۱۴۰۲ دی ۲۸, پنجشنبه

«گلریزان همیاری»؛ از فراخوان «سارینا» تا گیتار «شمیم»

 

«گلریزان همیاری»؛ از فراخوان «سارینا» تا گیتار «شمیم»

همیاری با سیمای آزادی...
همیاری با سیمای آزادی...

بیست‌و هشتمین «برنامهٔ گلریزان همیاری» اگر چه به‌ظاهر کمکهای نقدی به سیمای آزادی، تلویزیون ملی ایران بود اما به اندازه یک کتاب قطور حرف‌های ناگفته دارد؛ حرف‌هایی که برجوشیده از ناب‌ترین احساسات انسانی هستند.

یکی از ویژگیهای انسان که عامل دوام او در مقام انسانی است، پرداختگری است؛ پرداخت برای یک آرمان والا؛ پرداخت برای تضمین استمرار حیات دیگران؛ پرداخت برای اعتلای جامعهٔ انسانی. این پرداخت وقتی به سلک یک آرمان درمی‌آید از پرداخت‌کننده، مرتبتی در حد و اندازه یک «شهید» می‌سازد.

قرآن، مجاهدین، را کسانی می‌داند که با «مال»ها و «جان» هایشان پیکار می‌کنند. مال، تمثیلی از هر آن دارایی است که آدمی با بذل جانمایهٔ خود در زندگی تحصیل می‌کند. جان، تمامت وجود آدمی است که برای یک آرمان نثار می‌شود.

 

ساعتها صف‌کشیدن برای «پرداخت»

در همیاری بیست‌و‌هشتم، یاران و پشتیبانان مقاومت ساعت‌های متمادی در پشت خط صف‌کشیده بودند تا نوبت به آنها برسد. یکی از همیاران چه خوب گفت:

«پارسال ۴ روز پشت خط بودم امسال زودتر وصل شدم راستی این چه رازی هست که برای پرداخت سرمایه و پس‌انداز خود برای کمک پشت خط می‌ایستیم. این راز همراهی با مبارزینشان هست برای استقرار حکومت مردم‌سالاری»

این صف با تمامی صف‌های موجود در جهانی که با ترازوی پول و منافع شخصی سنجیده می‌شود، فرق داشت. هر کس که با خط سیمای آزادی تماس گرفت، آمده بود تا چیزی بپردازد. عرف و عادت این است که صف می‌بندند تا چیزی بگیرند و به جایی برسند.

این صف‌کشیدنها گویی تداعی‌کنندهٔ «صفا کانهم بنیان مرصوص» بود؛ همان که خدا آن را دوست دارد؛ همان که تفسیری از تشکیلات پولادین فرزندان انقلابی ایران است.

 

«پرداختگری» انسان را زیبا می‌کند

انسان در لحظهٔ پرداخت زیبا می‌شود. این زیبایی به تمام گفتار و کردار او سرایت می‌کند. از این رو کلامش طلایی می‌شود و در جانها رسوخ می‌کند. برمی‌انگیزاند و تکان می‌دهد. او در لحظهٔ پرداخت داراترین دارایان است. شاید به همین دلیل بود که «سارینا» از دختران شورشی ایران، با این‌که پولی در جیب نداشت با سیمای آزادی تماس گرفت و خواهان آن شد که هر کس که صدای او را می‌شنود به سیمای آزادی کمک کند.

صدای سارینا در قلب و ضمیر کسانی که او را شنیدند، طنین انداخت. آنها به نام او به سیمای آزادی کمک کردند. دارایی سارینا، قلبی پاک و انگیزه‌ای برآمده از احساس مسئولیت عمیق بود. این همان دارایی است که انقلاب دموکراتیک مردم ایران به آن نیازمند است.

نسل‌هایی که روزهای منتهی به ۲۱و ۲۲بهمن ۱۳۵۷ را دیده‌اند، از آن روزها با غرور و نیکی یاد می‌کنند. آن روزها روزهایی بودند که کسی به فکر منافع شخصی خود نبود. کسی جان خود را عزیزتر از دیگران نمی‌دانست. درهای خانه‌ها همیشه بر روی قیام‌آفرینان باز بود. در صف‌های طویل دریافت نفت، همه نوبت خود را به هم می‌دادند. مهربانی، همدلی و نثار، جای بخل، حسد و به فکر خود بودن را گرفته بود.

در بیست‌و‌هشتمین گلریزان همیاری، بارقه‌های چشمگیر این همدلی و نثار را دیدیم.

سیمای آزادی، بهانهٔ تجلی این همدلی و هم‌نفسی بود. هر کس آمده بود چیزی بدهد تا الماس شب‌تاب سیمای آزادی را در تاریک‌ترین شب‌های این میهن فروزان نگهدارد. در چشم پرداخت‌کنندگان و نیز مخاطبان سیمای آزادی، پرداخت «سارینا» همان اندازه زیبا و ارزشمند بود که پرداخت میلیون دلاری «آذر و بهزاد». گویی کسی در این پرداختها «پول» نمی‌دید، دستی را می‌دید که در حال پرداخت است. گرمای قلبی را حس می‌کرد که عزیزترین دارایی خود را به این مقاومت می‌بخشد.

این‌گونه است که گیتار به فروش رفتهٔ «شمیم»، دختر دانشجوی تهرانی برای کمک به فروزان ماندن سیمای آزادی، ارزشی برابر با تمام دارایی‌های جهان یافت (۱).

 

عشق مشترک؛ قلک مشترک

یکی از زیبایی‌های این همیاری، کمکهای جمعی بود که یکی از یاران مقاومت به‌نمایندگی از دیگران آن را اعلام می‌کرد. این پرداخت‌های عاشقانه همه در یک قلک می‌ریخت؛ قلکی مشترک که همگان را از آن سهمی است. ویژگی ثابت همهٔ پرداخت‌کنندگان، بدهکاری، فروتنی و احساس دین بود. این‌چنین پرداختهایی از لحظهٔ پرداخت در بی‌نهایت ضرب می‌شد و به پرداخت‌کننده باز می‌گشت؛ زیرا او را با دنیایی زیبا و عشقی مشترک پیوند می‌داد. از این رو همیاری بیست‌و‌هشتم، تجلی زیبایی‌های این مقاومت بود.

 

همیاری بیست‌و‌هشتم و یاد یاران خاموشی‌ناپذیر

کسانی که تماس می‌گرفتند یاد شهیدان، قهرمانان، پشتیبانان صدیق و جان‌باختگان سرفراز این مقاومت را گرامی می‌داشتند. از غلامرضا تختی، علی صارمی، محمدعلی حاج‌آقایی... صمد امامعلی، مسعود فرشچی گرفته تا هنرمندانی مانند مرضیه، مرجان و عماد رام انگار آنها نیز در این حماسهٔ ماندگار مردم ایران حضور داشتند.

آقای شیخی وقتی تماس گرفت از زنده‌یاد «معصومه جوشقانی» یاد کرد که در همیاری ۲۴ متعهد شده بود که دوهزار یورو کمک کند و به دخترش سارا گفته بود که این پول را پرداخت کند. در لحظهٔ متعهدشدن، با این‌که این پول را نداشت ولی گفته بود تلاشش را می‌کند تا آن را فراهم کند.

در یک‌کلام، آنچه در همیاری بیست‌و‌هشتم با سیمای آزادی گذشت، رژه‌ای از قدرت، حقانیت، ریشه‌داری و اصالت این مقاومت بود.

اگر می‌خواهیم ارزیابی و سنجشی از این مؤلفه‌ها داشته باشیم، باید آن را در صدای گریان و تأثیرگذار یک عضو کانون شورشی، (غزال از اصفهان) بیابیم. او گفت:

«من خیلی دلم می‌خواست کمک کنم اما شرایط اقتصادی بسیار دردناک است و من هم به‌عنوان کانون شورشی می‌خواهم سهمی داشته باشم و دل مادران داغدار رو شاد کنم باز هم از سیمای آزادی تشکر کنم که صدای ما را منعکس می‌کند. مردم ایران به این رژیم تن نمی‌دهند.»

 

پانوشت: 

(۱) اشاره به تماس «شمیم» با برنامهٔ همیاری با سیمای آزادی:

«سلام به عزیزان مجاهدم من شمیم هستم از تهران. دانشجو هستم و می‌خواستم شهریه این ترم دانشگاهم را تقدیم سیمای آزادی کنم؛ چون به‌طور واقعی به این ایمان دارم که هیچ چیز مقدس‌تر از این نیست که برای آزادی ایران همه چیزمان را بگذاریم؛ البته بگویم من گیتارم را هم برای همین فروختم تا بتوانم تا جایی که در توانم هست کمک کنم. ۴میلیون تومان تقدیم گلریزان همیاری می‌کنم. خدا را شکر می‌کنم یارانی دارم مثل خودم از جانشان برای این مبارزه و فعالیت مایه می‌گذارند؛ با این‌که خوب می‌دانیم چقدر ممکن است برایمان گران تمام شود.»

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر