نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی به نام مریم رهایی
بیش از ۴دهه از آغاز مقاومت سراسری در برابر خمینی و رژیم بازمانده از او میگذرد، سالهای پر از تحول، پر از تلاطم انقلابی اکنون پیش روی ماست. وقتی به کارنامه موضعگیریهای مجاهدین طی ۲.۵ سال پس از انقلاب ضدسلطنتی نگاه میکنیم، این امکان را پیدا میکنیم که حقانیت و درخشش آن موضعگیریها را بهتر لمس کنیم.
واقعیت این است که در منطق پوزیتیویستی محض که نگرشهای غیرانقلابی و سیاستهای استمالتجویانه، آنگونه به مسائل مینگرد، اصلاً نبایستی مجاهدین تاکنون در صحنه سیاسی ایران باقی میماندند. دلیلش روشن است؛ به خاطر سختی شرایطی که در آن به سر بردهاند، به خاطر سرکوبی بیسابقه، به خاطر تفتیشعقاید و نسلکشی بیرحمانهیی که در مورد آنها اعمال شده، آنها قاعدتاً نمیبایستی حتی چنین تأثیرگذاری سیاسی تعیینکنندهیی میداشتند. چرا که حتی نامشان هم در ایران ممنوع بوده، ماهیت رابطهشان با کشورها و قدرتهای خارجی هم که امتیازی به آنها نمیداده و به هیچ نیرو و کشور و قدرتی هم که وابسته نبودهاند و هیچ کمک خارجی هم دریافت نکردهاند. آنها جز حمایت معنوی و سیاسی نیروهای دموکراتیک و مردم سایر کشورها، نهتنها متحد خارجی دیگری نداشتهاند، بلکه جریانوار، موضوع تلاش جهت معامله و وجهالمصالحهشدن برای نجات رژیم از سرنوشت مقدرش بودهاند!
پس راستی حقیقت چیست و چرا خط و سیاست مجاهدین در برابر رژیم خمینی از آغاز تاکنون، راه را شکافته و بدون کمترین اعوجاج سیاسی و استراتژیک پیش رفته و امروز بیش از همیشه میدرخشد؟!
چرا خط و استراتژی اصلاح رژیم خمینی و تغییر آن از درون و سیاست استمالت از این رژیم با همه حمایت بینالمللی و مادی نیرومندی که داشته هر بار شکست خورده است؟!
حقیقتی که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگیز تاریخی و سیاسی مجاهدین میدرخشد، این است که مجاهدین، تمامی شانسها و امکانهای تغییر و تحول و امیدهای اصلاح یا عقبنشاندن خمینی و رژیمش را در طول ۲.۵سال مبارزه سیاسیشان تجربه کردهاند. در خلال این تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهد خلق را به خود اختصاص داده، از سویی تمامی پتانسیلهای مفروض تغییر و تحول درونی رژیم به آزمایش عملی گذاشته شده و از سوی دیگر مجاهدین به شناختی خللناپذیر و عمیق نسبت به ماهیت، ساختار و ظرفیتهای متصور این رژیم ضدتاریخی رسیدهاند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحلیلها و موضعگیریهای محکم و استوار و به غایت اصولی آنان را تشکیل میدهد. و این سرمایهیی است که هیچکس جز مجاهدین در اختیار نداشته و ندارد. به همینجهت، برخی از ناظران و محققان بیطرف سیاسی (درخارج مجاهدین) که از روزهای انقلاب ضدسلطنتی، شاهد رویارویی مجاهدین و رژیم خمینی بودهاند، از دوران مبارزه سیاسی مجاهدین با خمینی، به عنوان شاهکار بینظیر سیاسی نام برده و عملیات سیاسی بسیار هوشیارانه و در عینحال انقلابی مجاهدین را بسا و بسا فراتر و پیچیدهتر از عملیات نظامی بسیار چشمگیر آنها علیه رژیم ارزیابی کردهاند. واقعیت این است که ۲.۵ سال مبارزه سیاسی افشاگرانه مجاهدین و سرفصل پایانی آن یعنی ۳۰خرداد، سرمایه نفیس و زیربنای تعیینکنندهیی بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط به غایت اصولی و بیاعوجاج مجاهدین از آن بهره برده است.
در زیر، کرونولوژی کوتاهی را البته تنها با اکتفا به عناوین و سرخطهای اصلی، مرور میکنیم که مسیر رویدادها و موضعگیریهایی دوران ۲.۵ساله تا سرفصل ۳۰خرداد را نشان میدهد. تردید نیست که در آئینه موضعگیریهای مجاهدین، واقعیت خطوط سازمان را هر چه روشنتر و شفافتر خواهیم یافت.
نگاهی بهموضعگیریهای مجاهدین طی ۲.۵سال پس از انقلاب ضدسلطنتی
۲۳بهمن ۵۷ - اعلام موجودیت دفاتر جنبش ملی مجاهدین در سراسر کشور
مجاهدین در راستای گسترش پایگاه اجتماعی خود در فردای انقلاب ضدسلطنتی، «جنبش ملی مجاهدین» را بهمنزلهٔ «ارگان سیاسی» خود تأسیس کردند. شهید موسی خیابانی درباره خط و روش سیاسی مجاهدین بعد از سرنگونی شاه گفته بود: «با توجه بهمجموعه شناختهایی که ما از جنبش ملی مجاهدین (ستاد علوی، تهران) ماهیت و بافت رژیم داشتیم و بر اساس ماهیت و هویت ویژه خودمان و موقعیت سازمان در فردای انقلاب، خط ما این بود که تا آنجا که ممکن و مقدور است ضمن یک حرکت و مبارزه مسالمتآمیز، سازمان، هدفها، آرمانها و برنامههای خود را بهمیان تودههای مردم ببریم و پایگاه اجتماعیمان را در بین تودههای مردم گسترش بدهیم، آگاهی سیاسی مردم را ارتقا داده و با گسترش و تحکیم موقعیت سازمان، اساسیترین کمبودی که انقلاب داشت، یعنی فقدان یک سازمان انقلابی سراسری تودهیی را برطرف نماییم».
۴اسفند ۵۷ - سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
- هیچگونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان برکف که از قدیم میجنگیدهاند نباید بهوجود آید.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبریکننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
۱۴اسفند ۵۷ - سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، در نهایت، استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بیشتر در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عقیدتی است. مبارزه، فی نفسه هدف نیست. بلکه تکاپویی است برای راندن اختلافها و تضادها بهسمت وحدت.
۲۱اسفند۵۷ - اطلاعیه مجاهدین در مورد مسأله حجاب
هر موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن، نامعقول و نامقبول است. انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد.
۲۶اسفند ۵۷ - نظر مجاهدین درباره مجازاتهای مجرمان عادی
صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاقزدن و تحتعنوان جاریکردن حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رأفت و رحم و توبه عوامل و انگیزههای جرم، بهمجازات نمینگرد خدشهدار ساخته و آنرا قسیالقلب و قشری جلوه میدهد.
۲۷اسفند ۵۷ - اطلاعیه مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
مجاهدین در اطلاعیهیی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هممیهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکید کردند و خواستار یک چارهجویی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمتآمیز آن شدند. مجاهدین همچنین نسبت به رخدادهایی نظیر درگیریهای کردستان و گنبد هشدار دادند.
۲۷اسفند ۵۷ - نظر مجاهدین درباره رفراندم جمهوری اسلامی
در مورد سؤال راجع بهجمهوری اسلامی آیا میخواهیم دیگران را وادار کنیم که از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار بهجمهوری اسلامی رأی بدهند؟ هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحا، ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست.
۲۷اسفند ۵۷ - بیانیه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی بهویژه نفت
احتراز از سرمایهگذاریهای کلان در صنایع فوقالعاده پیچیده و پرهزینه [هستهیی] بهنفع رشد صنایع متوسط داخلی
بنیانگذاری ارتش مردمی
تضمین کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام
تأمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
رفع ستم مضاعف از تمام شاخهها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
۱۷خرداد ۵۸ - بیانیه مجاهدین درباره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
یک مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی بهدلیل گسترش گروهها و اصناف، سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را میتوان از طریق شوراهای مردمی، جامه عمل پوشاند و درصورتیکه از این طریق هم برپا کردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانهتری که باقی میماند، انتخابات عمومی سراسری است.
۳۱تیر ۵۸ - بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای اینکه در میان انبوه آنچه بهنام اسلام و قرآن عرضه میشود؛ تا حق را از باطل و انقلاب را از ضد انقلاب مشخص کنیم؛ تا تودههای مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقیقت اسلام هر چه بیشتر آشنا شوند. بهخاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ایجاب میکند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماریم.
۱۰مرداد ۵۸ - کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
مسعود رجوی و موسی خیابانی در یک کنفرانس مطبوعاتی، شرکت مجاهدین در انتخابات مجلس بررسی قانوناساسی و مواضع مجاهدین را در اینباره اعلام کردند. روزنامه کیهان بهنقل از مسعود رجوی نوشت، ما پیشنویس قانوناساسی را نقد میکنیم. ما خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از آنها در مقابل چماقداران هستیم. اگر بخواهیم بهاسلام عمل کنیم، شکل حکومت و دولت در اسلام، شورایی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمینههای سیاسی و اجتماعی باید تصریح شود. و (سایر حقوق و خواستههای اساسی یک بهیک ذکر شده است).
۲۳مهر ۵۸ - موضعگیری مجاهدین درباره مسائل کردستان
مسأله کردستان هیچ راهحل قهرآمیز ندارد. راهحل انقلابی و مردمی آن اساساً در بهرسمیتشناختن حق تعیین سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشهناپذیر تمامیت ارضی ایران خلاصه میشود.
۳۰مهر ۵۸ - موضع مجاهدین در برابر ولایت فقیه
نشریه مجاهد شماره ۷ در سرمقالهاش با عنوان «روحانیت شیعه بر سر دوراهی تاریخی» نوشت: «اگر روحانیت، امروز بهمسئولیت تاریخی خود عمل نکند از صحنه تاریخ محو میشود...
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولا: قشر خاصی بهنام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانیا: فقیه بهمعنای واقعی و قرآنی، زمین تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموماً از روی لباسش شناخته میشود تفاوت دارد.
ثالثا: در اسلام واقعی، بین ولایت و حکومت، و بهعبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آنچه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون میآید استبداد تراوش میکند یا آزادی؟ موافقین ولایت فقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»...
۲۳آبان ۵۸ - هشدار به مجلس خبرگان قانون اساسی
مجاهدین در یک تلگرام فوری بهمجلس خبرگان اعلام کردند، درصورتیکه موارد زیر بهعنوان حداقلهای انتظارات مردمی و انقلابی از انقلاب ضدسلطنتی در قانوناساسی مراعات نشود، بهچنان قانونی رأی نخواهند داد.
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
اداره و تصدی تمام امور کشور از طریق شوراهای واقعی
اعاده حقوق ملیتها و اقوام، مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره تمام امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی کشور
تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه
محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف بهچارچوب قرانی «کار»
منوط نمودن بهرهوری از زمین و محصول بهکسی که روی آن کار کرده است
اول آذر ۵۸ - مجاهدین و قانون اساسی رژیم
مجاهدین اعلام کردند بهخاطر فقدان حداقل خواستهای سیاسی و آرمانی مجاهدین در قانوناساسی مصوب خبرگان، در رفراندم قانوناساسی شرکت نمیکنند.
۱۵دی ۵۸ - شرکت مجاهدین در انتخابات ریاستجمهوری
با اعلام نامزدی مسعود رجوی در انتخابات ریاستجمهوری، در فاصله بسیار کوتاهی، احزاب، سازمانها و گروهها و شخصیتهای مترقی، اقلیتهای قومی و مذهبی، حمایت خود را از کاندیداتوری و برنامه اعلامشده او ابراز کردند، گذشته از احزاب و سازمانهای مختلف سیاسی اعم از سراسری و منطقهیی و اقلیتهای مذهبی، دهها انجمن و کانون معلمان، بیشاز ۸۰انجمن و کانون دانشجویی، بیشاز ۱۵۰کانون و تشکل کارگری، صدها انجمن دانشآموزی، صدها شورا و انجمن محلی، ۵۰۰تن از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران، صدها تن از اساتید دانشگاهها و مدارس عالی کشور، از کاندیداتوری و برنامه اعلامشده مسعود رجوی حمایت کردند.
۲۰دی ۵۸ - آزادی، فلسفه انقلاب - سخنرانی مسعود رجوی، دانشگاه تهران
مسعود رجوی در سخنرانی انتخاباتیش در دانشگاه تهران گفت: «مسأله ما بردن و برندهشدن در انتخابات نیست. بلکه تجمع امروز ما اساساً یادآوری و تذکار فلسفه انقلاب، یعنی آزادی است. و کیست که نداند فلسفه هر انقلاب راستین در هرکجای جهان و بهویژه انقلابی که تحت رایت اسلام برانگیخته میشود در یککلام باز هم آزادی است. همانکلمهیی که تمام رسولان و مصلحین، تمام انقلابیون بزرگ و شهیدان و همه اسیران با آن شروع کردند و با آن، بهپایان رساندند.
۲۹دی ۵۸ - برنده و بازنده در بوته آزمایش
خمینی در مقابل استقبال وسیع از کاندیداتوری مسعود رجوی مجبور شد تمام تعارفها را کنار بزند. بهرغم آنکه قول داده بود اصلاً در این انتخابات دخالتی نکند و بهانتخاب مردم احترام بگذارد، شخصاً دخالت کرد و فتوای حذف مسعود رجوی از کاندیداتوری را صادر نمود. مجاهدین با افشای اقدامهای نزدیکان خمینی و مسیری که برای این کاندیداتوری طی کرده بودند، از شرکت در انتخابات، اعلام انصراف کردند. مسعود رجوی در پیامی خطاب بهمردم گفت: از فردفرد شما تمنّای حداکثر بردباری و خویشتنداری دارم.
۱۰بهمن ۵۸ - آینده انقلاب
مسعود رجوی، در روز ۱۰بهمن۱۳۵۸، در دانشگاه تهران تحتعنوان «آینده انقلاب» سخنرانی کرد. خمینی و دیگر سران رژیم از جمله رفسنجانی در مباحث خصوصی خود گفته بودند هر چه مجاهدین را آزار و اذیت کنیم پاسخی جز مسالمت نخواهند داد. مسعود رجوی، آخوندها را از ادامه حملاتشان علیه آزادیهای مردم برحذر داشت و با تکیه بر صبر و بردباری مجاهدین در مقابل حملات چماقداران و انضباط تشکیلاتی صفوف مجاهدین خاطرنشان کرد: «وای بهروزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهیم».
۲اسفند ۵۸ - شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی
در حالیکه یکسال از انقلاب ضدسلطنتی میگذشت، مجاهدین باز هم بهمنظور استفاده از آخرین قطرات آزادی، با تمام قوا در انتخابات شرکت کردند. در آن شرایط، انتخابات مجلس شورای ملی پس از انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات ریاستجمهوری، آخرین تجربه برای ادامه یک زندگی مسالمتآمیز سیاسی محسوب میشد.
نیمه اسفند ۵۸ - افشای رژیم ارتجاعی در سراسر ایران
در جریان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدین در شهرهای تبریز و رشت، میتینگهای بزرگی برپا کردند که در هر یک از آنها صدهاهزار نفر از مردم شرکت داشتند. این میتینگها ابعاد حمایت مردمی مجاهدین را آشکار کرد. خمینی و سران رژیم از پیش در هراس از راهیافتن مجاهدین بهمجلس، انتخابات را دومرحلهیی کردند.
۵فروردین ۵۹ - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین بهمنظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمهچینیهایی را که در جریان انتخابات برای بهقهرکشاندن فضای سیاسی صورت میگرفت، افشا کردند.
۶فروردین ۵۹ - غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
مجاهدین بار دیگر به بالاترین مسئولان اجرایی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «با فتنهجویی و ایجاد درگیری و آشوب و هرج و مرج و رواجدادن واکنشهای خشونتبار، افق سیاسی مسالمتآمیز کشور را تیره و تار کنند؛ و با همهگیر نمودن فضای خشونت بهمقاصد خود دست یابند»، مجاهدین، تمام مراکز خود را غیرمسلح اعلام کردند.
۱۸فروردین ۵۹ - پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
مجاهدین درباره افرایش تنشهای سیاسی بین رژیمهای ایران و عراق بر سر ادعاهای ارضی بین دو دولت اعلام کردند که ملاک حسننیت و انقلابیبودن و مردمی بودن هر رژیمی در آن است که بهجای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه بهبنای چنان نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتیکی بپردازد که برای همه خلقهای در زنجیر، سرمشق انصاف و برادری باشد.
۱۹فروردین ۵۹ - افشای ترفند بحث آزاد
در حالیکه باندهای ارتجاعی دستآموز بهشتی، تبلیغ بحث آزاد میکردند و مجاهدین را بهمناظره درباره مسائل ایدئولوژیک فرامیخواندند، مجاهدین در اطلاعیهیی افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد، منظوری جز «پنهانکردن چماق و پیچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند.
۲۸فروردین ۵۹ - هجوم خمینی بهدانشگاهها
کلاسهای هفتگی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تهران به میعادگاه ۱۰هزار نفر از جوانان و دانشجویان مبارز ایران تبدیل شده بود و خمینی که توان تحمل چنین استقبالی از مجاهدین را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطیل دانشگاهها بست. مجاهدین با افشای اسنادی، توطئهچینیهای خمینی و بهشتی و دیگر سران رژیم، برای ایجاد اغتشاش، آشوب و بهتعطیلکشاندن دانشگاه ها را افشا کردند.
۴اردیبهشت ۵۹ - دعوت به آرامش
در حالیکه طی اولینماه سال، در اثر ۸۰ حمله وحشیانه عوامل خمینی بهمحلهای تجمع مجاهدین و مراکزشان، چندتن بهشهادت رسیده و بیش از ۱۰۰تن زخمی شده و صدها تن دیگر در زندانها بهسر میبردند، مجاهدین در اطلاعیهیی خطاب بهتمام نیروهای سیاسی بهویژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر گونه اقدام هرجومرجطلبانه را محکوم نمودند.
۱۱اردیبهشت ۵۹ - افشای تروریسم دولتی
خمینی و همدستانش که در تلاش برای بهانفجار کشاندن فضای سیاسی و امکان فعالیتهای دموکراتیک در مقابل مجاهدین و بردباری آنها هر روز، شکست تازهیی متحمل میشدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدین، راه خود را برای تحکیم سلطه ارتجاعیشان هموار کنند. آنها بدینمنظور، مراسم مجاهدین در روز ۱۱اردیبهشت بهمناسبت روز جهانی کارگر را که در ترمینال خزانه تهران برگزار میشد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش اجیرشده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کمیته و سپاه حمایت میشدند، به اجرا درآورند. اما هشیاری واحدهای حفاظتی مجاهدین، توطئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
۲۲خرداد ۵۹ - چه باید کرد؟ (میتینگ بزرگ امجدیه)
صدهاهزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، در حالیکه پاسداران رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشکآور، درصدد برهمزدن این مراسم بودند، با پایداری و مقاومت شگفتانگیزی تلاشهای چماقداران را بهشکست کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایتکننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
۳۱خرداد ۵۹ - افشای نقش سران رژیم در چماقداری
پس از میتینگ امجدیه، محکومیت چماقداری به مسأله سیاسی و اجتماعی روز کشور تبدیل شد و تلویزیون رژیم بهناگزیر برنامههایی را بهبحث درباره علل و عوامل این پدیده اختصاص داد. مجاهدین، اسنادی از جمله بهصورت نوارهای سخنان حسن آیت، یکی از سردمداران حزب «جمهوری اسلامی» را افشا کردند که توطئه این حزب برای تعطیل دانشگاهها و در واقع نقشه خود خمینی برای حذف جناح مغلوب درون حاکمیت را برملا میکرد.
۴تیرماه - آشکار شدن نقش شخص خمینی
در این روز یعنی کمتر از ۲هفته پس از میتینگ بزرگ امجدیه و کمتر از یک هفته پس از افشای نقش سران رژیم در چماقداریها و سرکوبگری ها، خمینی خود بهصحنه آمد و آشکار کرد که در پشت تمام آزادیکشیهای پس از انقلاب، خود او قرار دارد. اکنون دیگر هیولای ارتجاع یا باید شکست را میپذیرفت و در مقابل حقوق مردم عقبنشینی میکرد یا از پس پرده بیرون میآمد و چهره واقعیش را بهنمایش میگذاشت. خمینی این یکی را انتخاب کرد. او در یک سخنرانی که تماماً علیه مجاهدین بود با دستپاچگی و دروغپردازیهای وقیحانهیی، مجاهدین را دشمن اصلی و منافق بدتر از کافر اعلام کرد و تلویحاً حکم مباحبودن جان و مال و نوامیس آنان را صادر نمود و جبهه جدیدی برای سرکوبی و کشتار خونین گشود.
اما مجاهدین که تا این تاریخ با هوشیاری تمام، راه شقهکردن حاکمیت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژیم را بهخوبی پیموده بودند در این نقطه نیز برای ناکامگذاشتن خمینی، ستادها و مراکز علنی خود را که هر لحظه میتوانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمینی قرار گیرد تعطیل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمینی و عملکردهای او بهمیان مردم رفتند.
۱۷شهریور ۵۹ - شکاف در اردوی ارتجاع
موضعگیریهای هوشیارانه مجاهدین از آغاز انقلاب و افشاگریهایشان درباره عملکرد ارتجاع، به شکاف در درون ارتجاع حاکم بالغ شد و تشدید تضادهای درونی رژیم در جریان مراسم یادبود شهیدان ۱۷شهریور در میدان ژاله به اوج خود رسید و سران حزب جمهوری اسلامی(بهشتی، رفسنجانی و باهنر) بهتلویزیون آمدند و آشکارا تشدید تضادهای درونی رژیم و سخنان رئیسجمهور وقت رژیم علیه باند حاکم را ناشی از عملکرد و سیاست مجاهدین و تأثیر آنها در درون رژیم دانستند.
۳۱شهریور ۵۹ - جنگ با عراق، موهبتی برای خمینی
در فاصله بهار تا پایان تابستان ۵۹، مجاهدین بارها درباره تشدید تضادها و اختلافها و بروز درگیری های مرزی با عراق هشدار دادند و خواستار راهحلهای مسالمتآمیز برای این مسأله شدند. این در حالی بود که آتشافروزی پیش از آن شروع شده بود. روزنامه «جمهوری اسلامی» در ۱۸شهریور ۵۹ (۱۲روز قبل از شروع جنگ) نوشت: «به فرمان فرمانده کل قوا نیروهای انقلاب، آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند».
۷آبان ۵۹ - کلمه ممنوعه «مجاهد»
در هفتم و یازدهم آبان ۱۳۵۹، دادستانی خمینی، در ضدیت با مجاهدین و با سوءاستفاده از شرایط جنگی، انتشار نشریات و اعلامیههای مجاهدین و هوادارانشان را بهکلی ممنوع اعلام کرد.
۲۵آبان ۵۹ - حکم دستگیری رهبران مجاهدین
همدستان خمینی پس از یک محاکمه فرمایشی با سوءاستفاده از شرایط جنگی کشور، محمدرضا سعادتی را به زندان محکوم کرده و همزمان، حکم احضار و دستگیری مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر نمودند. مجاهدین اما بیاعتنا به این حکمها، انتشار نشریه مجاهد را از هفته اول آذر ۵۹ از سرگرفتند.
۵آذر ۵۹ - دادخواهی از مردم ایران
نشریه مجاهد بهانتشار یک سلسله گزارش مستند، از عملکرد و ماهیت رژیم خمینی پرداخت و افشای شکنجههای رایج در مراکز و زندانهای رژیم را آغاز نمود.
بهمنماه ۵۹ - مرزبندی جنبش و ضدجنبش
نشریه مجاهد بهمناسبت دومین سالگرد انقلاب، مصاحبههایی درباره سیاستها و نیروهای سیاسی، با مسعود رجوی انجام داد که در واقع، مهمترین دستاورد تئوریک سیاسی جنبش ضدارتجاعی در دوران دوسالونیمه مبارزه سیاسی است. مسعود در فرازهایی از این مصاحبه به تشریح مبانی تحلیلی و استراتژیک مجاهدین در برابر حاکمیت ارتجاع خمینی پرداخت و از جمله گفته بود: معیار مشروعیت و ترقیخواهی رژیم در رابطهاش با انقلابیون و از جمله مجاهدین خلاصه میشود. این یک مسأله سیاسی و مربوط به مسأله اساسی انقلاب، یعنی کیفیت و رابطه قدرت حاکمه سیاسی با سایر نیروها و طبقات خلق است.
۱۴اسفند ۵۹ - شقه در رأس رژیم
مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران با نقش فعالی که هواداران مجاهدین در افشای چماقداران ایفا کردند، ضربه سیاسی سنگینی بهخمینی و همدستانش وارد نمود. این مراسم در روند تشدید تضادهای درونی رژیم، یک نقطهعطف بود. بنیصدر که در آنهنگام، رئیسجمهور رژیم بود، بهافشای چماقداران پرداخت. تضادهای درون رژیم بهشدت اوج گرفت.
۷اردیبهشت ۱۳۶۰ - تظاهرات عظیم مادران علیه سرکوبی مجاهدین
در این روز بهنشانهٔ اعتراض به حملاتی که از آغاز سال، شدت گرفته بود و بهویژه زنان و دختران هوادار مجاهدین را هدف حملاتش قرار داده بود، انجمنهای مادران و زنان هوادار مجاهدین بدون اعلام علنی دست به راهپیمایی زدند. شرکت ۲۰۰هزار نفر از مردم تهران در این تظاهرات، آنهم بدون اطلاع قبلی، رژیم خمینی و پاسداران ارتجاع را غافلگیر و وحشتزده کرد. این تظاهرات هم، ۲شهید و صدها مجروح و اسیر بر جای گذاشت.
۱۲اردیبهشت ۱۳۶۰ - نامه سرگشاده مجاهدین بهخمینی و التزام به قانوناساسی
مجاهدین در نامه سرگشادهیی بهخمینی، اعلام کردند که «اگر چه بهقانوناساسی رأی ندادهایم. اما بهشرط اینکه همین قانون نیز عملاً اجرا شود، بدان ملتزم هستیم». مجاهدین تأکید کردند که: «تا وقتی راههای مسالمتآمیز ابراز عقیده و فعالیت انقلابی، مطلقاً مسدود نشده باشد و بهاصطلاح حجت تمام نشده است، از عکسالعمل های خشونتبار و قهرآمیز» پرهیز میکنند.
همچنین پیشنهاد کردند که «برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات حرفهایشان «بدون هیچگونه تظاهر و در نهایت آرامش» بههمراه کلیه همدردانشان در تهران بهنزد خمینی بروند.
۲۰اردیبهشت ۱۳۶۰ - خمینی، مجاهدین را به جنگ یا تسلیم فرامیخواند
خمینی ضمن سخیفگوییهایی علیه مردم و نیروهای انقلابی بهخاطر مصادره سلاحهای ارتش شاه در روزهای انقلاب، مجاهدین را آشکارا به «جنگ یا تسلیم» فراخواند و حزب توده را مثال زد که «اگر چه انحرافی است اما هم آزاد است و هم نشریه دارد».
۲۵اردیبهشت ۱۳۶۰ - آخرین نامه اتمامحجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین در پاسخ بهموضعگیری خمینی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنیصدر رئیسجمهور وقت رژیم منتشر کردند و شرایط آمادگی خود را برای خلعسلاح تعیین کردند. «سلاح برای یک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همهچیز“ نیست. سرچشمه تاریخی پیروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحتستم و در فدا کردن هر چه بیشتر خود در مسیر خدا و خلق نهفته است».
مجاهدین تأکید کردند که مشروط بر اینکه وی بهعنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را بهطور عملی تضمین نماید، حاضرند سلاحهای خود را تسلیم کنند.
خرداد ۱۳۶۰ - شمارش معکوس!
حلقه محاصره رژیم و شخص خمینی به دور نیروهای مردمی هر روز تنگتر میشد. اما مجاهدین، هم بر سر اصولشان کوتاه نمیآمدند و هم بر سر خط سیاسی برای اتمامحجت تاریخی و سیاسی و اجتماعی با رژیم تا بهآخر وفادار بودند و از پا نمینشستند.
مسعود رجوی رهبر مقاومت در اینباره میگوید:
«تا آنجا که به ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمیکردیم. اما وقتی که خمینی، روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گستردهترین نوعش، تحتعنوان حزباللهی یا نهادهای بهاصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمامحجت میکردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامهها دهاندوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان میبارید. ۲سال و چندماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ در حالیکه همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد. اینجا بود که ما باید انتخاب میکردیم. یا ننگ تسلیم را میپذیرفتیم و یا شرف مقاومت را و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم».
غیرممکن، ممکن میشود!
از صبح ۳۰خرداد در حالیکه تمامی پیکر مجاهدین و میلیشیا در تهران، مشتاقانه سر از پا نمیشناخت و در هر پارک یا کوچه و خیابان و خانهیی گروهگروه آماده میشد، مرکز فرماندهی با نگرانی در اطراف سیستم ارتباطی گرد آمده بود تا هیچچیز خارج از کنترل، خودبهخودی رها نشود.
آری، فرماندهان و مسئولان مجاهدین در اینروز واقعاً یک شاهکار تاکتیکی و نظامی آفریدند. تظاهرکنندگان به ۵۰۰هزار تن بالغ میشدند، غیرممکن، ممکن شده بود.
به این ترتیب بعدازظهر روز ۳۰خرداد، تظاهرات مسالمتآمیز نیممیلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق میشود.
آنروز که رادیوی ارتجاع، پرده را از روی همه چماقداریها و تاختوتازها کنار میزند و بهصراحت خطاب به پاسداران میگوید و کراراً تکرار میکند که بهاذن امام بهروی مردم رگبار باز کنید. پاسداران، تظاهرات مسالمتآمیز را بهخون میکشند.
بعدازظهر ۳۰خرداد ۱۳۶۰، خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعود رجوی شکست میخورد و تمام میشود. از این پس، مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل میگیرد و پیش میرود. کارنامه درخشان دوونیمساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند.
در صدر همه حماسههایی که مجاهدین در میدان نبرد نظامی میآفرینند، بایستی بهشاهکار و هنر تاریخی مسعود رجوی در این مبارزه سیاسی، آفرین گفت. چرا که در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک انقلاب عظیم با آن استقبال تودهیی را حمل میکرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت مرجع تقلید تکیه زده بود و این همه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و این خمینی بود که با سر به زمین خورد.
آغاز اعدامهای جنونآسا
از شبانگاه ۳۰خرداد، اعدامهای جنونآسای مجاهدین و همچنین دستگیریهای گسترده هر کس که کمترین ارتباطی با مجاهدین داشته، در سراسر کشور آغاز میشود. ماشین کشتار بهدستور دژخیم خونآشام جماران در اوین بهکار میافتد و خون پاکترین و آگاهترین فرزندان میهن را بیدریغ و باشتاب و شقاوتی شگفتانگیز بر زمین میریزد.
روز ۳۱خرداد، روزنامههای رسمی رژیم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخیمان خمینی، آنها را با قساوت تمام تیرباران کردهاند بهمنظور احراز هویت چاپ میکنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدر و مادرهای آنان خواسته میشود که برای شناسایی و تحویلگیری فرزندانشان به اوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجهای و شاهدانی دیگر، از صحنههای اعدام در اوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی با مشت گرهکرده فریاد میزدند: «مرگ بر خمینی»، «زندهباد آزادی».
«محارب بعد از دستگیرشدن، توبهاش پذیرفته نمیشود. کیفر، همانکیفری است که قرآن (بخوانید فتوای خمینی) بیان میکند. کشتن به شدیدترین وجه، حلقآویز کردن به فضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار خمینی) اجازه میدهد که اینها را که در خیابان، تظاهرات مسلحانه میکنند، دستگیر شوند و در کنار دیوار، همانجا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برایاینکه محارب بودند اسلام (!) اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمامکشته شوند.»
آخوند جنایتکار موسویتبریزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمینی میگوید:
«اینها محاکمهشان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز. هرکس در برابر این نظام و امام عادل مسلمین (!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمیتر کرد که کشته شود.»
رفسنجانی جنایتکار که آن زمان رئیس مجلس ضدخلقی رژیم بود، به حکام ضدشرع چنین خط میدهد:
«بر طبق فرامین الهی (!) ۴حکم بر اینها لازمالاجراست: ۱ـکشته شوند ۲ـبه دار کشیده شوند ۳ـدست و پایشان قطع شود ۴ـاینها از جامعه جدا شوند. رفسنجانی تأسف میخورد که چرا قبلاً کشتار را راه نینداخته و میگوید: اگر آنروز منظورم اوایل انقلاب است، ۲۰۰نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمیشد.»
سرمقاله نشریه مجاهد – پنجشنبه ۴تیر ۱۳۶۰
گامی فراتر از شاه!
و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل والله لا یحب الفساد.(قرآن مجید ـ بقره ۲۰۴ و ۲۰۵)
“ در میان مردم کسی است که در حیات دنیا (پرستانهاش) گفتار فریبنده او تو را به شگفت میآورد حال آنکه خدا بر آنچه (فیالواقع) در قلب اوست گواه است و او بدترین دشمنان (خدا و خلق) است و هنگامی که (به خدا و خلق) پشت میکند تلاش میکند تا در زمین تباهی بپراکند و هلاک و منهدم می سازد کشت و تولید و نسل را را و خدا تباهی و فساد را دوست نمیدارد”.
نیازی به تذکر ندارد که اگر اعتراضات و راه پیمایی ۳۰خرداد مسالمتآمیز نبود، اگر خروش توفندهٔ میلیونی خلق مطلقاً عاری از اسلحه نبود، راه پیمایی نه تنها در میدان فردوسی متوقف و متفرق نمیشد، بلکه تا فراسوی “جارو کردن” و به زبالهدان تاریخ ریختن همهٔ دار و دستههای ارتجاعی پیش میرفت .
در صحت این مطلب تنها وحشت بیکران سردمداران حاکم در همان ساعات که گفتنیهای بسیاری در این باره موجود است، کفایت میکند .
با این همه دیکتاتوری خونآشام ارتجاعی که بادکنک تبلیغاتی خود را ـ با آن همه سرمایهگذاری که کرده بود ـ ترکیده مییافت، با تلخ کامی بعد از نشئهٔ خیره سریها و سرمستیهای قدرتطلبانه و شرکآمیز پیشین، در اوج وحشت از اینکه مبادا به مصداق قرآن “کف”های روی آب جارو شده و “آنچه به صلاح و منفعت خلق” است، “باقی“ بماند، بر روی مردم بیدفاع رگبار گشود… غافل از آنکه باز هم به حکم قرآن ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت(همانا که سستبنیادترین خانهها خانهٔ عنکبوت است .)
جالبتر اینکه هم چون گذشته باز هم شهدای ماجرا و کسانی که خود کشته بودند، به گردن خود خلق و مجاهدین آن انداخته و به این ترتیب نشان دادند که از شاهان و امیران رژیم پیشین چیزی هم اضافه دارند!
اما هزار بار خائنانهتر، وقیحانهتر و ضدانسانیتر اینکه دیروز(۳۱ خرداد) بیش از ۲۰تن دیگر از فرزندان این خلق ستمزده را در برابر جوخههای اعدام قرار دادند .
نقطهٔ عطفی دیگر در مسیر مبارزات عادلانهٔ خلقهای محروم ایران همچون ۱۵خرداد و ۱۷شهریور . لکن با گامی فراتر از شاه!
مردم آگاه و آزاد!
از سردمداران حاکم، از این طاغوتیان جدید بپرسید که در کجای جهان، در کدام مجموعهٔ حقوقی و در کدام رویهٔ قضایی و حتی در کدام بیدادگاه آریامهری، بدون تشخیص هویت و اسم و شهرت کسی را به دادگاه برده و به جوخهٔ اعدام تحویل دادهاند؟
مردم قهرمان ایران!
از جنایتکاران ضدخلقی بپرسید که در کجای جهان و در کجای تاریخ و حتی در کدام بخش از دوران حکومت ضدخلقی آریامهری رسم بوده است که پسران و دخترانی را که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند در ظرف کمتر از ۲۴ساعت پس از دستگیری، آن هم در دادگاهی قطعاً بدون وکیل که علیالقاعده نمیباید بیش از یکی دو دقیقه طول کشیده باشد، قبل از احراز هویت محکوم و به جوخهٔ اعدام بسپارند؟ مگر مرتجعین تا همین دیروز نمیگفتند که“ رهبران را باید کشت ولی هواداران را باید ملاطفت نمود”؟!
آیا اعدام نزدیک به ۱۰میلیشیای دختر و پسر ۱۵ و ۱۶ساله در حالی که بهشدت شکنجه شده بودند (اضافه بر کشتارهای خیابانی روز قبل) این است معنی ملاطفت و نوازش هواداران؟
راستی آیا اعدام ارتجاعی شعرا و نویسندگانی همچون سعید سلطانپور و اعدام پیشهوران و بازاریان انقلابی همچون برادر مجاهد اصغر زهتابچی که هر دوی آنها سوابق زندان و شکنجه مفصلی در دوران شاه خائن داشته در امتداد راهگشایی و پیشتازی هممینان بوده است که سردمداران کنونی به حکومت رسیدهاند، این است معنی اسلام و مسلمانی؟
بهای آزادی
به این ترتیب با سرکوب خونین تظاهرات ۳۰خرداد و شروع عصر اعدامهای وحشیانه، خمینی ضدبشر آخرین ذرات آزادی را نابود کرد. آنچنانکه از فردای ۳۰خرداد به زبان دیگری میبایست با او سخن گفت. این زبان مقاومت انقلابی مسلحانه است، که از فردای ۳۰خرداد، مشروع و ضروری گردید. اگر وارد مبارزه قهرآمیز نمیشدیم، بهجای موج مقاومت و سرسختی بیشتر، شاهد موج ندامت و خیانت بودیم“ . ندامت و خیانتهایی که دیگر نه جنبه فردی بلکه جنبه خطی و سیستماتیک نیز در آنها کاملاًچشمگیر میبود“.
مجاهدین، همچنان که طی دوسالونیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز تلاش کردند و بهرغم دادن بیش از ۷۰شهید و هزاران مجروح، با گذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیکنکردن حتی یک گلوله، وفاداری خودشان را به آزادی بهاثبات رساندند، اینبار هم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همهچیزشان لحظهیی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پس از دیگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری بهخلق را با سنگینترین قیمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی بهعالیترین ثمره خود که ارتش آزادیبخش ملی ایران است بالغ گردید.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنینعزم که از قضا در ۳۰خرداد ۱۳۶۶ بهفرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزمآورانش، رشیدترین و پاکبازترین فرزندان ایرانزمینند و سوگند خوردهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی به ایرانزمین از پای ننشینند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر