۱۴۰۲ مهر ۸, شنبه

اعتصاب عمومی و برافروختن آتش و مسدود کردن خیابان‌ها و جاده‌ها توسط جوانان شورشگر بلوچ

 اعتصاب عمومی و برافروختن آتش و مسدود کردن خیابان‌ها و جاده‌ها توسط جوانان شورشگر بلوچ

اطلاعیه شورای ملی مقاومت
اطلاعیه شورای ملی مقاومت

شورای ملی مقاومت ایران -سربرگ

اعتصاب عمومی و برافروختن آتش و مسدود کردن خیابان‌ها و جاده‌ها توسط جوانان شورشگر بلوج

در زاهدان، چابهار، سراوان، دشتیاری، سفیدابه نیمروز و... در سالگرد جمعه خونین زاهدان

امروز شنبه ۸مهر در سالگرد جمعه خونین زاهدان، کسبه و بازاریان در زاهدان، چابهار، سراوان، دشتیاری، سفیدابه نیمروز و... دست به اعتصاب زدند. بازار مشترک در زاهدان به‌طور کامل تعطیل بود. همزمان جوانان دلیر بلوچ شب گذشته و امروز در مناطق مختلف زاهدان با روشن کردن آتش و بستن راهها خاطره شهیدان ۸مهر پارسال را گرامی داشتند.

نیروهای سرکوبگر رژیم که در وحشت از خیزش مردم، در شهرهای سیستان و بلوچستان گسترش یافته‌اند، امروز در بازار بزرگ زاهدان در چهارراه رسولی مستقر شدند و چند منطقه از جمله شیر آباد را محاصره نموده و با یورش به خانه‌های مردم تعدادی از جوانان را دستگیر کردند. هلیکوپترهای نظامی برفراز زاهدان به پرواز درآمدند.

شب گذشته و بامداد امروز جوانان دلیر بلوچ در مناطق مختلف شهر زاهدان با ایجاد راهبندان و با آتش دست به اعتراض زدند. جوانان شیر آباد زاهدان با آتش زدن لاستیک جاده‌ها را به کنترل خود درآوردند. بزرگراه زاهدان – خاش، محور ترانزیتی سرباز- چابهار، جاده ایرانشهر به سرباز و جاده سرباز – کیشکور با آتش بسته شد.

روز گذشته زنان دلاور بلوچ با تجمع و با شعارهای «مرگ بر خامنه‌ای ظالم» و «مرگ بر دیکتاتور» در خیزش مردم زاهدان شرکت کردند. در همین روز جوانان شورشگر زاهدان در نقاط مختلف شهر پلاکاردهایی در دست داشتند که بر روی آنها از جمله نوشته شده بود: «زاهدان خونین هرگز ننگ سلطنت و ولایت را نخواهد پذیرفت»، «جمعه خونین زاهدان تکرار جنایتهای شاه و شیخ»، «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» و «فریاد بلوچستان قهرمان: نه سطلنت نه رهبری دموکراسی برابری».

در تهاجم وحشیانه نیروهای سرکوبگر به تظاهرات روز گذشته در زاهدان دهها تن از جمله شماری از کودکان مجروح شدند. نیروهای سرکوبگر روز جمعه و در حمله‌های شبانه به دستگیرهای گسترده در شهرهای زاهدان، خاش، راسک، تفتان، شوران و میرجاوه مبادرت کردند. در زاهدان بسیاری از دستگیر شدگان از مناطق کریم آباد، شیر آباد، مدرس، کشاورز، خیام، خرمشهر، کوثر و بعثت هستند.

به‌رغم این‌که رژیم مدعی شده است که سالگرد کشتار ۸مهر آرام برگزار شد خبرگزاری نیروی قدس اذعان کرد «فقط تعدادی از نیروهای امنیتی در خیابان خیام مستقر‌ند... . عده‌یی قلیل اقدام به تجمع و سنگ‌اندازی به سمت نیروهای امنیتی کردند... . که مأموران امنیتی نیز با تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشک‌آور صحنه را مدیریت کردند... . جوانان در برخی نقاط حاشیه شهر که اصلاً محل تردد و شریان اصلی نیست اقدام به روشن کردن لاستیک کرده بودند که با حضور پلیس سریعاً متفرق شدند (تسنیم ۷مهر).

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران

۸ مهر ۱۴۰۲ (۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳)

محمود مرشدی محمود صادق نژاد ابوالحسن شجاع الدینی علی بنازاده امیر خیزی خسرو رحیمی وپرویز گودرزی از شهیدان نبرد با دو دیکتاتوری شاه و شیخ الگو ها وسمبل های آرمانخواهی ووطن پرستی

 

 محمود مرشدی محمود صادق نژاد ابوالحسن شجاع الدینی  علی بنازاده امیر خیزی خسرو رحیمی وپرویز گودرزی از شهیدان نبرد با دو دیکتاتوری شاه و شیخ الگو ها وسمبل های آرمانخواهی ووطن پرستی 

۱۴۰۲ مهر ۵, چهارشنبه

پیام ۳۰ تیر مسئول شورای ملی مقاومت آقای مسعود رجوی : با سلام و درود به مصدق بزرگ و هم سنگران و یاران پایدار شورا و مقاومت

پیام ۳۰ تیر مسئول شورای ملی مقاومت آقای مسعود رجوی : با سلام و درود به مصدق بزرگ و هم سنگران و یاران پایدار شورا و مقاومت 

پیام ۳۰تیر بدلیل اهمیت پیام وابعاد ومحتوای موضوعاتی که بحث وجمع بندی شد باز نشر میشود 

پیام آقای مسعود رجوی ۳۰ تیر ۱۴۰۱

 

شورای ملی مقاومت ایران

با سلام و درود به مصدق بزرگ و هم‌سنگران و یاران پایدار شورا و مقاومت

و تبریک و تهنیت به رئیس‌جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت

برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران

 

پس از قیام ۱۴۰۱ چرخ زمان و انقلاب دموکراتیک نوین ایران هرگز به عقب برنمی‌گردد.

فاشیسم دینی تا زمان سرنگونی هرگز دست از سرکوب برنمی‌دارد.

خامنه‌ای تا زنده است هرگز از هژمونی انحصاری دست بر نمی‌دارد.

نتیجه چیست؟ قیامهای بیشتر و بیشتر با جنگ یعنی آتش و حرکت فزاینده و سرانجام سرنگونی. این سرشت و سرنوشت نهایی نبرد و انقلابی است که از ۴۲سال پیش پرچم افراشته و از بسا کوره‌های گدازان گذشته است.

انقلابی که با رود خروشان خون شهیدانش، باز هم می‌رود، می‌شکند، می‌سوزد، می‌دمد، می‌شکفد در هرجا و این مسیری است تا پیروزی.

پارسال در این ایام باید از حرمت کلمهٔ "انقلاب" در برابر ارتجاع و بورژوازی هم‌کاسه و وابسته دفاع می‌کردیم. حرف‌مان این بود که مشکل نه در انقلاب کردن علیه دیکتاتوری سلطنتی بلکه در انقلاب نکردن، در سرقت رهبری انقلاب توسط ارتجاع و در داعیهٔ بازگشت به ماقبل خمینی است. "انقلاب" جرم نابخشودنی فدایی خلق و مجاهد خلق بود. اما قیام ۴۰۱ این بساط را به کلی در هم ریخت و "کلمه" خود را تحمیل کرد. این واقعی و ضروری و حقیقی بوده و هست و خواهد بود. از این‌رو در جبهه خلق مرزبندی با شاه و شیخ در ”مرگ بر ستمگر“ فراگیر شد. وجوب تحریم و لیست‌گذاری سپاه پاسداران ولایت هم فراگیر شد. در مراحل بعدی قیام، ضرورت انحلال و درهم کوبیدن آن نیز خود را تحمیل می‌کند. معنا و مفهوم اپورتونیسم هم روشن می‌شود.

در قیام ۴۰۱ مقام زن هم با درهم شکستن زنجیرهای فئودالی-آخوندی می‌رود تا در میان انواع تعبیر و تفسیرهای طبقاتی و نظرگاههای استثماری، جایگاه حقیقی و ضروری خود را پیدا کند. این هنوز اول راه است. فقط خاطرنشان می‌کنم که در مقاومت ما از ۳۲سال پیش با مریم، زن انقلابی ذیصلاح مجاهد خلق هژمونی خود را در تمام پهنه‌ها و سطوح برقرار کرده و از آن زمان پذیرش این هژمونی شرط اعلام شدهٔ عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران و یک گام تاریخی در راستای نفی استثمار است. طبیعی است که غیر از آنها که این هژمونی را به چشم دیده‌اند، باور کردنش برای دیگران سخت است. تشریفاتی و فرمالیستی به نظر می‌رسد. چه رسد به این‌که چشم مردسالار مانع دیدن هم باشد. ایدئولوژی و نظرگاه جنسیت البته مرد و زن ندارد. زن هم باید از این ایدئولوژی که حاصل آن "زن" (زن در گیومه) به‌معنی ضعیفگی و عجز باشد، آزاد شود. بنابراین آنچه مجاهدین از آن سالیان با مریم تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک کردند و البته برچسب‌های فراوان هم خوردند، نیاز ایدئولوژیکی و تشکیلاتی آنها برای ماندگاری و جنگندگی و پیشرفت در بغرنج‌ترین و خطیرترین شرایط بوده و هست. جنبش و قیام خلق ما نیز در جریان تکامل و پیشرفت خود در تاریک‌ترین ادوار تاریخ ایران یعنی در برابر فاشیسم دینی و "سلطنت مطلقهٔ فقیه" به‌طور قانونمند و گام‌به‌گام در همین راستا حرکت می‌کند. البته در این مرحله تاریخی شعار سیاسی و اجتماعی ما برابری است و نباید آنچه را خاص آنهایی است که بر سنگ مزارشان آرمان جامعه بی‌طبقه توحیدی حک می‌شود، به سایرین تعمیم داد. اما به‌عنوان یک اصل، زن در هر حال به درجه‌یی پیش می‌آید که عنصر استثماری و بهره‌کشی کالایی پس زده شود.

خلاصه می‌کنم: شاخص برای ما، جنگندگی و مقاومت در برابر استبداد و استعمار و ارتجاع است؛ ضددیکتاتوری، ضد وابستگی و ضد بهره‌کشی است. در میهن ما و در شرایط ما، بدون این شاخص، شاه و شیخ و هم‌کیشان، آزادی را سرکوب و زن را در دستگاه فئودالی یا سرمایه‌داری به بند می‌کشند. مفهوم زندگی را هم در دستگاه نجنگ بر ضد مقاومت و بر ضد مبارزه و شهادت‌پذیری به یغما می‌برند تا ماحصلی جز تسلیم نداشته باشد.

برای اطلاع نسل جوان می‌گویم در سال ۱۳۴۴ که مجاهدین شروع کردند، روزگاری بود که شاه قرآن چاپ می‌کرد (قرآن آریامهر)، دو سال بعد در سال ۴۶ فرح پهلوی هم قرآن خاص خودش را چاپ کرد و در مقدمهٔ آن به خط خودش نوشت که سرفرازی او در زندگیش این است که "به خاندان مقدس حضرت رسول اکرم صلوات‌الله علیه و آله منسوب است!

یکی دیگر از کارهای شاه تشکیل سپاه دین بود. شاه در روز اول آبان ۱۳۵۰، همزمان با جشنهای ۲۵۰۰سالهٔ شاهنشاهی اعلام کرد که فرمان او در مرداد ماه ۱۳۵۰ برای تشکیل ؛سپاه دین؛ به مرحله اجرا گذاشته می‌شود.

اما خمینی در مهرماه ۱۳۴۱ یک دهه بعد از کودتای ۲۸مرداد با امضاء دعاگو "الداعی روح‌الله الموسوی" به "حضور مبارک اعلیحضرت همایونی" تلگراف می‌زد مبادا برخلاف احکام دین مبین او زنان حق رأی پیدا کنند و وقتی شاه به‌طور موضعی چند ماه عقب نشست خمینی در پوست نمی‌گنجید و آن را پیروزی بزرگی به حساب آورد و در آذر ۴۱ می‌گفت: "زن اگر وارد هر دستگاهی شد اوضاع را به‌هم می‌زند" .

در چنین شرایطی مجاهدین می‌باید حتی حساب کار خدایشان (نه فقط اسلام و قرآن و پیامبر و ائمه را که ۱۰ نسل پیاپی در مبارزه با خلفای ستمگر به‌شهادت رسیدند) با خدای شاه و شیخ جدا می‌کردند. به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران که مجاهدین می‌گویند مرزبندی ضروری خدای خلق و جبهه خلق با خدایان شاه و شیخ از همان روزگار است. آخوندها سالیان از ما می‌پرسیدند مگر خدا چه کم دارد که خلق‌تان را هم به آن ضمیمه و اضافه کردید؟ و ما می‌گفتیم خدا چیزی کم ندارد، ظلمه که همان ستمگران باشند، خدا و دین و آئین خدا را در غبار و زنگار استثماری و رسوبات طبقاتی فرو برده‌اند که باید زدوده شود. پس ما هستیم که نیازمند مرزبندی با ”بت‌خدا“ ی ستمگران هستیم. چون می‌خواهیم با آنها مبارزه کنیم و بجنگیم. به همین خاطر امروز هم می‌گوییم برای ما شاخص جنگ و مقاومت است و هر آنچه از آن آتش و جنگ بیشتر برای سرنگونی شیخ ستمگر بیرون بیاید.

آلترناتیو هم اگر در عمل و نه در حرف و لفاظی به دور از استبداد و وابستگی و از سرشت آزادی و استقلال و زحمتکشان برای عدالت باشد، برآمد همین جنگ و مقاومت است.

در سال ۱۴۰۱ چنان‌که دیدیم صنعت آلترناتیوسازی مجازی پس از خوابی عمیق و ۴۰ساله آمیخته با انکار تاریخ ایران در همان برهه، رواج پیدا کرد. اما دولت مستعجل بود. در بی‌خبری از قانونمندی‌های خدشه‌ناپذیر سیاسی و اجتماعی و تاریخی، ظن آن بودش که هستش دولتی!

آلترناتیو مثل یک ساختمان، آجرها و مصالح خود را می‌خواهد و قانونمندی خاص خود را دارد. با دود و دم و ادعا ساخته نمی‌شود. کتاب قطور شهیدان آزادی سخن می‌گوید. هر چند که در سانسور قرن، بنا بر سرپوش گذاشتن است. از زندانها و اعدام‌های دهه ۶۰ و سربه‌دارانش می‌گویند. ولی معلوم نیست چه کسانی بودند و چه می‌گفتند و چه می‌خواستند؟ اشباح بودند یا هویت مشخصی داشتند؟ خشونت‌گر و خشونت‌گرا بودند یا به دفاع از حقوق مردم‌شان و شرافت آرمانی و میهنی خود برخاسته بودند؟ چرا صد صد و هزار هزار جان فدا کردند؟ چرا؟ با کدام آرمان و کدام شعار؟ آیا راه آتشین آنها غلط بود؟ آیا باید تسلیم می‌شدند؟ آیا باید خواب و سراب اصلاحات می‌دیدند؟ آیا باید هیزم‌کش تنور جنگ ضدمیهنی با شعار فتح قدس از طریق کربلا می‌شدند؟ آیا باید به احضار ارواح محمدعلیشاه و رضا شاه می‌پرداختند؟! آخر بگویید زنگولهٔ سرنگونی را چه کسی و چگونه و با چه استراتژی و کدام تاکتیک می‌خواهد به گردن این رژیم درنده و وحشی بیندازد؟ از دورهٔ گذار بسیار شنیدیم اما نفهمیدیم چگونه باید از این رژیم گذر کرد؟ فقط فهمیدیم که باید ”مؤدب“ و عاری از ”خشونت‌“ باشیم!

ولی آیا این همانی قهر انقلابی با خشونت که چاقوکشی و دعواهای شخصی و قبیله‌ای را هم شامل می‌شود، منصفانه و عادلانه است و وجدان آدمی آن را می‌پذیرد؟ چگونه است که عملکرد آتشین امثال نوید افکاری، محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، مهدی کرمی و محمد حسینی را محکوم می‌کنند اما وقتی که آنها به‌شهادت می‌رسند برای عقب نماندن از قافله اشک تمساح می‌ریزند و حتی قربان‌صدقه می‌روند؟! لیکن در هر حال شلاق‌کش کردن مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی با برچسب خشونت‌گرایی برای کسب رضایت ملا ادامه می‌یابد.

البته بورژوازی و سوسیال رفرمیسم می‌تواند قهر انقلابی را که به‌گفته مارکس ”قابلة هر جامعهٔ کهنی است که آبستن جامعهٔ نوین باشد“ محکوم کند و یا از آن بگریزد. اما انگ ”خشونت“ خواه و ناخواه رله کردن خواست رژیم است.

ابراهیم یزدی رابط خمینی با ”شیطان بزرگ“ قبل از مرگش صحبت با خمینی در مورد مبارزه مسلحانه قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی را بازگو کرد. یزدی گفت: ”ما راجع به جنگ مسلحانه صحبت داشتیم. در تیر ماه ۵۶ بعد از مراسم خاکسپاری شریعتی من به نجف رفتم و با ایشان صحبت فراوانی کردم. در آنجا ایشان با جنگ مسلحانه مخالف بود. علت را هم این می‌دانست که در یک درگیری مسلحانه، سازمانهای سیاسی- نظامی جلو می‌افتند، چرا که آنها تشکیلات دارند، اگر ما بخواهیم مبارزه را به این نقطه برسانیم آنها برنده می‌شوند و ما مجبور به تبعیت خواهیم شد“ . مجدداً با تخطی عمدی از دستور زبان فارسی، آیا ”ارتجاع کردن“ به جای انقلاب کردن را می‌بینید؟ محصولش هم صرف مکرر در مکرر فعل ماضی و همان بازگشت به ماقبل خمینی است.

چه خوب بود اگر رژیم خمینی اصلاح‌پذیر بود و یا گذار از آن نیازمند قهر و آتش نمی‌بود. ولی مگر استراتژی رویارویی با این رژیم را ما ابداع و تعیین می‌کنیم؟ اگر ما اختراع کرده‌ایم باید به دور انداخت. ما فقط می‌توانیم قانونمندی و خط مشی را جستجو و کشف و فهم کنیم. ارتش آزادی با کانون‌ها و شهرهای شورشی از همین جستجو ناشی شده و نه از خواست و خوشآمد یا طبیعت ”خشونت‌گرا“ ی ما. اگر به خواست ما بود کاش از روز اول همه چیز با خیر و خوشی از سر می‌گذشت و شاه سلطان ولایت، خودکامه و خون‌ریز و آزادی‌کش نمی‌بود.

در سال ۱۴۰۱ هم‌چنین از وحدت و ”همه با هم“ بسیار شنیدیم. اما کمتر شنیدیم که راه و قانون وحدت و اتحاد را به ما بگویند. آخر برای وحدت باید تضاد حل کرد. باید از دل تضادها عبور کرد. کاری که ۴۲ سال است شورای ملی مقاومت ایران بی‌وقفه به آن مشغول بوده و سنگین‌ترین بهای خونین را هم پرداخته است. دعوت به جبهه همبستگی برای سرنگونی استبداد مذهبی برای استقرار یک جمهوری دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت هم از سوی شورا در آبان ۱۳۸۱ منتشر شده و نیازی به تکرار نیست. فقط تأکید می‌کنم که کار ما موج‌سواری و میوه‌چینی و نان به نرخ روز خوردن نیست. والا زیر چرخ‌های ولایت خمینی که قدرت و سطوتش هزاران بار بیشتر از مدعیان کنونی بود، له و نابود شده بودیم. کار ما پیوند سیاست و شرافت است. مریم در آن اجلاس شورا چه خوب گفت که: هدف شورای ملی مقاومت نه کسب قدرت بلکه انتقال آن به مردم ایران است. طبق مصوبات شورا (در سال ۱۳۶۰) دولت موقت بایستی حداکثر طی ۶ ماه از طریق یک انتخابات آزاد، مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی را تشکیل دهد و وظیفهٔ انتقال حاکمیت تا آنجا که به دولت موقت مربوط می‌شود به‌محض تشکیل مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی پایان می‌پذیرد.

مسعود رجوی

۳۰ تیر ۱۴۰۲

 

۱۴۰۲ مهر ۴, سه‌شنبه

مهدی یخچالیان حسین خراسانی حسین جلیلی پروانه محمود یحیوی آزادخسرو رحیمی واحمد گوراوانی از مجاهدان شهید در نبرد با دو دیکتاتوری شاه و شیخ سمبل های وفا وپاکبازی الگو وراهنمای نسل های آینده

مهدی یخچالیان حسین خراسانی حسین جلیلی پروانه محمود یحیوی آزادخسرو رحیمی واحمد گوراوانی از مجاهدان شهید در نبرد با دو دیکتاتوری شاه و شیخ سمبل های وفا وپاکبازی الگو وراهنمای نسل های آینده

 

۵مهر؛ روزی که مجاهدین، شعار «مرگ بر خمینی» را در ایران طنین‌انداز کردند


رویداد تاریخی

۵مهر؛ روزی که مجاهدین، شعار «مرگ بر خمینی» را در ایران طنین‌انداز کردند

-

حماسه درخشان ۵ مهر ۱۳۶۰
حماسه درخشان ۵ مهر ۱۳۶۰

۵مهر ۱۳۶۰ روزی که بت بزرگ خمینی در خیابان شکست

در روز ۵مهر ۱۳۶۰پایه‌های نظام ولایت فقیه خمینی در تهران به لرزه افتاد. در این روز برای اولین بار میلیشیای قهرمان مجاهدین به‌صورت دسته‌جمعی در نقاط مختلف تهران و چند شهر دیگر به خیابانها ریختند و با شعار «مرگ بر خمینی» بت و هیبت خمینی دجال را شکستند.

این‌گونه هیبت خمینی که روزگاری عکس خود را در ماه نشان می‌داد، توسط میلیشیای مجاهد خلق درهم شکست.

 وقت آن رسیده بود که نقاب فریبکاری از چهره ‌خمینی برداشته شود و مرگ و سرنگونی خمینی به شعار توده‌های مردم تبدیل شود.

در ۳۰خرداد۶۰شعار مردم «مرگ بر بهشتی» بود. تا قبل از مرگ بهشتی، خمینی خود را پشت او مخفی می‌کرد. بهشتی ‌در نزد مردم بسیار منفور بود ولی می‌باید این حقیقت بیان می‌شد که مسبب اصلی محو آزادیها و دیکتاتوری مذهبی شخص خمینی است. از اواسط شهریور۶۰، مجاهدین چندین تظاهرات مسلحانه با شعار «مرگ بر خمینی» را در تهران به راه انداختند. این تظاهرات که با فداکاری بی‌نظیر رزمندگان مجاهد و میلیشیای قهرمان صورت می‌گرفت در حقیقت عملیات «فدایی» بود. اوج تظاهرات مرگ بر خمینی حماسه بزرگ تظاهرات مسلحانه ۵مهر۶۰بود. صدها رزمنده و میلیشیای مجاهد خلق با جسارتی بسیار، در خیابانهای تهران شعار «مرگ بر خمینی» را فریاد کردند. آن روز شعار «مرگ بر خمینی» با استقبال چشمگیری از سوی مردم روبه‌رو شد. و بدین‌ترتیب آثار آن، ‌کل جنبش مقاومت را ارتقا داد و راه پیشروی آن را هموار نمود.

 

۵ مهر از زبان مسعود رجوی

مسعود رجوی در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی با اشاره به قیام مجاهدین در ۵مهر ۶۰می‌گوید:

همه کسانی‌ که سال ۱۳۶۰را به‌خاطر دارند، می‌دانند که مجاهدین از نیمه شهریور سال ۶۰تا اوایل مهر و سپس در اوج خودش در روز ۵مهر در تهران و برخی دیگر از شهرستانها، به آزمایش یک قیام جانانه و راهگشای شهری روی آوردند. سنگین‌ترین بهای خونین را هم پرداختند تا هر چند الگوی سقوط رژیم شاه را قابل تکرار نمی‌دانستند اما می‌خواستند به میدان آوردن عنصر اجتماعی را یک بار دیگر بیازمایند.

– نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرأت و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد. مثل همین حالا که خامنه‌ای تا مجبور نشده بود، احمدی‌نژاد را جلو صحنه می‌فرستاد تا ضربه‌گیر او باشد. در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند.

پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش‌آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرا رسیده“، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“، ”ای جلاد ننگت باد“.
-دومین هدف به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، آیندگان گواهی بدهند که مجاهدین مضایقه نکردند اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، جواب منفی بود.

من در همان زمان نوشتم که «زبان من از توصیف صحنه‌های سراسر شور و ایمان و سراسر پاکباختگی و فدا در آن ایام قاصر است. چیزهایی را که در این باره خوانده و شنیده‌ام، نه می‌توانم بگویم و نه می‌توانم بنویسم. از من بر نمی‌آید. کار شعراست، کار استادان نقاشی و موسیقی است. کار معلمان سخنوری و کتابت است.
فقط می‌گویم که خدایا تو گواه باش که در آن روزها و به‌خصوص در جنگهای خیابانی و در تظاهرات مسلحانه‌ٔ روز ۵مهر۱۳۶۰، مجاهدین حق تو و حق خلق تو را به کمال و در حد توان خود ادا کردند. گواه باش که برای تو، برای خلق تو و برای آزادی و برای ایران چه گلهای نازنینی در دسته‌های ۵۰تائی، ۱۰۰تایی و ۲۰۰تایی با فریاد ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خمینی) پرپر شدند».

در عین‌حال دجال خون‌آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن توده‌های مردم به گور سپرده شد.
شتاب رژیم در اعدامهای خیابانی و فتواهای پیاپی خمینی که از جانب نمایندگان و سخنگویانش در رادیو و تلویزیون اعلام می‌شد، بسیار گویاست. حتی شماری از پاسداران و کمیته چیهای خودش را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در اوین، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند باور نکردند. فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.

می‌گفتند که به فرموده امام امت! دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است…
نیم کشته‌ها را تمام‌کش کنید… مجروحان را از روی تخت بیمارستان به قتلگاه بفرستید.
– ”باغی“ را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت…
بله بت خمینی این‌چنین شکست.

«رفسنجانی می‌گفت: ۴حکم بر اینها [مجاهدین] لازم‌الاجراست
1-کشته شوند/ 2-بدار کشیده شوند /3-دست و پایشان قطع شود /4- از جامعه جدا شوند
-اگر آن‌روز (اول انقلاب) 200نفر از آنها را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز این‌قدر نمی‌شد
آخوند موسوی تبریزی: اسیرش را باید کشت، زخمی‌اش را باید زخمی‌تر کرد که کشته شود. هر کس در برابر نظام بایستد، حکمش اعدام است.
لاجوردی: ظرف مدت دو ساعت که از دستگیری می‌گذرد، محاکمه پایان می‌یابد و حکم صادر می‌شود و اجرا می‌گردد.
آخوند محمدی گیلانی: اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند در کنار دیوار همآنجاآنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این‌گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق‌آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود.
آخوند مشکینی: هر کس در خیابان یا هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد، همان‌جا باید حکم اعدامش صادر شود» (نگاه کنید به نشریه مجاهد شماره ۴۰۷مورخ ۳۱شهریور۷۷).

 

مکالمات شبکه بیسیم سراسری کمیته و سپاه پاسداران ۵مهر ۱۳۶۰

بین ساعت ۱۰۳۰صبح تا ۶بعد ازظهر

….. شما چون وسیله آمبولانس دارین اگه این کارر و بکنین و به ما اعلام کنین که کدوم بیمارستانها رو پاکسازی می‌کنین ما ممنون میشیم.

یعنی ما دیگه خیالمون راحته …….

شما هر بیمارستانی که پاکسازی می‌کنین به ما بگین.

خیلی ممنون پس ما منتظر جواب هستیم شما الآن بیمارستان مصطفی خمینی رو پاکسازی کردین؟

به گوش باشین بچه‌ها …

مجروح آوردن تیر خوردن یا نه؟ و اگه آوردن خودشون باید اسم.. اونا رو بنویسن اونجا...تحقیقات کنن اسم اون افراد منافقینن یا حزب الهی.

چک کن اگر از اون گروهکها... کسی بود فوراً انتقالش بدین.

بله ۱۴

از کدوم بیمارستان گزارش می‌دید؟

بیمارستان سجاد، دکتر شریعتی، حضرت فاطمه، شرکت نفت، دادستانی، یه دونه از دادگستری و از میدان فردوسیه.

مهمون هم داره؟ اون مهمون هم تحویل بگیرین ازشون بیارین مقرتون

آقا کل بیمارستانها رو باید چک بفرمایید اگر در اون رابطه افرادی هستند ترتیب کارشون رو بدن بالا.

ما ۴۰۹رو در اختیارتون می‌ذاریم، هر بیمارستانی که ۴۰۹اعلام کردن شما اعزامشون کنین به اون موقعیت.

الآن ۱۵تا منافق، ۵تا خودی به بیمارستان …. شده

بعد بیمارستان قلب هم اقدام بفرمایید.

به برادر هادی بفرمایید ۳۱۵۰۹۵

…. کلانتری ۸…. جهت انتقال اون اجسادی که در بیمارستان فیروزگر هست،

از طریق پزشکان اقدام کنید…. متشکرم

مسئولان بیمارستان گفتن ما به هیچ‌وجه شب جنازه نمیدیم از بیمارستان بره بیرون باید روز انجام بشه

شما برادر هادی موردی هست بفرمایید تا اقدام کنیم.

صبح آقای هادی غفاری آمده اینجا گفته تا دستور ثانوی به هیچ‌وجه هیچ کسی حق نداره جنازه‌ها رو از بیمارستان تکون بده.

آقا این حرفها رو اعلام نکنین دیگه رو شبکه

همه چیزو ما باید ده مرتبه بگیم؟

ناصر به‌گوش باشد! آقا واحد بیاد یا نیاد؟

بیمارستان ما جایی نداره برادر نیم ساعت دیگه خودشون ترتیبشو اونوقت میدن….

خیابون فرهنگ کوچه ۱۱

کسایی که بستری شدن به غیر از برادرای پاسدار هر کسی که مجروح هستش

و احتمال داره که از منافقین باشه اینو ارجاع بدین به مرکز…

جهت انتقال مجروحان به مقر

اگه اطلاع داشته باشید یه بار دیگه اعزام کنیم

آقا ببین تعداد مجروحای منافقین زیاده داخل بیمارستان

مجروحان منافقین که بستری شدن داخل بیمارستان زیاده؟

۱۵- ۱۰نفرن

ولی دو واحد می‌تونیم اونارو بیاریم عقب

بیمارستان شرکت نفت.

آقایون کاملا بررسی کنن که چند تا… خیابون انقلاب

اگر …. ممکنه برای رد گم کردن باشه…

کاملا بررسی کنین، امکان داره برای رد گم کردن باشه.

بیمارستان رو به‌طور کامل باید بررسی کنین. اگر اون جا بستری نبود یعنی بیماری که به وسیله گلوله مجروح نشده باشه اون منطقه رو ترک کنین.

…. حالا همآهنگ می‌کنیم، …. ساختمون رو محاصره می‌کنیم…..اگه آر. پی. جی هست، آر.پی.جی هم بدین.

میدم.

یاسر ۱۱شما دقت داشته باشین برادرای پاسدار.. منافقین بیان بیرون اونجا…. داخل بیمارستان شدن….. بشناسنش

همونطور که از داخل بیمارستان ظاهراً فراریش دادن، همونطور وارد بیمارستان انقلاب کردن.

پذیرشیهایی رو که از روز- دوسه روز قبل صادر شده پذیرشیهایی رو که از روز- دوسه روز قبل صادر شده

…. کل پذیرشیها روشما بررسی کنین، به اتفاق مریضها.

یعنی هر مریضی که اونجا بستری میشه، پذیرش داره پذیرشش رو با خود مریض مطابقت کنین.

اگر گلوله خورده باشه، از منافقین

 

 

انجمـن نجـات» رژيم شماره ۴چگونگي تشكيل انجمن نجات -ساختار انجمن نجات - سياست و برنامه هاي انجمن هاي نجات و ماموران وپادوهائی كه با آنها همكاري دارند, توسط چه ارگاني تعيين ميگردند.

ا

انجمن نجات وحرفهای حسینعلی امیری که مدیر کل دادگستری استان فارس بود دراردیبهشت ۸۳
مافیای انجمـن نجـات وچگونگي تشكيل آن 
حسینعلی امیری که مدیر کل دادگستری استان فارس بود نکات بسیار مهمی را گفتاو یکی از سران رژیم ودر مقامات بالای قضائی وسیاسی منصب داشته است حسینعلی امیری (زادهٔ ۱۳۴۵ در سنقر از توابع کرمانشاه) معاون امور مجلس رئیس‌جمهور در دولت یازدهم و دوازدهم ایران بود. وی همچنین قائم مقام وزیر کشور و سخنگوی وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران بوده و قاضی دیوان عالی کشور و مأمور در دولت بود.

وی دارای دکترای تخصصی حقوق عمومی (PHD)، مدرک کارشناسی خود را در دانشگاه علوم قضایی و کارشناسی ارشد در شیراز و نیز دارای تحصیلات حوزوی، عضو سابق حقوقدان شورای نگهبان در دوره پنجم و سه سال اول دوره ششم (تا تیرماه ۱۳۹۲) بوده‌است. از جمله سوابق وی سمت‌های مختلف قضایی است معاون رئیس قوه قضائیه و رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک ایران، رئیس کل دادگستری استان‌های فارس، کردستان و خوزستان و مدرس دانشگاه است.

حسینعلی امیری که مدیر کل دادگستری استان فارس بود دراردیبهشت ۸۳ گفت:

انجمن نجات از بریده های تشکیلاتی منافقین تشکیل شده ودارند کار فعالی را پیش میبرند

آنها بدون اینکه اسمی از وزارت اطلاعات ببرند با تقریبا اعضای منافقین در سراسر کشور تماس برقرار کرده اند 

 انجمن نجات وصحبتهای حسینعلی امیری که مدیر کل دادگستری استان فارس بود دراردیبهشت ۸۳

وتوجیه شان کرده اند یا حداقل آنها را در جریان وضعیت منافقین قرار داده اند.

کار هماهنگ وخوبی را پیش میبرند.

به نظر من اینها فعالیتشان نسبت به زمانی که در منافقین بودند بیشتر وموثر تر است

بعد از روشن شدن حقایق برایشان سر سپرده تر به نظام ووزارت اطلاعات نسبت منافقین شده اند

اعتراف آشکار به اینکه این نفرات بریده هستند ودوما آنها سر سپرده وزارت اطلاعات ورژیم هستند 
حسینعلی امیری هم کم آدمی نیست او از رئیس زندان تا معاونت روحانی را بیهوده طی نکرده است او از مهره ها وسرکرده های امنیتی وقضائی رژیم میباشد   در سایت بهاران وابسته به رژیم زندگی نامه او را اینگونه نوشته اند :

امیری از جمله قضاتی است که تقریباً همه مناصب قضایی را از جمله دادیاری تحقیق، دادیاری اظهار نظر، دادیاری ناظر زندان، دادیاری سرپرستی، معاونت دادستان، جانشینی دادستان، دادستان عمومی، دادستانی انقلاب، رییس دادگاه عمومی، قائم مقام رئیس کل دادگستری استان، رییس شعبه دادگاه تجدید نظر استان، رییس کل دادگستری در چند استان و مستشار دیوانعالی کشور و معاونت رییس قوه قضاییه و ریاست سازمان ثبت اسناد و املاک کشور را تجربه کرده است.


انجمن نجات ،کار هماهنگ خوبی بین وزارت اطلاعات وآنها بریده ها شده امیری دراردیبهشت ۸۳

وقتي بمباران و توطئه‌هاي كثيف رژيم عليه رزمندگان آزادي در شهر اشرف به‌نتيجه‌يي نرسيد، وقتي مجاهدين با يك ظرفيت عظيم از پس آزمايش بود‌و‌نبود، بار ديگر سرفراز بيرون آمدند و رژيم نتوانست ضربة مؤثر نظامي بر پيكرة مجاهدين وارد كند، اين‌بار يك جنگ سياسي و رواني گسترده را، براي به‌كارگيري برگ خانواده‌ها عليه مجاهدين و تشكيلاتشان آغار نمود.  بخشي از فشارهاي ضدانساني رژيم توسط ارگاني به نام انجمن نجات كه شعيه اي از وزارت اطلاعات رژيم است  عليه خانواده‌هاي مجاهدين اعمال ميشود . گشتاپوي ملايان براي رسيدن به‌  هدف مبرم مرحله يي خود عليه مجاهدين يعني اخراج و استرداد آنها از عراق و يا متلاشي كردن آنها از درون , ارگان جديدي به نام «انجمن نجات» تشكيل داده تا  از طريق آن خانواده هاي مجاهدين را تحت فشار و آزار قرار داده  و آنها را در راستاي اهداف شوم خود به كاربگيرد.  انجمن نجات وزارت اطلاعات  كه يكي از چهلوچند ارگان سركوبگر رژيم آخوندي است . هدفش از فشارها و اعمال ضد انساني عليه خانواده هاي مجاهدين اين است  كه با سوء استفاده از روابط و عواطف خانوادگي , آنها را عليه فرزندان مجاهد و مبارزشان به ويژه در شهر اشرف به كارگيرند تا آنها را از صفوف مقاومت بگسلند و به ايران تحت حاكميت آخوندها بازگردانند. 
 
 ابراهیم خدابنده مدیر عامل انجمن نجات وابسته به وزارت اطلاعات ایران
و در صورت عدم موفقيت در اين هدف , خانواده ها را به ابزاري براي جنگ سياسي و رواني خود عليه مقاومت به خصوص در صحنه بين المللي و در رابطه با ارگانهاي حقوق بشري تبديل نمايد و به نام آنها چنين تبليغ كند كه مجاهدين فرزندان و بستگان آنها را به زور نگهداشته يا تحت شكنجه هاي جسمي و روحي قرار داده و يا مانع ارتباط و ديدار با خانواده هايشان ميشوند. تا به اين وسيله علاوه بر پيشبرد جنگ سياسي و رواني خود در راستاي اهريمن سازي عليه مقاومت  و پرونده سازي عليه آنها , دولتها و ارگانهاي بين المللي و حقوق بشري را به طور خاص در كارزار شبانه روزي خود براي اخراج يا استرداد مجاهدين از عراق سهيم سازد.
                                                      
چگونگي تشكيل انجمن نجات
 وزارت اطلاعات رژيم در سال1380 اين ارگان سركوب جديد را با مديريت تعدادي از كارگزاران با سابقه خود و با به كارگيري شماري از مأموران استخدام شده از بين نفوذيهاي اخراج شده از ارتش آزاديبخش ملي يا بريدگاني كه توسط وزارت اطلاعات عضوگيري شده و به خدمت رژيم درآمده بودند بوجود آورد. همچنين در زمستان سال1381 و در آستانه حمله نظامي آمريكا به عراق , وزارت اطلاعات اقدام به ‌راه‌ اندازي يك ايستگاه راديويي به ‌نام راديو «نجات» نمود. برنامه‌هاي اين راديو توسط ادارة كل «التقاط» در وزارت اطلاعات(كه مسؤليتش تماما اختصاص به مقابله با مجاهدين دارند) تهيه و اجراي آن نيز به عهده تعدادي از مأموران گذاشته شد. اين برنامه ها به‌طور روزانه از اين ايستگاه راديويي پخش مي‌شود.
هدف گشتاپوي ملايان از تشكيل «انجمن نجات»، بر اساس آنچه كه خودش رسما اعلام كرده عبارتست از : «جداسازي بدنة گروه (مجاهدين) از مركزيت…»، تلاش براي «از‌بين‌ بردن حصارهاي تشكيلاتي و متلاشي‌شدن منافقين…» و در نهايت «استرداد» مجاهدين به‌رژيم.
انجمن نجات به كارزار اهريمن سازي وزارت اطلاعات عليه مجاهدين كه با صرف انرژي  وامكانات و هزينه هاي سرسام آور در داخل و خارج  كشور و با اعمال فشار و سركوب درمورد خانواده ها انجام ميشود و بخشي از مأموريت اين شعبه (انجمن نجات) براي دستيابي به اهداف فوق الذكر محسوب ميشود, به اين صورت اذعان مي كند:
«انجمن نجات كالبد شكافي واقعي فرقه رجوي را از زواياي گوناگون دنبال مي كند.... انجمن نجات با تمام امكانات و تشكيلات خود در اختيار تنوير افكار عمومي، خانواده هاي مجاهدين,  اقشار مختلف اجتماعي و سياسي در داخل و خارج كشور مي باشد. ...»
در حقيقت انجمن نجات ارگان سركوب و فشار بر خانواده هاي مجاهدين در داخل كشور ,
 نگران كردن آنها دررابطه با فرزندانشان در مقاومت ايران
و جعل اخبار و اطلاعات انحرافي براي بحركت درآوردن آنها عليه مجاهدين خلق است.
اين فشارها باعث شده است كه مردم ايران بويژه سياسيون در داخل كشور و بخصوص خانواده هاي مجاهدين و مقاومت ايران بخوبي اين ارگان را مي شناسند و از سركوب و جنايات آن مطلعند .
وزارت اطلاعات در اساسنامه يي كه براي  «انجمن نجات» تنظيم كرده , آن را  ارگاني مستقل و غير وابسته به رژيم (Nejat NGO) توصيف كرده است.
زيرا با چنين اتيكتي ميخواهد از اين ارگان سركوب در صحنه بين المللي نيز  عليه مجاهدين و مقاومت بهره بگيرد.
انجمن نجات رژیم وکار هماهنگ وزارت اطلاعات وسپاه برای اساسنامه آن تا عیر وابسته جلوه دهند
 
بنابراين نياز دارد كه ارتباط آن با گشتاپوي ملايان را كتمان كند و بدينجهت است كه
وزارت اطلاعات تلاش ميكند كه انجمن نجات را تحت نام (NGO) جا بزند تا ارگاني حقوق بشري خوانده شود و با استفاده از آن  در كنار ساير انجمنهاي پوششي (به خصوص در اروپا و امريكا), بتواند به كمك لابيهاي خارجي رژيم در جلسات حقوق بشري با همين پوش شركت كند
و اتهامات و دروغپردازيهاي تبليغاتي  آخوندها عليه مقاومت را  به عنوان گزارشات حقوق بشري عرضه كند
 و يا با همين پوش با محافل حقوق بشري ملاقات و آنهارا درخدمت سياست اهريمن سازي عليه مجاهدين  و موضعگيري عليه اپوزيسيون اصلي رژيم بگيرد
و بدينوسيله آنها را در توجيه سركوب و اعمال فشار عليه مقاومت چه از جانب خود رژيم  و چه از جانب حاميان و طرف معامله هاي بين المللي رژيم  سهيم سازد
و در يك كلام  از آنها بخواهد كه به جاي ديكتاتوري مذهبي حاكم بر ايران يا حداقل به موازات آن , مهمترين نيروي اپوزيسيون اين رژيم  را به عنوان ناقض حقوق بشر محكوم نموده يا زير سؤال ببرند.
اين همان هدف برگرداندن برگ حقوق بشر عليه مقاومت ايران است كه ديكتاتوري مذهبي حاكم بر ايران تمام ظرفيت دجالگرانه و ضدانساني خود را همراه با ولخرجي  و باج و خراج بي پايان, براي دستيابي به آن به كارگرفته است.
با اين حال وابستگي انجمن نجات و مأموران مربوطه به وزارت اطلاعات آن قدر آشكار است كه مقامات و كارگزاران رژيم ناگزير مكررا به آن اعتراف كرده اند. 
از جمله حسينعلي اميري مديركل دادگستري استان فارس، در ارديبهشت83،  گفت:
 حسینعلی امیری از شکنجه گری در زندان تا اجرای احکام تا معاونت پارلمانی وتا معاونت قضائیه جلادان
«انجمن نجات از بريده‌هاي تشكيلاتي منافقين در هر ‌استان زير نظر وزارت اطلاعات و همان ادارة مبارزه با منافقين تشكيل شده و دارند كار فعالي را پيش مي‌برند، آنها بدون اين‌كه اسمي از وزارت اطلاعات ببرند با تقريباً اكثر اعضاي منافقين در سراسر كشور تماس برقرار كرده اند و توجيه‌شان كرده اند يا حداقل آنها را در جريان وضعيت منافقين قرار داده اند، كار هماهنگ و خوبي را پيش مي‌برند، به‌نظر من اينها فعاليتشان نسبت‌به زماني كه در منافقين بودند بيشتر و مؤثرتر است و بعد از روشن‌شدن حقايق برايشان سرسپرده‌تر به‌نظام و وزارت اطلاعات نسبت به‌منافقين شده اند».
در همين رابطه آخوند يونسي (وزير اطلاعات رژيم در آن زمان) در مصاحبه با تلويزيون رژيم در 13مهر83 مي‌گويد: «… امروز ما تروريستهاي مسلح، كساني
كه آمدند كشته بشوند يا بكشند، ما سالم دستگير مي‌كنيم و آنها را تبديل مي‌كنيم به ‌كسي كه آزادانه در جامعه مي‌گردد و از جمهوري اسلامي و از وزارت اطلاعات، دفاع مي‌كند».
انجمن نجات همچنين به لحاظ مالي هيچ منبع مالي مستقلي ندارد و هزينه هاي آن تماما توسط وزارت اطلاعات تأمين ميشود. مركز انجمن نجات در تهران است ولي بتدريج در ديگر استانهاي كشور داراي شعبه شده است .

ساختار انجمن نجات
براي اشراف بيشتر به ماهيت اين ارگان باصطلاح غيردولتي، توضيحاتي درباره سازماندهي و ساختار آن داده ميشود:
در وزارت اطلاعات رژيم, معاونتي تحت عنوان امنيت داخل وجود دارد، دراين معاونت يك «اداره كل» به نام اداره كل «التقاط» يا «مقابله با منافقين» يا «مبارزه با نفاق» ايجاد شده است كه انجمن نجات تحت پوش آن است . در زمان تنظيم اين گزارش مدير كل اين اداره مزدوري به نام «باطني» است. زير دست او ماموري به نام حاج ابوذر اسلامي مسئول انجمن نجات ميباشد. وي ازكادرهاي قديمي سپاه و مدتي نيز رئيس حراست كل تهران بوده و از آنجا به ‌وزارت اطلاعات منتقل شده است. اداره كل التقاط (مقابله با مجاهدين) و ماموراني همچون باطني و ابوذر اسلامي, علاوه بر هدايت انجمن نجات و تامين كادر و بودجه آن، ماموريتهاي ديگري هم در قبال خانواده ها و بريده بازگشتي ها دارند . تهديد و تطميع خانواده ها , برقراركردن ارتباط اين خانواده ها با بريده مزدوران بازگشتي بمنظور شيطان سازي و بدنام كردن مجاهدين ، تحويلگيري بريده بازگشتي ها در ايران و تخليه اطلاعاتي آنها، تشكيل جلسات مختلف در استانها و انتخاب سخنران از ميان مزدوران جديد الاستخدام، انتخاب عناصر مناسب جهت اعزام به خارج كشور براي پيشبرد جنگ رواني عليه مجاهدين و مقاومت و تهيه پاسپورت و ويزا و ... و استقرارشان در كشور هدف, از جمله وظايف اين ارگان محسوب ميشوند.
«اداره كل مقابله با منافقين»(مجاهدين)، با ايجاد شعباتي در ادارات اطلاعات استانهاي مختلف ايران و تعيين ماموراني ويژه براي اين منظور، هدايت انجمن هاي نجات و مزدوران مربوطه در سراسركشور را برعهده دارد . بدين ترتيب درحال حاضر كليه انجمن هاي نجات و مزدوران در ارتباط با آنها در هر استان بطور مستقيم به كارگزاران و عوامل  اداره ي مبارزه با منافقين در آن استان وصل ميباشند . سياست و برنامه هاي انجمن هاي نجات و مزدوراني كه با آنها همكاري دارند,  توسط ادارات اطلاعات استان و مديران اين ادارات تعيين ميگردند. در شرايط كنوني انجمن نجات علاوه بر  تهران , در اغلب  مراكز استانهاي كشور از جمله آذربايجان شرقي ـ آذربايجان غربي ـ اصفهان ـ خراسان ـ خوزستان ـ فارس ـ لرستان ـ مازندران و.... شعبه و  نمايندگي دائر كرده است.
انجمن نجات تهران كه نقش مهمتري به نسبت شعب استانها دارد, ، دفترمركزيش در خيابان فاطمي روبروي هتل لاله،  شماره 201 واحد 10 قرار دارد. برخي از زندانيان درهم شكسته كه به استخدام وزارت اطلاعات درآمده و در انجمن نجات تهران به كارگرفته شده اند.
در هر استاني كه انجمن نجات در آن پا نگرفته و يا كارآمد نشده, كارهاي انجمن نجات را «بخش التقاط» وزارت اطلاعات در آن ا ستان مستقيما برعهده دارد و اين بخش طرحها و توطئه هاي خود عليه خانواده هاي مجاهدين را بدون هيچ واسطه اي پيش مي برد. 
پس از شكل گيري شعبات انجمن نجات در استانهاي مختلف, گشتاپوي ملايان به فكر ايجاد شعبات انجمن نجات در خارج كشور بويژه در فرانسه , كانادا , سوئيس و آلمان ميباشد تا اقدامات خود عليه مجاهدين و مقاومت را در صحنه بين المللي از طريق اين شعبات وزارت اطلاعات - البته  تحت همان پوش انجمنهاي غير دولتي (NGO)- نيز تقويت نمايد.
اعزامي هياتي از سوي انجمن نجات به فرانسه در 15 سپتامبر 2006 اولين اقدام از سوي اين ارگان سركوبگر بود و هدفش همانطور كه مأموران اعزامي در بدو ورود به پاريس اعلام كردند , شكل دادن پرونده عليه مجاهدين در نزد مقامات فرانسوي بود. آرش صامتي پور و بابك امين دو تن از ماموران انجمن نجات و از شكنجه گران و بازجويان زندان اوين , سركردگان اين هيات بودند . آنها  در پاريس دعاوي و اتهامات رژيم و وزارت اطلاعاتش عليه مجاهدين و مقاومت اعم از برچسب تروريسم و نسبت دادن شكنجه و سركوب و اعدام و نقض حقوق بشر به مجاهدين را به اسم خانواده هاي مجاهدين و يك انجمن به اصطلاح غير دولتي تكرار  كردند و همانطور كه خودشان در مصاحبه با راديو فرانسه گفتند طرف گفتگوي مقدمشان مقامات فرانسوي بوده است. 
انجمن نجات وزارت اطلاعات داراي يك سايت اينترنتي است با اين نام :  (www.Nejatngo.org)

 كه يكي از ارگانهاي مختص جنگ رواني رژيم عليه مجاهدين است. اين سايت مسئوليت به اصطلاح خبررساني انجمن نجات و تبليغ و توزيع اكاذيب و جعليات گشتاپوي ملايان عليه رزمندگان آزادي و مجاهدان شهراشرف و خانواده هاي آنان را بر عهده دارد . سايت نجات به دو زبان فارسي و انگلسي مي باشد .
در يك نگاه آماري , صد درصد مطالب,  اخبار , گزارشات و مصاحبه هاي  سايت نجات عليه مجاهدين و  مقاومت و رزمندگان شهر اشرف و خانواده هاي آنها است .