۱۴۰۳ تیر ۱, جمعه

ایران امروز؛ تمام راه‌ها به ۳۰ خرداد رسیده‌اند

 

ایران امروز؛ تمام راه‌ها به ۳۰ خرداد رسیده‌اند

تظاهرات ۳۰خرداد ۱۳۶۰
تظاهرات ۳۰خرداد ۱۳۶۰

غبارروبیِ زمان از رخدادها

چرا باید اکنون بیش از همیشه در چهار دهه‌ی گذشته، مفهوم روزهای منتهی به ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را بازخواند و درک نمود؟ اکنون چه وجه مشترک پررنگ میان رخدادهای سیاسی و اجتماعی امروز ایران با تحولات منتهی به ۳۰ خرداد ۶۰ آشکار شده است؟

بازخوانیِ همه‌جانبه‌ی ۳۰ خرداد آن‌قدر در صحنه‌ی سیاسی ایران امروز پررنگ و جدی شده است که هر موافق و مخالف مجاهدین خلق که دغدغه و سودای رهایی ایران‌زمین از اشغال حاکمیت ملایان را دارد، باید به خود نهیب بزند که به ضرورت ناگزیر ۳۰ خرداد ۶۰ بیندیشد، مطالعه کند و به مسؤلیت اکنون خویش برای رهایی ایران از دیکتاتوری‌های موروثی پاسخ دهد.  

اکنون از پس چندین قیام بزرگ در دو دهه‌ی گذشته، شاهدیم که غبارروبیِ زمان از رخدادها، ضرورت ۳۰ خرداد را پیش پای کنش‌گران و مخاطبان سرنوشت ایران‌زمین گذاشته است. غبارروبی از مراحل شناخت ماهیت و ذات نظام ولایت فقیه شامل طیفی از زمان می‌شود که از اسفند ۱۳۵۷ تا بهار ۱۴۰۳ امتداد داشته است. برای گزارش به نسل‌های دهه‌های بعد از ۶۰،  نخست نگاهی داریم به مراحل این شناخت در مورد هر نیرو، گروه، قشر و قیام تا به امروز، سپس از دل همین مراحل به ضرورت شناخت و پاسخ به «چه باید کردٍ» صحنه‌ی امروز ایران می‌رسیم.

 

بررسی مراحل شناخت یک ماهیت و یک راه حل

الف ـ مجاهدین خلق یک مرحله را از اسفند ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ طی کردند. در این بازه، هرچه خواستند و تلاش کردند که خمینی به حداقل آزادی‌ها، دموکراسی و مذهبی و حوزوی نکردن رابطه‌ی میان مردم و حاکمیت رضایت بدهد، موفق نشدند. هیچ پیشنهاد و راه حلی متصور نبود که مجاهدین خلق برای حفظ مسالمت در فعالیت سیاسی و اجتماعی نگفته باشند تا بتوان آموزش برگزار نمود، تجمع برگزار کرد، نشریه داشت، تبادل نظر داشت، انتقاد و پاسخ‌گویی داشت و در یک کلام، حیات مسالمت‌آمیز سیاسی بین حاکمیت و گروه‌ها و اقشار مردم جریان داشته باشد.

خمینی با تکیه بر اصل ولایت فقیه، فقط با زبان اوباش و چماقدار، کتاب‌سوزانی و نشریه‌سوزانی با گروه‌ها و مخاطبان حکومت حرف می‌زد و از پاییز ۱۳۵۹ به قتل و ترور مخالفان روی آورد. نامه و شکایت و انذار به رعایت قانون، در خمینی کارگر نبود. او جز به تمامیت‌خواهی و سیطره‌ی مطلق در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آموزش‌وپرورش، فرهنگی، هنری، ورزشی، موسیقی و مذهبی قانع نبود. با این حکومت‌داری، همه‌ی راه‌ها را به‌روی غیر از قسم‌خورده‌گان به ولایت فقیه ‌بست.

مجاهدین خلق تا ۳۰ خرداد ۶۰، بیست‌وهشت ماه درگیر این مشکلات پیچیده با خمینی بودند که همه‌شان محصول خیانت خمینی به وعده‌هایش در پاریس و خیانتش به خواسته‌های مردم در انقلاب ۱۳۵۷ بود.  

تا بهار ۱۳۶۰ این مشکلات در خیابان، مدرسه، دبیرستان، دانشگاه ، اداره، کارخانه و مطبوعات بین مردم و مجاهدین خلق و گروه‌های منتقد حاکمیت از یک‌طرف و خمینی و حکومتش از طرف دیگر جریان داشت. از بهار ۶۰ این مشکلات تبدیل به حذف فیزیکی فروشنده‌گان کتاب و نشریه و دستگیری آن‌ها در شهرهای مختلف توسط عوامل حکومت شد. نگو که خمینی قصد دارد حکومتش را تک‌پایه[فقط حزب‌اللهی] کند و دیگران را سرکوب و از دور خارج نماید. هدف اصلیِ سرکوب و کشتن و ترور توسط عوامل خمینی، مجاهدین خلق بودند. این در حالی بود که طبق قانون اساسیِ امضاشده‌ی خود خمینی، حق فعالیت سیاسیِ مسالمت‌آمیز و قانونی برای همه‌ی گروه‌ها وجود داشت؛ اما خمینی قصد کودتا داشت و قانون، حقوق، اخلاق و عهد و قرار سرش نمی‌شد.

این شد که برای مجاهدین هیچ راهی جز تعیین تکلیف نهایی با خمینی باقی نماند. روز ۳۰ خرداد ۶۰ روز پایان آزمایش خمینی برای رعایت قانون و حق آزادی هر شهروند و گروه سیاسی بود. مجاهدین تظاهرات نیم‌میلیونیِ مسالمت‌آمیز را برگزار کردند. خمینی به پاسدارانش فرمان تیر و قتل و کشتار تظاهرکننده‌گان را داد. مجاهدین هم که ذره‌ذره مسیر قانونی و حقوقی را در مقابل فرعون‌صفتی خمینی مراعات کرده بودند، از فردای ۳۰ خرداد گفتند یا آزادی و شرافت انسانی یا فدای همه‌چیزمان برای ایران و مردمانش! پس بجنگ تا بجنگیم!

از فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا امروز را باید بر این مبنا مطالعه‌ی علمی و تاریخی و اصولی کرد تا زوایای آن را شناخت.

 

[یادآوری ۱: دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی هرگز به‌طور همه‌جانبه سراغ رخدادهای اسفند ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ بین مجاهدین و حاکمیت نمی‌رود؛ چرا که تماماً دجالیت و جنایت و اوباشی‌گری خمینی است و تماماً شکیبایی و رعایت قانون و اصول اخلاقی توسط مجاهدین خلق ایران. کارگزاران نظام و تبلیغات‌شان مدام سنگ ۱۷ هزار را به سینه می‌کوبند ولی عامدانه و دجالانه هرگز آدرس نمی‌دهند که اساس مبارزه‌ی مشروع مسلحانه‌ی مجاهدین با حکومت از کجا ناشی شد و خمینی با مجاهدین چه می‌توانست بکند که نکرد و باعث انتخاب نهایی و ناگزیر مجاهدین برای دفاع از حق آزادی و شرافت سیاسی و تاریخی‌شان شد.]

[یادآوری ۲: مجاهدین در زمستان ۱۳۵۹ از طریق یک مقاله در نشریه مجاهد، به‌طور ضمنی به خمینی هشدار دادند که دامنه‌ی سرکوب و سانسور تو فراتر از سازمان ما خواهد رفت و دامن مردم را خواهد گرفت. محورهای بعد می‌گویند که واقعیت همین شد.]

 

ب ـ نسل‌های کنش‌گر سیاسی و اجتماعی که بعد از دهه‌ی ۶۰ با حاکمیت آخوندها مواجه شدند، درواقع به آغاز دست‌وپنجه نرم کردن با یک حاکمیت تمامیت‌خواه مذهبی ــ سیاسی پای نهادند. برای مجاهدین خلق مسلم بود که هر نسل جدید کنش‌گر سیاسی و اجتماعی، با حاکمیت ولایت فقیه به بن‌بست می‌رسد و خواهی‌نخواهی باید یک انتخاب سرنوشت‌ساز بکند. این واقعیت وقتی بسیار پررنگ‌ می‌شود که مجاهدین خلق و دیگر مبارزان در دهه‌ی ۶۰ با خون‌شان و با اسارت‌شان در زندان‌ها و قتل عام‌شدن‌شان، ساختار بناشده بر دجالیت و جنایت توسط خمینی را جلو منظرگاه مردم ایران و نسل‌های جدید گذاشتند. با چنین زمینه‌یی است که به قیام ۱۸ تیر ۱۳۷۸ رسیدیم. آن‌جا هم قیام دانشجویی راه مسالمت و انتظار از حاکمیت تمامیت‌خواه را تجربه کرد و به‌جایی نرسید. نفس قیام اما یک مرحله به جلو بود.

 

ج ـ قیام چندین ماهه‌ی ۱۳۸۸ که با «رأی من کو» شروع شد، برآمده از بالا گرفتن تضادهای درونیِ حکومت بود. سیر قیام به‌طور قانون‌مند به ضرورت تعیین تکلیف با حاکمیت گرایید و در نهایت در مقابل حاکمیت صف‌آرایی نمود. حکومت مثل همیشه هیچ راهی جز ارتکاب به حداکثر جنایت نداشت.

 

د ـ قیام دی ۱۳۹۶ مرحله‌یی کیفی‌تر را با تعیین تکلیف هر دو جناج حاکمیت پشت سر گذاشت. آن قیام هم که دانشجویان کانون اصلی‌اش بودند، بن‌بست مسالمت با تمامیت‌خواهیِ مذهبی ــ سیاسی را تجربه کرد. پاسخ حکومت جز جنایت نبود.

 

هـ ـ قیام آبان ۱۳۹۸ که جنبه‌ی ضد طبقاتی آن علیه حاکمیت دزد و چپاول‌گر برجسته بود، خشم ناگزیر را راه سخن گفتن با حاکمیت برگزیرد. این خشم در حوزه‌ی کنش‌گران سیاسی و اجتماعیِ عاصی‌شده از ستم طبقاتی بود. پاسخ حکومت جز توسل به حداکثر جنایت نبود.  

 

و ـ قیام نیمه‌ی دوم ۱۴۰۱ که باید آن را جمع‌بندی قیام‌های پیشین دانست، هشدار سرنگونی را تا بیت خامنه‌ای برد. توسل به دسیسه و دست‌وپا کردن آلترنایتوهای پسند نظام و استعمار، یکی از راه‌های حاکمیت برای منحرف کردن آن قیام بزرگ بود. تأکیدات برخی بر «خشونت‌پرهیزی» توسط قیام‌کننده‌گان، تلاش داشت راه حل واقعیِ نفی حاکمیت را که برآمده از ماهیت نظام ولایت فقیه است، دور بزند. آن‌چه در واقعیت رخ داد و خروجیِ آن قیام شد، نفی هرگونه دیکتاتوری و گسترش مطالبه‌ی سرنگونی نظام در میان اکثریت جامعه‌ی ایران بود. حاکمیت ملایان ضمن ارتکاب همیشگیِ جنایت، هنوز که هنوز است از آثار استراتژیک آن قیام در هراس و وحشت است. تحریم سراسریِ دو نمایش انتخابات در اسفند ۱۴۰۲ و اردیبهشت ۱۴۰۳ این واقعیت را مهر کرد.

 

مشاهده می‌شود که از ۷۸ تا ۱۴۰۱ هر قیامی صورت گرفت، فریاد دادخواهیِ حق آزادی و برابری و حقوق بشر بوده است. حاکمیت در مقابل تمام این مطالبات قانونی و شهروندی، ‌فقط کشتار نمود و زندان‌ها را پرتر کرد.

 

بعد از ۴۴ سال، اکنون باز هم «چه باید کرد»

بی‌شک هر کنش‌گر سیاسی و اجتماعی که در این قیام‌های مسالمت‌آمیز شرکت داشت، پس از سرکوب خونین آن‌ها از جانب حاکمیت، با این پرسش مواجه شده است که پس دیگر چه باید کرد؟ دلیری توأم با شرافت و سماجت در پاسخ دادن به این پرسش، راه حل نهاییِ رهایی ایران از دیکتاتوری ولایت فقیهی و حاکمیت ملایان را ندا خواهد داد.

 صحنه‌ی سیاسی ایران دارد ندا می‌دهد که جز چشم‌دوخته‌گان به همین حاکمیت و بازیگران داخلی و بین‌المللیِ آن، بقیه ــ خواهی‌نخواهی ــ به ۳۰ خردادناگزیر رسیده‌اند. این رسیدن ناگزیر، از ماهیت ایدئولوژیک و تاریخیِ نظام ملایان برآمده است. حکایت فشرده‌ی قیام‌هایی که برشمردیم چنین نشانی‌یی می‌دهد. این یک ضرورت ناگزیر برآمده از شعور سیاسی است. با نظام ولایت فقیه جز با سازمانیافته‌گی، جز با آلترناتیو نافی هرگونه دیکتاتوریِ شاهی و شیخی و جز با قاطعیت مشی مبارزاتی نمی‌توان تعیین تکلیف نهایی نمود. تمرکز تمام‌عیار حاکمیت ملایان بر مجاهدین خلق در داخل و خارج ایران، بهترین نشانی برای تشخیص راه کار و استراتژی سرنگونی این حاکمیت است. تمام وجوه صحنه‌ی سیاسیِ امروز ایران می‌گوید تمام راه‌های طی‌شده به ۳۰ خرداد با ناجمهوری ولایی ـ آخوندی رسیده‌اند. این است ایران ۱۴۰۳ و از این پس...

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر