بمناسبت ساگرد رژه با شکوه وقدرتمند میلیشیای مجاهدین در تهران وشهرستانهاکه 20فروردین 1359 انجام شد
رژه ميليشا در شهسوارووحشت ارتجاع حاكم از جارو شدن - خاطرات بر گرفته از كتاب قطره اي از دريا
ريل
كودتاي ارتجاع عليه نسل انقلاب وضد ارتجاع وعاشق آزادي ادامه داشت هرجبهه
نيروهاي خودش را جذب ميكرد در اين پيكار نسل اگاه وانقلابي ميرفت كه همه
صحنه ها را فتح كند وارتجاع وكهنه پرستي وآخوند وخميني پرستي را از ايران
زمين پاكسازي نمايد نمونه هايي كه در زير مياورم ضمن اينكه خود بتنهايي
گوياهستند اما كمي به جزئيات آن خواهم پرداخت تا بيشتر روشن شود
درسته
كه خميني تصميم خود را براي سركوب ومحو نيروهاي انقلابي ومردمي ونسل
انقلاب گرفته بود اما اين لقمه بزرگتر از دهان اوواين ديوار بسيار بلند تر
از قد او بوده كه بتواند براحتي در برابر نسل مسعود نسل عاشق ميهن وآزادي
همه چيز را ببلعد يا براحتي ازآن بالا برود اين فقط سالهاي بعد نبود كه
ميبايستآبروي نداشته اش را با خدا معامله كند بلكه فرزندان مجاهد ايران
زمين از همان ابتدابا يك سياست وخط ومشي درست وانقلابي كه توسط برادر مجاهد
مسعود رجوي رهبري ميشد تصميم گرفته بودند بهر قيمتي دست خميني وبهشتي وحزب
چماقداران را روكندوبها وتمامي بها را از شخص خميني كه همه مشروعيت ها را
عصب كرده ودزديده بود باز پس بگيرد وجام زهر را به حلقوم دجال ضد بشر بريزد
اينجوري امام پليد اخونها واراذل پس مانده ارتجاع را كه زماني در ماه ميديدند را به چاه بيفكنداما واقعيات صحنه ان روزگار نشان ميدهد كه هر روز كه از انقلاب ميگذرد اگر چه پايه هاي سلطه وسركوب را ميريزند اما مجاهدين هر روز صحنه ها وپهنه هاي اجتماعي وفرهنگي ونيرويي را فتح ميكنند وبسياري از نيروهايي مردمي كه با موج انقلاب مردم اعتماد كرده بودند وفكر ميكردند از اين دجال خيري به مردم خواهد رسيداگاه ميشوند از خميني كنده شده جذب مجاهدين ميشوندخوبه كه صحنه شور انگيز وباور نكردني اي را همينجا باز گو كنم.براي حفظ مينيمم دست آوردهاي انقلاب از غارت ارتجاع 2آذر 58خلق جديدي ظهور كرد بنام مليشياي مجاهد خلق
اما
ارتجاع هار ومست قدرت دنبال فتنه گري بهانه جويي بود كه همه چيز را يكجا
ببلعدبا اين خلق جديد وانقلابي ارتجاع عين مار زخمي به خود ميپيچد زيرا كه
توان جلو گيري رشد روز افزون مجاهدين رانداشت پس به حربه هاي كثيف ضد مردمي
دست ميزد در همين راستا كيهان تحت سلطه آخونها نسبت به بنيانگذاران سازمان
انگونه كه خميني وبهشتي وساير سردمداران حزب چماقداران شايسته ان
بودندفحاشي كرده آنان را دزد ناميده بود بلا درنگ به تمامي نهادهاي دانش
آموزي ومحلات ونهاد روستا وكارمندي ومادران واصناف وووتوسط جنبش ملي
مجاهدين فراخوان داده شددر حالي كه دو روز بيشتر به روز تظاهرات نمانده بود
بمن هم ابلاغ شد كه رژه ميليشيا را در روز جمعه همزمان با نماز جمعه از
فلكه اصلي شهر شروع كنيم باور كردني نبود عكس آرشيو
اما
واقعيت داشت وقتي تمرينات رژه را در حيات يكي از مدارس بزرگ شهر آغاز كردم
بااستقبالي رو برو بودم كه اساسا باور كردني نبود بسرعت5گردان ميليشياي
متحدالشكل براي رژه آماده شدهر گردان نيز50 نفر بودندبا اينكه آموزش نظامي
بگوششان نخورده بود وبانظام جمع ورژه سروكاري نداشتند اما چه خوب آموزشها
را فرا گرفتند كه برايم اين جديت واين تلاششان بسيار جديدو تحسين برانگيز
بود قرار بود كه همه برادران با
پيراهن ساده خاكي واور كت نظامي وشلوار لي وكفش كتاني سفيدوهمه خواهران هم
با مانتو سرمه و اوركت وكفش كتاني سفيد روز جمعه براي رژه آماده شوندواقعا
با تلاش فردي واحساس مسئوليت جمعي وبا ماكزيمم تلاش وهمكاري همه چيز آماده
شد ساعت 9 صبح جمعه طبق آرايشي كه به همه ابلاغ شده بود در فلكه شهر
يگانهايشان را شكل دادندعكس فلكه شهر
در پيشاپيش صف يگانهاآرم بزرگ سازمان و پرده بسيار بزرگي كه مزين به آرم سازمان و عكسهاي بنيانگذاران بچشم ميخورد
چند
متر عقبتر پرده زردرنگي كه با رنگ مشكي وبا خط بسيار زيباتر كلمه زيباي
مليشيا روي آن نوشته شده بود توسط دونفر حمل ميشدوكمي عقبتر پرده سفيد رنگي
كه عكس برادر مجاهد مسعودرجوي بسيار هنرمندانه كليشه شده بود چشمها را
خيره ميكرد بطوري كه از منظر جلو شما بترتيب بنيان گذاران وپرده مليشيا
وتصوير مشهور سلام بر خلق مسعود را كه براي جمعيت دست بلند كرده را پله اي
ميديديد
با اين ارايش صف بسمت فلكه ژاندارمري وفلكه آموزش وپرورش حركت نمود از بلند گو مستمرا فحاشي هاواتهامات شاه ساخته را كه اينك ارتجاع در همان روزنامه كيهان نشخوار كرده بود را محكوم ومختصري از زندگي نامه بنيانگذاران آميخته با سرودهاي سازمان پخش ميشدعكس از آرشيو
منهم
كه مسئوليت هدايت رژه وصف را بعهده داشتم ضمن دادن شعار شمارش شمارش بشمار
وقتي گردانها شعار شمارش را تمام ميكردند يك صدا ميخروشيدند مجاهد مجاهد
حامي پيكار خلق ارتجاع ارتجاع دشمن خونخوار خلق يا ننگ بر ارتجاع درود بر
مجاهديا مجاهد ميرزمد ارتجاع ميلرزد وقتي وارد بلوار اصلي شهر شديم رژه
منظم آغاز شدسروداز بلندگو پخش شداين سرود ترجيبندي داشت كه عبارت بود از
بپا در نبرد آخرين بهم رزمي مجاهدين وقتي سرود پخش ميشد گردانها درجا
مينشستنداما وقتي بپا شنيده ميشد گردانها بلند شده با اهنگ خاصي همراه با
رژه پا ميكوبيدند بسرعت اين رژه در همه جا پيچيد وقتي يگانها به وسط بلوار
رسيدافرادي كه ميخواستند به نماز جمعه برونددر طرف ديگر بصورت تظاهرات حركت
ميكردندطبعا بسياري نيزنه بهمراه ارتجاع بلكه تنها براي نماز وثواب همراه
صف حركت ميكردند كه كم هم نبودنداما انچه حيرت همگان را برانگيخت اين بود
كه از وسط بلور مردمي كه با صف نماز گذاران حركت ميكردند عبور ميكردند وبه
رژه ما ميپيوستند من كه از نيمه صف به سمت عقب صف حركت ميكردم ناگاه با بي
نظمي وتمركز افرادي كه لباسهاي مختلفي داشتندوسنين مختلفي را همدر بر
ميگرفتند مواجه شدم سريع با بقيه دست اندر كاران شور كرديم كه در نهايت
براي چگونگي سازماندهي جمعيت پيوسته به من واگذار كردند كه تصميم بگيرم منهم
در جا يك گردان را از صف رژه خارج كردم تا هم انتظامات رژه ومهمتر از همه
تشكيل گردانهاي در صحنه پيوسته ونامظم را بعهده بگيرند اين كار با استقبال
نفرات جديد پيوسته از مادران وپدران تا جوانان واصناف و...قرار گرفت حالا
ما بجاي 5گردان داري 8 گردان متشكل شديم كه 3كردان هم پشت صف حركت
ميكردندوبصورت نامنظم رژه ميرفتنداما هنوز عناصري كه مردد بودند همراه صف
در پياده روهاحركت ميكردندوبراي افراد صف اب وشربت وگل مياوردند البيه
بسياري از انان نيز وقتي صف به فلكه رسيدند در صف رژه ادغام شده بودنداين
كار انقدر جلب توجه كرد كه فيلمبردار وخبرنگاران استان مازندران كه اساسا
براي فيلمبرداري نمايش جمعه وبه درخواست امام جمعه رژيم آمده بودندصف خود
را ترك به رژه وارد شدند وشروع به تهيه خبر وعكس وفيلم وگزارش كردنداما نه
يك فيلم وخبر معمولي صحنه هايي كه فيلم گرفته بودند وسوژه هايي كه فيلم
برداري كرده بودند آنقدر گويا وانگيزانده بود كه همه چيز را بازگو
ميكردسوژه تمامي طيف سني را در بر ميگرفت كه همه بازوبند زرد رنگ وجلب
كننده وزيباي مليشيا را به بازوداشتند يكي از اين صحنه ها كه چند بار همراه
پخش سرود مليشيازوم كرده بودنددختر چند ماهه ام شهيده بود كه قنداق شده در
آغوش مادرش كه رژه ميرفت ديده ميشد ضمن چند بار زوم كردن اين صحنه ميگفت
اين فرزند چند ماهه كسي است كه با تمام قدرت وشور انقلابي رژه را هدايت
وفرماندهي ميكند مادرش كه اين مليشياي چند ماهه را در آغوش دارد خود مليشيا
ودبير دبيرستانهاي اين شهر است اينجا از كودك قنداق شده تا مادران وپدران
70ساله مليشياي مجاهدين هستند صحنه هايي كه مشاهده ميكنيد از نظم تا يك دلي
وهماهنگي نمونه اش بسيار نادر است اين پتانسيل وتوان موجود است كه اينگونه
انسانها را جذب ميكند اگر انچه كه امروز مشاهده كرديم ادامه يابد فراگير
شده وتمامي اقشاروطبقات را جذب وسازماندهي كرده در راه تحقق ارمانهاي ازادي
وسازندگي ايران بكار خواهد گرفت اين پديده جديد پر قدرت وبسيار بالنده
وفراگير است اين خبرنگاران تا پايان مراسم با ما ودر ميان صفوف رژه روندگان
ومردم بودندوعليرغم تهديدهايي كه براي اآنها داشت به نماز جمعه
نرفتندوگردانندگان نمايش جمعه را قال گذاشتند علاوه بر اين اين رژه همان شب
وفردادر دو نوبت هر بار بمدت 15 دقيقه از تلويزيون مازندران پخش شدكه خشم
آخوندها وپاسداران مرتجع را برانگيخت ودر نماز جمعه بعدي عليه راديو
وتلويزيون عمامه به زمين كوفت وبه تيغ كشي هاي ديوانه وار پرداخت وگفت
مملكت را ببينيد راديو وتلويزيون را ما دعوت ميكنيم همه چيزش هم مال ماست
اما آنها ميروند از آن منافق كور دل كه رييس صف بود وبچه چند ماهه وخانواده
اش ويك مشت آدمهاي فريب خورده تحت عنوان مليشيا پليشيا كه نميدانم ديگر
چيست فيلم وخبر تهيه كرده وبرخ ما كشيده ودر چشم ما فرو ميكنندالبته فيلم
بردارها هم اعتراف كردند كه انها نيز فريب ذرق وبرقهاي منافقين را خورده
بودند وقول دادند كه در خدمت امام وانقلاب باشند,
به
اين صورت اين خبر علاوه برماوهواداران جنبش بصورت گسترده در ميان مردم
وحتي مرتجعين پيچيدكه خوشحالي وشعف در ميان مردم وترس ونگراني در ميان
ارتجاع حاكم ايجاد كرد وتا مدتها سوژه بحث انگيز مجالس ومحافل از هر دست
بود بعد از اين رژه بود كه همه كارهاي نيرويي تبليغي وجهاد سازندگي وسياسي
در صحنه توسط مليشيا انجام ميشد واسم مقدس مليشيا نيز زبانزد همگان شده
بودوكمي بعد هم اسم مليشيا مترادف بود با اگاهي شهامت وفداكاري وكار وتلاش
براي مردم ودفاع از آرمانهاي آزادي در برابر خميني وايلغار ارتجاع
مليشياهايي كه خود پايه هاي ارتش آزاديبخش ملي ايران شدند.
ضمن
گل گرفتن تنور جنگ ضد خلقي وخانمانسوز خميني اولين واخرين سنگر استوار در
برابر صدور ارتجاع وبنيادگرايي شدند آنهايي كه هم اينك در شهر شرف ووفاو
رادمردي ومقاومت باز هم تنهااميدو سد استوار وانتي تز بنيادگرايي وتروريزيم
بشمارميروند وحماسه هاي فراموش ناشدني خلق كرده وميكنند همين جا با تكريم وتعظيم در برابرارواح طيبه مسئولين وفرماندهان وسر اكيپ هاي مليشياهاي شهيد دوران رژه مجاهدان شهيد سر فرازو قهرمان خلق همچون
فرمانده ومسئولم شهيدفيروز رحيميان
فرمانده شهيدابراهيم گليج
فرمانده شهيد شهرام تقوي
ومجاهدان دلير وشهيد
ايرج اميرزادي
- عباس ملايي
- سيد نورالدين موسوي
- زهرا اميري
- عليرضا قديري
- جلال شاهمرادي
- فردين گليجان مقدم-
- شهيدمصطفي نيك كاركانديداي سازمان در شهسوارورامسر
- علي اصغر بهزاديفرمانده ارتش آزاديبخش كه در نبرد چلچراغ بعهدش با خدا وخلق وفاكرد
- مليشياي دليرعلي اميري
-پرويز شاهپوري
- و...
آرزو ميكنم بتوانم لااقل قطره اي از درياي آگاهي وصدق ووفاي به عهدوفداي همه چيز اين نسل واين قهرمانان شهيد سرفراز را به قلم بياورم وتا آخرين نفس اجرا واثبات نمايم وراهشان را ادامه دهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر