ارژنگ داوودی: هزينه كوته بيني و حقير انديشي راهزنان انقلاب 57 را يك ملت 80 ميليوني نباید بپردازدزنداني سياسي
هم ميهنان
اينكه دولتها بايستي در كنار عايدات حاصله از منابع
ملي همراه با بهره مندي از يك نظام مالياتي كارآمد، اقتصاد كشور را اداره و شكاف طبقاتي
را مهار كنند و يا اينكه زير بناي توسعه اقتصادي پايداردر تمام جوامع بشري كار، توليد
و مديريت كارآمده است را حتي چوپانهاي عصر اينترنت هم بسادگي درك ميكنند وبسيار خوب
ميدانند كه ادعاي مضحك خامنه اي و شركاء تحت عنوان ”اقتصاد مقاومتي” نيز همانند دوعبارت
متشكله از كلمات متناقضي چون «جمهوري اسلامي» و يا «مردم سالاري ديني» نه تنها الگوي
عيني و تجربي ندارد واصولا هم نميتواند داشته باشد بلكه در وضعيت كنوني كشور ، صرف
كاربرد چنين عبارت مغلطه آميزي به هزيان هاي بر آمده از اذهان مشتي معتاد خمار ميماند
و بس؟!
در دنياي امروز در صورتي ميتوان به بهبود متناسب اوضاع
اقتصادي، تامين شايسته معيشت مردم و بهره مندي همگاني از كيفيات برتر زندگي اميدوار
بودكه كليت مجموعه ساختارهاي سياسي- حقوقي جامعه بگونه اي تنظيم شده باشد كه علاوه
بر قابليت كاربرد پذيري درسطوح محلي تا ملي با شرايط جاري بر روابط حاكم بر جامعه بين
الملل و نيز با فرايند جهاني شدن، هم روند و هم راستا باشد. در كشور ما بويژه اين مهم
مستلزم آن است كه سركردگان آشفته بازار حاكم بر ايران بالاخره به اين درك ساده برسند
كه همخواني ساختارهاي پوسيده فقهي- سياسي رژيم و ذهنيت بازيگران مرتجع و ماليخولياني
آن كه بدوران پيشا ملوك الطوايفي تعلق خاطر نا گسستني دارند، اصولا با نرمهاي اقصادي
و فرهنگي قرن باشكوه بيست و يكم كمترين سازگاري يا سنخيتي ندارد.
لذا طرح مجهول اقتصاد مقاومتي، شايد تنها به عنوان
قصه اي شنيدني تر از حكايت آليس در سرزمين عجايب براي تقويت قوه تخيل بچه ها ؟! مفيد
به فايده آيد و لاغير.
اينك نيز نه تنها ايرانيان در داخل و خارج ازكشور
بلكه جهانيان هم به وضوح دريافته اندكه براي بهبود پريشان حالي اجتماعي و نابساماني
اقتصادي در كشور ما ديگر حتي بنيادي ترين شكل تغيرات از نوع موارد مورد ادعاي بخشي
از باند مافيايي حاكم كه در دو دهه گذشته موسوم به جناح اصلاح طلب نيز نميتواند پاسخگوي
نيازهاي امروزو فرداي جامعه ايراني باشد. پس به ناگزير تنها راه گريزناپذير براي رسيدن
به حاكميت دموكراتيك مردماني قانونمند بر سرنوشت خويش به منظور ايجاد شرايط ضروري براي
جبران عقب ماندگي ها، همانا دست يازي به يك انقلاب متهورانه ديگر براي انتقال از رژيم
سياسي منسوخ و مستبد فقيه به دموكراسي قرن بيست و يكم به قصد تغيير ماهيت ساختارهاي
حقوقي- مدني كشور و ايجاد تحولات نوين براي شكل دادن به زير ساختهاي دموكراتيك و بكارگيري
شيوه هاي علمي مديريت در دنياي كوچك شده عصر ارتباطات است.
شكاف بين تغييرات واقعي و عظيم در دنياي مدرن با ركود
مزمن در عرصه سياست و اقتصاد در رژيم جعلي فقيه چنان شالوده هاي ساختار ناموزون آنرا
ضعيف كرده كه عليرغم حضور سر نيزه و وفور سركوب ، موج حيرت آوري از تغيير خواهي در
سراسر كشور براه افتاده است. موجي كه به طرزي تمام قد با تمدن جديدي كه در جهان شكل
گرفته سر سازگاري تام دارد.
اينك در آستانه خيزش همگاني ، هركس نسبت به خصلت انقلابي
نهفته درتغييرخواهي امروزين ايرانيان بي تفاوت بماند يا آنرا انكار نمايد بدون ترديد
در توهم مضاعف به سر مي برد زيرا نه خصلتهاي ارتجاعي سر دمداران فقيه را دريافته و
نه روند رو به جلوي پروسه تاريخي فرايند جهاني شدن را درك كرده است.
هم ميهنان
آينده اي آزاد و آباد براي ايران و ايراني امكان پذير
است. ديگر به هيچ وجه نميتوان معضلات و بحرانهاي كشور را به كمك چهارچوب پوسيده رژيم
فقيه و با شركت بازيگراني كه در 37 سال گذشته جز ناكامي و شكست چيز ديگري به بار نياورده
اند، حل فصل كرد.
مديريت يك نظام سياسي در دنياي پيچيده امروز نياز
به شكل هاي جديدي از رهبري همراه با بهره گيري از نظم و انتظام بسيار بالايي دارد كه
ثابت شده از عهده مرتجعين حاكم خارج است، لذا نبايد بيش از اين هزينه كوته بيني و حقير
انديشي راهزنان انقلاب 57 را يك ملت 80 ميليوني در كشوري سر شار از منابع انساني و
غير انساني بپردازد
زنده باد ايراني پاينده ايران پيش به سوي انقلاب سوم
يعني انقلاب دمومكراتيك ايرانيان
زنداني سياسي ارژنگ داودي. دوم فروردين 1395
پست شده 10 hours ago توسط hadian
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر