۱۴۰۲ بهمن ۶, جمعه

ایران، اختاپوس و حدود قدرت

ایران، اختاپوس و حدود قدرت

 تصمیم آمریکا و اسرائیل برای ردیابی فرماندهان سپاه پاسداران و کشف محل استقرار آن‌ها در سوریه و لبنان، فرماندهانی که مانند بازوهای اختاپوس گروه‌های نیابتی ایران را مدیریت می‌کنند، نشان‌دهنده بکارگیری سیاستی متفاوت برای جلوگیری از توسعه‌طلبی از کنترل خارج شده تهران در منطقه است.

در این راستا، مواضع ایران در سوریه و لبنان بارها هدف قرار گرفت که در آخرین مورد، پنج حمله به محله مزه در دمشق، پایتخت سوریه، انجام شد. با توجه به ادامه این حملات، آیا ایران مجبور خواهد شد حضور و فعالیت‌هایش در سوریه را کاهش دهد و آیا مخالفان تهران می‌توانند از طریق این جنگ متقابل، سرانجام بازوهای ایران را قطع و جاه‌طلبی‌ سیری‌ناپذیر آن را مهار کنند؟

به نظر می‌رسد تهران با هدف تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای کوبنده که از نظر سیاسی، ایدئولوژیکی و نفتی بر منطقه و تصمیم‌گیری‌های آن کنترل داشته باشد، در حال تسریع و گسترش عملیات است. مساله اصلی این است که گروه‌های نیابتی ایران که از زمان تاسیس آن‌ها حدود ۴۰ سال می‌گذرد، فعالیت‌هایشان را از بیروت با عملیات محدود آدم‌ربایی آغاز کردند؛ سپس سفارت آمریکا را منفجر کردند و با گذشت زمان به قدرتمندترین سلاح ایران در درگیری‌های پایان‌ناپذیر منطقه تبدیل شدند.

هرگاه تهران درصدد گسترش قدرت و نفوذ گروه‌های نیابتی‌اش مانند حزب‌الله لبنان، حوثی‌های یمن «انصارالله»، شبه‌نظامیان عراق و جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی برمی‌آید، اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای منطقه را با چالش روبرو می‌کند و آن‌ها را در محاصره قرار می‌دهد. مشکل اینجا است که چگونه می‌توان با گروه‌های مسلح محلی که اختیار تصمیم‌گیری ندارند و بین غیرنظامیان پنهان می‌شوند، مبارزه کرد؟ آیا می‌توان به امید شکست شبه‌نظامیان با روش‌های قبلی با آن‌ها مبارزه کرد؟ البته داشتن قدرت به معنای استفاده از آن نیست؛ چرا که قدرت دارای محدودیت‌هایی است. به همین دلیل قدرت‌های بزرگ با اینکه به قابلیت‌های مخرب وحشتناکی مجهزند، تنها با توجه نیازها و وضعیت درگیری از آن‌ها استفاده می‌کنند.

امروز واشینگتن به این باور رسیده که شتاب جمهوری اسلامی ایران در توسعه‌طلبی و شعله‌ور کردن آتش جنگ به مرحله پرخطری رسیده است. در سیاست تهران برای استفاده از گروه‌های نیابتی، دو تحول مهم روی داده که هم از لحاظ قدرت و هم از نظر فاصله (با اسرائیل و نیروهای آمریکایی)، پا را از حد متعارف فراتر گذاشته است. حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل عملیاتی بزرگ‌تر از حد معمول بود. به همین دلیل، اسرائیل آن را برای موجودیتش یک تهدید تلقی کرد. حملات حوثی‌ها به خطوط کشتی‌رانی بین‌المللی در دریای سرخ هم اقدامی بی‌سابقه است و عصر جدیدی از کشمکش را در منطقه آغاز کرده است. اما این کشمکش چقدر هزینه خواهد داشت؟ آیا تهران به غیر از دستیابی به توانایی هسته‌ای، خواسته‌های دیگری هم دارد و آیا ایران به گسترش نفوذش در برخی از حوزه‌ها اکتفا می‌کند؟

انعقاد برجام نشان داد که هدف اصلی ایران دستیابی به انرژی هسته‌ای نبود و این واقعیت را برملا کرد که توسعه‌طلبی ایران هیچ محدودیتی ندارد. تحولات چند دهه گذشته ثابت کرد که تلاش برای درک رژیم ایران و رفتار آن فرایند دشواری است. عملیات اخیر یا سایر عملیاتی که انجام دادن آن‌ها به تهران نسبت داده می‌شود، ممکن است دلیلی برای تشدید تنش بین‌المللی علیه ایران باشد. باید یادآور شد که به‌رغم موفقیت‌‌هایی که ایران کسب کرده است، قدرتش همچنان محدودیت‌هایی دارد و امروز تهران خود را با طرف‌های متعددی مواجه کرده که به ظهور چالش‌های تازه‌ و بی‌سابقه‌ای منجر شده است.

حمله موشکی پاکستان به قلمرو ایران تحولی خطرناک است که ابعاد آن هنوز ناشناخته و مرموز است. پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا پاکستان این حمله را انجام داد و این اقدام چه پیامدهای به دنبال خواهد داشت؟ به‌ویژه اینکه هر دو کشور پاکستان و ایران در رد فعالیت‌های جدایی‌طلبانه بلوچستان موضع مشترکی دارند و در مقابله با جدایی‌طلبان با هم همکاری‌های بسیاری داشته‌اند.

همچنین به‌رغم برتری نظامی ایران در برابر عراق، حملات موشکی ایران به اقلیم کردستان در شمال عراق، جبهه درگیری جدیدی را باز کرد. افزون بر آن، اسرائیل به‌مثابه یک خرس زخمی و بیدادگر، به گروه‌های نیابتی اطرافش به عنوان یک تهدید وجودی واقعی نگاه می‌کند، نه اینکه آن‌ها را صرفا وسیله‌ای برای فشار و مذاکره بداند و همین امر به افزایش سرعت تنش و رویارویی منجر می‌شود.

هرچند جنگ‌های‌ نیابتی تحول جدیدی محسوب نمی‌شوند، جنگ‌های نیابتی ایران مدت‌ها است ادامه دارند و به شبکه‌های متعددی در نقاط مختلف منطقه گسترش یافته‌اند. این جنگ‌ها وضعیتی مزمن و متلاطم ایجاد کرده و باعث گسترش نفوذ ایران در سراسر منطقه شده‌اند. ادامه این جنگ‌ها ایران را قادر کرد تا خود را به دریای سرخ و دریای مدیترانه برساند، حوزه نفوذش را در منطقه گسترش دهد و بسیاری از مناطق شمالی جهان عرب (سرزمین شام) را به تسلط درآورد.

هرگاه تهران با درگیری مواجه‌ می‌شود، بدون اینکه متحمل خسارت و آسیب بزرگی شود، در موقعیتی قوی‌تر ظاهر می‌شود. این واقعیت در جنگ کنونی غزه به‌رغم بزرگی جنگ و ویرانی‌های بی‌شمار آن، کاملا مشهود است؛ موضوعی که می‌تواند جسارت فزاینده اسرائیل در بمباران مواضع ایران و ترور مکرر شخصیت‌های مشهور جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه در داخل و خارج این کشور را که از دهم اکتبر گذشته آغاز شد، توضیح ‌دهد. در جنگ همه‌جانبه‌ کنونی میان ایران و اسرائیل، احتمال هر تحولی وجود دارد و ممکن است این درگیری به جنگی بزرگ‌تر از جنگ غزه منتهی شود.

اسرائیل و ایران مستقیم با هم مقابله نخواهند کرد و عملیات حوثی‌ها در دریای سرخ خشم کشورهای دوست ایران از جمله چین را برانگیخته، آن هم در حالی که جنبش حماس تحت فشار زیادی قرار دارد و سرگرم دفاع از خود است. بنابراین، ایران برای پاسخ به حملات اسرائیل جز فعال کردن نقش حزب‌الله و گشودن جبهه دیگری در شمال اسرائیل، چاره‌ای ندارد.

با آنکه اسرائیل ده‌ها بار به مواضع ایران حمله کرد، حومه جنوبی بیروت را هدف قرار داد و اعضای برجسته حزب‌الله و افسران رابط حماس را ترور کرد، ایران به‌رغم وجود زرادخانه نظامی بزرگی که حزب‌الله روی آن خوابیده است، از پاسخ دادن به اسرائیل خودداری کرد.

با وجود اقدام‌های تحریک‌آمیز اسرائیل، تهران نمی‌خواهد مهم‌ترین سلاحش یعنی حزب‌الله را در معرض خطر قرار دهد، چرا که جمهوری اسلامی به این گروه نیابتی‌ که نه‌ تنها نماینده ارتش آن در سوریه است، بلکه لبنان را هم با آن کنترل می‌کند، بسیار نیاز دارد. از سوی دیگر، جنگ خشونت‌آمیز غزه حماس را به‌شدت تضعیف و در عوض، اهمیت حزب‌الله را در موازنه قدرت بین ایران و اسرائیل دوچندان کرده است.

بنابراین اگر جنگی با لبنان آغاز شود، حزب‌الله با تهدیدی مواجه می‌شود که در طول ۴۰ سال گذشته و از زمان حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ با آن روبرو نشده است. این در حالی است که به نظر می‌رسد اسرائیل تحت رهبری نتانیاهو از نظر روانی آماده راه‌اندازی چنین جنگی است تا درگیری با ایران را به حداکثر برساند و در عین حال، از رویارویی مستقیم با ایران اجتناب کند؛ چرا که اسرائیل برای مقابله مستقیم با ایران نیازمند حمایت آمریکا است اما دولت جو بایدن به دلیل ترس از وقوع خطرات پیش از انتخابات، ترجیح می‌دهد به جای رفتن به سمت رویارویی‌های بزرگ به رویارویی‌های محدود اکتفا کند.

باید این واقعیت را درک کرد که اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر، سیاست متفاوتی را دنبال می‌کند و با روشی تهاجمی‌تر وارد عمل می‌شود. از آنجا که حضور حدود ۲۰۰ گروگان مانع از آغاز جنگ نشد، بعید به نظر می‌رسد که اسرائیل برای دادن امتیاز یا توقف جنگ تمایلی داشته باشد. علاوه بر آن، به نظر می‌رسد اسرائیل می‌خواهد مصر را در ارتباط به منطقه حائل فیلادلفیا به چالش کشد و به درخواست‌های سعودی مبنی بر اینکه روند مذاکره برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را تا زمان متوقف نشدن جنگ ادامه نمی‌دهد، پاسخ دهد.

منبع: «الشرق‌الاوسط»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر