حسن روحانی؛ همه فراز و فرود یک مقام سیاسی و امنیتی
خبر کوتاه بود. حسن روحانی، از چهرههای سرشناس و موثر جمهوری اسلامی، برای نامزدی ششمین دور انتخابات مجلس خبرگان رهبری «رد صلاحیت» شده است و به جمع روسای جمهور پس از انقلاب پیوست که صلاحیت نامزدی ندارند.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ عباسعلی کدخدایی، عضو حقوقدان شورای نگهبان، از حسن روحانی خواسته بود تا خبر رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی را به او برساند. آقای روحانی بهشوخی گفته بود «رد صلاحیت آقای هاشمی را من باید به ایشان بگویم، رد صلاحیت مرا چه کسی به من خواهد گفت؟»
ده سال بعد، بنا به وبسایت حسن روحانی، کسی این بار واسطه نشده و او پیش از آنکه وزارت کشور به شکل رسمی نتیجه را اعلام کند، از طریق «یکی از مقامات شورای نگهبان» مطلع شده است.
با اعلان این خبر، یکی دیگر از انقلابیون از قطار انقلاب به طور رسمی پیاده شد و پایانی زد بر گمانهزنیها و احتمالات درباره آینده سیاسی این مقام پرسابقه.
حسن روحانی در بیانیهای که دیروز منتشر کرد، رد صلاحیتاش را «با انگیزههای سیاسی» مرتبط دانست و نوشت که این افراد «نه مالک انقلاب و کشورند و نه صلاحیت تعیین مصالح کشور و سلب صلاحیت از خدمتگزاران صدیق و دلسوز کشور را دارند».
او همچنین با اشاره به حذف «هزاران» نفر از نامزدها در جریان بررسی صلاحیتها، گفت «حدس» میزده که رد صلاحیت شود و «دیگر تردیدی نمیماند که اقلیت حاکم، رسماً و علناً کاهش حضور مردم در انتخابات را میخواهند».
رد صلاحیت حسن روحانی، بر خلاف رد صلاحیت اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، فعالان سیاسی را شوکه نکرد. پیشتر آقای روحانی گفته بود هدفش از نامنویسی در مجلس خبرگان گرم کردن فضای «سرد» انتخابات و افزایش مشارکت است.
آقای روحانی درباره چرایی نامزدیاش گفته بود: «من که ۲۵ سال است عضو خبرگان هستم، بعد از ۲۵ سال به چه دلیل ثبتنام نکنم؟ اگر حوادث سال گذشته رخ نمیداد و کشور امن و آرام و آسوده بود شاید خیلی احساس وظیفه نمیکردم که ثبتنام کنم».
رد صلاحیت حسن روحانی جنبههای زیادی از نظر سیاسی و اجتماعی دارد. انتخابات خبرگان برای آقای روحانی دستکم فرصت مهمی بود که پس از دو سال بتواند به طور رسمی به انتقاد شدید دستگاه رسانهای حکومت، آیتالله خامنهای و اعضای دولت ابراهیم رئیسی، که عملکرد او را آماج انتقاد کردهاند، پاسخ دهد و از کارنامهاش دفاع کند اما این فرصت از او گرفته شد.
جواد کریمی قدوسی، نماینده اصولگرای مجلس، در واکنش به رد صلاحیت آقای روحانی در شبکه ایکس نوشت: «کسی که استعداد و اراده سقیفهسازی را داشت توسط شورای محترم نگهبان رد صلاحیت شد.» اشاره آقای کریمی قدوسی به نگرانی حکومت از دوقطبی شدن انتخابات است و تاثیر حضور امثال آقای روحانی در مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر آینده جمهوری اسلامی.
«سقیفه بنیساعده» به ماجرای انتخاب جانشین پیامبر اسلام برمیگردد که شیعیان معتقدند جانشینی حق امام اول شیعیان بود اما در سقیفه روند تغییر کرد و مسلمانان با ابوبکر بیعت کردند.
حسن روحانی و منبر «ساطوریه»
حسن فریدون یا همان حسن روحانی، معروف به «شیخ دیپلمات»، از شناخته شدهترین چهرههای سیاسی و امنیتی در جمهوری اسلامی است. او در ۲۱ آبان ۱۳۲۷، در شهرستان سرخه از توابع استان سمنان به دنیا آمد.
پس از تحصیلات ابتدایی، در سال ۱۳۳۹ دروس حوزوی را ابتدا در حوزه علمیه سمنان آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. در وبسایت حسن روحانی اشاره شده که دروس حوزه را تا اجتهاد گذرانده است و در دانشگاه تهران در رشته حقوق هم تحصیل کرده و دکترای حقوق از دانشگاه کلدونیان گلاسگو دارد.
حسن روحانی در کتاب خاطراتش می گوید پیش از انقلاب ایران به دلیل ممنوع بودن فعالیت سیاسی، در منبرها با اسمهای مختلف سخنرانی و مردم را دعوت به قیام و به نوعی خشونت علیه نظام شاهنشاهی میکرد.
آقای روحانی در خاطراتش به یکی از سخنرانیهایش در پیش از انقلاب در مراسم درگذشت پدر علیاکبر ناطقنوری، روحانی محافظهکار و رئیس پیشین مجلس ایران، در مسجد ارک تهران اشاره دارد و میگوید در این سخنرانی روایتی از امام یازدهم شیعیان نقل میکند: «اگر برای مقابله با افراد بدعتگذار اسلحه نداشتی، با سنگ به سرش بکوب».
آقای روحانی درصفحه ۴۲۲ خاطراتش نوشته است: «به مردم گفتم در شرایطی که مردم اسلحه ندارند اما سنگ که در اختیار است، مردم چرا سنگ را برنمی دارید؟ یا روایت دیگری نقل کردم امام عسگری به یکی یارانش گفته است با ساطور "یک شرور خطرناک" را بکشند و آن منبر معروف به "منبر ساطوریه" شد».
بنا به گفته آقای روحانی، این روایتها برای کسانی مانند مرتضی مطهری، اسلامشناس و مسلط به احادیث، تازگی داشته و آقای مطهری از او پرسیده بود که «این روایات را از کجا آوردی؟» آقای روحانی میگوید بعدا این منابع را به آقای مطهری داده است اما در کتابش نمیگوید منبع این روایتها کجاست.
او در بخشی از خاطراتش (صفحه ۴۲۴) اشاره دارد که علیه مارکسیستها و چپیها در پیش از انقلاب حرف نمیزده و این باعث اعتراض بعضی از روحانیون، مانند محمدرضا فاکر، نماینده پیشین مجلس، شده بود و او پاسخ داده بود که «من گفتم ما نباید توانمان ونیرویمان را صرف مبارزه با چپیها کنیم و باید آن را برای مبارزه با رژیم صرف کنیم».
حسن روحانی در بخش دیگری از خاطراتش ( صفحه ۴۲۵) اشاره دارد به زمانی که از او خواسته میشود علیه کاظم شریعتمداری، مرجع تقلید شیعه سخنرانی کند. اما به نظر او با وجود اینکه آیتالله شریعتمداری به صورت یک «معضل» درآمده بود اما «به هیچ وجه صلاح نیست آشکارا با وی برخورد شود زیرا تقابل با وی سبب اختلاف در صف روحانیت میشود و قدرت ما را میشکند» هرچند که «ما میدانستیم که امام چقدر از نظرات ایتالله شریعتمداری ناراحت است اما مصلحت را در سکوت میدید».
حسن روحانی از پایهگذاران جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۵۶ بود و در بخش دیگری از خاطراتش روایتی دارد که چگونه برای اولینبار برای روحالله خمینی از عنوان «امام» استفاده کرده است. او نوشته با وجودی که ممنوعالمنبر بود در ۸ ابان ۱۳۵۶ در مراسم فوت مصطفی خمینی، فرزند ارشد بنیانگذار جمهوری اسلامی در مسجد ارگ تهران سخنرانی کرده است. او ابتدا آقای خمینی را با ابراهیم خلیل، از پیامبران اولوالعزم مقایسه و مصطفی خمینی را به اسماعیل او تشبیه میکند و بعد لقب «امام» را برای روحالله خمینی بکار میبرد.
آقای روحانی نوشته است که آیتالله خمینی وقتی چنین لقبی را میشنود مخالفتی نمیکند اما بعضی از «خشکهمقدسمآبها» میگفتند چطور «امام سیزدهم» درست کردید و انتقاد میکردند و باعث دو دستگی بین روحانیون شد. (صفحه ۴۱۹)
حسن روحانی میگوید با افزایش نگرانی از دستگیری به توصیه شماری از انقلابیون آن زمان مانند مرتضی مطهری در اردیبهشت ماه ۱۳۵۷ برای ادامه تحصیل راهی بریتانیا میشود و پس از انقلاب دوباره به ایران برمیگردد.
حسن روحانی پس از انقلاب
در سوابق پس از انقلاب او عضویت در شورایعالی دفاع، رئیس ستاد قرارگاه خاتمالانبیا، معاون جانشین فرمانده کل قوا، نمایندگی پنج دوره مجلس، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور، دبیر و نماینده رهبر در شورایعالی امنیت ملی و عضویت در مجلس خبرگان رهبری برای سه دوره (دوره سوم، چهارم و مجلس فعلی) به چشم میخورد.
نام حسن روحانی برای بیش از سه دهه در کنار اکبر هاشمیرفسنجانی بود و رابطه نزدیکی با او داشت. خانواده آقای هاشمی اگرچه معتقدند که روحانی «هیچ شباهتی به پدرشان ندارد» که به «میانهروی» شناخته شده بود، اما به نوعی دست راست آقای هاشمی بود و شاید وجود شخص پرنفوذی مانند آقای هاشمی به او اجازه نمیداد که در قامت یک رئیسجمهور و به عنوان نفر دوم نظام ظاهر شود.
در وبسایت آقای روحانی گزارشی از صد روز اول دوران ریاست جمهوریاش، نوشته محمد قوچانی، روزنامهنگار منتشر شده است. از قول آقای روحانی گفته شده پس از دوران سازندگی، او در چند دوره قصد داشته نامزد ریاست جمهوری شود اما با مخالفتها و مانعتراشیهای بخصوص اصلاحطلبان چنین اتفاقی نیفتاد.
به هر حال تصمیم آقای هاشمی رفسنجانی برای نامنویسی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نشان میدهد که او ماموریتی فراتر از توانایی آقای روحانی برای خودش تعریف کرده بود هرچند که اقای روحانی را تشویق کرده بود که نامزد انتخابات شود.
با رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، حذف نامزدهای اصلاحطلبان و شرایط سیاسی ایران پس از انتخابات جنجالی ۱۳۸۸ همه دست به دست هم داد تا او نامزد مشترک میانهروها و اصلاحطلبان شود و برای دو دوره بر مسند رئیس دستگاه اجرایی کشور بنشیند.
از اختلافات تا رد صلاحیت
حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری رابطهاش را با اکبر هاشمی رفسنجانی محدود کرد و در عوض تلاش کرد که به علی خامنهای نزدیک شود. آقای روحانی شاید میخواست نشان دهد که استقلال عمل دارد و نیازی به آقای هاشمی رفسنجانی ندارد. چنانکه فائزه هاشمی در مردادماه ۱۳۹۶ در مصاحبهای گفته بود «وزرای دولت یازدهم پیش پدر میآمدند و مشورت میگرفتند ولی حسن روحانی از ایشان مشورت نمیگرفت.»
از منظری دیگر شاید این کار بخاطر اختلافات آقای هاشمی و آقای خامنهای بود و برای جلب رضایت هرچه بیشتر رهبر جمهوری اسلامی. به هرحال هرچه بود آقای هاشمی یکی از حامیان اصلی و برگ مهمی برای برنده شدن آقای روحانی در انتخابات بود.
با وجود تلاش حسن روحانی برای نزدیکی به آقای خامنهای و تایید گاهبهگاه اظهارات رهبر جمهوری اسلامی، اختلاف نظر این دو در زمینه مسائل کلان کشور کم نبود. آنها بارها در رسانههای عمومی نظرات متفاوتی درباره اشتغال زنان، دین دولتی و دولت دینی، علوم انسانی، مذاکره با آمریکا، عملکرد شورای نگهبان و رد صلاحیتها و دخالت نیروهای نظامی در امور ابراز داشتند.
یکی از چالشهای اصلی در سیاست خارجی و بطور مشخص مذاکرات هستهای با قدرتهای خارجی بود. آقای خامنهای درباره مذاکرات هستهای بارها گفته بود « من به مذاکره خوشبین نیستم و به جایی نمیرسد ولی مخالفتی هم ندارم» و حسن روحانی با وجود چنین نظری، تلاش مستمری کرد که این مذاکرات به نتیجه برسد.
مثال دیگر به ۲۳ اردیبهشت ماه سال ۹۳ برمیگردد. علی خامنهای درباره وظیفه حکومت گفته بود: «میگویند آقا، مگر ما موظفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله، بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند.»
حسن روحانی در سوم خرداد، به فاصله ده روز از سخنان علی خامنهای گفته بود: «اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر شلاق در دست نداشت».
حسن روحانی یک هفته بعد نیز در دهم خردادماه همان سال گفته بود: «بعضی بیکار هستند و دچار توهمات میشوند... مدام غصه دین و آخرت مردم را میخورند در حالی که نه میدانند، دین چیست و نه آخرت. اما همیشه غصه آخرت را می خورند.»
در دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی، اختلاف نظر میان رئیس جمهور و رهبر بیشتر نمایان شده بود. علی خامنهای در آخرین دیدار خود با اعضای دولت روحانی در ششم مردادماه ۱۴۰۰ از «اعتماد» دولت دوازدهم به کشورهای غربی انتقاد کرد و گفت دولت آینده باید از این «تجربه» استفاده کند. رسانهها از این جلسه که کوتاه و مختصر بود به عنوان «وداعی با عتاب» یاد کردند و گفته شد که حسن روحانی نیز «با تاخیر» در این دیدار حاضر شده بود اما نزدیکانش اعلام کردند که او «عامدانه» دیر به جلسه نیامده و «وقوع برخی ناهماهنگیها سبب شده بود که جلسه پیش از زمان رسمیاعلامشده به دفتر رییس جمهوری آغاز شود.»
در آذرماه سال ۱۴۰۰ خبرهایی درباره دیدار آقای روحانی و علی خامنهای منتشر شد و از قول مهدی فضائلی، عضو دفتر نشر آثار رهبر ایران گفته شد که «این دیدار به درخواست آقای روحانی و با پیگیریهای مکرر ایشان انجام شد که البته جنبه کاری هم نداشت... و در مجموع میتوان گفت دیداری معمولی بوده است.»
از سوی دیگر انتقادهای آقای خامنهای از دولت این فرصت را به منتقدان روحانی داده بود که علنی خواهان «عزل و اعدام» او شوند. مجتبی ذوالنوری، رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی مجلس و نایب رئیس فعلی مجلس، در آبانماه ۱۳۹۹ در اظهاراتی جنجالی از رهبر ایران خواسته بود که حسن روحانی را «اعدام کند».
آقای ذوالنوری خطاب به حسن روحانی نوشته بود: «امروز اکثریت قاطع ملت ایران به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمی شوند. رهبر انقلاب باید دستور دهند، هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم عزیز راضی شود.»
پس از پایان کار حسن روحانی در پاستور، شماری از نمایندگان مجلس در نطق پیش از دستور یا مصاحبه اعلام کردند که آقای روحانی باید به دلیل «ترک فعل» و خساراتی که به کشور وارد کرده است محاکمه شود.
در فضای مجازی «کارزار محاکمه روحانی» راه افتاد و حتی کسانی مثل محمود احمدینژاد نیز اعلام کردند او باید به «جرم تمهید مقدمات ریختن خون مردم بیگناه، داغدار کردن خانوادهها، بردن آبروی کشور و توهین و اهانت به عموم مردم» محاکمه شود.
خبرگزاری فارس نیز در هشتم شهریورماه سال ۱۴۰۰ در خبری اعلام کرد که بیش از ۵۰۰ هزار نفر از دانشجویان، طلاب و اقشار مختلف مردم با امضای نامهای در ۱۸ بند از حسن روحانی به کمیسیون اصل نود مجلس شکایت کردند و خواهان محاکمه او شدند.
«افزایش نرخ ارز، نابودی اشتغال، بکارگیری عوامل جاسوس در مناصب کلیدی و زمینهسازی برای افزایش مرگومیر کرونا» از جمله اتهامهای رئیس جمهور سابق ایران عنوان شده بود.
واکنشهای حسن روحانی به اعتراضات
در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی دو اتفاق بسیار مهم و خونین رخ داد که نمیتوان از کنار آنها بهسادگی گذشت.
در دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی، اعتراضات دی۹۶ و آبان ۹۸ اتفاق افتاد، اعتراضات گستردهای به نابسامانی اقتصاد و گرانی و افزایش قیمت بنزین شروع شد وبعد دامن نظام و شخص اول حکومت را نیز گرفت. صدها نفر در این اعتراضات کشته شدند و این جمله حسن روحانی در اذهان عمومی باقی مانده که گفته بود «من هم مثل مردم، صبح جمعه فهمیدم قیمت بنزین تغییر کرده است.»
انتقادات زیادی به عملکرد او در مدیریت این دو بحران مطرح شده است. او از یک سو اعتراض را حق مردم میدانست و از سوی دیگر با زبان تهدید برخورد میکرد و از کشته شدن معترضان نیز انتقاد نکرد.
آقای روحانی در ۲۶ آبانماه سال ۹۸ در جلسه هیئت دولت معترضان را «اغتشاشگر» خوانده و با زبان تهدید گفته بود: «به هیچ عنوان اجازه اغتشاش و ناامنی به هیچ کس نخواهد داد اما اعتراض حق همه مردم است میتوانند اعتراض، صحبت و نقد کنند».
منتقدان آقای روحانی به او خرده گرفتند که او حتی در زمان اعتراضات نیز «منشور حقوق شهروندی» را که در سال ۱۳۹۵ تصویب کرده بود، به شکل نیمبند اجرا نکرد.
حسن روحانی در جریان جنبش اعتراضی سال گذشته نیز سکوت اختیار کرد و سکوتش به گونهای بود که روزنامه هممیهن در اول آبانماه سال گذشته نوشت: «داستان حسن روحانی پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش از خاتمی و احمدینژاد عجیبتر است. او تبدیل به یکی از ساکتترین رئیسجمهورهای پیشین شده است».
شاید سکوت او در جنبش مهسا، برای کاهش حساسیت و امکان بازگشت به قدرت تلقی شد اما با رد صلاحیتاش به نظر میرسد که چنین ملاحظاتی بیاثر بوده است و او هم طرفداران جنبش «زن، زندگی، آزادی» را از دست داد و هم جانب حکومت را.
اینک آینده سیاسی حسن روحانی در هالهای از ابهام فرو رفته است. او در مجلس خبرگان رهبری آینده حضور نخواهد داشت تا دستکم در انتخاب احتمالی رهبر آینده جمهوری اسلامی نقشی داشته باشد و امکان بازگشت او به نهاد اجرایی و قانونگذاری نیز در عمل فراهم نیست و حتی از سوی آقای خامنهای عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز نشد.
از سوی دیگر، او تاثیرگذاری چهرههایی همچون محمد خاتمی و اکبر هاشمیرفسنجانی را نیز ندارد و در دوران ریاست جمهوری نیز نتوانست حتی حامیان و گروههای بخصوص اصلاحطلب را راضی نگه دارد و نقش محوری در بین آنها بازی کند و توان او در نهایت در سازماندهی افراد و گروههای میانهرو خلاصه میشود. با وجود چنین شرایطی، او در بیانیه دیروز، هم خواهان «تغییر رویکرد حکمرانی» شده و هم به عنوان «خادم ملت» تاکید کرده است که «باید در انتخابات شرکت کرد اگرچه مرا هم رد کرده باشند. باید با رأی، اعتراض کرد».
- مسعود آذر
- بیبیسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر