بيا تا گل برافشانيم و… طرحي نو دراندازيم بيا تا بهمني ديگر به پا سازيم – منوچهر سخايي
لینک به منبع ایران افشاگر
اين
کدامين بهمن است که ميخواهيم دوباره برپا سازيم؟ بهمني که مردم
بهجانآمده از ستمشاهي برپا کردند و ريشه در بيش از يک قرن عدالتخواهي و
خيزشهاي سرکوبشده آزاديخواهي و استقلالطلبي داشت؟ و يا بهمني که خميني
بزرگترين سارق سياسي تاريخ آن را به يغما برد؟ و انقلابي را که نگاهش به
جلو و افقهاي باز و روشن بود، به قعر تاريکي و تباهي کشاند؟ نگاهي به
ماهيت قيام بهمن و نمايشي که خميني در ابتدا از همراهي با آن ارائه داد و
تغيير موضع سريع او بعد از استقرار و کمر بستن او به محو و نابودي همه آثار
و هدفهاي انقلاب و انقلابيون ، اين حقيقت را ثابت ميکند که انقلاب ۵۷ به
هدفهاي خود که همانا استقرار مردمسالاري است نرسيده، از همان ابتدا موجب
اعتراض و ايستادگي آزاديخواهان شده است که تاکنون هم ادامه دارد. امروز هم
مانند آن زمان با سلطنت مطلقه ديگري روبهرو هستيم که ميبايد براي محو و
نابودي و سرنگوني آن بهمن و بهمنها بسازيم. بهمني که زمينهساز آن مبارزات
و جانبازيهاي سيساله همان مبارزان و مجاهداني است که از آغاز طرح
ولايتفقيه و قانون اساسياش در برابر او ايستادند و بهاي اين ايستادگي و
مقاومت را سي سال تمام باجان عزيز پرداختند تا بار ديگر در جانهاي جوانان
امروز زنده و شکوفا شوند و کار ناتمام را به اتمام رسانند. چنين است که خط
بهمن ملت ايران از خميني جدا ميشود و دريايي از خون ميان آنها فاصله
ميافتد. بررسي اجمالي ويژگيها و نيز کمبودهاي انقلاب ۵۷ در مقايسه با
قيام امروز مردم ايران ، چرايي بها دادن بيشتر به اين قيام را دربرگيرنده
همه اهداف مبارزات صدساله ملت و مکمل انقلابات گذشته است، روشن ميسازد:
مقدمات به انحراف کشاندن انقلاب ۵۷ ، خيلي جلوتر از وقوع و در حالي تدارک
ديده شد که رهبران واقعي يعني آزاديخواهان و مبارزان زمان شاه دربند و
زندان بودند و اين فرصتي به واپس گرايان و موجسواران ميداد که برنامههاي
خود را پيش ببرند و با خدعه و نيرنگ و دروغپردازي خود را همراه مردم
قلمداد کنند و با استفاده از حمايتهاي تبليغاتي استعمار جهاني که استقرار
حکومت مردمي را برنميتافت ، بر سر انقلاب و انقلابيون خراب شوند. بديهي
است که سرکوب گسترده آزاديخواهان در حکومت سابق و دستباز بخشيدن به
آخوندهاي مرتجع، از عوامل اصلي چنين وضعيتي بود. خميني بدون آنکه حتي
برنامه روشن و مشخصي از اهداف خود و نوع حکومتي که در پي آن است ارائه دهد و
چگونگي حکومت بهاصطلاح اسلامي خود را اعلام کند، در خلاء سياسي حاصله از
سرکوب سيوپنجساله شاه، رژيم ديکتاتوري مخوف و هولناک خود را مستقر و
بافاصله کوتاهي کمر به نابودي انقلابيون بست. و اما در شرايط امروز آن
نيروهاي اصيل آزاديطلب که از همان آغاز سلطه خميني در برابر او قد علم
کردند ، بهطور گسترده درصحنه حاضرند و نزديک به سي سال است که تمام جزئيات
مربوط به اهداف خود و چگونگي تشکيل دولت موقت و ايجاد شرايط انتخابات آزاد
و تشکيل مجلس مؤسسان جهت تدوين قانون اساسي آينده را اعلام و منتشر و در
اختيار مردم ايران و افکار عمومي جهان قرار داده و متعهد به اجراي آن
شدهاند (چيزي که خميني هرگز حاضر به اعلام آن نشد و همهچيز را در ابهام
باقي گذاشت) قيام امروز مردم و الگوهاي فکري و انقلابي آنچنانکه در
شعارهاي مترقياش پيداست حرکتي است که با آگاهي کامل ازآنچه نميخواهند و
آنچه ميخواهند صورت گرفته و جايي براي خدعه و نيرنگ موجسواران و خميني
صفتان باقي نگذاشته است. آنچه نميخواهند بيشک حکومت ولايتفقيه در تماميت
آن و آنچه ميخواهند حکومت جمهور مردم يعني مردمسالاري است. آنچه را الگو
قرار دادهاند مقاومتي است که چهل سال سابقه مبارزه بي توقف عليه شاه و
شيخ داشته و معتقد به اصولي مترقي است که با اصول دموکراسي شناختهشده در
جهان امروز و موازين حقوق بشر همخواني دارد. مردمسالاري موردنظر مردم
ايران همان است که در انقلاب ۵۷ با سرنگوني ديکتاتوري شاه طالب آن بودند و
شبيخون خميني آن را از آنها دزديد. اين قيام در پي برآوردن خواستههايي
است که ملت ايران و مقاومت سازمانيافته آنان دهها سال بر آن پاي فشرده و
جان و مال و همهچيز خود را درراه تحقق آن گذاشتهاند. مقاومتي که جانبرکف
مشعل آزاديخواهي را سالها فروزان نگهداشته تا امروز به دست خود و
فرزندانش با آن سراسر ميهن را شعلهور سازد و ريش و ريشه ستمگران را
بسوزاند. همين سابقه سي سال مبارزات فرزندان ايرانزمين در مقاومت
سازمانيافته آنها است که به قيام امروز چنين نظم و سامان و چنين شتاب
بخشيده است. در انقلاب گذشته چند سالي طول کشيد تا شعار «مرگ بر شاه» بر
زبانها جاري شود، حالآنکه اکنون فقط چند ماهي بعد از آغاز قيام، شعار مرگ
بر اصل ولايتفقيه ، بر سر زبانها افتاد اين يعني مرگ قانون اساسي يعني
مرگ بر تماميت رژيم که وليفقيه جزئي از آن است. سرعت پيشرفت قيام امروز در
مقايسه با آن زمان، به دليل حضور مستمر همين نيروهاي مقاوم و سازمانيافته
در کل سي سال حرکتهاي ضد رژيم است که امروز با بدنه قيام پيوند خورده و
به آن نظم و شتاب بخشيده است. قلب قيام با قلب مقاومت سازمانيافته ميتپد.
رهبران و الگوهاي سياسي و مبارزاتي امروز مردم ايران سالها در ميدان
مبارزه با رژيم خميني آزمايش پس دادهاند و چنان نيست که از زير درخت سيب
عافيتجويي سر از سرقت انقلاب برآورده باشند. اين الگوها در سراسر ايران و
سراسر جهان حضور دارند و به مبارزات و خيزشها سمتوسو ميدهند. اما الگوي
اصلي و کاکل مبارزان راه آزادي را بايد در شهر اشرف جستجو کرد. درس استقامت
و پايداري را بايد از خواهران و برادران و فرزندانمان در اشرف بياموزيم که
سالها است سختترين شرايط و فشارها را تحمل کردهاند تا بتوانند حضور خود
را در مرز ميهن و در حال آمادگي براي کمک رساندن به هموطنانشان در جهت
دگرگونيها حفظ کنند. با حضور چنين مقاومت سازمانيافته و تجربه آموخته و
رهبراني چنين پاک و هوشمند در کنار مردم به پا خاسته پيروزي قيام امروز و
برآورده شدن آرزوهاي صدساله ملت امري طبيعي و دستيافتني است که بهزودي
شاهد آن خواهيم بود. خوشا به نسلي که از پس شام سياه ديکتاتوري آخوندي به
صبح روشن آزادي و رفاه ميرسند. خوشا به قيامکنندگان که اين بار نه با
سياهي و تاريکي که با روشني و خورشيد تابان همراه و همسو شدهاند و شيادان و
دغلبازان و فرصتطلبان را در صفوف آنان راهي نيست. خوشا بر آنان که چيزي
کمتر از سرنگوني تام و تمام رژيم ولايت و چيزي کمتر از حکومت جمهور مردم و
جدايي دين از دولت نميخواهند. خوشا بر آنان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر