چرا در تظاهرات « نه به روحانی در پاریس» شرکت می کنم؟
روحانی رئیس جمهور ارتجاع که دستش به خون بهترین فرزندان ایرانزمین آغشته است، به پاریس می آید. پیشتراز این، ولی فقیه ارتجاع کارگزاران رژیمش را بارها "با زانوان خونین" یکی پس از دیگری به ملاقات "شیاطین بزرگ" و کوچک فرستاد، تا شاید با سرکشیدن "جام زهر اتمی" و متعاقبا با بهره برداری از فواید ناشی از سفرهای اینچنانی راه گریزی برای کلیت نظام سراسرجنایت و فسادش از تنگنای بین مرگ و خودکشی بیابد.
کارچاق کنان داخلی و مماشاتگران بین المللی آخوند روحانی، این سفر را از نتایج سیاست های مدبرانه وی و نشانه پایان انزوای بین المللی و بازگشت رژیم ایران به "آغوش" جامعه جهانی تلقی می کنند و با آب و تاب اندر مزیت آن به تبلیغ و پروپاگاند مشغولند.
این دود و دم تبلیغاتی اما در شرایطی است که بر هیچکس پوشیده نیست که رژیم ضد بشری حاکم بر میهنمان تنها زمانی حاضر به عقب نشینی از بلندپروازی های اتمی اش شد که همچون سربازی فاقد مهمات در جبهه جنگ هیچ راه دیگری جز تسلیم نداشت؛ وگرنه تا آنجا که به ساخت سلاح اتمی برمی گردد، از رفسنجانی و روحانی گرفته تا دیگر باندهای نظام، همه برای ادامه موجودیت خود به آن چشم و کیسه ها دوخته بودند. و کیست که نداند که این مجاهدین خلق و مقاومت ایران بود که مانع دسترسی رژیم ایران به این ابزار استراتژیک حفظ بقایش گردیدند.
بر خلاف ادعاهای میان تهی رژیم آخوندی، روحانی در شرایطی به پاریس می آید که رژیمش در گرداب بحرانهای داخلی و منطقه ای دست و پا می زند. اتفاقا با اشراف بر همین ضعف رژیم است که امروز نه تنها کشور عربستان با قاطعیت تمام در برابر مداخله جوییهای آن می ایستد، که گمنام ترین کشورهای منطقه هم روابط خود با رژیم ایران را به پایین ترین سطح کاهش داده اند؛ کاهش بی مانند قیمت نفت، به عنوان تنها منبع ارزی رژیم ایران، گلوی اقتصاد من درآوردی مقاومتی رژیم را تا حد خفه شدن می فشارد. و اما مهمتر از همه تنفر و بیزاری عمیق مردم از کلیت رژیم و وحشت تمامی باندهای آن از قیام مردم، راه دیگری برای نظام دزدسالار (کلیپتوکراسی) حاکم بر ایران، به جز آویختن به غرب باقی نگذاشته است.
از پیش روشن است که حراج سرمایه های کشور به بهای فقر و فلاکت مردم ما و توطئه و ترفند بر علیه مقاومت سازمان یافته و بویژه سازمان مجاهدین خلق ایران از اهداف شوم این سفر می باشند.
بنابراین اگر در دستگاه ولایت فقیه تلاش برای حفظ نظام از اوجب واجبات تعریف می گردد، که سفر آخوند شیاد روحانی نیز در همین راستا قابل تعریف است، وظیفه مبرم هر ایرانی میهن پرست و هر نیروی مردمی و انقلابی البته "جنگ صد برابر" برای انهدام این رژیم جنایتکار با تمامی باندهایش است و بس. میدان این نبرد در روز ۲۸ ژانویه در پاریس در انتظار ماست.
برای پژواک صدای:
کارگرهموطنم که مجبور به فروش چشمش می گردد،
کودکان کار و کارتن خواب میهنم،
مادر سعید زینالی، ستار بهشتی، ریحانه جباری، ندا آقا سلطان و هزاران مادران دغدارمان،
و برای دفاع از شرافت وطنم همگام با مجاهدین به پاریس می روم تا از آخوند شیاد روحانی استقبال کنم.
این دود و دم تبلیغاتی اما در شرایطی است که بر هیچکس پوشیده نیست که رژیم ضد بشری حاکم بر میهنمان تنها زمانی حاضر به عقب نشینی از بلندپروازی های اتمی اش شد که همچون سربازی فاقد مهمات در جبهه جنگ هیچ راه دیگری جز تسلیم نداشت؛ وگرنه تا آنجا که به ساخت سلاح اتمی برمی گردد، از رفسنجانی و روحانی گرفته تا دیگر باندهای نظام، همه برای ادامه موجودیت خود به آن چشم و کیسه ها دوخته بودند. و کیست که نداند که این مجاهدین خلق و مقاومت ایران بود که مانع دسترسی رژیم ایران به این ابزار استراتژیک حفظ بقایش گردیدند.
بر خلاف ادعاهای میان تهی رژیم آخوندی، روحانی در شرایطی به پاریس می آید که رژیمش در گرداب بحرانهای داخلی و منطقه ای دست و پا می زند. اتفاقا با اشراف بر همین ضعف رژیم است که امروز نه تنها کشور عربستان با قاطعیت تمام در برابر مداخله جوییهای آن می ایستد، که گمنام ترین کشورهای منطقه هم روابط خود با رژیم ایران را به پایین ترین سطح کاهش داده اند؛ کاهش بی مانند قیمت نفت، به عنوان تنها منبع ارزی رژیم ایران، گلوی اقتصاد من درآوردی مقاومتی رژیم را تا حد خفه شدن می فشارد. و اما مهمتر از همه تنفر و بیزاری عمیق مردم از کلیت رژیم و وحشت تمامی باندهای آن از قیام مردم، راه دیگری برای نظام دزدسالار (کلیپتوکراسی) حاکم بر ایران، به جز آویختن به غرب باقی نگذاشته است.
از پیش روشن است که حراج سرمایه های کشور به بهای فقر و فلاکت مردم ما و توطئه و ترفند بر علیه مقاومت سازمان یافته و بویژه سازمان مجاهدین خلق ایران از اهداف شوم این سفر می باشند.
بنابراین اگر در دستگاه ولایت فقیه تلاش برای حفظ نظام از اوجب واجبات تعریف می گردد، که سفر آخوند شیاد روحانی نیز در همین راستا قابل تعریف است، وظیفه مبرم هر ایرانی میهن پرست و هر نیروی مردمی و انقلابی البته "جنگ صد برابر" برای انهدام این رژیم جنایتکار با تمامی باندهایش است و بس. میدان این نبرد در روز ۲۸ ژانویه در پاریس در انتظار ماست.
برای پژواک صدای:
کارگرهموطنم که مجبور به فروش چشمش می گردد،
کودکان کار و کارتن خواب میهنم،
مادر سعید زینالی، ستار بهشتی، ریحانه جباری، ندا آقا سلطان و هزاران مادران دغدارمان،
و برای دفاع از شرافت وطنم همگام با مجاهدین به پاریس می روم تا از آخوند شیاد روحانی استقبال کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر