بنیادگرایی سرطان رو به گسترشی است که همه را تهدید میکند. بهطوری که از حاشیه اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام، همهجا، افراطیگری تحت نام اسلام از جمله گروه داعش سربلند کرده که قربانیان اصلی آن زنان هستند. بنابراین ضروری است که نقطه کانونی این بلای عظیم را بشناسیم و به راه ریشهکنی آن و نقش زنان در این مبارزه بپردازیم.
به همین دلیل من میخواهم امروز به موضوعی که مردم جهان کمتر از آن خبر دارند، بپردازم و آن ستم و سرکوب این رژیم نسبت به زنان و ایستادگی زنان ایران در برابر این رژیم است.
در ایران بیش از سه دهه است که یک حکومت بنیادگرا حاکم است رژیمی که ویژگی مهمش دشمنی با زنان است. بهطوری که در سه - چهار دهه اخیر، در هیچ کجا بهاندازه ایران، زنان اعدام و شکنجه نشدهاند و در این ابعاد در زندانها مورد تعدی قرار نگرفتهاند.
اجازه بدهید این وضعیت را قبل از هر چیز در قوانین رژیم و مبانی شریعت ارتجاعی آن بررسی کنیم:
قانون اساسی آخوندها، در اصل ۱۶۷، تصریح میکند: «قاضی موظف است حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر حکم قضیه را صادر نماید». این اصل، به قضات آزادی عمل داده که برای صدور حکم، به فتواهای مذهبی استناد کنند. اما این فتواها برای رژیم، چیزی جز کتاب فتواهای خمینی به نام تحریرالوسیله نیست. بخش قابل توجهی از این کتاب، توضیح راه و رسم مردسالاری، تحمیل نابرابری به زنان، آیین چند همسری و حتی مشروعیت دادن به رفتار ضدبشری نسبت به زنان و دختربچههاست.
در این کتاب، خمینی در احکام متعددی کنیزگرفتن و کنیزداری را در شرع آخوندی توجیه کرده، یعنی از مناسبات بردهداری، آنهم در قرن بیستم، دفاع کرده است. همچنین در دهها حکم به مردان اجازه داده که شمار نامحدودی همسران موقت داشته باشند. باز هم در قرن بیستم به پیروان آخوندها اجازه داده که در جنگها زنان را بهصورت غنائم جنگی تحت مالکیت خود درآورند.
خمینی در کتاب خود تأکید میکند که «بعضی از حقوق الناس حقی است که جز با شهادت مرد ثابت نمیشود، و چنان نیست که شهادت دو نفر زن کار شهادت یک مرد را بکند». در مورد برخی مسائل، او مینویسد: «شهادت زنان به تنهایی و حتی شهادت یک مرد و شش نفر زن پذیرفته نیست». و «حتی شهادت هشت زن هم پذیرفته نیست».
در همین کتاب، خمینی سوءاستفاده جنسی از دختربچههای کمتر از ۹ساله و حتی اطفال را مباح میکند.
همچنین احکام متعددی درباره به ازدواج درآوردن دختربچههای صغیر نوشته است و در احکام متعددی ازدواج زنان را در حد یک معامله اقتصادی تنزل داده و به حیثیت و شأن زنان اهانت کرده است.
رواج خشونت و تجاوز علیه زنان که خانم یاکین ارتوک در گزارش سال ۲۰۰۵ خود درباره ایران، تصویر روشنی از آن ارائه کرد، از محصولات همین شریعت ارتجاعی است. کما اینکه رواج گسترده اعتیاد و تیرهروزی زنان از نتایج همین شرعیات پرفساد است. بههمین دلیل است که میگوییم ولایت فقیه دشمن زنان است.
خمینی و آخوندهای او، در سه دهه گذشته، این ایدئولوژی را در ذهن گروههای بنیادگرا در سایر کشورها، بارور کرده و بسیاری از آنها را نیز با دادن کمکهای مادی متشکل کردهاند.
این پدیده، در این سالها، و بهخصوص در دو سال اخیر، در سراسر خاورمیانه و آفریقا در حال گسترش و تعرض است و خود را به اشکال مختلف بارز میکند: از داعش و طالبان و بوکوحرام تا باندهای شبهنظامی رژیم ایران در عراق و یمن و لبنان.
به رفتاری که امروز گروه داعش تحتعنوان اجرای احکام اسلام با زنان دارد، نگاه کنید؛ بهخصوص نگاه کنید که چگونه زنان و دختران ایزدی عراق را به بردگی گرفتهاند. اینها عینا همان احکامی است که نمونههایی از آن را از کتاب خمینی نقل کردم. اما همه این گروهها چه شیعه باشند، چه سنی در اعتقاد به چند عنصر اساسی مشترکند:
در تحمیل دین اجباری، اجرای احکام شریعت آخوندها، نفی مرزها و کشتار و ترور، دشمنی با غرب، تکفیر برای حذف مخالفان، زنستیزی و تشکیل یک حکومت استبدادی تحت نام خلافت یا دولت اسلامی یا ولایت فقیه.
خمینی در کتاب حکومت اسلامی خود، رسماً نظام مورد نظرش را بهعنوان خلافت تعریف کرده است. اما در حقیقت این یک بیدادگری مطلقه، سفاک و زنستیز است که از آخوندهای حاکم بر ایران تا گروه داعش، آن را بهنام اسلام جا زدهاند.
و تأکید میکنیم که هرچه بر اساس اجبار و تحمیل باشد و هرچه رأی و انتخاب آزادانه مردم را انکار کند، نه اسلام که ضداسلام است. و هرچه حقوق برابر زنان را نفی کند در اسلام جایی ندارد.
ما انکار حقوق زنان را چه در لباس مذهب، چه در هر لباس دیگری تحمل نمیکنیم. در برابر افراطیگری و ارتجاع و دینفروشی، ما از اسلام دموکراتیک دفاع میکنیم. ما برآنیم که با کلمه رهاییبخش برابری و بهویژه با مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی، این قرن را بهنام زنان، به عصر رهایی زنان و عصر رهایی جهان بشری تبدیل کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر