جمعی از مادران شهدا و زندانیان سیاسی در مراسم چهملین روز درگذشت مادر شهید راه آزادی «شهرام فرج زاده» شرکت کردند.
شعله پاکروان مادر ریحانه جباری که در این مراسم شرکت داشت، طی یادداشتی به افشای نمایش انتخابات رژیم آخوندی پرداخت.
او در برابر تبلیغات باندهای رژیم که بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنید نوشت: «من بین زهر مار و زهر هلاهل، هیچکدام را سر نمیکشم. بگذار هر چه میشود بشود. در نابودی نسل آینده این سرزمین شریک نمیشوم. بهاندازهی یک رأی خود»
در این یادداشت از جمله آمده است:
امروز در مراسم چهلمین روز درگذشت مادر شهرام فرج زاده شرکت کردم. حوری نازنین با قلبی پر از رنج همچنان بار غم برادر بر دوش از روزهای تلخ زندگی میگفت... و البته به آینده امیدوار است.
و اما آنچه در مسیر رفت و برگشت دیدم: در و دیوار پر بود از عکس کاندیداهای مجلس شورا و خبرگان. بعضی عکسها روی بنرهای بزرگ توجه افراد را بیشتر جلب میکرد. چه ژستهای جالبی گرفته بودند بعضیهایشان. تصاویری روتوش شده که از تمیزی برق میزد. بعضی صورتها را نورانی کرده بودند. با خود گفتم تهیه کنندگان این تصاویر خیال میکنند مردم به قیافههای افراد رأی میدهند!
هر چند تعداد زیادی از مردم همچنان به یاد دارند عملکرد این آقایان با سیمای روتوش شده را. وگرنه کیست که نقش فلاحیان و ریشهری و غیره و ذلک را در جریان منتهی به گم شدن سعید زینالی و 6 مفقود گمنام آن سالها فراموش کند؟ کیست که نقش این کاندیداهای به ظاهر مصلح را در کارد اجین شدن فروهرها و پوینده و مختاری و دیگر جانباختگان قتلهای زنجیرهیی فراموش کند؟ کیست که از یاد ببرد به خاک و خون غلتیدگان 88 را؟ کیست که از یاد ببرد 2000 اعدامی در سال را؟ کیست که از یاد ببرد ریحان را، ؟ دختری که فرزند بسیاری از زنان و مردان با شرف ایران شد.
مردم شریف ایران میدانند که این تصاویر چیزی از عملکرد سیاه صاحبان آن را پاک نمیکند.
انتخاب بد از بدتر چیزی به ما ملت بیپناه ایران نمیافزاید. دردی از دردهای بیدرمانی که صاحبان همین تصاویر یه جانمان انداختند درمان نمیکند.
به همین دلیل رأی نمیدهم. هرگز به کسانی که دستشان به خون جوانان این مردم آلوده است رأی نمیدهم.
من بین زهر مار و زهر هلاهل، هیچکدام را سر نمیکشم. بگذار هر چه میشود بشود. در نابودی نسل آینده این سرزمین شریک نمیشوم. بهاندازهی یک رأی خود.
بگذار تنها نشان جمهوریت نصفه نیمه را هم رها کنم. که هنوز فراموش نکردم قاضی ناعادلی با پشتیبانی اشباح پنهان خونخوار دختر مظلومم را بدار آویختند و تا ابد مرا داغدار کردند.
فراموش نکردم عهد و پیمانم را، روزی که او را همچون دانهای سبز و پر طراوت و پر از تمنای زندگی در زمین کاشتم: هرگز دست دوستی با دشمنان تو نخواهم داد. نام چند تن از صاحبان تصاویر کاندیدا در جریان سربداری ریحانم در میان بود. ننگ بر ایشان که غاصبان میز مسئولیتهای کلیدی در این کشورند.
رای دادن فقط یک معنا دارد. تأیید عملکرد جنایتکاران و چشمپوشی بر جوانان برخاک افتاده.
یادمان باشد که همین یکی دو روز قبل شهیندخت مولاوردی از روستایی سخن گفت که همهی مردانش اعدام شدهاند. اما او نگفت که خانوادهی این مردان در چه حالند؟ زنان و مادران و خواهران و دختران این مردان اعدام شده چه میکنند؟ مرجعی که این مردان را اعدام کرد چه تمهیدی برای ادامهی زندگی این زنان اندیشید؟ لابد چندی دیگر اعلام میکنند که همهی ساکنان یک روستای بدون مرد به فحشا رو آوردهاند! ننگ و شرم بر این تصمیمگیرندگان ضدبشر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر