کوثر محمدی،فاطمه زهراخجستهمیلادش مبارک باد!
خجسته میلاد فاطمه، 5سال پیش از بعثت پیامبر رخ داد. میلاد زنی که بدون شناخت او، شناختن و برخورداری از پیامهای اسلام، میسر نیست. گواه اینحقیقت، همانا کلام و وصیت معروف پیامبر است که مکرراً میفرمود:
«در میان شما دو میراث گرانبها باقی میگذارم که
از یکدیگر جداییناپذیرند و پس از من در صورت آویختن بهآنها هرگز گمراه نخواهید شد.
ایندو میراث عبارتند از ”قرآن“ و ”اهلبیت“ و ”عترت“ من».
و پیامبر خود تصریح و تکرار میکرد که «اهلبیت من
فاطمه و همسرش علی، فاطمه و فرزندانش حسن و حسین هستند».
فاطمه چهارمین دختر پیامبر اسلام حضرتمحمد (ص) و
حضرت خدیجه است. اینخاندان دارای 6فرزند شدند؛ 4 دختر و 2 پسر. پسران، قاسم و طاهر
و دختران بهترتیب زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه نام داشتند و فاطمه آخرین فرزند بود.
شگفتا که از اینمیان، هر دو پسر، یعنی قاسم و طاهر
در خردسالی فوت کردند و بهخاطر مرگ آنان و باقیماندن دختران، دشمنان محمد (ص) را
شماتت میکردند که «ابتر»، یعنی بیدنباله است. چرا که بهنظر مردمان جاهلیت پیشاز
اسلام، نسل و تبار هر کس تنها توسط پسرانش ادامه مییابد.
هر 4دختر اینخاندان نیز که بهتمامی از اولین
زنان پیشقدم در اسلام بودند، عمرطولانی نداشتند و همه جوانمرگ شدند. ایندختران تا
وفات مادرشان خدیجه در سال یازدهم پیامبری حضرتمحمد (ص) در حیات بودند و تحترهبری
پدرشان مبارزه میکردند و پس از پدر به مدینه هجرت کردند. لیکن در مدینه، نخست رقیه
و سپس زینب و امکلثوم وفات کردند و تنها فرزندی که برای پیامبر باقی ماند، فاطمه بود
که او هم پس از تلخیهای فراق پدر و حوادث بعدی، چندماهی بیشتر عمر نکرد و در اوج جوانی،
در 28سالگی، وفات کرد.
مشهورترین نظر در میان مورخین اسلامی این است که
فاطمه 5سال پیشاز ظهور اسلام و بعثت بهدنیا آمده است. اینروایت با نقشها و مسئولیتهایی
که او به عهده داشت، تطابق دارد. مطابق اینتاریخ، فاطمه هنگام ازدواج در سال دوم هجری،
18سال داشته و هنگام وفاتش که اندکی پس از وفات پیامبر روی داد، زنی جوان و 28ساله
بوده است.
فاطمه (ع) بیشاز 5سال نداشت که پدرش حضرتمحمد
(ص) بهپیامبری برگزیده شد و ایندختر از خردسالی با حوادث ظهور اسلام روبهرو شد و
هنوز دخترکی 8، 9ساله بود که دعوت و جنبش اسلام علنی شد و دشمنیهای مردم مکه با پدرش
اوج گرفت. چنین بود که فاطمه بهرغم سن کم، بهعنوان یک پیرو جدی و مؤمن در کنار پیامبر
بود و پرشور و خستگیناپذیر از او دفاع و حفاظت میکرد.
فاطمه در 10، 11سالگی همراه با پدر و مادرش و عموم
گروندگان حضرتمحمد (ص) و حامیانش، به شعب ابیطالب تبعید شدند، در اینتبعید که
4سال ادامه یافت، حضور این دخترک، مایه دلگرمی همگان و بهخصوص خدیجه (ع) بود که بر
اثر فشارهای اینتبعید بهشدت نحیف و بیمار شده بود.
فاطمه اندکی پس از پایان تبعید، مادرش را از دست
داد و به فاصله چند روز، ابوطالب عموی پیامبر و پدر علی و حامی مهم پیامبر بود، وفات
کرد. با فوت او، مکه برای پیامبر و پیروانش ناامن شد و بهفرمان آن حضرت، مسلمانان،
گروهگروه به مدینه مهاجرت کردند تا خود پیامبر (ص) هم در سال سیزدهم بعثت، به مدینه
هجرت کرد و فاطمه نیز چند روز بعد همراه گروه کوچکی از زنان خاندان پیامبر هجرت کرد.
چند ماه پس از هجرت به مدینه، فاطمه با علی ازدواج
کرد. 4فرزند نصیب آنها شد. فرزندان فاطمه بهترتیب عبارتند از حسن و حسین و دو خواهر،
زینب کبری و زینب وسطی که به امکلثوم معروف است.
فاطمه (ع) بهلحاظ مراتب تقوی، جهاد و فضیلتهای عقیدتی،
برجسته و بینظیر بود و محبت پیامبر به وی، مشهور خاص و عام است. او بسیار سادهزیست
و زحمتکش بود و چنانکه در تاریخ و روایتهای اسلامی فراوان آمده، دستها و شانههای
فاطمه (ع) دراثر کار بدنی، پینه بسته بود. اینهمه رنج و کار، برای گذران یک خانواده
کوچک و سادهزیست ضرورت نداشت؛ اما ایثار فاطمه (ع) در بخشندگی و انفاق، یعنی مقدمداشتن
نیاز دیگران بر خویش، بود که این کار و زحمت فوقالعاده را ضروری میکرد. در یک مورد
که او و همسر و فرزندانشان 3روز روزهدار بوده و در هر 3روز بهخاطر بخشش غذای خود،
روزه را بدون سحری و افطاری ادامهدادند، در قرآن مجید مورد ستایش قرار گرفته است
(آیه8 سوره انسان-76).
در سالهای دشواری و تنگدستی مسلمانان که پیامبر قادر
بهتأمین هزینه جهاد مجاهدانش نبود، خاندان فاطمه چنان فداکارانه میزیست که نهتنها
علی (ع) در همه موارد در صف مقدم بود بلکه فاطمه (ع) هم در مهمترین جنگها حضور داشت
و به فداکاریهای مهمی دست زد. فاطمه وقتی در سال سوم هجری به جنگ دشوار احد روانه
میشد، تنها 40روز بود که اولینفرزندش، یعنی حسن را بهدنیا آورده بود. در چنین وضعیتی،
او مسئولیتهای سنگینی را عهدهدار شد از حمل مشکهای سنگین بر دوش خود به منظور رسانیدن
آب به مجاهدان صف مقدم تا مسئولیت درمان مجروحان، بهخصوص رسیدگی به پدر محبوبش که
از چند ناحیه زخمخورده و دندانهایش شکسته بود و همچنین علی از معدود مدافعان پیامبرکه
در احد 80 زخم بر پیکرش وارد آمده بود. چنین بود که فاطمه از احترام خاصی نزد پیامبر
برخوردار بود و هر گاه بهنزد پدر میآمد، حضرتمحمد (ص) تمامقد پیش پای او برمیخاست
و او را در کنار خویش مینشاند.
فاطمه شخصیتی خردمند و خبیر در امور اسلام بود، تسلط
کمنظیری به قرآنداشت. او همچنین، خطیبی توانا و تأثیرگذار بود. احاطه و تسلط فاطمه
بر موازین اسلام و بیان مؤثر و دلنشین او را هنوز میتوان با مطالعه خطابههایش دریافت
که برخی از آنها خوشبختانه بهجا مانده است.
کاروان کوچکی که
آمال پیامبر بود
هجرت حضرتمحمد (ص) به ”یثرب“، 13سال پس از بعثت
روی داد و اینشهر با ورود پیامبر ”مدینةالنبی“ خوانده شد. پیامبر در اینهجرت با
”یار غار“ خود، ابوبکر، همسفر بود و آنها با یک ساربان و یک راهبلد همراهی میشدند.
پیش از این، بیشتر یاران پیامبر از زن و مرد مسلمانی
که طی 13سال فعالیت حضرتمحمد (ص) در مکه به اسلام گرویده بودند، بهتدریج رهسپار
یثرب شده و در آنجامستقر و مشغول فعالیت بودند.
پیامبرهنگامی که بهآبادی «قبا» که یک روز راه با
یثرب فاصله داشت، اعلام کرد که تا رسیدن کاروان کوچک بعدی که به سرپرستی علی (ع) در
راه بود، منتظر خواهد ماند و به این ترتیب چند روز در قبا اقامت گزید و مسجد سادهیی
در اینآبادی احداث کرد.
انتظارکشیدن از آنگروه در عین حضور و استقرار
همه ”مهاجران“ در یثرب و پیشواز گرم ”انصار“ میزبان، از اهمیت کسانی خبر میداد که
در گروه کوچکی رهسپار یثرب بودند. کاروان علی شامل چند تن از بانوان خاندان محمد از
جمله فاطمه که مهمترینشان بود. اینکه چرا پیامبر بهانتظار رسیدن فاطمه و علی ماند
تا بهاتفاق آنها وارد مرکز جدید اسلام شود، باماهیت و جایگاه تاریخی ”هجرت“ ارتباط
دارد.
بهطور خلاصه، معضل قدیمی در یثرب که انتظار میرفت
بهبرکت اسلام و هجرت پیامبر بهآنجا حل شود، گره کور یک جنگ برادرکشی بود که از
حدود یکصد سال پیش میان دو قبیله همخون ”اوس“ و ”خزرج“ جریان و استمرار داشت. دو قبیله،
ریشه واحدی داشتند و در اصل، نوادگان مادر بزرگ ناموری بودند بهنام ”غیله“، و از همین
روی، دو قبیله را درمجموع ”بنیغیله“ میخواندند.
پس از صدسال خونریزی، اکنون پیام محمد (ص) توانسته
بود با ابلاغ عقیده توحید و ”رحمت اسلام“، بسیاری از هر دو قبیله را جذب کرده و از
دشمنی برهاند و محمد (ص) بهصفت ”پیامبر صلح و رحمت و رهایی“ وارد اینشهر میشد تا
آنان را از خونریزی و برادرکشی دیرین نجات دهد و برای ایجاد جامعهیی متحد و زیر پرچم
دین توحیدی اسلام، هدایتشان کند.
اینچنین، هجرت محمدی نهتنها پناهجویی یک مشت مسلمان
درمانده از مکه نبود، بلکه ارمغانآورنده یگانه راه حل برای مشکل دیرپای یثرب بود،
یعنی همان دین ”توحید و صلح“ برای نجات مردمان از تعصبهای جنگ داخلی و تا ساختن ”جامعهیی
نوین“ بر پایه آیین توحیدی تازهیی بود. راز قدرتگرفتن شگفتانگیز اسلام از مقطع هجرت
را بایستی در همین جست که قادر بهارائه یک ”راهحل تأثیرگذار در حل مشکلات حیات اجتماعی
و زندگی زمینی بود.
با هجرت، اسلام
با شتابی بیسابقه، بهپیروزیها و پیشرفتهای پیدرپی علیه شرک و ارتجاع نائل آمد و
هم در عرصه ایدئولوژیک، یعنی ارائه ارزشها و تعالیم آرمانی و هم در ساختن انسان جدید
و تحولات انقلابی، چنان قدرتی گرفت که پیروان پیامبر در رؤیاهایشان هم نمیدیدند.
حال باید پرسید دین محمد (ص) در جایگاه ”یگانه راهحل“
برای درمان گرفتاری مردم میزبان، چه نمونههای انسانی و نمادهای ارزشی برای پیروانش
در شهر و موطن جدید در دست داشت و این نمونهها و نمادها چه کسانی بودند؟ روشن است
که اگر پیامبر چنین سلاحی نمیداشت و نمیتوانست الگو و نماد قابل پیروی برای زنان
یا مردان مسلمان ارائه کند، آیا جز بهاینمعنی بود که دینش عقیم و ابتر است و پس از
13سال، هنوز حاصل قابل ارائهیی بهبار نیاورده است؟
اینبود که باهمه احترام بهتمامی پیشکسوتان اسلام،
معنی نداشت که پیامبر بدون همراه داشتن نمونههای اصلی برآمده از دین و مرامش، در
یثرب حضور یابد و راه و رسم جدید را حاکم و جاری گرداند. ایننمونهها جز فاطمه و علی
نبودند. اینان تنها نمونههایی بودند که حتی یک روز از عمر خویش را به بتپرستی نگذرانیده
بودند و پیشاز آنکه کمترین رنگی از خرافه و سنن شرک و جاهلیت بپذیرند، وارد اسلام
و مبارزه توحیدی شده بودند و لذا تمام خصال و فضیلتهای عقیدتی و انسانی آنها، هر کدام
انعکاسی از گوهر این مرام توحیدی و ارزشهای اسلام بود.
آری، نظر بهزمینههای اینهجرت که همانا تشنگی مردم
یثرب برای صلح و برادری بود، تکتک کارکردهای ”پیامبر صلح“ را باید در ارتباط باهمانمعضل
سترگ ارزیابی کرد. یعنی هماننیاز به یک ”راهحل“ برای تبدیل ”یثرب“ کهنه و خونریز
به ”مدینه“ انقلابی و توحیدی. و اینترجمان مسئولیت حساس خود آنحضرت و یکایک خاندان
و نزدیکانی بود که منعکسکننده مرام و تربیت حضرتمحمد بودند...
فهم نقش فاطمه در جامعه جدید نیز در چارچوب همین
اصل میسر است که چهکسی میبایست و میتوانست از عهده نشاندادن عینی تعالیم محمد و
مجسمساختن حقیقت اینتعالیم برای شناساندن به گروندگان و مردمان برآید.
از همین روست که بهگواهی تاریخ، میبینیم شخص پیامبرهمواره
در بیانات خود بهشناساندن جایگاه فاطمه و اگر دقیقتر بگوییم، شناساندن فاطمه و علی،
همت میگماشت؛ کمااینکه آیههای قرآننیز به معرفی آنها و ارزشهایی که حاملش بودند،
پرداخته است.
ازدواج سریع فاطمه و علی چند ماه پس از هجرت نیز
رویدادی است که باید ضرورت آن را بر همین سیاق ادراک و معنی کرد؛ شکلگیری نمونهیی
برپاشده بر دیدگاه توحیدی اسلام و متفاوت از خانوادههای رایج آن روزگار.
خانواده فاطمه،
یک نـهاد عقیدتی
حدود 3ماه پس از استقرار پیامبرو خاندانش در مدینه،
عقد ازدواج فاطمه و علی برگزار شد.
پیامبردر مورد ازدواج
فاطمه بهبرخی صحابه نامدارش که پیشاز علی خواستگاری کرده بودند، پاسخ داده بود که:
«منتظر فرمان خداوند هستم».
علی درخواستگاری مردد بود، زیرا مردی نادار بود و
قوت روزانه خود را بهدشواری و ازطریق آبکشی برای باغداران مدینه تأمین میکرد. اما
وقتی برای اینموضوع بهنزد پیامبر (ص) رفت، پاسخش جز خوشامدگویی گرم نبود که چهبسا
برای علی غیرمنتظره بود و این بهمعنی آن بود که آن «فرمان خداوند» که پیامبر «منتظر»
ش بود، دیگر ابلاغ شده است.
پیغمبر از علی پرسید: «برای مهریه چه در دست داری؟».
پاسخ کوتاه و روشن بود: «از مال و دارایی چیزی ندارم». پیامبر پرسید: «آیا زرهی را
که در فلان وقت بهتو بخشیدهام، داری؟». پاسخ: «بلی یا رسولالله». فرمود: «همانرا
بهعنوان مهریه فاطمه بده». ارزش اینزره را برخی «4درهم» و برخی هم بیشتر گفتهاند.
درهرصورت، اینمهریه، در ورای ارزش مالی آن، تنها یک هدیه سمبلیک بود.
هنگام ازدواج، فاطمه 18ساله و علی 23ساله بودند.
بهدلیل وضعیت معیشتی حضرتعلی، مراسم ازدواج آنها تا پایان پیروزمند جنگ بدر، بهمدت
18ماه، بهتأخیر افتاد. در آن جنگ، علی مالک یک شتر غنیمتی شد که آنرا فروخت تا هزینه
راهاندازی خانه جدید کند.
«امسلمه» همسر نامور پیامبرو «امایمن» کنیز میراثی او که پیامبر بهزودی آزادش
فرموده و او را «مادر» خطاب میکرد، بههمراه فاطمه به خانه علی (ع) رفتند. پس از
نماز شام بود که پیامبر به خانه آنها میآید و اجازه ورود میخواهد. امایمن درب را
میگشاید. پیامبر پرسید: «برادرم کجاست» ؟ امایمن با حیرت میپرسد که آیا ”برادر“
خطابش میکنی حالآنکه دخترت را همسرش کردهای؟ پاسخ میفرماید: «او (علی) چنین است».
اینجا، پیامبر
از ام ایمن ظرف آبی طلبید تا علی و فاطمه از آنظرف بنوشند و سپس خود از آنآب وضو
ساخته و مابقی را بهروی سینه، دوشها، و بازوان علی و فاطمه پاشید و خطاب به دخترش
فرمود: «فاطمه، بدان که بدون هیچ کوتاهی در حق تو، تو را به همسری بهترین کسانم درآوردم».
فاطمه تحتتأثیر عطوفتی که در کلام پیامبرموج میزد، گریست. پیامبر که بهنظر میرسید
آهنگ بازگشت دارد، اندکی مکث نمود و سپس خطاب بهآن دو فرمود: «من فاطمه را بهعلی
امانت میسپارم» و رو بهپروردگار دعا کرد: «خداوندا، برکتهایت را در وجود ایندو
فراوان گردان، به وجود خودشان برکت ده و نسلشان را پربرکت گردان».
بهیقین، صحابه هوشیار محمد (ص) دقت داشتهاند تا
دریابند که چرا پیامبر همه خواستگاران نامور را رد میکرده و در ازدواج ایندختر،
«منتظر فرمان خداوند» بود. چرا که اگر قرار بود که فاطمه مثلاً ”نظافت و پختوپز و
خانهداری و... “ روزانه را در خانه کدامین مرد انجام بدهد، نیاز به ”فرمان“ ویژه،
بیمعنی بود؛ اما اکنون گروندگان مؤمن با اینکلام محمد (ص) که روح ازدواج فاطمه و
علی را بیان میداشت، شمعی و کلیدی مییافتند تا در شعاع آناز عهده فهم امور عظیمی
برآیند. آری، پیامبرمشخص کرد که اصل پایه در روابط فاطمه و علی عبارت است از: «تعهد
در برابر یک پیمان و امانت خداوندی».
آری، فاطمه یکزن در دیدگاه عادی نیست بلکه نماد
و تجسم پیمان و امانتی است که امیرموحدان، علی (ع) میباید متفاوت از همه مردان عادی
و عرفی، زندگی با فاطمه را با اینروح و بر اینپایه آغاز کند: امانت و ودیعه خداوند.
اینچنین، خانواده فاطمه و علی یک ”نهاد نوین عقیدتی“
است که در آن، نه از ”تملک زن“ تحت عنوان ازدواج خبری هست و نه از هر گونه مفهوم رمانتیک
بورژوایی و برداشتهای آخوندی که همهشان در عمق، بر استثمار زن استوارند و وجه مشترک
همه آنها، معافکردن زن از رسالتهای ”یک انسان مسئول و موظف و توانمند شناختن او به
ایفای خطیرترین مسئولیت یعنی مسئولیت رهبری است.
در انتها باید به اینپرسش پاسخ داد که از این
”امانت“ یعنی از فاطمه و خانوادهاش بهعنوان یک ”نهاد نوین عقیدتی“ چه حاصلی از آن
برخواهد آمد؟ پرسشی که پیشاز دیدن مصداقهایش، جا دارد در یک کلام اشاره کنیم که:
اینچنین، خداوند سورهیی را که در سالهای نخست مکه برای دفاع از پیامبرش محمد (ص)
نازل فرموده بود، بهطور عملی تفسیر کرد. منظور، سوره کوثر (سوره 108) است که در پاسخ
دشمنانی آمده بود که شماتت میکردند محمد پسری ندارد و بیدنباله است یعنی بیآینده
و نابودشدنی. حال، دنباله و آیندهداری نسل و دودمان عقیدتی محمد بهطور مجسم، تفسیر
و محقق شده بود.
پیداست که بشارت اینسوره که بیدنبالگی مرتجعان
شماتتکننده را نوید میداده، بیان حقیقتی فراتر از نسل و زاد و ولد بود. آری، آیندهداری
محمد رسولالله بهعنوان ”رحمه للعالمین“، بسا مهمتر از فراوانی نسل سادات فاطمی، مشحون
از عظمت و فضیلتی است که از فاطمه (ع)، در تاریخ پرتوافکن و جاودانه شده است. نمونهاش
فزایندگی عاشورای حسین (ع) و آینده تابناکی که با اهتزاز پرچم جامعه بیطبقه توحیدی
بر دوش نواده فاطمه، مهدی (عج) محقق خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر