پیام مجاهدان شهید، امیر نظری، حنیف کفایی و سعید اخوان، به حمید عرفا- سال ۱۳۸۹
- سیاست
- 1393/03/27
مجاهدان شهید، حنیف کفایی، امیر نظری، سعید اخوان
در سال 1389، مجاهدان اشرف، فیلمی از مجاهد خلق، حمید عرفا، از مشعلهای فروزان آزادی را، مشاهده کردند. پس از آن، آنها برای حمید پیامهایی فرستادند. در زیر، پیام 3تن از این مجاهدان، که در حماسههای اشرف، بهشهادت رسیدند، آمده است.
(مجاهدان شهید سعید اخوان و امیر نظری، در حماسه 10شهریور 1392 بهشهادت رسیدند؛ مجاهد شهید حنیف کفایی، در حماسه 19 فرودین 1390 بهشهادت رسید)
(مجاهدان شهید سعید اخوان و امیر نظری، در حماسه 10شهریور 1392 بهشهادت رسیدند؛ مجاهد شهید حنیف کفایی، در حماسه 19 فرودین 1390 بهشهادت رسید)
مجاهد شهید، سعید اخوان:
حمید، من هم نوار تو را دیدم. ما همه، غرق غرور و افتخار شدیم. حرف دل من این است که، راستش، دوست دارم ساعتها با تو صحبت کنم؛ هر چند ما از هم دور هستیم، ولی قلبهایمان به هم نزدیک است. حمید، تو برای ما یک شاخص هستی. شاخص ارزش انقلاب خواهر مریم. شاخص تمامی ارزشهای مجاهدین هستی، ما به تو درود میفرستیم و دوست داریم تو را در اشرف، کنار خود داشته باشیم.
مجاهد شهید، حنیف کفایی:
حمید سلام. من حنیف هستم. حتماً مرا به یاد داری. در آور، با هم کار میکردیم. از آن زمان، خاطرات زیادی از تو دارم. خیلی از تو یاد میگرفتم. از ارزشهایت و جدیتی که در مبارزه داشتی. در نواری هم که از تو دیدم، بسیار دگرگون شدم. هم از فداکاری بزرگی که کردی شگفتزده شدم، هم از این سالیان حماسه پس از آن. امیدوارم باز هم همدیگر را ببینیم.
مجاهد شهید، امیر نظری:
حمید جان سلام و با درود به تو. ما اشرفیها همگی فیلم تو را دیدیم و غرق غرور و افتخار شدیم. چرا که تو اثبات کردی برای یک مجاهد خلق، فدای بیچشمداشت حد و مرز نمیشناسد. تو اثبات کردی که انقلاب خواهر مریم شدنی هست، تو اثبات کردی که میتوان و باید، شاخ غول جنسیت را در هم شکست و به رهایی و یگانگی دست پیدا کرد.
حمیدجان، من در سیمای تو، جز زیبایی ندیدم. تو یکی از درخشانترین بینههای انقلاب خواهر مریم هستی. تو یک شاخص درخشان برای هر مجاهد خلق، در رهایی و یگانگی هستی. حمیدجان خیلی به تو افتخار میکنم و خیلی به تو غبطه میخورم. به امید دیدار هر چه سریعتر...
حمید عرفا:
واقعیت این است که پیام این شهدا، بسیار برایم شگفتانگیز بود. واقعاً شهدای والامقامی هستند که تکتک کلماتشان پر از مهر و محبت بود. من واقعاً نمیدانم چقدر لایق این حرفها هستم. بهویژه که همین شهدا، خود شاخص بودند. مانند حنیف که 6ماه با هم بودیم و از تواضع و فروتنی انقلابی او یاد میگرفتم. خیلی برایم انگیزاننده بود. حنیف برادری پر شور و حال بود. رفتن او به اشرف هم، برای من یک درس بود. اینکه چگونه پایدار بود. الآن هم در تک به تک کلمات این شهدا، هم سعید، هم حنیف و هم امیر، ارزشهایی که آنها نمایندگی میکردند، موج میزد. آنها درس پایداری را نشان دادند.
من میخواهم به خود آنها تعهد بدهم، چون میدانم مرا میشنوند، بله، تعهد میدهم که اثبات کننده ارزشهای انقلاب خواهر مریم باشم. تعهد میدهم در جنگ بیامان با رژیم آخوندی و به کوری چشمش، سرنگونش میکنیم، با پایداری، مقاومت و ایستادگی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر