرف نتواند آنها را قال بگذارد يكي از اين نمونه ها كه در مرحله بعد به آن ميپردازيم آرش صامتي پور وبابك امين است كه اين ريل را كامل رفتند واستخدام شدند محمد جوادهاشمي نژاد در سالهاي اوليه آنها را تحويل گرفت وبعد از مزدور گرداني در تمام شهر ها ومناطق وارد انجمن نجاست رژيم كرد.
از آنجا كه بابك امين وآرش صامتي پور سابقه اي نداشتند نميتوانستند بجز شكنجه كاري پيش ببرند وبيشتر براي وزارت كار توليد ميكردندمجبور بودند كار كمتري به آنها بجز همان هاذي كه گفتيم بسپارند.
آرش صامتي پور خودش نوشته كه در زندان من سراغ بسياري رفتم تا آنها را از مسيرشان ،مقاومت ومردم برگردانم ولي نتوانستم در اين ميان ازفرد كهن نام ميبرد كه دستگير شده بود البته صامتي پور نميگويد در زندان چه ها كرد وچگونه بسياري وتقريبا تمامي زندانيان سياسي مقاوم توي دهن او وبازجويان وشكنجه گران زدند يكي از كساني كه صامتي پور سراغش ميرفت حجت زماني بود صامتي پوراز حجت وحشت داشت زندانيان ديگر ميگفتند كه حجت ميخروشيد وصامتي پور ميترسيد وميلرزيد بهمين دليل كينه زيادي از حجت قهرمان داشت حجت با غيرت مجاهديش به اين بچه بازجو تهاجم ميكرد واز مجاهدين دفاع ميكردوزير شكنجه ميرفت.
تا اينكه يك پديه جديدي وارد زندان شد اين فرد كسي جز ابراهيم خدابنده نبود .
ابراهيم خدابنده در سوريه دستگير شد او را همراه جميل بسام به وزارت اطلاعات تحويل دادند آنها را به زندان اوين بردند طولي نكشيد كه ابراهيم خدابنده وآن سينگلتون زن انگليسي مسعود خدابنده به تهران وزندان اوين رفتند وطي يك استخدام رسمي مسعود خدابنده (سند مزدوري واستخدام را بخوانيد)ابراهيم خدابنده را هم به عضويت وزارت اطلاعات در آورد
(نمونه فعاليتهاي مسعود خدابنده را بخوانيد )
از اين نقطه در عمل جداي از جزئيات يك سازمان كار جديد شكل گرفت ابراهيم خدابنده كه سابقه اش از بقيه نفرات بيشتربود همراه با محمد جواد هاشمي نژاد كا را همزمان با انجمن پوششي وزارت اطلاعات بنام هابيليان كه خود هاشمي نژاد گردانده آن بودو انجمن نجات هم به نوعي زير مجموعه او بود مشغول بكار شد .
ابراهيم خدابنده مدتها مانند صامتي پور به بازجوئي شكنجه وتجاوززندانيان پرداخت در درون زندان هم كه بود همانند يك بازجوي رسمي همه امكانا ت از كامپيوتر وسي دي و...در اختيار داشت در صورتيكه ديگر زندانيان حتي نميتوانستند يك ورق كاغذ يا خودكار ويا هيچ گونه ارتباطي با ديگران داشته باشد او مستمر به مرخصي ميرفت ورسما شد بازجوي اعضاي مجاهدين وخانواده هاي آنها پس محمدجواد هاشمي نژاد با ابراهيم خدابنده كار مشترك را بعد از تخليه وكار عملي شكنجه وبازجوئي زندانيان وتجاوز وجنايت شروع كرد.
از اين نقطه صامتي پوربه تيم ابراهيم خدابنده وصل شد .
آنها در شهرستان هاي مختلف گرداننده شدند صامتي پور در شيراز كنار مسئول امنيت استان فارس قرار گرفت به دانشگاههاي مختلف رفتند ومانند عنترهاي وزارت جاي دوست ودشمن را ...به مردم نشان ميدادند گلوها پاره كردند وچرنديات وزارت ساخته بافتندوكف ها بزبان آوردندوخانوادهائي را باز داشت وشكنجه ويا از هم پاشاندند.
ابراهيم خدابنده علاوه بر گسترش انجمن نجات وهابيليان در شهرستانها وآموزش آنها كه ماموريت اصلي آنها اذيت وآزار وشكنجه وبه استخدام در آوردن خانواده ها وبكار گيري آنها عليه اشرفيان است با لاف وگزاف تئوري واكاذيب ميبافد ومينويسد ودر يك هماهنگي وزارتي وسپاه قدسي دانائي فر سفير سپاه قدسي رژيم در عراق با مسعود خدابنده كه مشاور دفتر مالكي در عراق شده بود به عراق مسافرت ميكردند تا زمينه قتل عام اشرفيان را فراهم سازند.
چون حالا يك مقدار روشن تر شدبراي اينكه بهتر متوجه شويم يك بار ريل استخدام ابراهيم خدابنده وماموريت اصلي او را مرور ميكنيم. ماموريت در يك كلام قتل عام اشرفيان وزدن سر جنبش بود
ابتدااو در سوريه دستگير شد به تهران برده شد با وساطت وتضمين برادرش مسعود خدابنده وهمكاري زن انگليسي اش همگي بصورت خانوادگي به استخدام رسمي وزارت اطلاعات در آمدند.
بعد از كار آموزي بازجوئي وشكنجه در زندان وتجاوز وتير خلاص زدن نمره قبولي استخدام رسمي گرفت و به هاشمي نژاد وصل شد تا علاوه بر ريل تواب سازي واستخدام براي وزارت دو انجمن هابيليان وانجمن نجات رژيم كه پوششي وزارت اطلاعات بود ند وهاشمي نژاد آنها را ميگرداند را در شهرستانها گسترش دهند.
(اين فيلم را هم ببينيد)
چرا كه بعدا معلوم ميشود كه اين كار از داخل براي اعزام مزدور وتواب وخائن وخانواده هاي الدنگ به عراق بود تا زمينه هاي قتل عام اشرفيان را فراهم سازند.
كمي بعدتر خواهيم ديد كه مسعود خدابنده كه مشاور دفتر مالكي شد همين هدف را با اعزام مزدوربه عراق دنبال ميكرد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر