فیلم «بچههای اشرف»، فیلم «سرهنگ ثریا» و ارتباط آنها با جمهوری اسلامی - بهرام رحمانی
- سیاست
- 1402/11/15
فیلم «بچههای اشرف»، فیلم «سرهنگ ثریا» و ارتباط آنها با جمهوری اسلامی-بهرام رحمانی
تبلیغات گسترده برای نمایش فیلم «سرهنگ ثریا» در داخل ایران و اعطای جوایز مختلف حکومتی به این فیلم مضحک، همزمان محاکمه غیابی بیش از ۱۰۰تن از کادرها و اعضای سازمان مجاهدین خلق توسط ماشین کشتار جمهوری اسلامی به نام «قوه قضاییه» و صدور احکام اعدام برای آنها (یعنی فرمان ترور آنها)، در تقابل با دادگاه حمید نوری و محکوم کردن این عنصر جمهوری اسلامی به حبس ابد بهدلیل شراکت در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، همچنین نمایش فیلمی درباره کودکان اشرف در شهر گوتنبرگ سوئد با حمایت مراکز جاسوسی و ترور آن (از جمله سفارت جمهوری اسلامی)، عمدتاً فعالیتهای مستقیم و غیرمستقیم نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و عموماً بدنام کردن نیروهای اپوزیسیون است.
سازمان مجاهدین خلق ایران همانند سایر نیروهای اپوزیسیون در اقلیم کردستان عراق، بهدلیل اینکه کودکان در میان جنگ و موشکپراکنی و اعمال تروریستی جمهوری اسلامی، آسیب نبینند با هزینه و زحمت بسیار از عراق به اروپا فرستاده شدند. چنین تلاشهایی در حالی صورت میگیرد که جمهوری اسلامی متهم است از جمله در جنگ ایران و عراق از کودکان و با متلاشی کردن جان آنها، هزاران کودک را برای خنثی کردن میدانهای مین استفاده کرده است. حکومتی که هزاران کودک را در زندانهای اعدام کرده است؛ حکومتی که در خیابانهای کودکان را کشته است و… هماکنون میلیونها کودک کار در ایران وجود دارد و هیچ دادرسی ندارند. در حالی که بازنشستگان ایران از جمله شعار میدهند: «اگر یک اختلاس کم بشه مشکل ما کم میشه». چرا کسانی که به سرنوشت کودکان «بچههای کمپ اشرف»، اینقدر دل میسوزانند و حساس هستند درباره کودککشی و کودکآزاری جمهوری اسلامی و کودکان کار ایران فیلم نمیسازند و مطلب نمینویسند؟!
البته ناگفته نماند انتقاد به سازمان مجاهدین خلق ایران و سایر نیروهای چپ و راست اپوزیسیون و همچنین فعالان فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، حق طبیعی همگان است. هیچکس و هیچ چیزی مقدس نیست که نتوان به آن انتقاد داشت. اما انتقاد با تهمت و افترا و دروغ و ترور یکسان نیست و زمین تا آسمان تفاوت بین آنها وجود دارد بهخصوص درباره ادعاهای جریانهایی که مشکوک به همکاری با جمهوری جهل و جنایت و ترور و اختلاسگر و فاسد اسلامی هستند.
مدتهاست که قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، نمایش مضحکی را علیه سازمان مجاهدین خلق ایران راه انداخته است. روز سهشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲، اعلام کرد که: «سازمان ثبت احوال ایران، برای اعضای سازمان مجاهدین خلق بهدلیل برگزاری جلسه دادگاه غیابی آنها کد ملی صادر کرده است».
همزمان با برگزاری جلسه اول این دادگاه غیابی برای ۱۰۵تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق، رسانههای حکومتی خبر دادند برای برخی افراد که سالها در ایران حضور ندارند، کد ملی صادر شده است.
تصاویری که از این جلسه دادگاه منتشر شده، نشان میدهد که مقابل نام مسعود و مریم رجوی و مهدی ابریشمچی کد ملی نوشته شده است.
قوه قضاییه در توضیحی درباره این اتفاق اعلام کرد که: «بر اساس قانون آیین دادرسی کیفری درج شماره ملی متهمان الزامی بوده و به «اصرار دادگاه»، سازمان ثبت احوال «بر اساس مشخصات متهمان» برای آنها شماره ملی صادر کرده است». این تصمیم در حالی است که اغلب افرادی که قوه قضاییه دادگاه آنها را برگزار کرده است، اوایل دهه ۱۳٦۰ از ایران خارج شدند و نخستین کارتهای ملی برای شهروندان ایرانی در سال ۱۳۸۷ صادر شد.
دادگاه کیفری یک استان تهران همچنین در نخستین جلسه محاکمه این افراد اعلام کرد: «با «نشر آگهی» در روزنامههای کیهان و جام جم از متهمان خواسته که وکلای خود را انتخاب و به دادگاه معرفی کنند و سپس پنج عضو کانونهای وکلای دادگستری را بهعنوان «وکیل تسخیری» آنها انتخاب کرده است».
در این جلسه دادگاه، دادستان کیفرخواستی را خواند و (تشکیلات مجاهدین خلق) را متهم ردیف اول و مسعود رجوی، مریم رجوی و مهدی ابریشمچی را به ترتیب متهمان ردیف دوم تا چهارم اعلام کرد.
فستیوال فیلم یوتبوری آغاز به کار کرده است و امسال میزبان فیلم «بچههای کمپ اشرف» است. این فیلم روایت ماجرای کودکانی است که توسط سازمان مجاهدین خلق در دهه نود میلادی به سوئد فرستاده شدند.
البته این فستیوال چندان خوشنام نیست از جمله در سال ۱۳۹۴-۲۰۱۶، قرار بود فیلم «محمد رسولالله» را در جشنواره فیلم گوتنبرگ سوئد، نشان دهد.
در این دوره هم چهار فیلم ایرانی برای برنامههای گوناگون جشنواره انتخاب شده بودند. یکی از این فیلمها، فیلم «محمد رسولالله» بود که توسط مؤسسه «نور تابان» وابسته به «بنیاد مستضعفان» جمهوری اسلامی ساخته شده است. این فیلم، یک فیلم کاملاً تبلیغاتی – ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی است.
در ان زمان، جمعی از فعالان عرصه فرهنگ و هنر ساکن سوئد، طی نامه سرگشادهای به نمایش این فیلم و فراهم کردن امکانات تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی در این جشنواره اعتراض کردند. خبر و متن آن نامه اعتراضی، بهطور گستردهیی در رسانهها، مطبوعات و رادیوها انعکاس یافت. بیش از پنجاه روزنامه و نشریه، از مهمترین و معتبرترین روزنامههای سوئد گرفته تا روزنامههای محلی و رادیوها، متن این نامه اعتراضی و مباحث مندرج در آن را به آگاهی عمومی رساندند.
این حرکت اعتراضی سبب شد تعداد کمی به تماشای نمایش فیلم «محمد رسولالله» بروند.
سفارت جمهوری اسلامی در جهت خنثی کردن تأثیر نامه اعتراضی، و برای خالی نماندن سالنهای نمایش و حفظ وجهه فرهنگی-هنری ارتجاعی و کسب آبروی نداشته خود، اقدام به پیش خرید تعداد زیادی از بلیطهای نمایش فیلم کرد، و آنها را از طریق عوامل خود در دانشگاه صنعتی چالمرز و انجمنهای اسلامی، رایگان پخش کرد.
فیلم «سرهنگ ثریا» (colonel soraya)، یکی از فیلمهای مهم جشنواره چهل و یکم جمهوری اسلامی بود. لیلی عاج یکی از فیلم اولیهای آن جشنواره، با دستمایه قرار دادن موضوع پادگان اشرف مقر سازمان مجاهدین خلق است.
جلیل شعبانی تهیهکننده سرهنگ ثریا پیش از این نیز از فیلم اولیها حمایت کرده و سال ۹۹ فیلم منصور را که به زندگی سرلشگر ستاری میپردازد، بهعنوان تهیهکننده حکومتی در کارنامه دارد.
بهنظر میرسد که فیلم سرهنگ ثریا نیز یکی از سفارشات نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران علیه سازمان مجاهدین خلق ایران است. این فیلم، محصول سازمان هنری رسانهیی اوج است که از زاویهیی متفاوت به حضور سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف میپردازد. ظاهراً داستان مادری است که فرزندش به پادگان اشرف سازمان مجاهدین خلق رفته است و مادر تلاش خود را برای برگرداندن او انجام میدهد. این فیلم سینمایی اولین ساخته سینمایی لیلی عاج است.
لیلی عاج متولد ۱۳۵۷ است؛ نمایشنامهنویس و کارگردان که مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات نمایشی دارد. او دوره فیلمسازی را در انجمن سینمای جوانان جمهوری اسلامی گذرانده است.
جمهوری اسلامی «سخاوتمندانه»، جایزههایی را به فیلم «سرهنگ ثریا» اختصاص داده است:
سیمرغ بلورین گوهرشاد – جایزه ویژه وزیر ارشاد – چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر – ۱۴۰۱
لیلی عاج دیپلم افتخار بهترین فیلم اول – چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر – ۱۴۰۱...
نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در دهه ۹۰، توجه بسیاری برای تخریب سازمان مجاهدین خلق در قالب ساخت فیلمهای مختلف کردهاند. بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان فیلمسازانی هستند که به بخشی از تحریف تاریخ سازمان مجاهدین خلق در آثارشان اشاره کردند.
به گزارش خبرگزاری مهر جمهوری اسلامی ایران، ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، «لیلی عاج» یکی از کارگردانان فیلم اول در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر است که برای اولین تجربه سینمایی خود یکی از سوژههای مهمی که چند سالی است سینمای ایران به آن میپردازد، انتخاب کرده است. این کارگردان که تا پیش از این بهعنوان کارگردان و نویسنده در تئاتر فعالیت میکرده است، اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «سرهنگ ثریا» و با نگاهی دیگر به اتفاقاتی که به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی سازمان «منافقین» طی این سالها رقم زدهاند، میپردازد. اتفاقاتی که بهصورت گسترده نه جامعه بلکه خانوادههایی که فرزندانشان بهنوعی عضو این سازمان شدهاند را تحت تأثیر قرار داده است...
جمهوری اسلامی ایران، ۴۵سال است نه تنها فعالان و اعضا و هواداران سازمانها و احزاب مخالف خود را تهدید و تعقیب میکند و در داخل آنها را هم در خیابانها و هم در زندانها بهقتل میرساند و هم در خارج کشور، آنها را ترور میکند تا رعب و وحشت در جامعه بیافریند و کسی جرأت مخالفت با حکومت را به خود ندهد.
سرمایهگذار و صاحب اصلی فیلم «سرهنگ ثریا»، سازمان هنری رسانهیی اوج است. سازمان هنری رسانهیی اوج مؤسسهای شبهدولتی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۹۰ تأسیس شد. هزینه و اعتبارات تولیدات این مؤسسه با حمایت سپاه پاسداران تأمین میشود. این سازمان در زمینه تولید محصولات فرهنگی مطابق جهتگیریهای جمهوری اسلامی ایران در بخشهای مختلف مانند سینما، تئاتر، موسیقی، گرافیک و تبلیغات شهری فعال است. بهگفته بنیانگذاران آن اهداف این سازمان ایجاد بستری برای شناسایی، آموزش و جهتدهی نیروهای مستعد انقلابی در عرصههای مختلف هنری و رسانهیی و نیز فراهم کردن زمینه تولید و توزیع محصولات همسو با انقلاب اسلامی میباشد.
مسلم است که هر انسان بالغی آزاد است عضو و فعال و هوادار جنبش اجتماعی، سازمان و حزب سیاسی و یا نهادی باشد که به آن علاقهمند است. و یا علاقه دارد عضو هیچکدام از آنها نشود باز هم آزاد است. حکومت به هیچوجه حق ندارد مانع این انتخاب آزادانه و آگاهانه انسانها شود و یا آنها را مجبور نماید عضو نهادهای حکومتی و حامی سیاستها و اهداف دولت شوند. همچنین هر انسانی حق دارد محل زندگی و مسیر مبارزه خود را آزادانه انتخاب کند و فرقی نمیکند که این محل اردوگاه سابق اشرف در عراق و یا اکنون در آلبانی باشد و یا مقرهای احزاب کرد در کردستان عراق و یا هر جای دیگری از جهان. بهعلاوه جمهوری تلاش میکند با ساختن فیلم و سریال و انتشار کتاب و جزوههای چندشآور و دروغین نیروهای مخالف خود را «بدنام» کند در حالی که همگان آگاهند خود جمهوری اسلامی به حدی در نزد افکار عمومی مردم ایران و منطقه و جهان منفور و وحشی است که هر گونه تلاشش در این راستا به ضد خودش تبدیل میگردد و در اینجا فیلمها و سریالهایی که بر علیه سازمان مجاهدین خلق ایران ساخته بهنظرم به نفع این سازمان تمام شده است و نه به ضرر آن. چرا که دستکم بخش آگاه و نیروی جوان جامعه بهخوبی میداند که جمهوری اسلامی ایران یکی از جانیترین و دروغترین و شیادترین و دزدترین حکومتهای جهان است و کسی به گفتهها و ادعاهای آن باور ندارد. بهعلاوه مادر و یا پدری که احیاناً علیه فرزند خود که عضو فلان سازمان اپوزیسیون است حرف میزند و مخالفت میکند اولاً در یک جامعه خفقانآور چنین موضعی را میگیرد تا دچار مشکل نشود. دوما، چه در حکومت پهلوی و چه در جمهوری اسلامی کم نیستند فرزندانی که بر علیه والدین خود شوریدهاند. بسیاری از فرزندان همین آخوندها مفتخور و متجاوز و آدمکش در درون نیروهای اپوزیسیون و از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران و سایر سازمانهای چپ و کمونیست حضور فعالی دارند. برای نمونه، ملاحسنی نماینده امام در ارومیه بود که فرزند خودش در همین جمهوری اسلامی دستگیر کرد و با توصیه خود وی نیز اعدام شد چرا که عضو چریکهای فدایی خلق ایران بود و …
در این میان، روشن است که فعالیت اصلی مراکز بهاصطلاح «فرهنگی»، مساجد، کنسولگریها و سفارتخانههای جمهوری اسلامی در خارج کشور، خنثی کردن فعالیتهای اپوزیسیون و بدنام کردن آنهاست.
در سوئد هم، همانطور که در بالا اشاره شد سفارت جمهوری اسلامی ایران در پشت از جمله انجمن نجات و جشنواره فیلمهای یوتبوری، قرار دارد و آنها را لانسه میکند. به همین دلیل، هر گونه نزدیکی به چنین مراکز بهاصطلاح «فرهنگی» و یا حضور در مجامع و نشستها و برنامههای آنها، آگاهانه و یا ناآگاهانه چشم بستن به جنایتهای جمهوری اسلامی تبهکار و بچهکش و بهنوعی حمایت از آن است.
در حکومت پهلوی، امور مربوط به سانسور فیلم، توسط وزارت فرهنگ و هنر متمرکز صورت میگرفت. اما بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و با قدرتگیری جمهوری اسلامی به رهبری خمینی، هر چند این وظیفه به وزارت ارشاد اسلامی محول شد، اما سیستم اداره سینمای ایران به تدریج شکل مافیایی به خود گرفت. علاوه بر اینکه دزدی و فساد و تبعیض بهشدت بر آن حاکم شد و مؤسسات و اموال سینماها و استودیوهای فیلمسازی در اختیار بنیاد مستضعفان، حوزه هنری تبلیغات اسلامی و انجمن دفاع مقدس، قرار داده شد و مهمتر از همه، نهادهای امنیتی نیز بهشدت در کار تهیه و تولید و پخش و نمایش فیلم فعالتر شدند و مهمترین عرصه فعالیتشان نیز تبلیغ و ترویج سیاستها و اهداف و ایدئولوژی ارتجاعی حکومت و تحریف تاریخ ایران و ضربه زدن به مخالفان و منتقدان و نیروهای اپوزیسیون است.
در سالهای اخیر، بهویژه در سال ۱۴۰۱، اکثریت مردم ایران با صدای بلند حکم رفتن جمهوری اسلامی را در خیابانها اعلام کردهاند بنابراین، مردم در اجرای این حکم خود بسیار جدی و پیگیر هستند. آنها از هر فرصتی استفاده خواهند کرد تا این حکومت جانی را راهی همان گورستان تاریخ کنند که ۴۵ سال پیش حکومت دیکتاتوری پهلوی را فرستادند! بنابراین، جمهوری اسلامی ایران محکوم به نابودی است و در سراشیبی سقوط قرار دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر