۱۳۹۵ تیر ۴, جمعه

مسعود خدا بنده مشاورمالكي در امر سرکوب اشرفیان وابراهیم خدابنده بزاخفش وهارگشتاپوی ملاها از عاملان جنایت علیه بشریت در 19فروردین 1390در اشرف

مسعود خدا بنده مشاور جنایتکارمالكي در امر سرکوب اشرفیان وابراهیم خدابنده بزاخفش وهارگشتاپوی ملاها از عاملان جنایت علیه بشریت در 19فروردین 1390در اشرف

 
يكي از كارهاي وزارت اطلاعات خامنه اي ساختن وبكار گيري بريده مزدوران عليه مقاومت ميباشد مسعود خدا بنده وخانواده اش يك نمونه از محصولات گشتاپوي ملاهاست كه خود او مشاور خارجي وزارت اطلاعات ومشاور مالكي جنايت كار در قتل عامهاي اشرفيان بود .
برادرش ابراهيم خدابنده مشاور محمود علوي وزير گشتاپوي ملاهاست كه در تهران بالاتر از يك مدير كل جنايت كار وزارت اطلاعات گماشتگي ميكند وتيغ جلادان را تيزكرده در پايان هم ليس ميزند وعليه خانواده هاي مقاومت جاسوسي وآنها را تحت فشارهاي مختلف قرار ميدهد وعليه مقاومت آموزش شيطان سازي ميگذارد
زن مسعود خدابنده بنان آن خدابنده سينگلتون هم مانند شوهر جنايت كارش از مشاورين چند جانبه سرويسهاي خارجي عراقي وايراني است كه پنتاگون هم عليه او وشوهرش گزارش چند صفحه اي داده است كه از ماموران جنايت كار گشتاپوي ملاها هستند
گالري زير بخشي از واقعيت را منعكس ميكند




شهدای سرفراز خلق باطل السحرترس بریدگی وخیانت مجاهدان

 ایستاده تا به آخر وفاداران به عهد وپیمان با خدا خلق الگوهای 

رشادت فدا وصداقت برای آزادی میهن اسیر ایران این زیبا 

ترین وطن


يكي از كارهاي وزارت اطلاعات خامنه اي ساختن وبكار گيري بريده مزدوران عليه مقاومت ميباشد مسعود خدا بنده وخانواده اش يك نمونه از محصولات گشتاپوي ملاهاست كه خود او مشاور خارجي وزارت اطلاعات ومشاور مالكي جنايت كار در قتل عامهاي اشرفيان بود .
مطالب مرتبط در رابطه با این مزدوران که زمینه سازان قتل عام 19فروردین بودند بیشتر بخوانید
 مصداقي كه بيهوده نشد تواب تشنه بخون مجاهدين مطالب مرتبط به بریده مزدوران خائن وخود فروخته

نقش رذیلانه ایرج مصداقی در قتل عام مجاهدین قبل و بعد از آن  1

ايرج مصداقي( قسمت اول) ازعاملان وزمينه سازان جنايت عليه بشريت قتل عام 52قهرمان شهيد

 و7گروگان اشرفي

ابراهيم خدابنده برادر مسعود خدابنده(قسمت دوم) از عاملان قتل عام 10شهويور در اشرف كه جنايت عليه بشريت است

عباس صادقي نژاد بريده مزدور اطلاعات بدعوت يك باند اطلاعاتي در اردبيل به اردبيل رفت

به مزدوران ولايت ووزارت ”وقتي آهن را داغ ميكنند خروبز گري پايش را بالا ميبرد

قربانعلی پو احمدی قاتل وهمدست هادی شعبانی ازمزدوران انجمن نجات وزارت اطلاعات شاخه گیلان

به مزدوران ولايت ووزارت ”وقتي آهن را داغ ميكنند خروبز

 گري پايش را بالا ميبرد













۱۳۹۵ تیر ۲, چهارشنبه

«از زنوبیا تا مریم رجوی»مقاله‌یی به‌قلم سرتیپ ستاد مصطفی احمد الشیخ رئیس شورای نظامی ارتش آزاد سوریه:

مقاله‌یی به‌قلم سرتیپ ستاد مصطفی احمد الشیخ رئیس شورای نظامی ارتش آزاد سوریه:

در بدترین لحظات ظلمت، که تاریخ آن‌را به‌عنوان واقعه‌یی کیفی و اساسی برای زندگی و آینده مردم در دهه‌ها و قرنهای بعدی می‌نویسد، می‌بینیم که در نتیجه این حوادث متناوب، جهش‌هایی صورت می‌گیرد.
در دوره‌یی از تاریخ سوریه، زنوبیا ظاهر شد تا مجدداً توان زنان برای قرار گرفتن در صفوف بالای رهبری اثبات شود. این امر محقق نمی‌شود مگر از طریق برخی داده‌ها که مهم‌ترین آنها وضعیت فرهنگی عام است که الزاماً فضای مناسبی برای ظهور مردان هم هست و رهبرانی که تاریخ آنها را به‌عنوان کسانی ثبت می‌کند که جریان تاریخ را تغییر دادند و تغییر کیفی ایجاد کردند، آن‌چنانکه پژواکش در درسها باقی می‌ماند
با دریافت دعوتی از جانب رئیس‌جمهور (منتخب) مقاومت ایران برای جلسه افطار رمضان در همبستگی با انقلاب سوریه و برای تأکید بر وحدت هدف در کوران مبارزه‌یی که در خاورمیانه و به‌طور خاص سوریه در جریان است، شگفت‌زده شدم و در حالتی قرار گرفتم که از من پاسخی منصفانه می‌طلبید.
مبارزه این سازمان ۳۷ سال است که به‌طور خستگی‌ناپذیر علیه رژیم آخوندها در تهران ادامه دارد؛ تمامی حاضران در آن جلسه به این گروه با تعجب نگاه می‌کردند. با دقت شاهد سازماندهی و انضباط آنها در سطوح رهبری و آگاهی و فرهنگ سطح بالای آنها بودم. همه آنها از سطوح مختلف فرهنگی هستند که بدون حقوق به‌سختی کار می‌کنند. چیزی که توجهم را جلب کرد این بود که این گروه بزرگ، شامل مردان و روشنفکران و سیاستمدارانی هستند که دست از تمامی لذایذ دنیا شسته‌اند و همه وقت خود را صرف آرمانشان می‌کنند، آن‌چنانکه چیزی باور نکردنی را می‌شنوی و با چشم خودت می‌بینی، مردانی که تماماً از همسران خود جدا شده‌اند و همه آنها عهد بسته‌اند تا آرمانشان را به پیروزی برسانند.
خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، به‌معنی واقعی کلمه رهبری کامل‌العیار است. او در دوران حاکمیت شاه با مسیر مبارزه آشنا شده است. تعدادی از اعضای خانواده‌اش به‌دست شاه و سپس رژیم آخوندی اعدام شده‌اند. زنی است که به نجابت و تقوا شناخته می‌شود و به‌رغم آثار درد و رنج در چهره‌اش که هر ناظری را دردمند می‌کند از قدرت و بینش عمیقی برخوردار است.
با اشتیاق به آنچه در سخنرانی‌اش و همچنین در جلسه خصوصی به دور از رسانه‌ها گفت، گوش کردم، احساساتم را پنهان نمی‌کنم که طی آن مدت چیزی جز زنوبیا به ذهنم خطور نکرد. با چشمان خودم دیدم که آنها زنان و مردان از دنیاگذشته‌یی هستند که نمی‌توانستم سطح خلوص آنها را در این عصر و دوران تصور کنم. همگی آنها مانند کندوی زنبور عسل، بدون هیچ سر و صدایی در احترام و با خضوع کار می‌کنند. یک نمونه نظیر آنها در یک کشور بگویید که از پتانسیل و انضباط آنها برخوردار است! با چشمان خودم دیدم که چگونه یک دکتر و پروفسور، خودش برای میهمانان غذا سرو می‌کند و هیچ کارگر خارجی مزدبگیر وجود ندارد. از نزدیک تمامی حرکات آنها را مشاهده و زیرنظر گرفتم. با تمام تلاشم، به‌دنبال یک خلل و بی‌نظمی و بی‌احترامی به دیگران در آنها بودم اما هرگز چیزی پیدا نکردم.
یک نگاه به مریم رجوی کافیست تا آنچه را که می‌خواهید به‌دست آورید، از انضباط و احترامی که من شاهدش بودم تا آگاهی و فرهنگ روشن و بدون تبعیض بین انسانها.
تخصص در کار و پتانسیل عظیم آنها همراه با سختی زیاد تا سطح رهبری نیز قابل مشاهده است و فراتر از این، کار گروهی به‌عنوان فرهنگ و رفتار و روش کار آنهاست.
به‌مدت طولانی در اعماق وجودم اندیشیدم تا بلکه بتوانم این تجربه را در کوران انقلاب سوریه، پیاده کنم اما نمی‌توانم مانع سرازیر شدن اشکهایم برای مردمم و وطنم و وضعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم، بشوم. در هر حال این امکان ندارد، مگر این‌که این مقاومت پیروز شود.
این نمونه‌یی است که بعد از ۱۳ سال مبارزه، توانست جهان را به خروج نامشان از لیست وادار کند و واقعاً که شایستگی آن‌را داشتند. مبالغه نمی‌کنم اگر بگویم نمونه مشابهی برای این بزرگان و به‌طور خاص خانم والامقام و نمونه شایسته، مریم رجوی، وجود ندارد. با چنین نمونه‌یی، دست‌اندرکاران، دست به‌کار می‌شوند و با چنین نمونه‌یی، ما سوریها تلاش می‌کنیم تا پیروزی را از چنگ ظالمان به‌دست بیاوریم.
باید که غبار جهل و عقب‌ماندگی و افکار فردی را بزداییم و باید که گردهم آییم و تلاش‌هایمان را متحد کنیم. باشد که این زمانه ما را کمتر متأسف کند.
آنها برای شهدای ما می‌گریستند!
با گوش‌های خودت بشنو صدای مترجم را که بر قربانیان انقلاب ما می‌گریست، با چشمان خودت آن زن را ببین که چشمانش از وضعیت مردم ما و درد و رنج‌هایش، مملو از اشک است و باورم کن که مبالغه نمی‌کنم وقتی با اقتدار گفتم مریم رجوی، زنوبیای این دوران است.
درود بر شهدای این مقاومت قهرمان که محصولش زنوبیای این دوران مریم رجوی است. درودهای بسیار بر این مقاومت که از جانب ما سوریها شایان تشکر و قدردانی است که آشکارا، در برابر انظار این جهان ضعیف، بدون ذره‌یی ترس و خجالت، در کنار ما ایستاده است.
درود بر آنان که شایسته پیروزی هستند و باشد که ایران آینده در دستان این بزرگان باش

ظریف تنها تئوکراسی خونریز ملایان و حامی اصلی تروریسم بین المللی را نمایندگی می کند

ظریف تنها تئوکراسی خونریز ملایان و حامی اصلی تروریسم بین المللی را نمایندگی می کند

زیر مجموعه: ROOT دسته: مهمترين خبرها نوشته شده توسط همبستگي ملي
ظریف تنها تئوکراسی خونریز ملایان و حامی اصلی تروریسم بین المللی را نمایندگی می کند
بحرانهای فزاینده و بی آیندگی رژیم آخوندی و شکست حتمی سرمایه گذاری بر روی آن
مقاومت ایران سفر جواد ظریف وزیر خارجه فاشیسم دینی حاکم بر ایران به پاریس و لاهه را قویاً محکوم می کند و آن را علیه حقوق بشر، دموکراسی و صلح در ایران و منطقه می داند. کارنامه دولتی که ظریف آن را نمایندگی می کند کاملاً گویا است:
•    حداقل 2400 اعدام در دوران روحانی- گزارشگر ویژه ملل متحد درباره ایران در آخرین گزارش خود نوشت در سال 2015 حدود هزار تن در ایران اعدام شدند که بالاترین رقم در 25 سال اخیر است.
•    اعدام نوجوانان- بنا بر گزارشگر ویژه ملل متحد اعدام نوجوانان در ۲۰۱۴-۲۰۱۵ بالاترین رقم در پنج سال گذشته بوده است.
•    افزایش سرکوب و دستگیری نویسندگان، خبرنگاران، هنرمندان.
•    تشدید سرکوب و اعدام اقلیتهای مذهبی و قومی از جمله اکراد، اعراب، بلوچها و سنی ها.
•    لشکر کشی به سوریه و حمایت تمام عیار نظامی، اقتصادی از دیکتاتور سوریه. در حال حاضر 70 هزار پاسدار و مزدوران خارجی آنها به کشتار مردم سوریه مشغولند.
•    استمرار آزمایشهای موشکهای بالستیک در نقض قطعنامه 2231 شورای امنیت ملل متحد.
از سوی دیگر بحرانهای این رژیم به ویژه بعد از توافق هسته یی به نحو بیسابقه یی تشدید شده و حکومت ملایان در مواجهه با اعتراضهای فزاینده اجتماعی بغایت ضعیف و شکننده تر از قبل شده و هر گونه سرمایه گذاری بر روی آن محکوم به شکست است. علی خامنه ای در روز ۳۰خرداد ( ۱۹ژوئن) بار دیگر کابوس رژیم از قیام را بارز کرد. وی گفت: «دانشگاه تبدیل به جایگاهی برای واگرایی از مفاهیم و ارزشهای انقلاب نشود... کسی که به هر بهانه‌یی مانند انتخابات و امثال آن, نظام را به چالش می‌کشد, نامطمئن است و صلاحیت حضور در دانشگاهها را ندارد».
نصب احمد جنتی، یکی از افراطی ترین و جنایتکارترین حامیان خامنه ای که پیشاپیش رئیس شورای نگهبان بود به عنوان رئیس مجلس خبرگان، حباب میانه روی و اعتدال را که با اغراض خاص و برای منافع مشخص از سوی خود رژیم و برخی از حامیان غربی اش دامن زده می شد، ترکاند.
ظریف در روز ۲۴ اردیبهشت (۱۳ مه) مصطفی بدرالدین، سرکرده نظامی گروه حزب الله، را «مردی بزرگ و خستگی ناپذیر» و «سراپا عشق و شور و حماسه در دفاع از آرمانهای حق طلبانه اسلام» نامید. وی در ژانویه 2014 بر سر قبر عماد مغنیه، رهبر سابق نظامی حزب الله، با گذاشتن تاج گل ادای احترام کرد.
ظریف نمی تواند بین خود و کارکرد رژیم با ترفندهایی همچون جناح بندی در درون رژیم فاصله بیندازد و از مسئولیتهای جنایتهای رژیم در داخل و خارج ایران بگریزد. او باید پاسخگوی کارکردهای رژیم در زمینه حقوق بشر، تروریسم و لشکر کشی به سوریه باشد. هر گونه ارتقای روابط تجاری با رژیم ایران باید مشروط به گامهای مشخص و مادی در زمینه بهبود حقوق بشر و متوقف شدن دخالتهای رژیم در منطقه و حمایت از تروریسم گردد. سرمایه گذاری روی روابط با ملایان، سرمایه گذاری روی یک اسب مرده است.
کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران
اول تیر ۱۳۹۵ (۲۱ ژوئن ۲۰۱۶)

تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور جواد ظریف وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس

تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور جواد ظریف وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس

زیر مجموعه: ROOT دسته: مهمترين خبرها نوشته شده توسط همبستگي ملي
حامیان مقاومت ایران و ایرانیان آزاده در پاریس امروز چهارشنبه ۲ تیر در اعتراض به حضور وزیر خارجه دیکتاتوری مذهبی آخوندی در پاریس یک تظاهرات در مقابل ساختمان وزارت خارجه فرانسه برگزار کردند.

 
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریستظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس
تظاهرات ایرانیان در اعتراض به حضور وزیرخارجه دیکتاتوری آخوندی در پاریس


۱۳۹۵ خرداد ۳۱, دوشنبه

مريم رجوي گراميداشت شهداي قيام - قهرمانان شهید خلق محمد علی آقائئ وجعفر کاظمی

رمضان در زندان! - رمضان ۱۳۶۷- سحر با یار



این مجموعه، گزارشی چند از تعدادی از مجاهدین است که سالها در شکنجه‌گاههای دیکتاتوری آخوندی، به‌سر برده‌اند. گزارشهایی از رمضان در زندان.
 هـر روز بخشی از دست نویس کتاب فلسطینی ‌آواره را مهران هویدا با صدای بلند در سلول2 می‌خواند. حوالی ظهر فصل آخر کتاب تمام شد و بعدازظهر خبر شهادت ابوجهاد ”خلیل‌الوزیر ”در فضای بند پیچید. هیچ‌کس باور نمی‌کرد.
 مرد شماره2 فلسطین؛ سربازی که تمام عمرش به عشق و وفاداری به آرمانش گذشته بود مقابل چشمان همسر و فرزندش کشته شد.
روز بعد در روزنامه اطلاعات گزارش مفصلی از نحوه نفوذ نیروهای ویژه اسرائیلی به اقامتگاهش در تونس منتشر شد.
 تصاویری از دوران نوجوانی، دانشجویی، آشنایی‌اش با عرفات و… که در کتاب فلسطینی‌آواره خوانده بودیم در ذهنهایمان می‌گذشت.
 روز دوم به احترامش یک‌دقیقه سکوت کردیم و این‌کار هم‌زمان و در اغلب بندها، ساعت هشت‌ونیم شب اجرا شد...
روزهای اول اردیبهشت؛ هم‌زمان با شروع  ماه رمضان ، تعدادی از بچه‌های اوین را که به فرعی7 منتقل کرده بودند، به‌جرم نماز‌جماعت، در سلولهای انفرادی طبقه پایین تقسیم کردند. این ترکیب همه از زندانیان ”دوبار دستگیری“ بودند. جواد ناظری، محمود میمنت، رضا ثابت‌رفتار را می‌شناختم. کیومرث (ن)، بهمن ابراهیم‌نژاد، صادق کریمی، اکبر مشهدی‌قاسم و تعدادی دیگر را هم بقیه می‌شناختند.
 این افراد که بیشترشان در آستانه خروج از کشور و پیوستن به ارتش آزادیبخش دستگیر شده بودند؛ دورادور در جریان بحثهای انقلاب ایدئولوژیک سال64 قرار داشتند و هر کدام حاوی دریایی از اطلاعات و اخبار جدید بودند؛ دریایی که برای قطره‌اش بی‌تابی می‌کردیم.
 تا چند روز اول، تماس از طریق مورس و در سلولهای مختلف، با رعایت ‌کامل حساسیتهای امنیتی انجام می‌شد.
 من و مهران هویدا در یکی از سلولهای وسط، ارتباط‌مان با جواد ناظری برقرار شد. بلافاصله رضا (ف) و رضا ثابت‌رفتار به وسیله مورس به‌هم وصل شدند. محسن (ز) و چند نفر دیگر هم در زمانبندیهای مختلف از همین طریق ارتباط داشتند.
 روز اول، پیامها به‌دلیل سرعت پایین مورس و تردد پاسداران، مختصر و تا اندازه‌یی برایمان نا مفهوم بود:
 
 چند روز از ماه رمضان گذشته بود. زندانیان طبقه پایین به‌دلیل محدودیتهای انفرادی هیچ امکان و ذخیره غذایی نداشتند. با کمک محسن (ز) و مهران هویدا، نخ جورابی را که همرنگ دیوار حیاط بیرون سلول بود تابیدیم، ریسمانی نازک درست کردیم. نیمه‌شب مقداری خرما، تکه‌یی کاغذ و مدادی کوچک داخل کیسه کوچک پارچه‌یی انداختیم و با همان نخ، از لای شبکه‌های پنجره بالا وارد پنجره و سلول طبقه پایین کردیم. 2ساعت بعد دوباره ریسمان را انداختیم و بخشی از اخبارش را که ریز روی کاغذ نوشته بود بالا کشیدیم.
 با شنیدن اخبار انقلاب و روشهای ماکسیمالیستی در منطقه، کم‌کم حساسیتهای امنیتی کم‌رنگ شد و آهنگ ارتباطات بالا رفت.
 اشتیاق و عطش و تشنگی از یک‌طرف، شور و حرارت و عشق از طرف دیگر باعث شد روش ریسمان و کیسه در تمامی سلولها جایگزین مورس شود. به سرعت ارتباط مکاتبه‌یی با همه خطراتش، بین طبقه اول و دوم برقرار شد. دست‌نوشته‌ها سلول‌به‌سلول می‌چرخید و به‌صورت جمعی خوانده می‌شد. با این روش همه اطلاعات، اخبار و تجربیات بچه‌ها منتقل می‌شد...
 هفته دوم ارتباط پس از انتقال اخبار و پیامهای کوتاه و ضروری، جواد ناظری برایمان نوشت:
 مشغول نوشتن سخنرانی ”مسعود ”در 30خرداد64 هستم. برایم کاغذ بفرست. تا سحر آماده می‌شود
 می‌دانستیم جواد حافظه خوبی دارد و بعد از شنیدن یا دیدن نوار سخنرانی، بخشی از آن را حفظ کرده است. بی‌صبرانه منتظر بودیم. تا سحر با مهران هویدا و حمید لاجوردی بیدار ماندم و مخفیانه در سلول بالای ”جواد “انتظار می‌کشیدم. ساعت3صدای ضربه‌های هماهنگ، آرام از گوشه و دیوار سمت ‌راست سلول بلند شد. نگاهها لحظه‌یی در هم و بعد در کنج سلول قفل شد. با ضربه‌های نبض و آهنگ هماهنگ نفسهامان در بوم سنگین سقف نوشتیم:
 «اگر آماده‌ای بفرستیم».
 با علامت مثبت، نگهبان سلول را هشیار کردیم و ریسمان را فرستادیم. لحظه‌یی گذشت. پاسخ داد:
 «بکش بالا».
 هیچ باورم نمی‌شد انگار هر کلمه را مثل مرواریدی حفظ و نگهداری کرده بود.
 بلافاصله به‌سلول خودمان (سلول2) برگشتیم. 15دقیقه به اذان صبح مانده بود، دستی به شانه ”مهران“ زدم و گفتم:
 - یه‌ربع وقت داریم، بریم سحری بخوریم، بعد می‌خونیمش.
 - نه! همین الآن بخونیم.
 - الآن باید قایمش کنیم. امشب خارج زمان تماس کار کردیم. امکان داره پاسداری که سحری به سلولها میده به ”جواد“شک کرده باشه
 صدای اذان بلند شد. مجتبی و کیومرث میرهادی و هادی و محمدرضا حجازی وارد شدند. هادی عزیزی با محمل دوخت و دوز، کنار در نشست و بیرون را می‌پایید. یک‌نفر هم نگهبان شد. کاغذ شش‌لا شده را از جیب درآوردم و به محمدرضا حجازی دادم و او در حالی‌که به‌دیوار سمت‌راست سلول تکیه داده بود، آرام و با وقار، شروع به خواندن کرد:
 - اجازه بدهید ابتدا با قصه‌یی شروع کنیم. قصه مردم ایران. کجا هستند بچه‌ها؟ گوش بدهید:
 مزرعه‌یی بود، به‌نام مزرعه خوبیها. کبوترها، مرغها، مرغابیها، اردکها و جوجه‌ها در آن به‌راحتی و صفا زندگی می‌کردند. آنها تازه آزاد شده بودند. یک‌روز کفتارها مزرعه را محاصره کردند. کفتارها عمامه هم بر سرشان بود. بعد کفتارها آتش برپا کردند. در آتش همه کبوترها و جوجه‌ها و مرغها بایستی کباب شوند. مگر نه؟ برای آنها از هیچ ‌طرف راه گریزی نبود. به‌خدا نبود. البته فقط کبوترها و مرغها نبودند. روباه‌ها و گربه‌ها و خرگوشها هم بودند. روباه‌های دورو و فرصت‌طلب که زیر زیرکی با کفتارها می‌ساختند و گربه‌های دزد، که وقتی چوب مقاومت بالا می‌رفت همه‌شان پابه‌فرار می‌گذاشتند! و خرگوشها، آنهایی که همیشه در خواب و در غفلتند و نمی‌بینند که چه می‌گذرد. نمی‌بینند که کبوترهای خونین‌بال میلیشیای ما تا کجا پرپر شدند. صدتا، هزارتا، ده‌هزارتا، سی‌هزارتا، چهل‌هزارتا و بیشتر. برای گریز از آتش اختناق یک راه بیشتر نبود. این راه فقط پرواز در آتش بود و فقط باید این دام و این تور بزرگی را که روی همه آنها بود، جملگی با هم، هم‌دل و هم‌صدا بلند می‌کردند. پس به‌هم پیوستند، ناخالصی‌ها را زدودند، تکلیفشان را و مرزهایشان را با کفتارها و روباه‌ها و گربه‌ها و خرگوشها روشن کردند. کبوترها و مرغها سی‌تا بودند. دست‌به‌دست هم و بال به بال هم دادند. سی مرغ بودند، ”سیمرغ “شدند. آی بچه‌ها در مبارزه امروز تبلور این سی‌مرغ ”سیمرغ “شده در کجاست؟ به‌نظر من در ”مریم “…
 سلول؛ مثل تنگی تنگ، ماهیان تبدار و گونه‌های نمدار را در خودش جمع کرده بود. از لاله‌ها و ژاله‌های نرمی که مثل دانه‌های گرم شرم، زیر پلکها و پولکها می‌لرزید حدس زدم همگی احساس مشترکی داریم:
 هنوز از مریم هیچ نفهمیده‌ایم
 محمدرضا “با حرارت ادامه داد و تمام سلول یکپارچه گوش بود:
 -… خب، جوهر ایدئولوژیک انقلاب چه بود؟ آخر، رهایی زن تازه قدم اول بود. زدودن افکار ارتجاعی راجع‌ به زن، قدم اول بود. پیام این انقلاب انفجار رهایی بود. چنان‌که گفتم از طریق تولد یک رهبری نوین، انفجار رهایی ما را یک‌گام و یک قدم کیفی بالاتر قرار می‌دهد. ما را جهش می‌دهد. گفتم که ازدواج مقدمه بود. شوک بود. اطبا هم این‌کار را می‌کنند. برای جراحی‌های عظیم، حتی برای درآوردن دندان فاسد و کرم‌خورده هم گاه بیهوش می‌کنند. اما این خرج مقدماتی بود. خرج اصلی؛ آن گوهری است که در درون تک‌تک آحاد انسانی وجود دارد و وقتی که آن گوهر منفجر و بسان هسته اتم شکافته شود، آن‌وقت: ”رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند “.
 ... مقایسه می‌کنند مسأله رهبری را در سازمان مجاهدین با خمینی. استدلالی است بس عوامفریبانه و از روی غرض و مرض، اما بسیار خوب، اگر خمینی‌گرایی بد است، و اگر شما به مجاهدین از این زاویه عیب می‌گیرید که مثل خمینی هستند تا این‌جا بارک‌الله! ولی خودتان که باید بیشتر با خمینی بد باشید. بیشتر باید با خمینی فاصله داشته باشید پس باید بیشتر با خمینی بجنگید، بیشتر

 آخر کجایش قابل مقایسه است؟ این یکی مظهر جهل است و اجبار و بر ضد ویژگیهای انسانی است. اما مگر مجاهدین روی جهل و اجبار تکیه می‌کنند؟ با جهل و اجبار آدم آن‌طور می‌رزمد؟ آخر این‌جا که صحنه آگاهی و اختیار است
 گل‌واژه‌ها، قطره‌هایی بودند که مثل بلور نور؛ سبکبال و بی‌آلایش از سنگ و صخره و ساطور عبور کردند و مثل شبنمی سبز بر بالای تنگ می‌رقصیدند. انگار ماهیان سپید و سرخ و سیاه کوچولو با تمام جانشان قطره‌ها را می‌بلعند:
 پیام چیست؟ بله، من آمده‌ام تا خودم را و نسلم را و سازمانم را فدا بکنم برای رهایی مردم ایران. هزارها بار قلبم را سوراخ کردند، هزارها بار طناب به گردنم انداختند، هزارها بار بر بدنم شلاق زدند. من مجاهدخلقم، نماینده بیشمارانم. آمده‌ام خودم را فدیه رهایی خلق در زنجیرم بکنم. آی مردم ایران: من انصاری الی‌الله. چه‌کسی من ”مجاهد‌خلق“را در مسیر خدا و خلق نصرت خواهد کرد؟ هل من ناصر ینصرنی؟
 لحظه‌یی ”مسعود“ را روبه‌رویم دیدم که مثل شمع می‌سوزد و اشکش پولک ماهیان تشنه و تفتیده در آتش را تر می‌کند.
 کیومرث“ و ”مهران“ و حمید شبهه‌ای تبسم و دلتنگی و اشک را مثل نگینی سپید و سرخ و سبز در نگاهشان جمع کرده بودند. حمید لاجوردی به گوشه‌یی زل زده بود و محمدرضا حجازی، در‌حالی که صدایش دورگه شده بود و دستش می‌لرزید، مکثی کرد وبا صدای بلند، (از جمله قبل) ادامه داد:
 - آمده‌ام تا خودم را و نسلم را و سازمانم را فدا بکنم برای….